منصوره اتحادیه: آرزو داشتم تاریخ ایران به دست ایرانیان نوشته شود
پس از آن دکتر ژاله آموزگار از منصوره اتحادیه و از نزدیکی علیرغم فاصلهها سخن گفت: «خوشحالم که من هم به عنوان عضوی از جمع دوستان خانم دکتر اتحادیه در این مراسمی که شایسته موقعیت و مقام ایشان است شرکت میکنم و از آقای دهباشی که همیشه بانی خیر اینگونه مراسم هستند صمیمانه متشکرم و برگزاری چنین شبهایی را که، انوار مهربانیها و صمیمیتها از هر روزی روشنتر و درخشانترند، به ایشان تبریک میگویم.
و وقتی که آقای دهباشی با شگرد خاص خودشان مرا به این جایگاه فراخواندند، یک لحظه تردید کردم. چون با وجود سابقه دوستی دیرپا و ارادتهای فراوان که به خانم اتحادیه دارم، قرار گرفتن خود را در این جایگاه زیاد مناسب نمیدیدم چون بیان آنچه به عبارتی تخصص ناچیز من است و آنچه خانم اتحادیه قلم میزنند هزارهها سال فاصله است. من از خدایان در آسمانها سخن میگویم و به تواناییها و زیباییهای ایزد بانوان اشاره میکنم که چگونه در هزارههای پیشین ذهن و اندیشه مردمان را به خود مشغول کرده بودند و منصوره اتحادیه درصدد معرفی خاطرات تاجالسلطنه است، زنی از دورانی نه چندان دور از روزگار ما، بانوی با شهامتی که یکتنه به مصاف سنتهای دست و پاگیر دوره قاجاری میرود و کفرگراییهایش را میقبولاند و تشریفات کاملا مردانه دوره قاجاری را با قدرت تمام به کنار میزند و به ندای قلب خود گوش فرا میدهد. من اگر از ایزد بانوی اَشی صحبت میکنم که چگونه برکت به خانهها میبرد و بانوانی را که یاری او را میطلبند سفیدبخت میکند، او از نجمالسلطنه سخن میگوید، در مجموعه زنانی که زیر مقنعه کلاهداری کردهاند.
من اگر قوانین ازدواج دوران بسیار دور را در جشننامه خود او به چالش کشیدهام، او عقدنامههای قاجاری و بعد از آن را از صندوقخانههای مادربزرگها بیرون میکشد و درباره کابینهای آنان حرف میزند. اگر من به قوانین و شرایط کاری زنان در دوران هخامنشی میپردازم او با انتشار اسناد ذیقیمت و جالب توجهی از وضع اقتصادی زنان در دوران قاجار و پس از آن سخن به میان میآورد. پس کارها علیرغم فاصلهها از یک قماشند و چنین میشود که به راحتی میتوان دیوارها را از میان برداشت و در فضاهای صمیمانه در کنار هم، و هر کس به گونهای به فرهنگ ایران خدمت کرد.
من در اینجا به ذکر جزییات خدمات ارزنده فرهنگی دکتر اتحادیه و فهرست بلندبالای آثار ایشان نمیپردازم، دوستان دیگر با احاطهای که به مراتب بیش از من به این موضوع دارند، به ذکر آنها خواهند پرداخت. من از خود او سخن میگویم. به ازای سالهای متمادی که در دانشکده ادبیات به هم سلام گفتهایم و با هم پلهها را تا طبقه دوم بالا رفتهایم. او به سمت دفتر گروه تاریخ رفته است و من به سوی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی. هر دو اشتیاق درس دادن داشتهایم، با دوستان مشترک. ملایمتها و ناملایمات را با هم چشیدهایم و سرپا ماندهایم!
در طی این سالها که منصوره اتحادیه را میشناسم، به دلایل بسیار، به او احترام فراوان میگذارم. او با وجود خانواده اشرافیاش تنها به تحصیلاتی که در انگلیس کرده بود اکتفا نکرد. رفاه آنی و راحت را نپذیرفت و با همه موانعی که در سر راهش بود که بارها خود درباره آن سخن گفته است و شاید در این جلسه هم به آن اشاره شود، با پشتیبانی صمیمانه و آگاهانه همسر فرهنگدوستش راه پیشرفت علمی را در پیش گرفت و به جای اینکه بنشیند و از آسایش آنی و مادی و موقعیت خانوادگیاش بهرهمند شود و نگذارد آب در دلش تکان بخورد، در زیر مقنعه کلاهداری کرد و از مخالفتها هراسی به دل راه نداد، تنگنظریهای دیگران را ندیده گرفت، با مشکلات دست و پنجه نرم کرد و هدفش این بود که پژوهشگر شود و پژوهشگر بماند. راهی بود که خود انتخاب کرد و مشکلاتش را به جان خرید و نخواست که در مسیر زندگی از پیش تعیین شدهای قرار گیرد و چون خواست موفق شد. استاد موفق و مهربانی گشت که برای دانشجویانش از همه وجودش مایه میگذاشت و گروهی پژوهشگر جوان را زیر بال و پر خود گرفت. کار کرد و کار کرد و موفق شد و بیادعا پیش رفت. من هرگز از منصوره اتحادیه منم، منم نشنیدهام. حتی مواردی بوده است که احیاناً نوشتههای ایشان با زیربنای فکری من یا دیگران کمتر هماهنگی داشته است، در همه این موارد بدون تعصب به نکات مطرح شده گوش داده است و من ندیدم که با عقاید مطرح شده در نوشتههایش با تعصب برخورد کند برای اینکه هدف اصلی او همیشه حفظ و انتشار اسناد تاریخی بوده است و ممانعت از نابودی آنها و غالبا بدون پیشداوری.
چقدر خانوادههای ریشهداری بودهاند و هستند که در میانشان منصوره اتحادیهای نیست و ورقههای ارزشمند تاریخی خانوادههایشان یا پوسیده است و یا از میان کاغذ باطلهها سر درآورده است. او نعمتی برای خاندانش و نوشتههایش سرمایهای تاریخی برای دوران معاصر است.
من به او و دوستی با او افتخار میکنم. زبان حال گروهی از دوستان هستم که بارها مصاحبت شیرین او را چشیدهایم و از مهربانیها، خوشقلبیها، بلندنظریها، تواضع و بیادعایی او لذت بردهایم، از داشتن این بانوی مورخ سختکوش، با فرهنگ و فرهنگپرور در جمع دوستانهمان به خود بالیدهایم. من اراده و پشتکار او را میستایم و از اینکه توانسته است سالهای عمرش را چنین پربار کند به او تبریک میگویم.»
صادق زیباکلام به عنوان سخنران دوم این مراسم از اولین آشنایی خود با خانم اتحادیه چنین یاد کرد: «من بدون اینکه خانم اتحادیه بدانند خیلی به ایشان مدیون هستم خیلی زیادتر که خود نیز بیخبرند. وقتی هفتهٔ گذشته با من تماس گرفتند و گفتند جلسهٔ بزرگداشت ایشان هست و شما دعوتید خواهش کردم در این جلسه سخنرانی داشته باشم برای دینی که به ایشان دارم. شاید خودشان به خاطر نداشته باشند که خیلی سالها پیش، حدود بیست و دو سال پیش، کتاب «ما چگونه ما شدیم» را نوشته بودم.
آن روزها برخی از همکاران و دانشگاهیان نیز انتقادات بسیار جدی و سختی داشتند. همان ایام بود که در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران قرار شده بود جلسهٔ نقد و بررسی این کتاب را برگزار کنند و تعدادی از دانشجویان علاقمند که آن زمان بسیار بود از این موجودات و اینک کیمیا هستند جمع بودند و از جمله از دانشگاه ادبیات و علوم انسانی چند نفری را به عنوان منتقد دعوت کردند. گرچه بنده مخالف بودم و معتقد بودم که همه بر این کتاب انتقاد میکنند و برای نقد و بررسی چیزی نداریم… اما در آن جلسه، خانم اتحادیه از معدود کسانی بودند که گفتند: من کتاب را بررسی کردم و چون بررسی کردم خواهم آمد و دربارهاش صحبت خواهم کرد.
ایشان بودند و آقای دکتر بشیریه و چند تن دیگر از اساتید. تا آن روز خانم دکتر اتحادیه را ندیده بودم و با ایشان هیچ سخنی نگفته بودم اما ایشان را میشناختم و در موردشان بسیار خوانده بودم. گمان میکردم خانم دکتر هم چون دیگران به قول کرمانیها خواهد گفت: این کتاب شیرهٔ گلوسوزی نیست! آن زمان عزم خود را جزم کرده بودم که کتاب دیگر توزیع نشود تا جلسهای که چهار ساعتی طول کشید و اساتید همه از جمله دکتر بشیریه مخالف بودند. خانم دکتر اتحادیه سخنانی فرمودند که هنوز بعد گذشت سالها آنها را به یاد دارم
گفتند کتاب بسیار جالبی است و سؤالات خوبی مطرح کرده است و سعی کرده خود به سؤالات جواب بدهد. سؤالات درستی است. و با لحن گلایهآمیز به سمت همکاران خود گفتند که این کتاب را ما باید بنویسیم. کار محقق همین است. کار مورخ همین است که بگوید چه شد که به اینجا رسیدیم و این کتاب این کار را انجام میدهد. و بعد در حوزهٔ تخصصیشان که مشروطه است صحبت کردند. گرچه کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» وارد تاریخ مشروطه نمیشد اما این سخنان خانم اتحادیه همانند جلد دوم کتاب و در ادامه بود. ایشان تنها شخص آکادمیکی بودند که نگفتند: کتاب ضعفهایی دارد اما خب…!، بلکه تاکید کردند که این کتاب کار ماست نه کار اشخاصی که در وادی سیاست هستند و...
بعد از پایان جلسه که در سالن مرحوم آقا شیخ مرتضی انصاری در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی تهران برگزار شده بود، دوست داشتم به حضور خانم دکتر اتحادیه بروم و سؤال کنم که آیا این حرفها را از سر دلسوزی و تنها از بابت دلگرمی به من گفتند؟! اما با خود فکر کردم ایشان که نمیدانند چه مصیبتهایی بر سر من و این کتاب آمده پس دلیلی برای دلسوزی نبود! تنها با خود گفتم: خانم دکتر منصوره اتحادیه روزی باید از شما تشکر کنم. چون شما باعث شدید من در این وادی حرکت کنم. من ایستاده بودم. شما گفتید بنویسم و جلوتر بروم. خیلی ظلم بود که امروز در اینجا از ایشان تقدیر نمیکردم چون مدیونشان هستم و این داستان باعث شد بیشتر از قبل به بررسی و مطالعهٔ کارهایشان بپردازم.
ایشان از معدود مورخین ما هستند که نه مغرور و مجذوب آنچه که غربیها گفتند شدند که خود چیز جالبی نیست چون باید یک جاهایی بگویید که این من هستم و این برای من است! بنابراین من ایشان را صرفا یک مترجم نمیدانم و دوم اینکه ایشان از معدود چهرههای آکادمیکی و نویسندگانی هستند که دچار طاعون مارکسیسم نشدند و توانستهاند بر کلیشههای رایج مارکسیستی که بسیار نیرومند است و من کمتر کسی را در ایران دیدهام که توانسته باشد در سایهسار سنگین نگاه مارکسیستی نوشته باشد، فکر کرده باشد و قلم زده باشد. مهم نیست ایشان چه گفتند یا حتی چیزی که گفتند درست است یا خیر چون در حوزهٔ علوم انسانی درست بودنی وجود ندارد؛ مهم این است که هر چیزی در رابطه با ایشان است خودش است یعنی تحت تاثیر هیچ قالب فکری از پیش تعیین شده به نام مارکسیسم و یا جملهٔ «چون غربیها گفتند پس درست است» نبودند. خانمها و آقایان! شاید باورتان نشود کمتر چهره و شخصیت آکادمیک را میتوان پیدا کرد که از اولی و دومی خیلی بیشتر توانسته باشد جان علمی به سلامت ببرد و این بانوی بزرگوار توانستهاند این کار بکنند و این بعد از شخصیت ایشان برای من خیلی ارزشمند و قابل ستایش است. انشالله سالهای سال پایدار باشید و سایهتان مستدام و خداوند امثال شما را زیاد کند.»
سپس نوبت به صادق سجادی رسید تا پس از مقدمهای درباره تاریخ و تاریخنگاری از منصوره اتحادیه چنین گفت: «دکتر منصوره اتحادیه زمانی تدریس و تحقیق در دانشگاه را آغاز کرد که هنوز برای بانوان ایرانی در این نوع فعالیتها موانعی وجود داشت. اما استقبال استادان دانشمند چون عباس زریاب و باستانی پاریزی و احسان اشراقی از ایشان و آنگاه کلاسهای پربار و صمیمانه خانم اتحادیه و مخصوصا اطلاع روزآمد او درباره آخرین تحقیقات مربوط به تاریخ معاصر ایران توسط محققان ایرانشناس غربی که برای طالبان علم و دانشجویان تاریخ بسی مغتنم و مفید بود، این موانع را برطرف کرد و او به یکی از پرکارترین و مقبولترین استادان گروه تاریخ تبدیل شد. دکتر اتحادیه در کار تحقیق و تألیف، سلیقۀ مخصوص دارد و از کلیگویی در بیان تاریخی، بیماری مزمنی که غالب تاریخنویسان ما را مبتلا کرده است، به شدت احتراز میکند و این بیگفتوگو از امتیازات اوست. توانایی کم مانند دکتر اتحادیه در ایجاد ارتباطات علمی با طیفهای وسیع محققان داخل و خارج از ایران و نیز تسلط بر انبوه اسناد خانوادگی، افقهای نو در تحقیق تاریخی پیش چشم او میگشاید. به همین سبب بسیاری از آثار و نیز رسالههایی که زیر نظر او تدوین شده است، غالبا مبتکرانه است. به نظر من که سالها با ایشان کار کردهام، گذشته از همه اینها، سلوک مخصوص او با دانشجویان و راهنمایی آنها از صمیم دل بزرگترین وجه امتیاز اوست. دکتر اتحادیه قدم به قدم با دانشجو پیش میرود، وجوه مختلف و متضاد موضوع را برای او توضیح میدهد و او را به تدریج به سمت توجه به نکتههای بدیع و بیسابقه میکشاند. ایراندوستی و علاقه او به تاریخ ایران یعنی سرنوشت مردم این سرزمین، از حد محقق و استادی که به مقتضای وظایف علمی به تاریخ میپردازد، به کلی عبور کرده و ذاتی او شده است. به نظرم از جمله مهمترین اسباب ایجاد نشر تاریخ ایران، همین علائق و ایجاد فضایی مناسب برای تحقیق در تاریخ معاصر ایران، مخصوصا احوال مردم بوده است که بخش اعظم آثار منتشره در این مؤسسه بر همین مواد و موضوعهاست. مؤسسهای که همواره از محققان و دانشجویان و طالبان تاریخ ایران استقبال کرده است، مواد تحقیق در اختیارشان نهاده و از راهنمایی آنها دریغ نکرده است. با این همه باید تأسف خورد که دانشگاه قدر و قیمت او را، چنان که باید و شاید، ندانست. از بعضی کژرفتاریها سخن نمیگویم، اما محروم کردن دانشجویان مستعد و علاقمند از استفاده از استادی که در اوج تواناییهای علمی و مشحون از تجربۀ تحقیق و تدریس است، بیگمان ستم به جامعۀ علمی ایران باید تلقی شود.»
سیمین فصیحی سخنران بعدی این نشست بود که خاطرات خود با منصوره اتحادیه و تأثیرات ایشان بر وی را چنین روایت کرد: «اولین تاثیری که ایشان بر من گذاشتند برمیگردد به سال ۶۳ که من به عنوان یک دانشجوی جوان وارد دانشگاه تهران شدم و در برخورد با ایشان گشادهرویی، اخلاق خوش، گشادهدستی و سخاوت در اختیار گذاشتن اسناد و کتابها به دانشجویان میدیدم که این رفتار ایشان اعتماد به نفس بالایی برای من ایجاد کرد و همچنان این اعتماد به نفس با من است و در واقع موجباتی را فراهم آوردند که خودباوری را نه تنها در من بلکه در بسیاری از دانشجویان تقویت کردند، و اینها اولین، مهمترین و تأثیرگذارترین درس اخلاقی بود که من از ایشان گرفتم، آن هم در زمانهای که بین استاد و دانشجو دیواری وجود داشت و هیچ استادی مانند ایشان خودش را در دسترس دانشجویان قرار نمیداد.
به هر حال سپاسگزارم از آنچه که از نظر اخلاقی و منشی از ایشان یاد گرفتم و سعی کردم ایشان را در ارتباط با دانشجویانم الگو قرار دهم؛ صرفنظر از این خصیصه مهمی که خانم دکتر اتحادیه دارد از نظر علمی، در حوزه تاریخنگاری اگر بخواهیم قدر و منزلت این بانوی بزرگوار را بشناسیم باید گفت که تاریخ معاصر ایران به ویژه تاریخ قاجار بدون ایشان و آثارشان یک خلأ و نقص عظیم خواهد داشت.
اهمیت ایشان اولاً به عنوان یک زن مورخ است، زنی که در شرایطی که تاریخ یک رشته مردانه بود وارد حوزه تاریخ شد، اگر جریان تاریخنگاری زنان در اروپا را بررسی کنیم، این جریان از سال ۱۹۶۰ تأسیس شد، رشد پیدا کرد و شکوفا شد و بسیاری از زنان مورخ اروپایی و یا آمریکایی اجازه حضور در رشته تاریخ را نداشتند و در اوایل قرن بیستم در دانشگاههای آلمان کسانی که جانشین رانکه شده بودند با صدای بلند اعلام میکردند که ما با حضور زنان در رشته تاریخ مخالفیم چرا که این حضور از نظر آنها نوعی توهین به دانشجویان مرد محسوب میشد، چندین سال بعد از این شرایط زنانی از جمله خانم دکتر اتحادیه جسورانه وارد رشته تاریخ شدند و درسشان را در دانشگاه ادینبورگ خوانند و جزء اولینهای زنانی هستند که کرسی استادی تاریخ را در دانشگاه تهران کسب میکنند و اگر از امینه پاکروان، که برای مدتی از سال ۱۳۱۴ به بعد در دانشگاه تهران، تاریخ هنر درس میدادند، صرفنظر کنیم، به جز خانم دکتر اتحادیه بانوی دیگری را سراغ ندارم که در آن دوره تاریخ تدریس کرده باشد؛ ایشان از اولین زنانی بودند که همراه با خانم دکتر بیانی، خانم دکتر ناطق و فرشته نورایی گروه تاریخ دانشگاه تهران را اداره میکردند و سالها بعد این افتخار نصیب من شد که از حضور ایشان استفاده کنم.»
پس از وی نوبت به نگین یاوری رسید که ضمن قدردانی از مجله بخارا که امکان سپاسگزاری را از دکتر اتحادیه فراهم آورده چنین ادامه داد: «من در دهۀ هشتاد میلادی با ایشان آشنا شدم. روزهایی پر تلاطم و پر حادثه. من در آمریکا تحصیل میکردم و برای گذراندن تابستان به ایران آمده بودم و میدیدم که چه تفاوت و شکاف بزرگی وجود داشت بین من و همردیفان من که در اینجا در رشته تاریخ تحصیل میکردند. و بین متد و محتوا تفاوت زیادی وجود داشت. و بعد وقتی به نشر تاریخ رفتم دیدم که چطور وقتی آدم تاریخ بلد باشد درباره زندگی و سیاست و کار کردن چقدر دیدش میتواند بالاتر و فراتر برود. نشر تاریخ در واقع در طول این سالیان وظایف یک دانشگاه را انجام داده است. من هر وقت که به نشر تاریخ رفتم خانم دکتر اتحادیه مشغول کار بودند و در تمام این مدت همه کار کردند و به همه ما چه آنها که در خارج بودند و همه منابع را در اختیار داشتند و چه به آنها که در اینجا بودند و از کمی منابع رنج میکشیدند یاد دادند که اگر بخواهیم کار کنیم میتوانیم.»
در ادامه دکتر نگین یاوری پیامهای جان گرنی و عباس امانت را خواند. دکتر جان گرنی در بخشی از پیام خود چنین میگوید: «آشنایی من با منصوره خانم به اوایل دهه هفتاد باز میگردد. با شگفتی تمام دانستم که منصوره خانم در اواسط دهه پنجاه، پیش از آنکه ریچارد پرس به دلیل ضعف مزاج دوباره به اکسفورد برگردد، در دانشگاه ادینبورگ در محضر این استاد یگانه تلمذ کرده است. برای ما که چند سال بعد در اکسفورد شاگرد پرس بودیم و اهمیت و معنای تلمذ در محضر او را میشناختیم، آشنا شدن با کسی که در کنار آخرین شاگردان پرس در ادینبورگ فن و دانش تاریخی را آموخته بود و تخیل و حساسیتهای تاریخیش در تأثیر تعلیمات او شکل گرفته بود، به ستایشی انجامید که هر چه زمان بیشتری بر آن گذشت افزونتر و عمیقتر شد.
من از نخستین سالهای آشنایی با منصوره خانم تا به امروز، از روزهایی که پایاننامه دکترایش را درباره تشکل احزاب سیاسی در انقلاب مشروطیت – درست در روزهایی که انقلاب دیگری در مجاورت محل زندگیاش در خیابان آذربایجان در جریان بود - مینوشت، تا بنیانگذاری سازمان نشر تاریخ در سالهای بعد، تا گسترش روزافزون فعالیتهای آن در انتشار متون و منوگرافهای تاریخی، تا پابرجا نگاه داشتن آن علیرغم همه مشکلات، تا دایر نگاه داشتن آن به عنوان محل مناسبی برای گردهمایی و تبادل نظر آزادانه دانشجویان و پژوهندگان جوان، شاهد فعالیتهای درخشان ایشان در مقام یک مورخ متخصص بودهام، و اراده و پشتکار ایشان را در انجام تحقیقات تازه، جستجوی منابع جدید و تجزیه و تحلیل و ویرایش آنها، که به احراز جایگاهی شایسته در حوزه تاریخنگاری دوران قاجار انجامیده، ستودهام.»
بخشی از پیام دکتر عباس امانت را نیز با هم میخوانیم: «بزرگداشت بانوی دانشمندی که سالهای درازی از زندگی پربارش را صرف پژوهش، نگارش، تدریس و نشر تاریخ ایران در دوره جدید کرده است، برای من فرصتی یگانه است که آن را بسی ارج مینهم. نخستین بار سی و هشت سال پیش در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران افتخار آشنایی کوتاهی با ایشان را یافتم. آن روز ایشان گویا به تازگی پس از بازگشت از انگلستان به تدریس در بخش تاریخ مشغول شده بودند. در سالهای بعد مطالعه کتابها و مقالات دکتر اتحادیه مرا بیش از پیش با پژوهشهای عالمانه ایشان آشنا ساخت. از جمله مجموعه مقالاتی از ایشان که در کتابی درباره بحران هرات با عنوان «گوشههایی از روابط خارجی ایران» که در ۱۳۵۵ به چاپ رسید و همچنین «پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت» و در ۱۳۶۱ به طبع آمد برای من چون هر مورخ دیگری که به تاریخ این عصر پرداخته است، جلوه ناشناختهای از این دوران را بر اساس مدارک و اسناد و آرشیوهای ایرانی و فرنگی با دقت بینظیری آشکار ساخت. از آن پس نیز همواره با تحسین و احترام دیگر کتابها و مقالات به زبانهای فارسی و انگلیسی از ایشان را خواندهام و به پشتکار و بصیرت و تاریخنگاریشان رشک بردهام.»
سپس نوبت به دکتر منصوره اتحادیه رسید تا از سالها کار و تحقیق سخن بگوید: «پس از پایان تحصیلات یکی از مخبرین روزنامه کیهان به علت آشنایی که با من داشت پرسید، حالا که فارغالتحصیل رشته تاریخ شدید، آرزویتان چیست؟ من هم پاسخ دادم آرزویم این است که تاریخ ایران به دست ایرانیان نوشته شود. امروز پس از ۶۰ سال به نظر میآید که آرزوی من برآورده شده است و ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور کتابهای ارزشمندی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران زمین تألیف کردهاند، هر چند هنوز راه درازی در پیش رو داریم تا ادوار طولانی این مرز و بوم را بیتعصب و به شیوهای علمی بازشناسی و تدوین کنیم.» در ادامه دکتر اتحادیه چنین گفت: «در واقع انقلاب اسلامی تاریخنگاری را به صورت یک رشته دانشگاهی و یک تخصص جدی رونق داد و به جایگاهی که میبایست داشته باشد ارتقاء داد. هر چند هنوز هم باید برای بالا بردن کیفیت کار بسیار کوشید.»
پس از آن منصوره اتحادیه به نشر تاریخ ایران اشاره کرد و افزود: «نشر تاریخ ایران این خوشبختی را داشته است که علاوه بر همکاران خوب، طی سالیان متمادی حیاتش از اسنادی که به دستش رسیده، بهره گرفته است. اولین کتاب نشر تاریخ ایران خاطرات و اسناد حسینقلیخان نظامالسلطنه است که به خصوص متکی بر اسنادی خصوصی بود که از طرف نتیجه ایشان خانم معصومه مافی به ما سپرده شدند و به این ترتیب راهمان ادامه پیدا کرد.»
منبع: سایت مجله بخارا
نظر شما :