مهندس بازرگان؛ رادمرد آزاده و مسلمان ایران- محمدجواد حجتی کرمانی

۰۴ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۸:۵۵ کد : ۷۴۳۰ یادنامه بازرگان
این دکتر سحابی یک فرشته است و بازرگان یک ایرانی پاک نهاد است با نجابت اصیل ایرانی... مهندس بازرگان، رجلی آزاده و مخلص در تاریخ معاصر ماست که از صمیم جان به اسلام و قرآن عشق می‌ورزید و با تمام وجود به آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی ایمان داشت و در این راه، یک عمر مبارزه کرد...او صداقت و صراحت و صمیمیت خود را در اظهارنظرهای متفاوت و مخالفش، بدون هیچ ریا و تزویر و نفاق بیان می‌داشت.
مهندس بازرگان؛ رادمرد آزاده و مسلمان ایران- محمدجواد حجتی کرمانی
برادر عزیزم آقای دعایی. چنانکه شما و همۀ خوانندگان گرامی اطلاعات می‌دانید چند ماهی است که پس از دوران نقاهت بیماری و جراحی، این قلم به انزوا و سکوت گراییده است و به مصداق گفتۀ «لسان الغیب»:

- کی شعر‌ تر انگیزد خاطر که حزین باشد....

 

... خود را با نامه آشنا نکرده و فرمایش «شیخ اجل» را به کار بسته که:

- «زبان بریده به کنجی نشسته صم بُکم

به از کسی که نباشد زبانش اندر حُکم!...

 

- اما خبر درگذشت مرحوم مغفور خلدآشیان، رضوان جایگاه، مرد دین و علم و سیاست جناب مهندس بازرگان رحمت‌الله علیه بر آنم داشت که بر افسردگی روحی خود لگام زنم و قلم را به کار اندازم تا شاید گوشه‌ای ناچیز از حق ادا نشده - و بلکه بسیار تضییع شدۀ این آزاده مرد مسلمان روشن ضمیر و پاک‌‌ نهاد را ادا کرده باشم: خوبست سخن را از اینجا آغاز کنم که:

 

... صیت، شهرت مرحوم مهندس بازرگان پس از شهریور بیست، در میانه و یا سال‌های پایانی این دهه، در اقصی نقاط ایران پیچیده بود... اما این شهرت به خاطر چهرۀ «توأمان» علمی و دینی او بود که با رشادت و شجاعت، در محیط ضددین دانشگاهی دوران رضاشاهی و محمدرضاشاهی، به عنوان یک استاد مُبرّز و یک روشنفکر مذهبی از فرنگ برگشته و یک استاد متخصص و حتی فوق تخصص، پرچم اسلام و قرآن را در دانشگاه تهران برافراشته بود و علیرغم فشار دو جانبه‌ای که هم از سوی غرب‌زدگان خودباخته و دین و دنیا فروخته و هم از سوی پاره‌ای مجامع و جوامع سنتی متحجر مذهبی، بر او و بر جریان فکری نوگرا و نوپای او وارد می‌شد، به تبلیغ و تفسیر علمی دین می‌پرداخت... او پس از فراغ از کار سنگین و طاقت‌فرسای دانشگاه در مسجد هدایت، در کنار و پشت همرزم دیرینه و یار وفادارش مرحوم آیت‌الله طالقانی، نماز می‌گذارد و پای تفسیر او می‌نشست و گاه، خود، در آن مسجد که پایگاه روشنفکران و مبارزان دینی آن دوران بود، سخن می‌گفت...

 

باری، مهندس بازرگان در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، صمیمانه در مبارزه ضداستعماری نفت که به پیشوایی مرحوم آیت‌الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق و با فداکاری و جانبازی و شهامت و شجاعت سید بزرگوار والامقام شهید سیدمجتبی نواب صفوی و یاران مخلص پاکباخته‌اش به وجود آمده بود، شرکت جست و در سمت رییس هیات خلع ید از شرکت غاصب نفت به آبادان رفت و نخستین ایرانی‌ای بود که به حق، بر کرسی ریاست شرکت تکیه زد و غاصبان انگلیسی را از ایران زمین بیرون راند...

 

مهندس بازرگان، پس از شکست نهضت ملی به دست کودتاگران ۲۸ مرداد ۳۲، از مبارزه دست نکشید و به تاسیس نیروی مقاومت ملی و در سال‌های ۴۰ به تاسیس نهضت آزادی ایران همت گماشت... وی با آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری ابرمرد تاریخ معاصر حضرت امام خمینی رضوان‌الله علیه، به همراه همرزمان و همفکرانش در داخل و خارج کشور، از نخستین افراد و گروه‌هایی بودند که به دعوت امام(ره) لبیک گفتند و با صراحت و شجاعت، در مبارزۀ ضدطاغوت ملت ایران، شرکت جستند...

 

رژیم شاه، پس از سرکوبی نهضت در ۱۵ خرداد ۴۲، مرحوم آیت‌الله طالقانی و بازرگان و اعضاء دیگر نهضت آزادی ایران را به محاکمه کشید و آن دو بزرگ را هر کدام به ده سال و همرزمان دیگرشان را به زندان‌های مدت‌دار دیگر محکوم کرد که شرح محاکمات و تاریخچۀ ایام زندان آنان، کم و بیش به اطلاع ارباب مطالعه رسیده است و بر آنان که از این محاکمات پرآوازه، بی‌اطلاع یا کم اطلاعند فرض است که به مدارک مربوطه مراجعه کنند تا به سهم این آزادگان مسلمان در دفاع از استقلال و آزادی این سرزمین و نقشی که به نوبه خود در کنار ملت سرفراز ایران داشته‌اند، آشنا شوند...

 

***

 

... این حقیر، به جز دیدار مختصر و سرپایی که در جریان دادگاه نظامی با مرحوم آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان و یارانشان داشتم، در زندان با آنان آشنا شدم... داستان این بود که ما را پس از قتل منصور منفور به دست شهید پرافتخار محمد بخارایی و دستگیری اعضای هیات موتلفۀ اسلامی و همراه با محاکمه آنان، در اطاق مجاورشان محاکمه می‌کردند. ما ۱۳ تن روحانی بودیم که به خاطر سخنرانی‌های ضدرژیم و به جرم طرفداری از امام خمینی (ره) به دادگاه‌مان کشیدند که مرحوم ربانی املشی، مرحوم کافی، آقای مروارید، آقای واعظی تبریزی، آقای سیدقاسم شجاعی، آقای فهیم کرمانی را از آنان به خاطر دارم...

 

باری، در زمستان سال ۴۳ (مصادف با ماه مبارک رمضان) بود که مرا از قزل‌قلعه به زندان شماره ۴ بردند و در اطاقی که مرحوم آیت‌الله طالقانی، مرحوم مهندس بازرگان، آقای دکتر سحابی و مهندس عزت‌الله سحابی بودند، جا دادند... این زندان چند ماهه، مرا با دنیایی جدید از نظم و انضباط، ادب و معرفت، بحث‌های سطح بالای دینی و سیاسی آشنا کرد... آن دوران زندان، چند ماهی بیش نپایید و من پس از آزادی در بهار سال ۴۴، بار دیگر در پاییز‌‌ همان سال، به خاطر عضویت در حزب مسلح مخفی «ملل اسلامی» دستگیر شدم و تا سال ۵۴ در زندان بسر بردم و از این مدت، سال ۴۶ را عمدتا در جوار این بزرگان سپری کردم... در این مدت بر معرفتم بسیار افزوده شد و با مسائل و مقولات حاد سیاسی و دینی (و نیز ضد دینی ـ به حکم هم‌زندانی و هم‌صحبتی و هم‌سخنی با مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها از چینی و روسی و غیره و غیره-) آشنایی بیشتری پیدا کردم. درس تفسیر مرحوم آیت‌الله طالقانی و بحث‌های علمی و دینی مرحوم مهندس بازرگان، امثال مرا به تفکر بیشتری در باورهای سیاسی و مذهبی‌مان وا می‌داشت و من هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم بحث‌ها و اشکالات مرحوم شهید محمد منتظری را چه در جلسات تفسیر مرحوم طالقانی و چه مشاجرات لفظی او با مرحوم مهندس بازرگان... که شمه‌ای از آن، پس از انقلاب اسلامی در صحنه‌های سیاسی، نیز رخ نمود... در زیر خاطره‌ای کوتاه نقل کنم تا تاثیر گفتار و کردار مرحوم مهندس بازرگان را بر دگراندیشان غیرمذهبی بازگفته باشم و این، نمونه‌وار و یکی از هزار است... :

 

***

 

... روزی با «منوچهر صفا» یکی از سر‌شناسان جامعۀ سوسیالیست‌های ایران و از نویسندگان خوش قلم مجلۀ «علم و زندگی» که از پیروان «خلیل ملکی» بود، دربارۀ مهندس بازرگان و دکتر سحابی سخن می‌گفتیم: «صفا» می‌گفت: «این دکتر سحابی یک فرشته است و بازرگان یک ایرانی پاک نهاد است با نجابت اصیل ایرانی.» به او گفتم: اما من، از دیدگاه طلبگی و مسلمانی خودم چنانم که وقتی مهندس بازرگان قرآن می‌خواند، صفا و طهارت و طراواتی از قرآن خواندنش احساس می‌کنم که گویی یک نوجوان ۱۵ سالۀ پاکدل با صفایی است که با تمام وجودش به کتاب آسمانی عشق و ایمان دارد... و دکتر سحابی نیز در سحرخیزی و مداومتش بر نماز شب، یاد عابدان و پرهیزکاران سنتی یک هزار و چند صد ساله را در خاطره‌ها زنده می‌کند....

 

***

 

... خاطرات دوران زندان با مهندس بازرگان و یارانش خود، در خور نگارش یک کتاب است و اگر بخواهیم دوران پس از پیروزی انقلاب را چه دوران نخست‌وزیری دولت موقت انقلاب و چه دوران چهار ساله دورۀ اول مجلس شورای اسلامی را که مهندس بازرگان و ۲۹ تن دیگر از جمله این حقیر، در سمت نمایندگی مردم تهران در مجلس بودیم... شرح دهم، نگارش کتابی دیگر را درخور است... نیز تحلیل دیدگاه‌های سیاسی و اختلاف‌نظرهای مرحوم مهندس بازرگان با مرحوم امام خمینی (ره) و دیگر رهبران نظام اسلامی، نیز در خور کتاب دیگری است... و اگر بنا باشد چنین کتاب‌هایی را این حقیر بنویسد، نمی‌داند در مواردی که خودش دیدگاه مستقلی دارد که گاهی بدین سو و گاهی بدان سو گرایش دارد، از دو سو، و یا چند سو متهم به سازشکاری و بی‌خطی و التقاط‌گری و بی‌مبنایی نخواهد شد؟!...

 

***

 

... اما به هر حال، این نکته در پایان این یادداشت کوتاه در خور تذکر است که ما مسلمان‌های انقلابی خط امامی منادی انقلاب اسلامی در جهان، که پاره‌ای‌مان با خلوص و صمیمیت از هرگونه دگراندیشی و دیدگاه‌هایی که با دیدگاه‌های خودمان متفاوت است اعلام برائت می‌کنیم باید بدین حقیقت ایمان آوریم که ما نه پیامبریم و نه امام معصوم (ع)!... و اگر نخواهیم بپذیریم که دیدگاه‌های ما،‌ گاه از درست و نادرست پیوند خورده است، حکم نادانی خود را به دست خود امضا کرده‌ایم!... بنابراین، در عرصۀ تفکر و عمل سیاسی و دینی، باید به صاحبان اندیشه و تفکر، مجال اندیشه و تفکر و عمل داد، تا پندار‌ها و رفتار‌ها و گفتار‌ها، در مصاف با هم صیقل خورد و سره از ناسره جدا گردد تا در این مصاف، هم ما و هم دگراندیشان پاک و مخلص به جلوه‌های تازه‌ای از حقیقت و واقعیت دست یابیم و به «راه‌کار»ها و شیوه‌های تازه‌ای در عرصۀ پندار و گفتار و رفتار، آشنا شویم که حضرت علی (ع) فرمود:

- من استقبل وجوه آلا راء عرف مواقع الخطاء۱

یعنی: آن کس که با آراء گوناگون روبه‌رو شود، جایگاه‌های خطا را می‌شناسد.

و نیز فرمود:

- من استبدٌبرأیه هلک و من شاورالرجال شارکها فی ‌عقولها۲

یعنی: هر کس به رأی خود بسنده کند نابود شود و هر که با مردم دیگر مشورت کند، در خردورزی آنان شریک گردد...

 

***

 

سخن کوتاه: مهندس بازرگان، رجلی آزاده و مخلص در تاریخ معاصر ماست که از صمیم جان به اسلام و قرآن عشق می‌ورزید و با تمام وجود به آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی ایمان داشت و در این راه، یک عمر مبارزه کرد. او صداقت و صراحت و صمیمیت خود را در اظهارنظرهای متفاوت و مخالفش، بدون هیچ ریا و تزویر و نفاق بیان می‌داشت و به این صداقت و پاکی او، همگان از امام امت رضوان‌الله علیه تا رهبر کنونی انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله و همۀ دولتمردان و دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی اعتراف داشتند و دارند... و این، دور از انتظار نیست که تفاوت نظر‌ها در جامعۀ رشد یافتۀ اسلامی، نه تنها موجب رنجش و تنش نشود، بلکه بدان، به مثابۀ مقوله‌ای که برای پیشرفت و تکامل علمی و عملی و دینی و دنیایی بسیار ضروری است نگریسته شود...

 

به امید روزی که شاهد شکوفایی روزافزون چنین بینش و نگرشی در جامعۀ نوپای انقلابی‌مان باشیم...

 

***

 

در پایان این گفتار کوتاه، رحلت مرحوم مهندس بازرگان، این رجل آزاده و با ایمان را به همۀ ملت ایران، به خصوص به شاگردان، مریدان، دوستان، آشنایان و بستگان آن مرحوم مغفور و بالاخص به خانواده محترمش به ویژه فرزند خلفش جناب مهندس عبدالعلی بازرگان و همچنین به یار دیرینه‌اش، مرد علم و ایمان، جناب دکتر یدالله سحابی و همه عاشقان آزادی و پاکی و همۀ مسلمانان آزاده و مبارز، تسلیت می‌گویم و برای روح آن فقید سعید غفران و رضوان الهی مسئلت دارم.

 

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

 

پی‌نویس:

۱ و ۲. نهج‌البلاغه صبحی صالح، صفحه ۵۰۰ و ۵۰۱

 

 

روزنامه اطلاعات

دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۷۳


کلید واژه ها: بازرگان حجتی کرمانی


نظر شما :