ویلم فلور در گفتوگو با تاریخ ایرانی: جنگلیها ساده لوح و معصوم بودند
سامان صفرزائی
***
برخی گفتهاند که میرزا کوچکخان قبل از آغاز حرکت خود در تهران با شخصیتهایی همچون حسن مدرس، سیدجمالالدین اسدآبادی، اسکندری و.. روابطی داشت و پس از مشورت با آنان و با هدف ایجاد پایگاهی ثابت و گرد آوردن نیرویی مدرن علیه استبداد با مازندران و سپس به گیلان میرود. این روایت درست است؟ در این صورت چرا هیچ ارتباط شفافی بین او و سیاستمداران تهرانی دیده نمیشود؟
چنین ادعایی را در نشریات زیادی دیدهام، حتی تا جایی که معتقد بودهاند آنها در تاسیس اتحاد اسلام در سال ۱۹۱۲ همکاری داشتهاند. اما من ارجاعاتی به کتب، مقالات و یا مدارک و شواهد معتبری که این ادعاها را ثابت کرده باشند ندیدهام. در رابطه با توصیههایشان به میرزا کوچکخان برای قیام در استانهای شمالی نیز همین امر صادق است. برخی - باز هم بدون هیچگونه ارجاعی- ادعا میکنند شخصیتهای مطرح اتحاد اسلام مسیر خود را از میرزا کوچکخان در سال ۱۹۱۴ جدا کردند. با این حال ممکن است ارتباطاتی میان آنها وجود داشته اما شواهد معتبرتر از آنچه من تاکنون خواندهام نیاز است. البته باید بگویم من همهٔ مطالبی را که در این باره به چاپ رسیده است نخواندهام.
میرزا کوچکخان به لنین تلگراف زده و به او درس فلسفی میدهد مبنی بر اینکه کمونیسم باید به مردم توضیح داده و به تدریج و با حداکثر احتیاط و حوصله به آنها فهمانده شود. او مقابل راه حل سریع میایستد. اما به هر حال این نشانهٔ چیست؟ آیا نشانهای از پیاده کردن نظام اشتراکی، حتی به تدریج در جمهوری سوسیالیستی گیلان به رهبری کوچکخان دیده میشود؟
اگر این سوال به تلگراف ۱۰ ژوئن ۱۹۲۰ برمیگردد باید بگویم او تنها تقاضای کمک در مقابل بریتانیا را داشته و به نابرابری اشاراتی کرده بود و لنین هم هرگز پاسخ تلگراف میرزا را نداد. البته، شورایی محلی در رشت به تنظیم برنامهای برای هدایت انقلاب گیلان پرداخته بود که هدفشان بیرون راندن انگلیسیها و مبارزه علیه زمینداران فئودال بود.
چرا نهضت جنگل این خاصیت را دارد که هم از سوی ناسیونالیستها، هم سوسیالیستها و هم مذهبی هم مصادره شود و هم نقد؟
انتقادات ناسیونالیستها، سوسیالیستها و مذهبیها شاید به این خاطر ایجاد شده باشد که آنها احساس میکنند میرزا کوچکخان خیانت کرده است: اول، ناسیونالیسم، به خاطر پذیرفتن و همکاری با نفوذ شوروی به گیلان در ۱۹۲۰ و همدستی با یک نیروی خارجی. دوم، سوسیالیسم، به دلیل اجازه ندادن به شوروی برای اعمال کنترل بر قیام گیلان که نهایتا منجر به تامین اهداف سیاسی روسیه میشد و سوم، انتقادات مذهبیها به خاطر رها کردن آرمانهای اتحاد اسلام و همکاری با شوروی بیخدا.
درک جنگلیها از فضای سیاستهای جهانی چه اندازه بود؟ آیا آنان منافع مشترک روس و بریتانیا را درک کرده بودند؟
در شرایطی که سیاستهای بینالمللی بسیار حائز اهمیت بود جنگلیها، از جمله میرزا کوچکخان، آدمهای ساده لوح و معصومی بودند. زمانی که روسها علاقهمندیشان را به حمایت از نهضت جنگل ابراز داشته بودند، همزمان تلاش میکردند تا سازش آتی سیاسی میان تهران و لندن در خصوص شرایط ایران را به خطر نیندازند. این نقطه نظر با میرزا کوچکخان در میان گذاشته نشد.
نظر شما :