علی مطهری: به بازرگان جفا کردید
در خبرها آمده بود که هیات تطبیق فرمانداری تهران با پیشنهاد نامگذاری یکی از خیابانهای تهران به نام «مهندس بازرگان» از طرف شورای شهر تهران مخالفت کرده و ایشان را در ردیف شخصیتهای انقلاب نپذیرفته است. البته مایه تاسف شد، بیشتر از آن جهت که چرا برخی مراجع تصمیمگیری در کشور درباره موضوعات مربوط به خود کماطلاع یا دچار جمود فکری هستند.
مرحوم مهندس مهدی بازرگان از دهه سی در مبارزات ملی و اسلامی شرکت و از همان سالها به همراه شهید آیتالله مطهری و مرحوم آیتالله طالقانی نقش اساسی در نزدیک کردن قشر تحصیلکرده و دانشگاهی به روحانیت و سوق دادن آنها به سوی نهضت امام خمینی (ره) داشته است. اگر نهضت اسلامی ما در پانزده خرداد ۴۲ به پیروزی نرسید ولی در ۲۲ بهمن ۵۷ به سرعت به پیروزی رسید، یکی از عوامل آن این بود که قشر تحصیلکرده و دانشگاهی در قیام پانزده خرداد غائب بود و طی این پانزده سال مصلحانی و در راس آنها استاد مطهری و مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی این قشر را به سوی اسلام و روحانیت و نهضت امام (ره) سوق دادند.
مهندس بازرگان منتخب شورای انقلاب خصوصاً استاد مطهری برای نخستوزیری دولت موقت بود که این انتخاب مورد تائید امام خمینی (ره) نیز قرار گرفت. این در حالی است که شهید مطهری انتقاداتی به برخی نظریات بازرگان در مسائل کلامی داشت ولی معتقد بود که بازرگان فردی متشرع و اهل نماز شب است و این عقاید او ناشی از انس با علوم تجربی و ناآشنایی با فلسفه است، همچنان که امام خمینی او را فردی متشرع میدانست. اختلاف نظر در برخی موضوعات باعث نشد که از به کارگیری او خودداری کنند.
این رویه باید راهنما و الگوی ما باشد. اینکه فردی در موضوعی، نظری غیر از نظر رسمی نظام داشته باشد دلیل بر انقلابی نبودن او و پیاده کردن وی از قطار انقلاب نیست. با این روش، در نهایت چند نفر بیشتر در دایره انقلاب باقی نمیمانند. مثلاً مهندس بازرگان با تسخیر سفارت امریکا مخالف بود؛ عقیدهای که امروز بسیاری از انقلابیون حتی برخی تسخیرکنندگان دارند. یا او با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مخالف بود، باز عقیدهای که امروز بسیاری از افراد دوستدار انقلاب ابراز میکنند. اینها دلیل نمیشود که ما افراد را غیرانقلابی بدانیم و با نامگذاری یک خیابان به نام مهندس بازرگان با آن سابقه درخشان در نهضت اسلامی مخالفت کنیم. عجیب است که این اتفاق در دولت متصف به «اعتدال» رخ میدهد. چگونه معتدلانی در هیات تطبیق فرمانداری تهران هستند که اینطور تصمیم میگیرند؟! وزیر کشور چه انتصاباتی انجام داده که کار به اینجا کشیده است؟ همینطور رئیسجمهور باید توجهی به انتصاباتش کند که کار را به اینجا رساندهاند که زیرمجموعه او میگوید مهندس بازرگان در ردیف شخصیتهای انقلاب نیست و نمیتواند خیابانی به نام او باشد! امیدوارم هیات تطبیق فرمانداری تهران در تصمیم خود تجدیدنظر کند.
روزنامه اعتماد / ۲۶ شهریور ۹۹
نتیجه تلخ از استدلال فرماندار
صادق زیباکلام
«چون مهندس بازرگان را خیلی از مردم نمیشناسند، درست نیست که خیابانی به اسم او شود.» این استدلال جناب عیسیخان فرهادی معاون استاندار و فرماندار معظم تهران در مخالفت با تصمیم شورای شهر مبنی بر نامگذاری خیابانی به اسم مرحوم مهندس بازرگان میباشد.
من هر چه فکر کردم که استدلال فرماندار تهران را برای خودم به یک شکلی توجیه نمایم نتوانستم. آخرالامر به این نتیجه تلخ رسیدم که حق با ایشان است. چندماهی بیشتر به عمر دولت ابد مدت، قوی شوکت و معدلت آثار جناب حقوقدان باقی نمانده. با توجه به این واقعیت که رئیسجمهور بعدی از تبار انقلابیون تندرو خواهند بود، بهتر است که جناب فرهادی نام نیکی از خودشان بر جای بگذارند و مراتب ارادت و وفاداریشان را بدینوسیله به استحضار طیف تندرو ابلاغ نمودند. والا که مرحوم مهندس بازرگان اگر هیچ خدمت دیگری نکرده بوده باشند، به اندازه وزن عیسیخان فرهادی فقط کتاب نوشتهاند.
اینستاگرام زیباکلام
نقدی به بهانه علت مخالفت فرماندار تهران با نام بازرگان بر خیابان سازمان آب
از دلیلش خنده آمد خلق را!
مهرداد خدیر
فرماندار تهران در بیان دلیل مخالفت با مصوبه شورای شهر تهران برای تغییر نام خیابان سازمان آب به «مهندس مهدی بازرگان» گفته است: «چون خیلیها مهندس بازرگان را نمیشناسند.»
منظور او نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی از نیمه بهمن ۱۳۵۷ با حکم رهبر فقید انقلاب اسلامی تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸، عضو شورای انقلاب - همان شورایی که رئیسِ رئیسِ رئیسِ فرماندار (رحمانی فضلی / روحانی / هاشمی رفسنجانی) نیز عضو آن بود و نماینده مردم تهران در انتخابات دوره اول - همان دورهای که رئیسِ رئیس فرماندار (رحمانی فضلی / روحانی) از سمنان نماینده آن شد - و پایهگذار و دبیرکل نهضت آزادی ایران و به لحاظ تاریخی رئیس و استاد پیشین دانشکده فنی دانشگاه تهران، رئیس هیأت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و رئیس سازمان آب و مدیر برنامه لولهکشی آب تهران در آغاز دهه ۳۰ خورشیدی است.
اتفاقاً شورای شهر ملاحظات سیاسی را کاملاً رعایت کرده و میدانسته روی بازرگانِ سیاستمدار (که منتقد ادامه جنگ پس از بازپسگیری بندرخرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ بود و علناً نامه مینوشت و در سال ۶۶ و یک سال زودتر خواستار قبول قطعنامه ۵۹۸ برای پایان جنگ شد حساسیت وجود دارد) از اینرو همان فرمول خیابان دکتر مصدق را اجرا کردند تا همانگونه که نام مصدق بر خیابان نفت نشست نام بازرگان هم بر خیابان آب بنشیند.
با سه توجیه: هر قدر هم اصولگرایان در سیاست، بازرگان را نقد کنند و علیه او مستند بسازند، آب لولهکشی را لابد دیگر قبول دارند که کار او بوده است، یا هر چه به بازرگان به سبب دفاع از دموکراسی نقد داشته باشند تدین و سوابق مبارزاتی او را نمیتوانند انکار کنند خاصه اینکه مقام معظم رهبری در سال ۷۳ و پس از درگذشت بازرگان در تلگراف تسلیت به دکتر سحابی صفات نیک او را بر شمرده بودند و سوم هم اینکه در تهران ۱۳ خیابان به نام سازمان آب داریم و اگر یکی کم شود به جایی برنمیخورد و تازه مرتبط است.
اگر نخواهیم به این پیشینه کار داشته باشیم از چند حالت خارج نیست:
حالت اول: فرماندار راست میگوید. واقعاً خیلی از مردم بازرگان را نمیشناسند. در این صورت میتوان گفت: کلاهت را بالاتر بگذار آقای فرماندار دولت اعتدالی و استاندار دولت مهرورزی! چون نام بازرگان با تاریخ انقلاب گره خورده و کسی که او را نمیشناسد تاریخ انقلاب و دستکم دهه فجر را نمیشناسد. (دقت شود، نگفته قبول ندارند، گفته نمیشناسند).
حالت دوم: مردم میشناسند اما فرماندار نمیشناسد. این امر با توجه به نزول سطح اطلاعات عمومی مدیران دولتی طی چند دهه به رغم دریافت مدارک عالی و بعضاً صوری دانشگاهی و به خاطر ارجحیت شرط وفاداری و نه دانش و تخصص، محتمل است و هیچ استبعادی ندارد که فرمانداری نداند بازرگان که بوده خاصه اینکه در دوره آقای احمدینژاد تاریخ را از ۸۴ شروع میکردند و جناب عیسی فرهادی هم در آن دولت استاندار بوده اما به هر رو فرمانداری، سمتی سیاسی است و اگر فرماندار نام اولین نخستوزیر را نداند چه را میداند؟ یا اینکه مردم میشناسند اما فرماندار مدعی است نمیشناسند. با کدام نظرسنجی چنین ادعایی دارد؟ کدام مردم؟
حالت سوم: واقعاً مردم نمیشناسند. خب، نام خیابان سازمان آب را میگذارند بازرگان تا بدانند او چه نقشی در این سازمان و آب لولهکشی داشته است. کمااینکه خیلیها خلبان شیرودی را به سبب ورزشگاه امجدیه میشناسند و هانری کربن مستشرق را نمیشناسند ولو نام او ۶۰ سال بر یکی از خیابانهای اطراف دانشگاه تهران باشد.
حالت چهارم اینکه هم مردم میشناسند و هم فرماندار اما نام بازرگان برایشان تداعیکننده نخستوزیری است که بر سر اصول خود ایستاد و نمایندهای که در مجلس ولو در اقلیت حرف میزد و سیاستمداری که با ادامه جنگ مخالف بود و واقعیت این است که نام بازرگان مردم را یاد «بازرگانِ متأخر» میاندازد نه «بازرگانِ متقدم» و آب لولهکشی و دغدغه فرماندار تهران همین است.
در مثل مناقشه نیست. مرحوم نصرت کریمی میگفت روزی از مسئول سینمایی پرسیدم بازیگران دیگر مجوز کار گرفتهاند. چرا من همچنان ممنوع از کار هستم؟ به او پاسخ دادند: چون شما مردم را یاد یک فیلم خاص میاندازید نه کارهای دیگرتان.
واقعیت این است که بازرگان مردم را به یاد سیاستمداری میاندازد که اسیر جوّ نشد و وقتی همه حتی حزب خود او و جبهه ملی و کانون نویسندگان از اشغال سفارت آمریکا حمایت میکردند، مخالفت کرد.
وقتی امام خمینی هم از ادامه جنگ تا رفع فتنه در جهان سخن گفت با احترام یادآور شد: تا شیطان هست، فتنه هست و ما نمیتوانیم ختم جنگ را به رفع فتنه در جهان منوط کنیم. رودربایستی نداشت.
پس، راست این است که نام مصدق مردم را در وهله اول یاد نفت میاندازد ولو خدمات او متنوع باشد اما نام بازرگان مردم را نه در مرتبه اول که در نوبه دهم هم یاد آب نمیاندازد تازه اگر بشناسند!
در پرانتز از آقای عیسی فرهادی هم میتوان پرسید: راستی نمایندگان کنونی تهران را همه مردم تهران میشناسند؟
با این همه بر فرماندار تهران نباید خُرده گرفت. وقتی کسی در دوره احمدینژاد استاندار البرز بوده باشد و بتواند در دوره منتقد جدی او فرماندار تهران شود حق دارد از حالا جای خود را در دولت بعد با هر گرایش رزرو کند.
نقدی اگر باشد بر نصبکننده اوست. جناب رحمانی فضلی که گفته بود: «من بسیار تحت فشار بودم که او را عوض کنم، زیرا فرهادی در زمان دولت دهم، استاندار البرز بود و بعد هم فرماندار تهران شد ولی من نسبت به او شناخت داشتم و مدیر من در صداوسیما بود و گفتم مسئولیت او را میپذیرم؛ زیرا تهران شهر مهمی است و میخواهیم انتخابات برگزار کرده و ریسک نمیکنیم. همین آقای فرهادی چهار انتخابات را در دو مقطع در تهران خوب اداره کرد و موفق بود.»
و البته به خود او که راست و حسینی بگو موقعیت من به خطر میافتد یا در جلسه خصوصی بگو نام منتقد حاکمیت در دهه ۶۰ را که نمیتوان بر خیابانی نهاد ولو فرعی. اگر این را میگفت محض اطلاع استاندار سابق البرز و فرماندار فعلی تهران عرض میکردیم در این شهر نام انکارکننده نبوت (محمد زکریای رازی) بر یکی از میدانهای بزرگ شهر است و نام کسی که همه عمر را با نام محمد (ص) گذراند از تأیید جنابتان نگذشت!
مولانا در داستانی مشهور (طوطی و بقال) میگوید: از قیاسش خنده آمد خلق را / کو چو خود پنداشت صاحبدلق را / کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گرچه مانَد در نبشتن، شیر و شیر…
جسارت است اگر مولانا را نمیشناسند و ما نقل قول کردیم. غرض این بود که بگوییم «از دلیلش خنده آمد خلق را»...
منبع: عصر ایران
نظر شما :