با خبر خودکشی خلخالی به ایران ضربه زدیم!
۴- رونوشت جلسۀ صدام و فرماندهان ارتش در آغاز جنگ
تاریخ ایرانی: اندیشکدهٔ وودرو ویلسون، در ۲۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ و به بهانۀ کنفرانسی پیرامون جنگ ایران و عراق که در این مرکز بینالمللی در واشنگتن برگزار شد، شماری از اسناد جنگ را منتشر کرد. این اسناد که جزئیات گفتوگوهای صدام حسین با ژنرالها و مقامات بلندپایه رژیم بعث عراق را فاش میسازند، نمونهٔ کوچکی از هزاران سند و مدرکی هستند که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بهدست آمدهاند و در دانشگاه دفاع ملی آمریکا نگهداری میشوند. اسنادی که از زمان معاونت ریاست جمهوری صدام حسین آغاز میشوند و پس از آن دیدگاههای رئیسجمهور عراق را دربارهٔ شرایط اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران و منطقه نشان میدهند. در آینهٔ این اسناد میتوان با برآورد و پیشبینی صدام و حلقهٔ نزدیکانش از تقابل نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران، تغییر چهرهٔ سیاسی و موازنهٔ قدرت در منطقه، روند جنگ با ایران و تحولات مختلف منطقه و جهان در این دوره آشنا شد.
«تاریخ ایرانی» این اسناد را برای نخستین بار ترجمه و منتشر میکند. برخی اسناد طولانی خلاصه و بعضی بخشها که بیارتباط به ایران بودهاند حذف شدهاند. یادداشتهای مترجم، توضیحات و افزونهها در داخل کروشه آمدهاند.
***
[بخشهایی از این سند طولانی که اهمیت کمتری داشتهاند، یا تکرار گفتههای پیشین بودهاند، حذف شدهاند؛ بخشهای حذف شده با سه نقطه (...) بدون پرانتز و در ابتدای خط نشان داده شده است.]
تاریخ سند: بهروز شده پس از ۲۳ سپتامبر ۱۹۸۰ (اول مهر ۱۳۵۹)
فوق محرمانه
رئیس کل اطلاعات ارتش: تقریبا همهٔ اطلاعاتی که دربارهٔ هواپیماهای اف۱۴ داریم نشان میدهند که آنها حدود ۷۰ هواپیما دارند. ۶۰ فروندشان در وضعیت خوبی هستند و سه اسکادران در پایگاههای اصفهان و شیراز پخش شدهاند.
رئیسجمهور [صدام حسین]: پایگاهی که هواپیماها دیروز بهش حمله کردهاند و آنها دو هواپیما را انداختند چه؟
فرمانده نیروی هوایی: پایگاه هوایی بوشهر.
رئیسجمهور: پایگاه بوشهر هم هواپیمای اف۱۴ دارد، هواپیماهایی که آن دو هواپیما را ساقط کردند اف۱۴ بودند. تا جایی که به هواپیماها مربوط میشود، ما سخت در تلاش سیاسی هستیم که مجوز حمله را بگیریم، اما هواپیماها رفتند و آمدند... رفتند و آمدند بدون نتیجه و حتی یک هفتهٔ تمام گذشت و ما به هیچ چیز نرسیدیم.
فرمانده نیروی هوایی: قربان، آنها بهشان اجازه [حمله] ندادند.
رئیسجمهور: چرا؟
فرمانده نیروی هوایی: نامهای از وزارت امور خارجه به دستمان رسیده که میگوید عمانیها با آنها تماس گرفتهاند و گفتهاند: «دیدارتان را فعلا به تعویق بیاندازید. ما وزیری را به اردن خواهیم فرستاد تا مساله را توضیح دهد.»
رئیسجمهور: خب، کی خبرش را میدهند؟ البته، چه کسی یک هفتهٔ تمام رفتن و آمدن را تحمل میکند؟ آیا دولت عمان وارد جنگ شده؟ و آیا سلطان قابوس پسر ماست یا برادرمان؟ خوب نیست که این مرد چنین فرصتی به ما داده؟ منظورم این است که... این مرد [قابوس بن سعید، سلطان عمان] فشار بریتانیاییها را هم احساس میکند...
رئیسجمهور: فرمانده نیروی هوایی عمان بریتانیایی است و ما فقط ازش خواستهایم که [اجازه بدهد] هواپیماها را برای گذشتن آماده کنیم، بمبها را سوار آنها کنیم، به سمت هدف حمله کنیم و بعد برگردیم تا [در عمان] سوختگیری کنیم و دوباره پرواز کنیم. بنابراین، اگر یک هفته را صرف رفتن و آمدن بیهوده کنیم البته که غیرممکن خواهد بود. اگر جای او بودیم، موافقت نمیکردیم و در عملیات مشارکت میکردیم، اما... تمام افسرانی که اسیر شدهاند را باید به سازمان اطلاعات بفرستیم تا بازجویی شوند.
رئیس کل اطلاعات ارتش: آنها را فرستادهایم، قربان.
رئیسجمهور: که ازشان بازجویی کنند، چون اطلاعاتیها بلدند چطور... از آنها بازجویی کنند تا روحی و اخلاقی بفهمیم... بفهمیم که شایستگی خلبانها در چه حد است، چند افسر بازنشسته به آنها افزوده شده، چطور به قطعات یدکی و مواد ذخیره دست یافتهاند و کی قطعات یدکی به دستشان رسیده. [آنها] میدانند.. برنامهٔ آموزشی آنها چیست و چه گذرگاههای خارج از [محدودهٔ پوشش] رادار ایجاد کردهاند. این اطلاعات در جنگ اهمیت زیادی دارد و نتیجهٔ آن را مشخص میکند... ما نیامدهایم... که بایستیم و نگاهشان کنیم. مدتی است که اطلاعات ارزشمندی برای [آگاه ساختن و حمایت از] عملیات نظامیمان به دست نیاوردهایم.
فرمانده نیروی هوایی: قربان، اینکه میگویند ۶۰ هواپیمای اف۱۴ در وضعیت خوبی هستند، گمان نمیکنم این اطلاعات درست باشد.
رئیسجمهور: این اطلاعات غلو شده است چون اگر ۶۰ هواپیمای اف۱۴ در وضعیت خوبی بودند، چرا آنها را انبار کردهاند و ازشان استفاده نمیکنند؟ چرا هواپیماهایی مثل این را نگه میدارند؟ گذشته از این، چرا از هواپیماهای فانتوم برای حمله به اهداف داخل شهر بغداد استفاده میکنند و نه اف۱۴ها؟
فرمانده نیروی هوایی: این هواپیماها برای حملهٔ زمینی نیستند، قربان.
رئیسجمهور: نه؟ هواپیمای شناسایی هستند؟ پس به همین خاطر از آنها برای شناسایی استفاده میکنند... و اگر این طور است، نمیتوانیم تعدادشان را تخمین بزنیم؟
...
فرمانده نیروی هوایی: قربان، اطلاعات دیگری که ما از بازجویی افسران اسیر شده گرفتهایم نشان میدهند که اولین حملهٔ هوایی ما باندهای پرواز پایگاه هواییشان را تخریب کرده... باندها فلج شدهاند. در غیر این صورت آنها بلافاصله پس از بازگشت ما از آن حمله تلافی میکردند. همانطور که گفته است، موثر بود، اما تا چه حد؟
رئیسجمهور: سرلشکر خلبان محمد الجبوری؟ این بهانه را نمیتوانم بپذیرم چون اگر امروز این اتفاق برای ما میافتاد [منظورش حمله است] واکنش ما هم تا روز بعد انجام نمیشد. منظورم این است که آیا فرمانده نیروی هوایی خودش دستور ورود به جنگ علیه کشوری را صادر میکند؟ مگر نه اینکه باید فرماندهها برای صدور دستور شور کنند؟ بنابراین، آنها روز بعد تلافی کردند و موفق هم بودند. صبح بعدش سراسر عراق بودند. [به مواضعی در سرتاسر عراق حمله کردند.]
رئیس تحرکات نظامی: هواپیماهایشان روز سهشنبه، ۲۳ سپتامبر ۱۹۸۰ رسیدند.
رئیسجمهور: عقیدهٔ من این است که حملات هوایی ما کاری نیستند. علاوه بر این، حمله به باندهای پرواز هدف نخست حملهٔ اول نبود... منظورم این است که چرا؟ آیا فرودگاه فقط باند پرواز است؟ فرودگاه رادار است، یک موسسه و...
فرمانده نیروی هوایی: آنها این را تأیید کردهاند قربان، اما چیزی که ما نداشتیم و به جنابعالی گفته بودم، آشیانهٔ هواپیماست. آنها [اسرا] اطلاعاتی به ما دادند که نشان میداد هر پایگاه هواییشان چندین آشیانه دارد. منظورم این است که بسیاری از هواپیماهای آنها بیرون آشیانه بودند، و واقعیت درست برعکس این بود. بیشتر هواپیماهای ایران توی آشیانه بودند، اما بعد از آن که از خلبانهایی که در داخل عراق سقوط کردهاند اطلاعات گرفتیم توانستیم به آشیانههای آنها حمله کنیم. اما در ابتدای عملیات تصور روشنی از تعداد آشیانههایی که داشتند نداشتیم.
...[دربارهٔ ضعف فنی نیروی هوایی ارتش عراق در عملیات شناسایی و کورکورانه بودن حملات هوایی]
رئیسجمهور: باید راجع به مسالهٔ کریدورهای [شکافهایی در پوشش رادار و محدودهٔ دفاع هوایی که هواپیماها یا موشکهای دشمن میتوانند از آن برای عبور بهره بگیرند] موجود حرف بزنیم. درست است که کریدور هست، اما آیا مثل رود دجله در مرز است؟ هر شکاف راداری یک کریدور است، اما چون جنگ هشت روز است که ادامه دارد ما به یقین به این نتیجه دربارهٔ مناطق دسترسی رسیدیم که هواپیماها به سمت بغداد میآیند، مثل تاکسیهایی که آزادانه میآیند و میروند. منظورم این است که ما دو بار تا تهران رفتیم، نه؟
فرمانده نیروی هوایی: بله، قربان.
رئیسجمهور: دو بار بود دیگر، نه؟ خب، دو بار. در حملهٔ اول ما فقط چهار هواپیما فرستادیم. بر اساس اطلاعاتی که از بیش از یک منبع به ما رسیده، دو تا از آنها دو بمب انداختند. هواپیماهای دشمن هر روز و با روحیهای عالی به بغداد حمله میکنند. نمیگوییم روحیهشان خوب نیست. اگر عددی که شما میگویید [از هواپیماهای ساقط شده ایرانی] درست باشد، و من بهتان میگویم که فقط آنچه رادار نشان میدهد درست است، این یعنی که ما ۲۰۰ هواپیما انداختهایم، نه؟
معاون نخستوزیر: همین پیش پای جنابعالی داشتیم میشمردیم. حدود ۱۰۰ هواپیما.
رئیسجمهور: دویست هواپیما. آن خلبانهایی که میروند اما برنمیگردند آن ترسوها... آیا دستور اعدامشان را دادهاید؟
وزیر دفاع: والله، قربان، من درخواست اختیار قانونی دادم.
رئیسجمهور: طبق اختیارات من، خلبانهایی [عراقی] که از اجرای وظیفهشان سر باز زدهاند باید اعدام شوند. میتوانید حالا با یک افسر و حکم ریاستجمهوری که فردا صادر میشود بروید و اعدامشان کنید. تا به حال حتی یک چهارم هواپیماهای ما ساقط نشدهاند چون خلبانها [به اختیار خود] بلند میشوند و بلافاصله فرود میآیند. با این حال خلبانهای دشمن مثل موشک با شش هواپیما به ما حمله میکنند و فقط یکیشان برمیگردد با این وجود به حملهٔ خود ادامه میدهند.
...
[وقت استراحت، صرف ناهار]
فرمانده نیروی هوایی: عذر میخواهم، چه گفتید قربان؟
وزیر دفاع: اسرائیلیها.
رئیس تحرکات نظامی: قربان، اسرائیلیها بیانیهای دادهاند که میگوید «مقامات ایرانی انکار کردهاند که در حملهٔ امروز رآکتور هستهای را ندیدهاند. آنها اهداف متفرقهٔ دیگر را زدهاند.» بنابراین، ما توجهشان را به آن جلب کردهایم. این نشان میدهد...
رئیس کل اطلاعات ارتش: قربان، اسرائیلیها آمادهاند...
وزیر دفاع: آنها در ارتفاع پایین از سمت رود پشت نجف آمدند تا آن را هدف بگیرند.
رئیس کل اطلاعات ارتش: آنها پریروز و امروز به این موضوع اشاره کردند، قربان و امروز و دیروز حملهٔ هوایی کردند. این بیانیه تأیید میکند که آنها [ایرانیها] این کار را کردند و نه آنهای دیگر [هواپیماهای اسرائیلی].
رئیس تحرکات نظامی: و با سرعتی اینچنین.
رئیس کل اطلاعات ارتش: آنها [ایرانیها] بودند، قربان.
رئیس تحرکات نظامی: قربان، این قصدشان بود.
وزیر دفاع: چهارده موشک به این آشیانه اصابت کرد. بنابراین، آنها [اسرائیلیها] یقینا آمدهاند و مثل توریستها با گذرنامههای جعلی سفر میکنند و بعضی از آنها قبلا برای شرکتهایی که این پروژه را اجرا میکنند کار میکردند.
رئیس کل اطلاعات ارتش: هیچ احتمال دیگری وجود ندارد قربان... این اسرائیلیها هستند که از اینجا به بعد کار را دست گرفتهاند، و این اشاره بوده است، هشدار به آنها که به هدف نزدهاند.
...
[نام حذف شده است]: انشاءالله قربان. مسالهٔ اهواز حل شد، یا هنوز در حومهٔ شهریم؟
دبیر شورا: نمیدانم... آخرین اخبار را بهتان دادهایم.
...
دبیر شورا [سرهنگ محمد صالح یونس]: نقشهٔ جدیدی به دست ما رسیده و برایتان فرستادهایم.
[نام حذف شده است]: نقشهٔ لشکر؟
دبیر شورا: نقشهٔ محورهاست.
رئیسجمهور: سیگار میکشید؟
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: من دو نخ برمیدارم که همهاش را نکشید.
رئیسجمهور: تیمسار سرتیپ شاکر، شما و سرهنگ میسر سیگار نمیکشید؟
رئیس طرحریزی [عملیات]: نه، قربان. ممنون.
رئیسجمهور: خوش به حالتان که سیگاری نیستید.
رئیس ستاد ارتش [پای تلفن]: میخواهند با رئیس مقاومت هوایی حرف بزنند.
رئیسجمهور: وصلش کن.
وزیر دفاع:... خرابش نکردهاند... [دربارهٔ ایستگاه رادیو اهواز حرف میزنند.]
معاون نخستوزیر: نه... میخواهیم تخریبش کنید مثل ایستگاه قصرشیرین که با موشک یا توپخانه هدف گرفتیم.
دبیر شورا: دیروز به آن حمله کردیم.
معاون نخستوزیر: بله... میدانم که کار نمیکند، اما تخریب نشده... میخواهیم [تخریب] بشود... و نیروی زمینی باید این کار را بکند.
رئیسجمهور: موضوع چیست؟
معاون نخستوزیر: ایستگاه رادیویی اهواز، قربان.
رئیسجمهور: نیروی زمینی باید در چند روز آینده تخریبش کند، انشاءالله. نیروی زمینی میتواند خودش را به آن برساند و به کل تخریبش کند. [لئونید] برژنف رئیسجمهور شوروی دربارهٔ مناقشهٔ ایران و عراق گفته «تا جایی که به شوروی مربوط میشود، ما از این طرز فکر که ایران و عراق باید موارد مورد مناقشه را سر میز مذاکره حل کنند حمایت میکنیم. خوب میشود اگر بتوانند هر آنچه میتوانند حالا دوستانه حل کنند، و هر آنچه امروز نمیتوانند حل کنند فردا ممکن است یافتن راهحل راحتتر باشد.» [برژنف] در ضیافتی که برای رئیسجمهور هند برگزار کرده بود، گفته «بهتر است که آنها [ایران و عراق] مساله را تا روزی به تعویق بیاندازند که آسانتر بتوان... نه؟ شتابزدگی هیچ کمکی نمیکند و به نفع آنها نیست.»
وزیر دفاع: شتابزدگی به آنها کمکی نمیکند، قربان.
رئیسجمهور: به شوروی کمکی نمیکند.
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: آنها کند هستند. [اهمالکار هستند.]
رئیسجمهور: نه... [نامفهوم]... این حواسپرتی به آنها [شوروی] کمک میکند از فشار آمریکا در مسالهٔ افغانستان بکاهند... این مشکل بزرگی است... افغانستان، جایی که تمام دنیا ذهنش مشغول وضعیت جدید شده... کجا؟ به این میماند که گردن را با سوزاندن درمان کنید.
...
معاون نخستوزیر: از قیافهشان برمیآید که انگار هیچ نگران این وضعیت نیستند.
رئیسجمهور: آنچنان منافع حیاتیای ندارند که نگرانش باشند. پنتاگون تأیید کرده که چهار رادار هوایی از نوع هواپیماهای آمریکایی [AWACS] به عربستان سعودی فرستاده تا از میدانهای نفتی در آنجا در صورت حملهٔ احتمالی ایران محافظت کنند... دوباره میپرسم، ایران کجا را هدف گرفته؟
معاون نخستوزیر: [طبق اخبار رسیده] آنها دیروز هواپیمایی شناسایی فرستادند تا آمریکاییها را تحت نظر بگیرند... برای تحت نظر گرفتن تحرکات در منطقه. این هواپیما میتواند از نوع شناسایی باشد، و نه پشتیبانی، با هدف خدمات سریع.
...
[صدام حسین خطاب به رئیس ستاد ارتش]: وضعیت چطور است؟
رئیس ستاد ارتش: وضعیت در بخشها خوب است.
رئیسجمهور: باید خوب باشد... آنها چه دارند؟ چه دارند اگر خوب نیست؟ آن مردم... شهرها... و...
رئیس ستاد ارتش: یکی از تیپها، تیپ ۳۰ـام زرهی، ضربهٔ سنگینی از جنگ خورده، به خصوص از بمباران توپخانه و اسلحه... مقاومت [دفاع] ضد تانک. دشمن شبانه به تیپ نزدیک و با آن درگیر میشود.
رئیسجمهور: شبانه؟
رئیس ستاد ارتش: بله، ۳۰ تا ۳۲ بار به تانکهای این تیپ حمله شده.
رئیسجمهور: حملههای کاری؟
رئیس ستاد ارتش: خسارت [زیاد].
رئیسجمهور: ما شبانه بهشان حمله نمیکنیم؟ ما به تانکهای آنها نزدیک نمیشویم؟ ما هم میتوانیم به این طریق شبها با تیپهای زرهی بجنگیم.
رئیس ستاد ارتش: قربان، گمان نمیکنم این افراد ایرانی باشند.
رئیسجمهور: نه... این کمیته... فرماندهی موقت.
رئیس ستاد ارتش: فرماندهی موقت؟
رئیسجمهور: بله.
رئیس ستاد ارتش: به نظر میرسد منطقه را هم خوب میشناسند چون شبها پیشروی میکنند و عملیاتشان را به اجرا میگذارند، این یعنی که سربازان خوبی هستند.
رئیسجمهور: تدابیر ویژه اندیشیدهاید؟ چرا یگانهای پیادهنظام را نمیفرستید؟
رئیس ستاد ارتش: فرستادهایم.
رئیسجمهور: در فاصلهای معین در خط مقدم برایشان کمین بگذارید.
...
رئیس ستاد ارتش: دارد اتفاق میافتد... رشته کوه بزرگی به نام کلینا آنجا هست که ما نیروهای ویژه را در آن مستقر کردهایم
رئیسجمهور: ویژگی؟
رئیس ستاد ارتش: ویژگیاش؛ پیش از این آنها از قلهٔ رشته کوه کنترلش را در دست داشتند. ما بعضی از نیروهای ویژه را به آنجا فرستادیم که ۴، ۵ پایگاه تجسس و پایگاههای پرتاب موشک برپا کنند تا به تانکهایی که احتمالا پیشروی میکردند حمله کنیم... این یک طرف قضیه است. در سوی دیگر، با فرماندۀ لشکر تدبیری اندیشیدیم که یک هنگ پیادهنظام را از تیپ سوم پیادهنظام عقب بکشند. در حال حاضر بسیار فعال هستند... یک تیپ منهای یک هنگ... ما این هنگ را عقب کشیدیم تا بتوانیم وقتی کامل شد برای کنترل بلندیهای بال چپ تیپ ۳۰ـام زرهی بفرستیمشان تا پیادهنظام بتواند شکافها را شبها پوشش بدهد. در خط مقدم، یک هنگ نیروهای ویژه مستقر است و به عقیدهٔ من اگر این کارها فردا تمام شوند، تیپ ۳۰ـام زرهی در وضعیت و موضع خوبی خواهد بود. این تیپ هم تلفاتی داشته... دیشب چند نفری گم شدهاند و ۲۳ شهید داشتیم... تا حالا ۱۰۰ تا ۱۲۰ مجروح و شهید دادهاند.
وزیر دفاع: چرا همهشان یک جا جمع شده بودند؟
رئیسجمهور: این تلفات سنگینی برای یک تیپ است.
رئیس ستاد ارتش: در عملیاتی که اجرا شد، تیپ [۳۰ـام زرهی] خیلی زود سر رسید، به خط مقدم رفت و جاده را روی دشمن بست.
...
[بحث دربارهٔ وضعیت آرایش نیروها و مشکلاتی چون کمبود مهمات و مسالهٔ تعویض نوع اسلحه در خط مقدم ادامه مییابد.]
وزیر دفاع: سرهنگ میسّر [رئیس تحرکات نظامی]؟ از تازهترین تحولات گزارش دهید.
رئیس لجستیک [آمایش] ارتش: قربان، در بخش قصرشیرین اتفاقی نیافتاده است، جز اینکه هنگ نیروهای ویژه به سرعت رفتهاند تا بالای تپهٔ دانا خشک مستقر شوند و به مسیری موقت رسیدهاند. قربان، این هنگ به تپه نزدیکتر شده، قربان. هیچ اتفاق دیگری در این بخش نیافتاده. در مورد موقعیت سربازان در بخش بدرا هم باید بگویم، قربان، لشکر دوم پیادهنظام به این خط رسیده. بنابراین، ۴۰ کیلومتر پیش رفته. با این حال نمیدانیم چه هدفی برایش تعیین شده، قربان، اما به نظر میرسد در وضعیت پیشروی است.
رئیسجمهور: این کدام لشکر است؟
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: لشکر دوم پیادهنظام.
رئیس تحرکات نظامی: قربان، هنوز سه کیلومتر تا رسیدن [این لشکر] به ایلام مانده... حالا در خط عمود آن سوی ایلام است. ایلام اینجاست و لشکر در همان مسیر مستقیمی که ایلام در آن است.
رئیس طرحریزی [عملیات]: این تبریز است.
رئیس تحرکات نظامی: اینجا دره است.
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: آنها از هیچ چیز نمیترسند که متوقف شوند.
وزیر دفاع: این یکی مدتی است که دارد پیشروی میکند [فرمانده لشکر دوم پیادهنظام].
رئیسجمهور: این؟ یعنی میخواهد همینطور به پیشروی ادامه بدهد؟ بگویید متوقف شود... هنوز داریم پیشروی میکنیم؟ کجا دارند میروند؟
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: در این منطقه چیزی جلویشان نیست.
رئیسجمهور: بله، نباید کسی به او بگوید متوقف شود؟
رئیس طرحریزی [عملیات]: اما هدف مشخصی دارد.
رئیس تحرکات نظامی: قربان، او دارد به سمت جادهٔ مهران - دهلران میرود.
رئیسجمهور: چی؟
رئیس طرحریزی [عملیات]: او هدف مشخصی دارد و من نمیدانم میخواهد چه کار کند؟
رئیس تحرکات نظامی: نه، راستش، دیشب دستوری صادر کرد و حالا دارند این دستور را اجرا میکنند. امروز به ما گفتند که در جادهٔ مهران- دهلران هستند.
رئیس ستاد ارتش: ۴۰ کیلومتر پیشروی کرد و بعد برگشت؟ یا ماند؟
رئیس تحرکات نظامی: نه قربان، ایستاد. این خطی است که روی آن متوقف شده.
[صفحات ۲۲ تا ۴۸ متن عربی موجود نیستند.]
فرمانده نیروی هوایی: قربان، وقتی خلبانهای ما به صنعا رفتند، فرض بر این بود که به مسقط بیایند، در راه برای سوختگیری توقف کردند و بعدش به عمان رفتند... به آنها گفته شد که نیایند.
رئیسجمهور: مردم شهر تکریت، نه استانشان بلکه شهر تکریت، ضربالمثلی دارند که میگوید: «چه حیف که از بز نر شیر میطلبد»، همین است، ما هم از آهو یا بز نر شیر میخواهیم. آنها هم حتما داستانی مثل داستان شیخ زاید که گفت هواپیماهایش آماده هستند، داشتهاند. او ما را میشناسد، اما هیچوقت به عقلش نرسیده که ما چندتایی چیز یاد گرفتهایم که بعضی اوقات برای عصبانی کردن دیگران انجام میدهیم. ما بهش گفتیم «بله، ما هواپیما میخواهیم» و گفت «من یک میلیون دلار دارم که آوردهام تا برایتان هواپیما بخرم، فقط به یک شرط، اینکه محض رضای خدا دست از سر من بردارید.» برایش نامهای نوشتیم و گفتیم «ما از تو متشکریم. فکر کردیم اگر ازت تشکر نکنیم ناراحت میشوی، چون این رزمی شریف و ملی است. گفتیم نکند هنوز از ما رنجیدهای و میخواستهای مشارکت کنی اگر بهت نمیگفتیم. جدای از این، ما پول یا اسلحه نمیخواهیم.» باورتان میشود ما به او گفتیم «متشکریم و فلان» و روزی او خواهد گفت «من برادر شما هستم؛ از فشار آوردن روی من دست بردارید. مگر نه اینکه یک روز ازتان پرسیدم که هواپیما بفرستم به فلان جا؟» اما وقتی بهش گفتیم که هواپیمای ما پیش تو خواهد آمد، شروع کرد به جا خالی دادن و برگشت سر حرف خودش. آزاردهنده است. این خلاصهٔ ماجرا بود.
معاون نخستوزیر: سلطان چه؟
رئیسجمهور: نه، سلطان عمان هم همین است. حالا، ما هواپیمایمان را میخواهیم. از سرنوشتشان نگرانیم و میخواهیم اینجا باشند؛ که به جای خودشان برگردند. بهشان نیاز دارید؟
...
[بحث دربارهٔ این هواپیماها، که معلوم میشود حالا در ریاض هستند، ادامه مییابد. در نهایت صدام حسین شروع به انتقاد از فرمانده نیروی هوایی میکند که در مورد خلبانان این هواپیماها سختگیری کافی نشان نمیدهد.]
فرمانده نیروی هوایی: اینجا نیستند، قربان، وگرنه بهشان آسان نمیگرفتم. وزیر دفاع میداند که من وقتی پای حقیقت به میان بیاید در مورد هیچکدامشان رحمی به دل راه نمیدهم.
رئیسجمهور: بهشان رحم نمیکنی اما چندان سختگیر هم نیستی.
فرمانده نیروی هوایی: قربان، به خدا قسم در این مورد راحت ازشان نخواهیم گذشت.
رئیسجمهور: سرلشکر خلبان محمد؟ فکر میکنی صدام حسین چرا با بقیه فرق دارد؟... فقط به این خاطر که اسمش صدام حسین است؟
فرمانده نیروی هوایی: نه، قربان. نه، به خدا قسم، قربان.
رئیسجمهور: یا دلیل دیگری دارد؟ خب، بگو ببینم قوانین را چطور تعیین میکنیم؟ تو چه دوست داری؟ دوست داری خلبان یا افسر خوب یا مردی خوب بخوانندت، وقتی کس دیگری که خلبان است و کنار تو مینشیند وقت پرواز عمدا ایرادی فنی در هواپیمای خود ایجاد میکند؟
فرمانده نیروی هوایی: نه... هرگز این را نخواهم پذیرفت، قربان، منظورم بزدلها هستند.
رئیسجمهور: نه... چون تو فرار نکردی... چون راحت نیست که کسی روحش را وقف کند... لازم است دستکم احساس کند که دیگران بگویند دلیر و شجاع بود... و پایبند به اصول... و غیره... واقعیت این است که اگر آدمها برابر بودند... [مشکل در نوار ضبط مکالمات]... این از هواپیمای ما. یا بگذار همان جا در یمن بماند، اگر لازمش نداری، یا اینکه باید به کشور برگردند. ما ارتباطی با آنها نداریم. تنها راه ارتباطمان نامه و سفیر است. این ماجرا خیلی طول کشیده. این عملیات دیگر به هدفش نمیرسد، حتی اگر رفته بودند.
وزیر دفاع: به خدا سوگند، قربان، بهتر خواهد بود که هواپیما برگردد اگر جنابعالی اجازه میدهید.
رئیسجمهور: بله.
رئیسجمهور: اگر برگشتند سراغ اهداف ایران بفرستینشان.
...
[بحث دربارهٔ حملات هوایی، حمله به نیروگاه اتمی عراق و پرواز هواپیماها در ارتفاع پایین برای فرار از تیررس ضد هواییها ادامه مییابد و به درخواست ایرانیها از مردم برای سپردن لندرورهایشان به ارتش میرسد.]
رئیسجمهور: من امروز در مورد بعضی از این درخواستهای ایرانیها حرف زدم و پیشنهاد میکنم که به رفیق، وزیر فرهنگ و اطلاعات، بگوییم که این موارد را در روزنامههای ما منتشر کنند و به فارسی در موردشان نظر بدهند، و بهشان بگویند «این درخواست طرف پیروز است یا طرفی شکستخورده و در حال عقبنشینی؟»
معاون نخستوزیر، وزیر امور خارجه: ما باید هر روز این کار را بکنیم تا بهشان لطمه بزنیم. در مورد خلخالی ضربهٔ خوبی بهشان زدیم.
رئیسجمهور: به نظر میرسد خبرپراکنیمان موثر بوده.
وزیر کشور: بسیار موثر و آنها به حرفهای ما گوش میدهند.
رئیسجمهور: به نظر میرسد ارتش و مردم ایران به این حرفها گوش میکنند. بنابراین، هر یک از اظهارنظرهای ما مهم است، چون آنها در پاسخ اظهارنظر میکنند.
معاون نخستوزیر، وزیر امور خارجه: پریروز گفتیم که خلخالی خودکشی کرده چون کسی از او حرف نمیزند... [میخندند] چون نیروی هوایی کارش را خود انجام نمیدهد.
وزیر دفاع: باید میآمد سخنرانیای میکرد.
معاون نخستوزیر، وزیر امور خارجه: روز بعدش سخنرانی کرد و گفت که جان بر کف است و از این حرفها... ما گفتیم خب، اما بعد بهشان گفتیم که فرمانده نیروی هوایی عزل شده چون نتوانسته است [مأموریتهای] حمله را اجرا کند. هنوز اما پاسخی ندادهاند. وزیر دفاع کنارهگیری کرد... ما باید تا زمانی که اوضاع آنجا بلبلشو است بعضی از این اخبار را فاش کنیم. قربان، این دیگر اخبار نیست... منظورم این است که بعضی وقتها باید میدانید...
رئیسجمهور: درست است، نمیخواهم آنقدر این کار را بکنیم که اعتبار رسانههای ما از بین برود، باید در عین حال صحت اخبار هم حفظ شود تا مردم همچنان اخبار را گوش کنند.
رئیس ستاد ارتش: بله، که مردم خوششان بیاید.
معاون نخستوزیر، وزیر امور خارجه: قربان، ارزیابی شما صحیح است.
رئیسجمهور: اگرچه [ایران] جامعهای فلج است، هر ماجرایی را در مورد شکست هر کسی باور میکند، و شروع میکند به حرف زدن دربارهٔ آن.
وزیر کشور: بله، حرف میزنند.
رئیسجمهور: ایرانیها انکار میکنند. بگذارید هر قدر میخواهند انکار کنند، تا وقتی که فقط ۵۰ هزار نفر شنوندهٔ اخبار برای ما بماند.
معاون نخستوزیر، وزیر امور خارجه: قربان، خاطرتان هست در سال ۱۹۶۷ شایعاتی بود که میگفتند...
رئیسجمهور: شایعات روی ما اعراب تأثیر بسیار زیادی دارند.
...
[بحث دربارهٔ حمله اسرائیل به نیروگاه هستهای عراق و اینکه این اقدام به نفع ایران یا چه کشور دیگری بوده، وضعیت نیروگاههای برق کشور و تدابیر لازم برای محافظت از آنها ادامه مییابد، تا اینکه به گزارش فاقد جزئیات سفر رئیس ستاد ارتش به نفتشهر و مناطق دیگری در ایران میرسد.]
رئیسجمهور: در ایران مردم را به حال خودشان گذاشتهاند که از گرسنگی بمیرند و هنوز سرشان زیادی شلوغ است که به این مساله فکر کنند... شاه آنقدر سرش گرم مسایلی چون ولخرجیهایش بود که مردم ایران را ول کرده بود تا از گرسنگی بمیرند.
رئیس ستاد ارتش: به خدا قسم، حتی یک روستای ایرانی ندیدم که یک خانهٔ سیمانی و سنگی داشته باشد. همهشان از کاهگل ساخته شدهاند.
رئیسجمهور: برمیگردند به روزگار قدیم، نه؟
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: به جان شما سوگند، قربان، همهٔ آنها را دیدیم... سرباز یا ژاندارم.
رئیسجمهور: بله.
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: حقوقشان فقط چند کیلویی آرد، شکر و چای است.
معاون نخستوزیر: روزی که رسیدیم، [نامفهوم] ماجراهای خندهداری برایمان گفت: «داشتم با رهبرشان بنیصدر حرف میزدم...» و من جواب دادم «همینطور است.» او گفت «پس تمام ارتش باید از بین برود.»
وزیر کشور: آنها میخواهند ارتش را نابود کنند.
معاون عملیات رئیس ستاد ارتش: چون ارتش ممکن است علیه او کودتا کند.
معاون نخستوزیر: یکی از آنها بهش گفته بود [نامفهوم] «انشاءالله برمیگردیم به دورانی که الاغ سوار میشدیم، و جو میخوردیم. خوب است که هر دوتایشان...»
رئیسجمهور: با آن دهنهای... چه فکری میکنند؟ و حالا چه کاری باید برای مردممان انجام دهیم که آرامش داشته باشند و لباسهای تمیز بپوشند؟ از این به بعد هر کاری را که لازم است برایشان انجام میدهیم.
وزیر دفاع: [ایرانیها] میگویند «بیایید خسارتی را که به تهران زدهاند نشان عراقیها بدهیم.»
معاون نخستوزیر: این یعنی...
وزیر دفاع: میگویند «هواپیماهایمان را تا کجا فرستادیم تا چنین خسارتی بزنند؟»
رئیسجمهور: راست میگویید؟
وزیر دفاع: به خدا قسم، بله... رجایی [نخستوزیر ایران] میگوید ما...
وزیر کشور: ابوحطیم [چهرهٔ سرشناس مذهبی] از چیزهایی که دیده بودند برایم گفت.
رئیسجمهور: ما چه حملهای به آنها کردیم؟
وزیر کشور: حملهٔ چندان زیادی نبوده.
معاون نخستوزیر: شایع شده که... درست است که رژیم در ایران پا نگرفته. آنها ایران را آباد نکردهاند و بنابراین، هیچ تلاشی برای ایران نمیکنند.
رئیسجمهور: این تحلیلشان درست است، بله.
معاون نخستوزیر: تفسیر زیرکانهای است.
رئیسجمهور: تحلیلی زیرکانه و درست است.
وزیر کشور: آنها تلاش چندانی نکردند [برای ساخت ایران].
رئیسجمهور: گفت... «شما [عراقیها] کشوری ویرانه پیدا کردید و ساختیدش. هر کدام از این سنگها که شیار برمیداشت انگار زخمی بر قلب شما میزدند... در طرف دیگر، آنها [رژیم جدید ایران] کشوری توسعهیافته را تحویل گرفتند... ساختمانهایی که پیشتر ساخته شده بودند، همین بود که لازم نبود کاری برایش بکنند و هیچ وابستگیای بهش ندارند.»
نظر شما :