روایت علیقلی بیانی از انحلال مجلس و راز مگوی مصدق
امید ایرانمهر
تصمیم تاریخی محمد مصدق برای انحلال مجلس هفدهم همان تنگۀ احد بود؛ جایی که بسیاری از یاران پیشین و منتقدان آن روزش را به جدایی از خط دولت ملی و صفآرایی مقابل نخستوزیر کشاند. یکی از آن یاران دیروز، حسین مکی مشهور به «سرباز فداکار وطن» بود. فعال سیاسی ملیگرایی که بسیاری او را از جمله چند چهرۀ اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت میدانند و معتقدند جداییاش از مصدق همچون ضربهای سهمگین بر پیکر جریان ملیگرا فرود آمد، چه آنکه او که سالها ناطق ملیون و حافظ خط مصدق در مجلس شورای ملی بود، چون از نخستوزیر فاصله گرفت، به طرفةالعینی، استعدادش در نطقهای تاثیرگذار و جریانساز در پارلمان را که سالها در خدمت حمایت از مصدق و جریان ملی بود، به ابزاری برای مخالفت با تصمیمات او تبدیل و خیلیها را شگفتزده کرد.
داستان اختلافات مکی و مصدق که خود مکی در چند جا به آن اشاراتی داشته، از جمله موضوعاتی است که در گفتوگوی علی دهباشی سردبیر مجلۀ بخارا با مهندس علیقلی بیانی به تفصیل از آن یاد شده است. گفتوگویی که اخیراً پس از سالها در قالب کتابی با عنوان «مجموعه بیست گفتوگو» به همت نشر رازگو منتشر شده است.
علیقلی بیانی؛ آبشناس ایراندوست
مهندس علیقلی بیانی از بزرگان علم آبشناسی و عضو موسس حزب ایران است. او که از جمله اعضای نخستین گروه دانشجویانی بود که در دوران رضاشاه برای تحصیل به اروپا فرستاده شدند، پس از شهریور ۱۳۲۰، با کسب مدرک مهندسی در رشتۀ مکانیک مایعات از دانشگاه گرنویل فرانسه، به ایران بازگشت و در زمرۀ سیوچند نفری قرار گرفت که به تاسیس «حزب ایران» همت گماردند. بیانی در این گفتوگو، به فضایی اشاره میکند که حزب ایران در آن پای به عرصه گذاشت؛ دورانی که در ایران، دو حزب بیشتر فعال نبود: «یکی حزب سیدضیاءالدین طباطبایی است که مشهور است و دیگری حزب توده که بنیانگذار آن همان ۵۳ نفری بودند که در زمان رضاشاه به حبس افتادند؛ آنها در حقیقت طرفدار شوروی بودند. در این میان دیدیم از ایران حرفی نیست، این بود که اسم حزب خود را حزب ایران نام نهادیم.»
بیانی در یکی از مهمترین فرازهای این گفتوگو، با اشاره به مخالفتهای حزب متبوعش با فرآیندی که منجر به انحلال مجلس هفدهم در اواخر دوران مصدق شد، تاکید میکند که «احساس خطر مصدق از فعالیت حسین مکی علیه دولتش» یکی از مهمترین دلایل اتخاذ تصمیم انحلال مجلس شورای ملی از سوی نخستوزیر وقت بود.
مصدق نمیخواست کسی در کارش دخالت کند
بیانی با تاکید بر اینکه حزب ایران از جمله مخالفان انحلال مجلس از سوی مصدق بود، میگوید: «ما به مصدق گفتیم شاه با شما مخالف است، ارتش هم که با شما مخالف است، روحانیان هم که با شما نیستند، تنها پایگاه مجلس است؛ اگر مجلس را منحل کنید در معرض خطر سقوط خواهید بود [اما] نگرانی او این بود که مکی مخالف میکند.»
او با تشریح دلایل اختلاف نظر میان مصدق و مکی که نخستوزیر را از فرجام تداوم کار مجلس هراسان کرد، میگوید: «مخالفت مکی سیاسی نبود. او میخواست مصدق در کارهای دولتی یا در انتصابها نظر او را بپذیرد. از طرفی مصدق هم به شدت معتقد بود که هیچ کس نباید در تصمیمات نخستوزیر مملکت اعمال نفوذ بکند. با کاشانی هم بر سر همین موضوع اختلاف پیدا کرد.»
مکی در کتاب «دولتمردان ایران و ساختار نمادها در عصر مشروطه» با اشاره به یکی از اختلافات اینچنینیاش با مصدق مینویسد: «پس از مراجعت از آمریکا در جلسه شورای عالی نفت که با حضور مصدق تشکیل شد، بحث مفصلی میان من و دکتر مصدق درباره پیشنهاد دکتر رضا فلاح در هیات مدیره شرکت نفت ملی درگرفت. هرچه خواستم به او بقبولانم که با فرمانده سپاه انگلیس نمیتوان به جنگ انگلیس رفت، متقاعد نشد و حرف خودش را میزد و میگفت او توبه کرده است؛ از این رو با دکتر بر سر انتصاب رضا فلاح به طور کامل قطع رابطه کردم؛ ولی در وقایع نهم اسفند ۱۳۳۱ سعی کردم با وی آشتی کنم. از آنجا که وقایع و تحریکات خارجی درصدد نابودی کامل نهضت ملی بود، پیشقدم شدم تا مانع نابودی نهضت ملی شوم؛ ولی موفق نشدم و سرانجام کودتای ۲۸ مرداد پیش آمد.»
ادارۀ کشور با پول خارج از عوائد
هر چند مکی به گفتۀ خود تلاش داشت بار دیگر به مصدق نزدیک شود و جلوی نابودی نهضت ملی را بگیرد اما رهبر ملی شدن صنعت نفت تصورات دیگری از مقاصد مکی داشت، چرا که در واپسین ماههای زعامتش، هنگامی که نشر بدون اجازۀ اسکناس توسط او به گوش نمایندگان رسید، زمزمههایی بلند شد که مکی قصد استیضاح دولت را دارد. بیانی دربارۀ استدلال مصدق برای چاپ بیمجوز اسکناسها میگوید: «مصدق معتقد بود که اسکناسهای چاپ شده بر حسب ضرورت بود و خلاف مقررات نبوده است. اما تا آنجا که من میدانم چاپ اسکناسها تشریفات و مراحل قانونی را طی نکرده بود... جان کلام این است که چون مصدق در ادارۀ امور مملکت درمانده بود، اقدام به چاپ و افزایش حجم اسکناس در گردش کرده بود، اما از طرفی هم نگران بروز تورم بود.»
بیانی در پاسخ به این سؤال که «این کار را مصدق به صورت قانونی کرده بود یا غیرقانونی؟» میگوید: «در موارد حساس و بحرانی، قانونی یا غیرقانونی بودن غیر از موارد عادی است، اما میدانم مصدق دوست نداشت خبر افزایش حجم اسکناس در گردش پخش شود، چرا که نگران بود اقدامات دیگر او تحتالشعاع بروز تورم و گرانی واقع شود و تاثیر خود را از دست بدهد.»
دکتر مصدق خود در کتاب «خاطرات و تالمات مصدق» با اشاره به شرایطی که او را به انجام این کار مجاب کرد، مینویسد: «من نمیگویم که لوایح قانونیام جامع تمام محاسن و فاقد تمام معایب بود، ولی میخواهم این را عرض کنم که تنظیمشان علتی جز احتیاجات مملکت نداشت و در تصویبشان نظریات شخصی به کار نرفته بود. با این اختیارات بود که توانستم با محاصرۀ اقتصادی و نبودن عایدات نفت و پرداخت مخارج دستگاه نفت که بار بودجه دولت شده بود و عدم تسلط بر قوای مملکتی و مبارزه با اعمال بیگانه در داخل کشور قریب دو سال و چهار ماه به کار ادامه دهم و با ۳۵۵ میلیون تومان وجهی که در تمام این مدت خارج از عوائد جاری به خزانه رسید، مملکت را اداره نمایم.»
مکی: نمیخواستم مصدق را استیضاح کنم
مکی در یکی از واپسین گفتوگوهای مطبوعاتیاش که ۲۸ مرداد ۱۳۷۷ در روزنامۀ «توس» منتشر شد، با اشاره به ماجرای انتشار ۳۲۲ میلیون تومان اسکناس توسط دولت گفته بود: «طبق قانون بانک ملی، مصدق نمیتوانست به نشر اسکناس اقدام کند زیرا قانون خاص دارد. یعنی یک ریال هم اگر بخواهند نشر کنند، باید دو نفر از نمایندگان مجلس برای حضور در «هیات نظارت جواهرات سلطنتی و انتشار اسکناس» انتخاب شوند و سپس به مجلس بیایند و گزارش دهند. دکتر مصدق ۶۰ تن طلای ایران را به عنوان پشتوانه نشر اسکناس از آفریقای جنوبی، انگلستان و کانادا منتقل میکند که گرو بگذارد. کسانی که در بانک ملی آشنا داشتند خبر را به وکلا رساندند و این خبر تاثیر بسیار زیادی بر وکلا داشت. من هم اصلا کاندیدا نبودم که عضو هیات اندوخته اسکناس بشوم... روزی که آمدم رای بدهم، آقای مشار که وکیل تهران بود گفت از طرف منفردان هم آقای مکی کاندیدا هستند. مهندس رضوی این را نوشته که سنجابی، معظمی و همه به مکی رای دادند. تعداد ما یعنی منفردان بیش از ۱۰ تا ۱۲ نفر نبود. اکثریت در فراکسیون نهضت ملی بودند. ۴۱ نفر آنجا بودند و برای اینکه جلوی نشر اسکناس گرفته شود، آنها به من رای دادند.»
مکی با رد این ادعا که او قصد داشته مصدق را به خاطر نشر بیمجوز اسکناس به استیضاح بکشد، گفته بود: «نه، من استیضاح نمیکردم. من فقط ناظر بودم. حق تصویب نداشتم... استیضاح کار زهری وکیل تهران بود. زهری دو روز جلوتر استیضاح کرده بود، آن هم به خاطر شکنجهای که به متهمان قتل افشارطوس داده بودند. من حق طرح موضوع را نداشتم. من در هیات فقط حق رای داشتم.»
تمامیت ارضی ایران، مقدس است و فوق قانون
با این حال به گفتۀ بیانی، مصدق خطر افشاگری مکی را جدی میدید و به همین دلیل دست به انحلال مجلس زد: «مکی قصد بازرسی داشت، مصدق هم میگفت اگر او بیاید بازرسی، موضوع را میفهمد و راجع به آن جنگ و جدل راه میافتد و اقدامات من بیاثر میشود. مصدق برای پیشبرد نهضت ملی شدن نفت در مواردی ناچار میشد اندکی پایش را از کادرها و چارچوب قانونی آن طرفتر بگذارد و مکی هم میخواست همین مطلب را در مجلس بگوید.»
بیانی هر چند کار مصدق را غیرقانونی میداند اما با بیان اینکه «ما مصدق را پدر سیاسی خود میدانستیم»، همچنان از عملکرد او دفاع کرده و میگوید: «قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون... ما میگفتیم اگر برای حفظ مملکت و مبارزه با یک دولت استعماری فلان مادۀ قانونی رعایت نمیشد، مخالفتی نداشتیم، بلکه مجاز هم میدانستیم. الان هم اگر مسئولیتی داشته باشیم، برای حفظ مملکت، چون استقلال و تمامیت ارضی ایران برای ما مقدس است و فوق قانون، آنجا که لازم باشد قانون را کنار میگذاریم... مسئله این بود که یا بگذارند مکی این موضوع را در مجلس عرضه بکند، مملکت به ورشکستگی بیفتد و ما از شرکت نفت شکست بخوریم و آبروی ما برود و ملی شدن صنعت نفت افسانه بشود، یا اینکه در چنین شرایطی قانون را کنار بگذارند و این مبارزه را تا آخر ادامه بدهند و الا مصدق هم عقلش میرسید که وجیهالمله بشود. بعضیها هستند که وجیهالمله هستند؛ من همیشه میگویم این وجاهت ملی را برای کجا میخواهند؟ برای شب اول قبر؟ وجاهت ملی وقتی به درد میخورد که انسان وجاهت ملی را از دست بدهد و برای صلاح مملکت فدا کند. مصدق مرد بزرگی بود و این را انتخاب کرد.»
او با اشاره به تبعات انحلال مجلس و تاثیر آن بر نهضت ملی و سرنوشت مصدق تصریح میکند: «اگر دکتر مصدق مجلس را منحل نمیکرد، یعنی اگر تا آخر به اصول دموکراسی پایبند میماند، شاید این یک سرمشقی میشد برای نسلهای آینده که اصول دموکراسی در ایران پا بگیرد و ادامه یابد. از آن طرف اگر از انحلال مجلس صرفنظر میکرد، قطعاً در ملی شدن صنعت نفت شکست میخورد. نمیخواهم او را محکوم کنم، ولی مسئله این است که اگر او میخواست در این مورد قانون مو به مو رعایت شود، حتماً شکست میخورد، ولی در عوض قانون صد درصد مراعات میشد و حرمت قانون حفظ میشد. بنابراین، این نقص مصدق بود و این انتقاد بر او وارد بود. ما هم به همین خاطر در رفراندوم مخالف بودیم.»
ائتلاف با پیشهوری؛ شکست و انشعاب در حزب ایران
یکی از مهمترین فرازهای تاریخ فعالیت «حزب ایران» ماجرای ائتلاف این حزب با جعفر پیشهوری بود؛ موضوعی که با توجه به شهرت پیشهوری به وابستگی به شوروی و تلاش او برای جدایی آذربایجان از ایران، ابهامات بسیاری را دربارۀ عملکرد حزبی چون حزب ایران که با تابلوی ملیگرایی در صحنۀ سیاسی کشور فعالیت میکرد به وجود آورده است.
بیانی با اشاره به اینکه «تبلیغاتی که آنها [پیشهوری و یارانش] میکردند نه الحادی بود و نه جداییطلبانه» میافزاید: «همۀ صحبت آنها این بود که چون حکومت مرکزی از انجام دادن بعضی کارها ناتوان است، ما یک حکومت محلی درست کردهایم تا مردم ببیند.» او با اشاره به اینکه تلاش برای شکلگیری این ائتلاف عمدتاً از سوی برخی اعضای حزب ایران همچون مهندس غلامعلی فریور که معتقد بودند «نزدیکی به شوروی نفوذ انگلیس را تا حدی خنثی میکند» انجام میشد، میگوید: «کمیته مرکزی علیرغم مخالفت زیرکزاده، که دبیر حزب بود، بالاخره رای به ائتلاف داده بود. البته موافقت کمیتۀ مرکزی بعد از بحثهای فراوان بر این استدلال استوار بود که با تن دادن به ائتلاف بتوانند نهضت را به سرتاسر ایران تعمیم دهد تا دستکم به لحاظ تمامیت ارضی از جدایی یک تکه از خاک ایران جلوگیری شود ولی عدهای از اعضای برجستۀ حزب، مثل دکتر شمسالدین جزایری، [ارسلان خلعتبری و مرتضی مصور رحمانی]، با این استدلال مخالف بودند و لذا از حزب ایران جدا شدند و حزب وحدت ایران را تاسیس کردند.»
بیانی با تاکید بر اینکه پذیرش تصمیم حزب برای ائتلاف با پیشهوری، در عمل بیشتر محدود به کادر رهبری باقی ماند، میگوید: «وقتی که در نتیجۀ فشار آمریکا به شوروی، پیشهوری شکست خورد، این شکست بزرگی برای ما بود. ولی باید عرض کنم که در جریان ائتلاف رفقای حزبی ما در ولایات، دائماً با تودهایها در جنگ و جدل بودند. یعنی در حقیقت فکر ائتلاف در متن (بدنه) حزب ایران، حتی به عنوان مصلحت پذیرفته نبود. این ائتلاف در حزب اثر بسیار بدی کرد. بسیاری از اعضای حزب طرفدار این مصلحت سیاسی نبودند.»
***
مجموعه بیست گفتوگو
علی دهباشی
نشر رازگو
چاپ اول: ۱۳۹۳
۳۶۰ صفحه
۱۸۰۰۰ تومان
نظر شما :