شهرت بابیه به خاطر سرکوب امیرکبیر بود
سید محمدصادق سجادی
میرزا تقیخان امیرکبیر در مواجهه با این حرکت، آن را قویاً سرکوب کرد. برخلاف عدهای که این سرکوب را بسیار بجا و درست میدانند من معتقدم بخشی از شهرت و توسعه بابیه بعدها در ایران و خارج و در نقاطی چون قبرس، عراق، فلسطین یا تاجیکستان و مانند آن حاصل همین سرکوب بود. علاوه بر آن جلسه مناظره علمای شیخیه با علیمحمد باب، خود یکی از مهمترین عوامل توجه مردم به این فرقه نوپا بود. سؤالاتی که آنها کردند غالباً مبتذل و ضعیف و بیبنیاد و معلوم بود که هیچ فکر و اندیشهای برای اثبات بیپایه بودن دعوی علیمحمد باب وجود ندارد. مردم هم این را میدیدند و متوجه میشدند.
آنچه از تاریخ این دوره و بخشی از تاریخ باب و بعد ازلیها و بهائیان استنباط میشود، نشان میدهد که میرزا تقیخان آینده دور را میدید و میدانست که اگر این حرکت سرکوب نشود ممکن است به کجا کشیده شود؛ ولی در عین حال نوع سرکوب امیر شاید درست نبود. البته پیداست که او با توجه به وضع نابسامان کشور نمیخواست برای خود مشکل بزرگ دیگری درست کند که از کارهای اصلاحی باز بماند. اگر وضع کشور به امیر اجازه میداد که با تدبیر بیشتری به این موضوع بپردازد شاید به گونهای دیگر با این گروه برخورد میکرد. گرچه من باز هم مدعی نیستم که همه آنچه در همه شهرها بر ضد بابیه انجام شد با مجوز امیر بوده است؛ اما به نظر میرسد سرکوبهای او به دیگران مجوز داد تا حتی در دوران بعد کسانی چون ظلالسلطان با همه مخالفان، به این اعتبار که بابی هستند برخورد و آنها را قتلعام کنند. تعداد زیادی از این نوع قتلعامها در اصفهان، کاشان، شیراز، قزوین، همدان و جاهای دیگر اتفاق افتاده است که بخش اعظم آن دشمنیها یا تحریکات عوام بوده و هیچ معلوم نیست که مقتولان واقعاً بابی بودهاند و یا اصلاً تمایلی به بابیت داشتند. مثلاً در اصفهان هیچ دلیلی برای بابی بودن افرادی که ـ بیش از صد نفر ـ ضلالسلطان آنها را به کمک برخی به جرم بابیه اعدام کرد، وجود ندارد.
در بسیاری نقاط به محض اینکه فردی علیه چپاولگریهای حاکم شهر یا همدستان او اعتراض میکرد، به جرم بابیگری کشته میشد. این ممکن است تبعات ناخواسته و غیرقابل قبول آن سرکوب باشد و اگر نوع دیگری برخورد میشد شاید نتایج دیگری داشت. ضمن اینکه این نوع برخورد با یک جریان تا حدی برای آن مظلومیت نیز ایجاد میکند. اگر چندان اعتنا نمیکردند یا عالمانه و هوشمندانه مقابله فرهنگی میکردند، خود مردم متوجه میشدند که ادعاهای آنها بنیانی ندارد و دعویهای باب فروکش میکرد و از بین میرفت؛ اما همه آنچه بعداً پدید آمد را نیز نباید حاصل سرکوبهای امیر دانست. عباس امانت در کتاب «قبله عالم» کوشش زیادی برای اثبات این امر کرده است، البته او به همه اسناد، یادداشتها و نامههای امیر درباره بابیه دسترسی نداشته است؛ ولی همان اندازه هم که دسترسی داشته در کتاب خود کوشیده، نقش امیر را در سرکوب بابیه بسیار پررنگ نشان دهد و در واقع او را متهم به این کار کند؛ ولی امیر متهم به این کار نیست، بلکه فضایی که ایجاد شد او را وادار به چنین کاری کرد. ما نمیدانیم آنچه در آن ایام در شهرها بر ضد بابیه انجام دادند به دستور امیر بوده است یا نه، هیچ سندی وجود ندارد، ممکن است شفاهی دستور داده یا ممکن است تندتر از دستور او برخورد شده باشد. به هر حال واکنش دستگاه دولت و اجزاء آن، سبب شهرت این فرقه مجعول و بیپایه و اساس شد.
* مدیر بخش تاریخ و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
نظر شما :