آیا فیلم تاریخی، کلاس تاریخ است؟
نگاه منتقدان و مورخان خارجی
کاوه شجاعی
تاریخ ایرانی: پخش همزمان سریالهای «معمای شاه»، «شهرزاد» و «کیمیا» و علاقه مخاطبان به کشف و انتشار ایرادهای تاریخی آنها در شبکههای اجتماعی، این سؤالات را دوباره مطرح کرده که آیا فیلمها - بخصوص آنهایی که «تاریخی» به حساب میآیند - باید به تاریخ وفادار باشند؟ و آیا اصلاً نقد تاریخی فیلمها و سریالهایی که آثاری هنری محسوب میشوند ضرورتی دارد؟
نظرات متفاوت یک کارگردان و چند منتقد و مورخ غربی را در این باره بخوانید:
تحریف کدام تاریخ؟
جنین بسینگر، رئیس سابق دپارتمان مطالعات سینمایی دانشگاه وزلین در کنتیکت آمریکا
۵۳ سال پیش، موقع اکران لورنس عربستان به من زنگ زدند و نظرم را درباره صحت تاریخی فیلم و اشتباهاتش پرسیدند. بعد نوبت JFK الیور استون رسید و فکر کنم پانصد باری دربارهاش مصاحبه کردم. بعد فراست / نیکسون اکران شد و بعد لینکلن. هر سال هم که به اسکار نزدیک میشویم میدانم که تلفنم زنگ خواهد خورد و یک خبرنگار سؤالی تکراری را درباره یکی از فیلمهای جنجالی سال میپرسد: به نظرتان فیلم به تاریخ وفادار مانده؟ فیلم چقدر تاریخ را تحریف کرده؟
راستش را بگویم وقتی هر سال با این سؤال تکراری و اشتباه روبرو میشوم عصبی میشوم و به این نتیجه میرسم که مردم نه تاریخ را میفهمند نه سینما را. ما با طرح این سؤال داریم سعی میکنیم فیلم را به حقیقت بچسبانیم. مسئله اینجاست ما حتی نمیتوانیم تاریخ را به حقیقت بچسبانیم. فراموش میکنیم که تاریخ، علم محض نیست. تاریخ فقط عقیده یک نفر است.
البته این به معنای رها کردن کارگردان و نویسنده برای دستکاری شدید در روند رویدادها نیست. هدف تحریف حداکثری مشخص است: پروپاگاندا یا سوءاستفاده سیاسی از گذشته.
منتقدان البته میتوانند فیلمها را بر اساس صحت تاریخیشان بررسی کنند. اما مسئله اینجاست که چرا این منتقدان فقط به فیلم اکتفا میکنند و از آن جلوتر نمیروند؟ آنها جواب خواهند داد که ما وظیفهای بر عهده داریم. و من به آنها خواهم گفت اگر میخواهید به وظیفهتان عمل کنید روزنامهتان را ورق بزنید و ببینید تاریخ چطور دارد روزانه تحریف میشود؟
مشکل ارتباط فیلم و واقعیت مشکل قابل حلی نیست. اگر امکان داشت که بگوییم «ما دقیقاً میدانیم که در فلان ماجرای تاریخی چه کسی دقیقاً مقصر بوده و اصلاً در آن زمان چه خبر بوده» آن موقع میتوانستیم مساله صحت تاریخی فیلمها و مشکلات داستانگویی آنها را حل کنیم. اما چنین اطمینانی هیچ وقت رخ نمیدهد مگر آنکه بخواهید درباره آدولف هیتلر فیلم بسازید.
ما در فیلم نباید دنبال جزئیات تاریخی باشیم. آنچه من از فیلم خوب تاریخی انتظار دارم این است که سؤالات خوبی مطرح کند و انگیزهای باشد برای تفکر عمیقتر درباره گذشته.
(برگرفته از مصاحبه با نیویورکتایمز)
فیلم کلاس درس نیست
مورتن تیلدام، کارگران بازی تقلید (The Imitation Game) فیلم زندگی آلن تیورینگ، ریاضیدان و دانشمند بریتانیایی
در فیلمی که زندگینامه به حساب میآید صحت تاریخی اهمیت زیادی دارد. وقتی شما با افراد واقعی و اتفاقات واقعی طرف هستید مسئولیت عظیمی بر دوش شماست که کار را بیاشتباه انجام دهید. البته مسئله اینجاست که باید یک زندگی را در دو ساعت نشان دهید و این یعنی مجبورید در جاهایی کوتاه بیایید.
«داستان تاریخی سینمایی» را نباید به عنوان درس دقیق و وفادار تاریخ قلمداد کرد. حتی در وفادارترین فیلمها هم زمان باید فشرده شود، شخصیتهای تازه باید خلق شوند، شخصیتهایی نادیده گرفته شوند، و درام باید به ماجرا اضافه یا حتی با آن ترکیب شود. فریادهای انتقاد علیه خطاهای تاریخی در فیلمها من را یاد کسانی میاندازد که بیتوجه به اینکه با «هنر» مواجهاند به دنبال کشف درست و غلط بودن دادههای اثر هستند.
از دید من به عنوان کارگردان، اینجا صحت تاریخی مطرح نیست، «صحت احساسی» مطرح است: من در تمام لحظات فیلم باید به این سؤال جواب میدادم که آلن تیورینگ در اینجا چه حسی داشت؟ و برای چنین کاری شما مجبورید وقایع تاریخی را نمایشیتر کنید. البته شما اینجا به شخصیت اصلی وفادار ماندهاید چون احساس او را تغییر ندادهاید.
(برگرفته از مصاحبه با تایم)
نقد تاریخی، حرکت از سطح به عمق
اسکات فونداس، منتقد ارشد مجله ورایتی
من فکر میکنم این توقع زیادی است که از یک فیلم بخواهیم صد درصد واقعیت را روی پرده بیاورد. آن هم زمانی که آدمهای معمولی در زندگی خودشان نمیتوانند به یاد بیاورند که هفته پیش سر ناهار با دوستشان دقیقاً چه اتفاقی افتاده.
حجم عظیم این نوع تازه از نقد تاریخی فیلم و درآوردن اشکالات آنها به نظر من از تکثیر وبسایتها، وبلاگها و ستوننویسهایی نشأت میگیرد که باید در طول سال مخاطب خود را حفظ کنند و ناگزیرند که به طور مداوم به فیلمها از زاویهای جدید نگاه کنند تا چیز تازهای برای نوشتن داشته باشند.
البته احساس من این است که تعداد زیادی از بحثها در واقع مفیدند چرا که مردم را تشویق میکنند به چیزی ورای سطح فیلم نگاه کنند. این خیلی خوب است که درباره سیاست یک فیلم صحبت کنیم، اینکه چه ایدئولوژیهایی فیلم را پیش میبرند و اینکه وقتی کارگردانی از یک واقعه یا شخصیت رد میشود اما دیگری را برجسته میکند چه معنایی دارد.
(برگرفته از مصاحبه با بیبیسی)
فیلمهای تاریخی اهمیت مضاعف دارند
اندرو ای. لارسن، مورخ و نویسنده
چندی پیش سایت کریتیک وایر (Criticwire) مطلبی علیه «نقد متخصصها» - مثل نقد مورخان روی یک فیلم - منتشر کرد و نوشت این نقدها شبیه گیرهایی است که مخاطبان به سوتیهای فیلمها میدهند. یعنی ارزشی ندارند. از دید نویسنده کریتیکوایر، چه اهمیتی دارد که متوجه شویم پلاک ماشینهای توی فیلم اشتباه است یا فلان لباس در فلان دوره تاریخی پوشیده نمیشده.
نویسنده کریتیکوایر تا اندازهای درست میگوید. ممکن است اینها اهمیت نداشته باشد، اما او با این کلیگویی اهمیت فیلمهای تاریخی را نادیده میگیرد. فیلم تاریخی روی بیننده اثری میگذارد که کتاب نمیگذارد و جالب اینجاست که خیلی اوقات مخاطب اصلاً متوجه نحوه اثرگذاری فیلم نیست.
مثلاً مورخان فیلم «شجاع دل» (Braveheart) اثر ملگیبسون را (در کنار ۳۰۰) یکی از تحریفشدهترین روایتهای تاریخی در سینما به حساب میآورند. فیلم انگلیسیها را متجاوزانی خبیث نشان میدهد و این اصلاً با تاریخ آن دوره منطقه جور در نمیآید. ممکن است بگویید خب این چه اهمیتی دارد؟ مسئله اینجاست که «شجاع دل» تأثیر عمیقی روی صحنه سیاسی اسکاتلند در اواسط دهه ۱۹۹۰ گذاشت. فیلم در ۱۹۹۵ اکران شد و دو سال بعد مردم اسکاتلند به پای صندوق رأی رفتند و قاطعانه به رفراندوم تشکیل پارلمان اسکاتلند رأی مثبت دادند. «شجاع دل» را یکی از عوامل تشدیدکننده ناسیونالیسم اسکاتلندی و احساسات ضد انگلیسی در این کشور قلمداد میکنند.
شاید بهترین مثال برای نشان دادن میزان تاثیرگذاری فیلمهای تاریخی بر احساسات مردم ماجرای نسلکشی در بالکان باشد. بنا بر گزارشها، اسلوبودان میلوشویچ، رئیسجمهور وقت صربستان، با نمایش گسترده فیلم «پیکار کوزوو» (ساخته ۱۹۸۹) توانست حمایت مردم صربستان از سیاستهای ضد انسانیاش را در مواجهه با آلبانیاییتبارهای ساکن کوزوو جلب کند.
فیلمهای تاریخی اهمیت دارند چون اکثر مردم بیشتر اطلاعات تاریخیشان را از فیلمها میگیرند. بعد از اکران فیلم «۳۰۰» دانشجویان من بیشتر از قبل درباره علت شکست ایرانیان در جنگ اشتباه میکردند. یا بعد از «شجاع دل» مردم مطمئن بودند که مردان اسکاتلندی در قرون وسطی دامن میپوشیدهاند، اما واقعیت اینجا بود که این لباس اواخر قرن شانزدهم میلادی مرسوم شده است. اشتباهات کوچک تاریخی در فیلمها اهمیت خاصی ندارد، مهم نیست که مردم فکر کنند اسکاتلندیها چند صد سال قبل دامن میپوشیدهاند یا نه، اما نحوه ارائه تاریخ در یک فیلم تاثیری جدی روی فهم مردم از گذشته میگذارد. فیلمها و سریالها نگاه بیننده به دنیای اطراف و گذشته را شکل میدهند و این را اصلاً نمیشود کماهمیت قلمداد کرد.
نظر شما :