۲۵ سال پس از جنگ بالکان؛ وقتی همه صلح میخواستند
همسایههایی که در چند ساعت دشمن هم شدند
تاریخ ایرانی: آنها به موسیقی عشق میورزند و با ذهنی آکنده از امید در زترا واقع در شهر سارایوو گرد آمدهاند. دافور ابنر روز ۲۸ جولای ۱۹۹۱ بر روی سن سالن بزرگ تجمعات در پایتخت بوسنی ایستاده و برنامهاش را اجرا میکند. بوسنی و هرزگوین در آن زمان هنوز هم یکی از شش جمهوری کشور چند قومی یوگسلاوی به شمار میآید و دافور خواننده گروه موسیقی رگینا است؛ همان گروهی که با حضورش همه سالنها را پر از جمعیت میکند. اما اتمسفر آن شب حتی برای موزیسین موفقی مانند دارفور نیز خاص است. او به یاد میآورد: «شور و حال ما غیرعادی بود.»
اتمسفر سیاسی آن زمان در سراسر یوگسلاوی زهرآلود و مسموم و اولین نبردها در کرواسی آغاز شده است. اما کنسرت زترا به مردم جسارت و انگیزه میدهد. سه هزار نفر در داخل آن سالن و پنجاه هزار نفر در بیرون سالن مشغول پایکوبی هستند. صدها هزار نفر از سراسر کشور برای دیدن این کنسرت به سارایوو آمدهاند. کنسرت به صورت زنده از تلویزیون نمایش داده میشود و نوازندهها و سخنرانان و تماشاگران همگی باور کردهاند که صلح در همان شب بازمیگردد.
هیچ یک از افراد حاضر در این محل نمیتواند تصور کند که تنها چند ماه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد و صربها و بوسنیاییها چگونه علیه یکدیگر خواهند جنگید. کسی خبر ندارد که جنگی آغاز میشود که تا چهار سال بعد به درازا میکشد و به قیمت جان صدها هزار انسان تمام خواهد شد. انبوه جمعیت مشتاق کنسرت در سارایوو نمیداند که همین سالن زترا نیز به زودی تبدیل به مکانی برای نگهداری اجساد خواهد شد.
میلان تریویچ میگوید: «مردم آن روز به آن محل آمدند تا صلح را جشن بگیرند. این جمعیت تنها گروهی شنونده عادی و خنثی نبودند که فقط برای دیدن کنسرت و گوش دادن به موسیقی آمده باشند. آنها خود بخشی مهم از آن برنامه به شمار میرفتند.» تریویچ در آن زمان برای شبکه یوتل که آخرین شبکه مستقل تلویزیونی یوگسلاوی سابق محسوب میشد کار میکرد و ایده اجرای این کنسرت نیز از سوی وی و چند گروه موسیقی راک مطرح شده بود.
شب ۲۸ جولای ۱۹۹۱ در واقع نقطه اوج جنبش صلح در یوگسلاوی به شمار میآمد، جنبشی که امروزه کمتر کسی آن را به خاطر دارد. تنها چند ماه بعد بود که سنگرها در سارایوو ساخته شد. یک سرباز جوان مسلح به مسلسل کلاشنیکف از میلان تریویچ سؤال کرد: «ملیت شما چیست؟» تریویچ خانه و زندگی خود را از دست داده و در شهر خود یعنی در سارایووی محاصره شده زندانی شد.
محاصره سارایوو یکی از غمانگیزترین رویدادهای جنگ بالکان به شمار میرود. عملاً در عرض یک شب جنگ همسایه علیه همسایه آغاز شد و دوستان در عرض چند ساعت به دشمنان یکدیگر بدل شده و خانوادههای زیادی دچار گسستگی و جدایی شدند. هر روزه انبوهی از خبرها در مورد جنایتها، اخراج دستهجمعی مردم، قتلعامها و اردوگاههای مرگ میرسید.
کشور سابق یوگسلاوی تجزیه شد و مردم این کشور تراژدیهای وحشتناکی را تجربه کردند. این جنگ برای سراسر اروپا در حکم فاجعه بود زیرا درست زمانی آغاز شد که تحولات زیادی در جریان بود و امیدهای زیادی وجود داشت. پیش از آن اتحاد جماهیر شوروی به پایان کار خود رسیده و دوران جنگ سرد میان دو ابرقدرت شرق و غرب عملاً پایان یافته بود. سقوط دیوار برلین و انحلال پیمان ورشو نیز از جمله این تحولات سرنوشتساز به شمار میآمد؛ تحولاتی که در مجموع این برداشت را تقویت میکرد که آخرین مناقشه بزرگ اروپا به نقطه پایان خود نزدیک میشود. در حالی که اکثر مردم قاره سبز بر این باور بودند که پس از دو جنگ جهانی و پایان دوران جنگ سرد، آیندهای آکنده از صلح و آزادی در انتظارشان است، با آغاز جنگ بالکان دورانی از بازگشت به بربریت را تجربه کردند.
اما چگونه این جنگ آن هم درست در زمانی که اکثریت مردم علیه آن بودند آغاز شد؟ کنسرتی که در سالن زترا به اجرا درآمد به هیچ عنوان یک رویداد منحصر به فرد نبود. در سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ تجمعات و کنسرتهای زیادی به نفع صلح در سراسر یوگسلاوی اجرا شد. «یانیا بک» جامعهشناس تخمین میزند که در حدود ۴۰ هزار سرباز ارتش خلقی یوگسلاوی در اعتراض به جنگ از خدمت زیر پرچم فرار کردند و بیش از یکصد هزار سرباز جدید نیز به فراخوان برای انجام خدمت زیر پرچم پاسخ منفی داده و لباس سربازی به تن نکردند. جالب آنکه در پایتخت صربستان یعنی بلگراد ۸۵ درصد از سربازان آماده به خدمت از انجام خدمت سربازی سر باز زده و از این نظر در سراسر یوگسلاوی رکورددار شدند.
امروز ۲۵ سال پس از کنسرتی که در سالن زترا برگزار شد پروژهای به نام «زترا - روزهای امید» کلید خورده است؛ پروژهای که وظیفه آن یافتن افراد حاضر در آن کنسرت معروف و شنیدن و ثبت خاطرات شخصی این افراد از آن شب ۲۸ جولای ۱۹۹۱ است. این پروژه قصد دارد این مساله را روشن کند که بر این مردم چه گذشته و همچنین به دنبال پاسخی بر این پرسش همچنان بیپاسخ مانده است: چگونه جنگی آغاز شد که هیچ کس آن را نمیخواست؟
دانیل ویسویچ که یک روزنامهنگار است و از متولیان اصلی پروژه زترا محسوب میشود، میگوید: «همواره و حداقل هر سال یک بار در مورد جنگها، خشونتها و قتلعامهایی مانند سربرنیتسا مراسم یادبود برگزار شده و مقالههای زیادی نوشته میشود که البته کار درستی است. اما کسی در مورد آن جنبش بزرگ صلح در یوگسلاوی چیزی نمیگوید. ما میخواهیم این مساله را تغییر دهیم.»
ویسویچ البته در آلمان بزرگ شده است اما بخش بزرگی از خانواده و اقوام وی در بوسنی و کرواسی زندگی میکنند. شش پسر عمو و چهار عمویش در جبهههای جنگ حضور داشتهاند و امروزه همین افراد و خانوادههایشان همچنان در چنگال کابوسهای آن جنگ بسر میبرند. ویسویچ میگوید: «با خاموش شدن سلاحها جنگ پایان نمیگیرد. آثار جنگ تا چندین دهه انسانها و فرزندانشان را آزار میدهد.»
دستاندرکاران پروژه زترا قصد دارند که تا روزهای آینده خاطرات تصویری افراد مورد مصاحبه قرار گرفته را به صورت فیلمهایی که قالب آن برای نمایش در موبایل در نظر گرفته شده آماده کنند. روزنامهنگاران این پروژه نیز هر یک اپیزودهایی از روایت این جنگ را آماده کرده و در وبگاه پروژه منتشر خواهند کرد. این مطالب نیز همراه با عکسها و فیلمهایی از مناطق جنگی خواهد بود و مخاطبان را با وضعیت امروز این مناطق یعنی ۲۵ سال پس از آغاز آن جنگ خانمانسوز آشنا خواهد کرد. در این تصاویر و فیلمها یوگسلاوی ۲۵ سال پیش را خواهیم دید، همان سرزمینی که کشوری چند قومی و چند فرهنگی بود و جامعه مدنی خود را داشت. بسیاری از روایتهای شخصی افراد مختلف نیز در این پروژه مورد توجه قرار میگیرد. به عنوان مثال کتابی به نام «ریشههای یک فاجعه» به قلم وارن زیمرمن، سفیر سابق ایالات متحده آمریکا در یوگسلاوی. زیمرمن در این کتاب آورده است: «کشوری که مردم آن خواهان صلح بودند به دست سیاستمداران ناسیونالیست کاملاً ویران شد.»
دافور ابنر که امروز ۴۴ سال دارد هنوز هم در سارایوو زندگی میکند. او پس از جنگ به فعالیتهای موسیقیایی خود ادامه داد و از سال ۲۰۰۹ در یکی از شبکههای تلویزیونی بوسنی مشغول به کار است. ابنر در پاسخ به این پرسش که در آن زمان برای جلوگیری از جنگ چه کارهای دیگری باید صورت میگرفت، میگوید: «جنبش صلح البته قدرتی نداشت. اما ما حداقل سعی خودمان را کردیم. به عقیده من همین مساله هم بسیار ارزشمند است.»
منبع: اشپیگل آنلاین
نظر شما :