موسوی تبریزی: نامه امام درباره آیتالله منتظری و نهضت آزادی به خط حاج احمد است
در جریان مصاحبه آقای محمد خامنهای و پاسخ آیتالله هاشمی هستید؟
بله. مطالب را خواندهام. من آن زمان در جماران منزلم دیوار به دیوار حاج احمد آقا بود. در کنار امام هم بودم. اطلاعات دقیق دارم که تمام آن صحبتها در ماجرای مکفارلین با اذن امام بوده ولی اینطور صحبتها مسلم است که فقط با امام مطرح میشد و حتی مرحوم آیتالله منتظری هم طرف مشورت قرار نمیگرفتند. یکی از گلایههایی که وارد نبود همین بود که آقای منتظری میگفت چرا به من نگفتید. الان هم همینطور است. مثلا وزیر اطلاعات به امام نامه نوشته بود در مورد این مذاکرات و امام جواب داده بود که دخالت نکنید. بعد هم دوباره نامه نوشت و باز امام از طریق احمد آقا نوشتند که مسوولان عزت و مصلحت را در مذاکرات رعایت کنید. در مرحله اول آقای هاشمی و حاج احمد آقا بودند و بعد هم آیتالله خامنهای اطلاع پیدا کردند و کاملا هماهنگ بودند. حالا برخی نمیخواستند این مساله انجام شود. اما از جاهایی درز کرد و آنهایی که خبر را بردند خیانت بزرگی کردند. آن موقع میشد موضوع مکفارلین را خیلی خوب حل کرد. مقدار زیادی اسلحه استراتژیک خریدیم و با همانها فاو را گرفتیم که بعدا متاسفانه پس گرفته شد. به علاوه بر خلاف واقع بودن، ادبیات خوبی هم نداشت. شخصیت بزرگی که قبل از سال ۴٢ با امام بوده و خیلیها معنای اسرائیل را نمیدانستند او مقابله میکرد و به خاطر انقلاب این همه هزینه داده معلوم است که از انصاف دور است.
آیتالله هاشمی امروز در جایگاه کسی هستند که بیشترین خاطره را از امام دارند و برخی میخواهند جایگاه هاشمی را خدشهدار کنند.
ممکن است عدهای در این نظر باشند، عدهای هم کینه شخصی دارند. در این مطالبی که من دیدم و قبلا هم بعضی دیگر گفته بودند اینها توهین به امام است که او را هیچکاره اعلام کنند. ما امام را میشناختیم. امام آقای هاشمی را خیلی دوست داشت و خیلی از مشکلاتی که کسی نمیتوانست با امام مطرح کند هاشمی میتوانست، حتی اگر امام مخالفت میکرد آقای هاشمی با امام صحبت میکرد حتی گاهی با گریه و تضرع صحبت میکرد.
اما در نهایت این خود حضرت امام بودند که تصمیم میگرفتند.
مسلما اینطور بود. گاهی هم حرف آقای هاشمی را قبول نمیکردند.
این حد از ناآگاهی افراد برای شما قابل قبول است؟
این حد از خود را به ناآگاهی زدن قابل قبول است. آدم میتواند دیروز یک طور باشد و امروز طور دیگر. از اینها خیلی زیاد دیدیم.
فرمودید با احمد آقای خمینی همسایه بودید. بعضیها هم میگویند امام تحت تاثیر حاج احمد آقا بود. شما هم معتقدید که این سخن اشتباه بود؟
این حرف تازهای نیست. همان موقع هم میگفتند. یکی از علما، من و آقای عبایی عضو شورای عالی تبلیغات بودیم. روزی بود که میخواستند محمد هاشمی را از رادیو، تلویزیون برکنار کنند. امام برخورد کرد و گفت باید همانجا باشد. در آن ماجرا همان آقا گفت امام تحت تاثیر حاج احمد آقاست. من میدانستم امام خودشان برنامهها را دنبال میکرد و قطعا اینطور نبود و امام نامهای به احمد آقا نوشت و گفت الان که من زنده هستم این همه به شما تهمت میزنند. حتی در جلسات خصوصی ما که شرکت میکرد من آن موقع دادستان کل انقلاب بودم و هفتهای یک بار جلساتی داشتیم با حضور آقای هاشمی، آیتالله خامنهای، میرحسین موسوی، آقای موسوی اردبیلی و برخی دیگر به تناسب بحثها مسوولان مربوطه هم حضور مییافتند.
احمدآقا در آن جلسات شرکت و مسائل را یادداشت میکرد که عین صحبتها را به امام منتقل کند و عین عبارتهای امام را به ما میگفت. حتی اعلامیهها را که بعد از سال ۶۶ یکی، دو سال بود که بعضی نوشتهها را امام املا میکرد و احمد آقا مینوشت. بعد امام آن را میخواندند و من دیده بودم که بعضی کلمات را کم و زیاد و اصلاح و امضا میکردند. حتی در برخی نامهها مثل نامههای نهضت آزادی و نامه معروف ششم فروردین ۶٧ که خط احمد آقاست و خودش به من اینها را گفت، امضای امام بود.
خود ایشان به شما گفتند؟
عین عبارات این دو نامه مورد تایید امام بود. آقای بازرگان شکایت کرده بود و خط منتسب به امام را مورد تشکیک قرار داده بود. آقای محتشمی شکایت را پیش احمد آقا آورد. من آن شب آنجا بودم. آنجا صحبت شد و احمد آقا گفت واقعش این است که امضای امام است. من هم گفتم که همین را اعلام کنید. من نسبت نمیدهم حرف احمد آقا را میزنم. امضا متعلق به امام است و خط متعلق به احمد آقاست.
نظر شما :