ما و مارادونا: پای جادوگر و دست خدا

۰۸ آذر ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۸ کد : ۸۵۷۴ تاریخ جهان برگزیده‌ها
شاملو طرفدار «شیطنت‌هایش» بود. محمود احمدی‌نژاد وقتی پیراهن ملی اهدایی او را گرفت و گفت: «مارادونا از بهترین‌های تاریخ است.»
ما و مارادونا: پای جادوگر و دست خدا

تاریخ ایرانی: با یک لطیفه رفت جزو مثل‌های ایرانی‌ها: «می‌گویند ایران و آرژانتین در یک مسابقه فوتبال رودرروی هم قرار گرفتند. قرار بود در این بازی همه مراقب مارادونا باشند اما در این بازی بازیکنی ایرانی به نام غضنفر سه بار به اشتباه دروازه ایران را باز می‌کند و مربی به بازیکنان می‌گوید مارادونا را ول کنید غضنفر را بگیرید!» از منتهی‌الیه روشنفکران چپ‌گرا تا سیاستمداران راست‌گرای ایرانی طرفدار اسطوره فوتبال جهان بودند؛ شاملو طرفدار «شیطنت‌هایش» بود (بامداد به روایت آیدا؛ روزنامه اعتماد؛ ۱۰ تیر ۱۳۹۶) محمود احمدی‌نژاد وقتی پیراهن ملی اهدایی او را گرفت در پیامی نوشت: «ایرانیان همواره از مبارزات آزادی‌خواهانه ملت‌های آمریکای لاتین حمایت کرده‌اند.» (۱۴ فروردین ۱۳۸۷) دو ماه بعد هم در جمع خبرنگاران فوتبال گفت: «مارادونا از بهترین‌های تاریخ است.»

چند ماه قبل از آن پس از یک بازی دوستانه در آرژانتین، پیراهنش را به سفارت ایران هدیه داده و مدتی بعد با حضور در سفارت ایران در بوئنس‌آیرس، پیراهن شماره ۱۰ خود را در مراسمی رسمی تحویل مسئولان ایرانی داده بود تا به محمود احمدی‌نژاد هدیه شود. به سفیر ایران گفته بود: «از اعماق قلبم مردم ایران را دوست دارم. این را با تمام وجودم می‌گویم به دلیل اینکه آن را باور دارم. من از دولت و رئیس‌جمهور ایران نیز حمایت می‌کنم و دوست دارم احمدی‌نژاد را ملاقات کنم. تاکنون با دو رئیس‌جمهور دیدار کرده‌ام. فیدل کاسترو و هوگو چاوز. دوست دارم سومین رئیس‌جمهوری را که ملاقات می‌کنم، احمدی‌نژاد باشد.» (ایسنا، ۳ دی ۱۳۸۶)

هرچند محسن بهاروند سرپرست وقت سفارت ایران در آرژانتین که حالا معاون حقوقی وزارت خارجه است، گفته که مارادونا، پیراهن شماره ۱۰ خود را به مردم ایران هدیه داده بود نه به احمدی‌نژاد و روی آن نوشته بود: «برای ملت ایران، از صمیم قلب.»

به گفته بهاروند، سرنوشت این پیراهن در تهران این‌طور شد: «بعد از چند ماه برای سمینار سفرا به تهران آمدم و پیراهن را با خودم آوردم که آن زمان آقای متکی وزیر امور خارجه بودند و آقای سبحانی مدیرکل منطقه آمریکای لاتین بودند و این پیراهن را به آقای سبحانی دادم. نظرم این بود چون به مردم ایران داده شده و من هم نماینده بودم، این را به موزه هدایای وزارت امور خارجه بدهیم که ظاهراً ایشان هم به آقای متکی داده بودند. در سمینار که بودم آقای احمدی‌نژاد دستور داده بودند که سفرای آمریکای لاتین با ایشان جلسه‌ای داشته باشند که ما رفتیم در جلسه شرکت کردیم. محل صندلی من طوری بود که از ایشان، آقای متکی و آقای سبحانی که در راس جلسه بودند فاصله نداشت. راستش من شاید اشتباه می‌کردم ولی نظرم این بود که آقای رئیس‌جمهور نباید وارد این برنامه‌ها شوند و روی پیراهن نوشته شده برای مردم ایران و فکر نمی‌کنم در شان رئیس‌جمهور باشد که ما بخواهیم این پیراهن را به رئیس‌جمهور اهدا کنیم. وقتی در سالن منتظر بودیم ایشان به جلسه بیایند، رئیس تشریفات ریاست‌جمهوری من را صدا کرد و پرسید که این پیراهن را می‌خواهید چه کار کنید؟ من گفتم نمی‌دانم احتمالاً به موزه هدایا بدهیم؛ بالاخره لازم نیست رئیس‌جمهور را درگیر چنین مسائلی کنیم. رییس تشریفات یک مقدار دلخور شد و به من گفت شما به جلسه بروید که ما ببینیم چه کار می‌کنیم. ما هم نشستیم در جلسه تا آقای رئیس‌جمهور وارد شدند. ایشان پرسیدند ظاهراً چیزی با خودتان از آرژانتین آوردید؟ من جواب دادم بله یک پیراهن امضا شده مارادونا را آوردم که به آقای سبحانی مدیرکل مربوطه تحویل داده‌ام. من نمی‌دانستم که پیراهن مارادونا را به جلسه آورده‌اند. عکاس‌ها را صدا کردند، آقایان متکی و سبحانی دو طرف پیراهن را گرفتند و در حضور عکاسان پیراهن به آقای احمدی‌نژاد اهدا شد. من مشارکتی در این کار نداشتم. بعد از آن هم دیگر خبر ندارم سرنوشت آن پیراهن چه شد.» (خبرآنلاین، ۹ آذر ۱۳۹۹)

محمدرضا خلعتبری به عنوان تنها بازیکن ایرانی که تا به حال فرصت کار کردن با مارادونا را در تیم فوتبال الوصل امارات داشته گفته او «به خاطر آمریکاستیزی، شیفته آقای احمدی‌نژاد بود.» (روزنامه خراسان، ۲۱ آبان ۱۳۹۶) با این سابقه طبیعی بود این توئیت احمدی‌نژاد پس از درگذشت ماردونا که نوشته: «درگذشت دیه‌گو مارادونا، یک بازیکن بزرگ فوتبال و یک فرد انسان‌دوست بزرگتر که در برابر امپریالیسم ایستاد، من را بسیار ناراحت کرد.»

رویای ناکام سفر به ایران

مارادونا سال ۸۳ هنگام خروج از بیمارستان برای ترک اعتیاد از آرزویش گفت: «همیشه آرزو داشتم تا از مناطق رویایی جهان دیدن کنم و به همین خاطر می‌خواهم به تهران و سپس کابل بروم تا از نزدیک دو کشور رویایی ایران و افغانستان را ببینم.» سال ۹۰ به خبرنگاری ایرانی گفت: «ایران؟ کشور و مردمتان را خیلی دوست دارم. اتفاقاً دو بار هم از ایران دعوتم کردند اما تداخل در برنامه‌ها نگذاشته که به ایران بیایم.» (خبرآنلاین، ۷ اسفند ۱۳۹۰) یک سال قبل از آن با شنیدن شایعه حضورش به عنوان مربی تیم ملی فوتبال ایران فقط خندیده بود.

سال ۹۱ فاش شد که به ایران دعوت شده بود تا مهمان بازی پرسپولیس و سپاهان باشد اما او دعوت محمد رویانیان، مدیرعامل اسبق باشگاه فوتبال پرسپولیس را رد کرد؛ رویانیان بعدها گفت: «آن موقع همه کارها را کرده بودیم. قرار بود مارادونا بیاید و برای آوردنش هم برنامه داشتیم. تمام مراحل را پیش برده بودیم اما دلال‌ها همه چیز را خراب کردند. یکدفعه او حرفش عوض شد و رقمی گفت که عملی نبود.» (خبرآنلاین، ۱۷ آذر ۱۳۹۳)

آندرانیک اسکندریان مدافع اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان تنها بازیکن ایرانی است که رو‌به‌روی مارادونا بازی کرده است. اسکندریان که پس از جام جهانی ۱۹۷۸ به تیم نیوریورک کاسموس پیوست، در خرداد سال ۱۳۶۳ در یک دیدار دوستانه مقابل بارسلونا و ستاره آن دوران یعنی مارادونا قرار گرفت. این بازی را تیم آمریکایی ۵ بر۳ با پیروزی پشت سر گذاشت. (خبرآنلاین، ۵ آذر ۱۳۹۹)

از علاقه نصرالله تا دوستی با کاسترو

گل مارادونا که با دست وارد دروازه تیم انگلیس کرد و به «دست خدا» معروف شد، در ادبیات سیاسی ایران هم وارد شد. به گفته سعید حجاریان، سعید عسگر ضارب او در دادگاه گفته بود: «حجاریان را خدا زد. شبیه مارادونا که وقتی توپ را با دست وارد دروازه کرد گفت دست خدا بود!» (روزنامه اعتماد، ۳ مرداد ۱۳۹۶)

این گل حتی مورد اشاره سید حسن خمینی، نوه بنیانگذار انقلاب در دیدار با مدیران و بازیکنان تیم فوتبال سایپا نیز قرار گرفت: «در تاریخ مواردی را سراغ داریم که با یک پیروزی ورزشی، یک شکست ملی در عرصه جنگ یا مسائل بین‌المللی جبران شده است. مثلاً آلمانی‌ها در اولین جام جهانی فوتبال بعد از جنگ جهانی دوم، پیروزی خود را نقطه‌‌ای برای بازگرداندن غرور ملی به ملت آلمان می‌دانند. همانگونه که گل معروف مارادونا که آن را با دست به ثمر نشاند و تیم آن کشور را بر انگلستان پیروز کرد، در مقابل شکست در جنگ‌های جزیره فالکلند شکل می‌گیرد.» (پایگاه خبری جماران، ۶ مرداد ۱۳۹۴)

این فقط سید حسن خمینی نبود که یاد مارادونا کرد؛ سید حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان هم که در بیشتر مواقع حامی تیم فوتبال برزیل است چند سال پیش گفته بود همواره به مارادونا علاقه داشته و در دوره مارادونا هوادار تیم آرژانتین بوده است.

مارادونا نیز دلبسته رهبران چپ‌گرای دنیا بود، کاسترو و چاوز و مادورو. گفته بود: «تا زمانی که هوگو چاوز، رئیس‌جمهور فقید ونزوئلا زنده بود ما طرفدار او بودیم. هنگامی که نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا دستور دهد من برای یک «ونزوئلای آزاد» لباس سرباز را به تن می‌کنم و با امپریالیسم و آن‌هایی که می‌خواهند پرچم‌های ما را که مقدس‌ترین دارایی ما هستند پایین بکشند، مبارزه خواهم کرد.» (ایسنا، ۱۸ مرداد ۱۳۹۶)

دوستی‌اش با فیدل کاسترو به اولین سفرش به کوبا یک سال بعد از جام جهانی مکزیک برمی‌گردد که با کاسترو دیدار کرد و دوست شد و در برخی از دیدارها، پیراهن‌هایش را به کاسترو هدیه داد؛ مانند پیراهن شماره ۱۰ تیم ملی آرژانتین. بارها به کوبا رفت و در سال ۲۰۰۰ در کلینیک بین‌المللی لاپدررای این کشور، به خاطر مصرف مواد مخدر بستری شد. چهره رهبر کوبا را بر روی یکی از پاهایش تتو و روی بازویش تصویر چه‌گوارا را حک کرد. در سال ۲۰۱۵ کاسترو از نامه‌هایی که میان او و مارادونا رد و بدل شده بود، خبر داد. در این نامه‌ها مارادونا و کاسترو درباره مسائل ورزش و سیاست صحبت کردند. ستاره پیشین آلبی‌سلسته (تیم ملی فوتبال آرژانتین) در یکی از نامه‌هایش نوشته بود: «فیدل، یکی از چیزهایی که در طول این چند سال دوستی زیبا و صادقانه آموختم این است که وفاداری قیمت ندارد.» (ایسنا، ۶ آذر ۱۳۹۵)

پس از درگذشت کاسترو در مراسم بزرگداشت او در کوبا شرکت کرد و رهبر کوبا را «کاپیتان سیاستمداران دنیا» نامید: «به اینجا آمدم که کنار پدر دوم خودم باشم. اسطوره‌‌ای که ما را تنها گذاشت ولی از خود میراث بزرگی به یادگار گذاشت. نباید از این میراث غافل باشیم و به او خیانت کنیم. باید راه کاسترو ادامه پیدا کند و همه، دیدگاه‌های او را ادامه بدهند. هر کس فکر می‌کند کوبا در فقدان راهبر سابق خود افت خواهد کرد، اشتباه می‌کند. کوبا باید بدون کاسترو نیز قوی‌تر شود و پیشرفت کند.» عجیب اینکه مارادونا درست در چهارمین سالروز درگذشت کاسترو (۲۵ نوامبر ۲۰۱۶) چشم از جهان بست.

برای فوتبالی‌ها ۲۵ نوامبر، سیاه‌ترین روز تقویم است. ۱۵ سال پیش در همین شب جرج بست، ستاره بزرگ فوتبال درگذشت و حالا جهان فوتبال در سوگ از دست دادن یکی از بزرگترین ستاره‌های تاریخ نشسته است؛ دیه‌گو آرماندو مارادونا. به تعبیر واتیکان «شاعر فوتبال»؛ فوتبالیستی آرژانتینی که پاپ فرانسیس، رهبر آرژانتینی کاتولیک‌های جهان برای آمرزش او دعا کرد. همان که مارادونا درباره‌اش گفته بود: «دست خدا پاپ آرژانتینی را برگزید!» یکی از آخرین بارها که مارادونا از این تعبیر استفاده کرد، اردیبهشت امسال بود که گفت: «دست خدا باید از کرونا نجاتمان دهد.»

مثلث نابودی اسطورهٔ تمام‌نشدنی

دیه‌گو آرماندو مارادونا آن اسطورهٔ نام‌آشنا و همیشگی جهان فوتبال روز پنجم آذر ۹۹ (۲۵ نوامبر ۲۰۲۰) چند روزی پس از تولد شصت سالگی‌اش درگذشت؛ او پیش از این به دلیل تومور مغزی در بیمارستان بستری و جراحی شده بود و پس از آن مرخص شد و تحت مراقبت پزشکان در منزلش بود که با ایست قلبی چشم از جهان فروبست.

سال‌ها پیش روبرتو پرفومو، کاپیتان پیشین تیم ملی آرژانتین در ستایشی عجیب و رمزآلود، مارادونا را با ژولیوس سزار، امپراتور رم باستان مقایسه کرد. سزار برده‌ای داشت که همواره پشت سر او راه می‌رفت و در گوشش نجوا می‌کرد: «فراموش نکن تو تنها یک موجود فناپذیر هستی!» جامعه آرژانتین دقیقاً برخوردی مخالف این را با مارادونا داشت. او را اسطورهٔ تمام‌نشدنی می‌دانستند و از طرفی این اسطوره از نظر فیزیکی و ذهنی زندگی وحشتناکی را تجربه کرد. بی‌تردید مارادونا یگانه پدیدهٔ فوتبال آمریکای جنوبی است. (ایسنا، ۱ اردیبهشت ۱۳۸۳)

اما چنانکه ستاره سابق تیم ملی آرژانتین اعتراف کرد مصرف مواد مخدر زندگی‌اش را نابود کرد. در ۵۳ سالگی‌اش گفت: «به دلیل مصرف مواد مخدر انگار ۸۰ ساله هستم. متاسفانه زندگی طبیعی نداشتم و مشکلات زیاد در زندگی شخصی من باعث شد تا دچار این وضعیت شوم.» او پس از آنکه به خاطر افسردگی بعد از ترک اعتیاد در بیمارستان روانی بستری بود، گفت: «اینجا آدم‌های زیادی هستند که همه مشکلات روحی روانی دارند، یکی می‌گوید من چه‌گوارا هستم و همه باور می‌کنند، یکی دیگر می‌گوید من گاندی هستم و باز همه باور می‌کنند ولی وقتی من به آن‌ها گفتم که من مارادونا هستم همه به من خندیدند و می‌گفتند: هیچ وقت، هیچ کسی مارادونا نمی‌شود. من از مردم خجالت می‌کشم که چه بر سر خودم آوردم.» مثلث نابودی مارادونا، کوکائین، شهرت و شهوت بود. (هاردیب فال، مجله آگاهی نو، شماره اول)

در مستندی که امیر کوستوریتسا از زندگی‌اش ساخته بود، می‌گوید: «من اگر کوکائین نمی‌کشیدم چه بازیکنی می‌شدم. عجب بازیکنی را از دست دادیم، عجب بازیکنی.» مارادونا در گفت‌وگو با روزنامهٔ انگلیسی «سان» گفته بود اگر به استفاده از کوکائین روی نمی‌آورد، بهترین بازیکن تمام تاریخ فوتبال بود. او گفت: «اگر این چنین می‌شد پله هیچ‌گاه به من نمی‌رسید.»

«دست خدا» برای انتقام تاریخی

مارادونا فوتبالیستی بود که نه فقط با پا که با دستش به شهرت عالمگیر رسید؛ «دست خدا»؛ ۴۴ سال قبل در مکزیک در رقابت با انگلیس. خبرنگار ورزشی کیهان روز دوم تیر ۱۳۶۵ در گزارش آن مسابقه نوشت: «نیمه اول با تلاش دو تیم و بخصوص آژانتینی‌ها به پایان رسید و در آغاز نیمه دوم «مارادونا» در دقیقه ۵۱ دروازه انگلیس را با ضربه سر باز کرد. ضربه سری که «بابی رابسون» مربی انگلیس معتقد بود که با دست زده شده است. هنوز ۴ دقیقه از گل اول آرژانتین نگذشته بود که بار دیگر مارادونا از درهم‌ریختگی خط دفاعی انگلیس سود برد و به لطف تکنیک بالای خود از قلب دفاع این تیم عبور کرد و در مصاف با «پیتر شیلتون» به زیبایی عمل کرد و با عبور از او گل دوم خود و تیم ملی آرژانتین را در این دیدار به ثمر رساند. بعد از این گل انگلیس پای به زمین حریف گذاشت تا اینکه در دقیقه ۸۲ «گری لاینکر» ششمین گل خود در جام جهانی و تنها گل انگلیس را در این دیدار زد تا در صدر گلزن‌های جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک قرار گیرد و بدین ترتیب آرژانتین با نتیجه ۲ بر ۱ به مرحله نیمه نهایی صعود کرد.» آنچه خبرنگار کیهان در گزارش خود به نقل از مربی انگلیس نوشت، از چشم کمک‌داور پنهان مانده بود. پس از مسابقه، مارادونا با رمز و اشاره گفته بود که این گل «کمی با سر و کمی با دست خدا» به ثمر رسیده است.

۲۲ ژوئن ۱۹۸۶ مکزیک میزبان بازی بین دو دشمن واقعی بود. چهار سال پیش از این بازی، آرژانتین و بریتانیا بر سر مالکیت جزایر فالکلند وارد جنگ‌های خونینی شدند. بیش از ۹۰۰ نفر در جنگ بین دیکتاتورهای نظامی آرژانتین و ارتش ملکه در چند هفته جان خود را از دست دادند. بریتانیا که دو قرن پیش، این جزایر که به آرژانتین چسبیده‌‌اند را مستعمره خود کرده بود، توانست دوباره آن‌ها را از مالکیت آرژانتینی‌ها خارج کند. بی‌دلیل نبود که این بازی مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی «خاص و استثنایی» بود.

پسر زرین فوتبال آرژانتین، در این بازی دو گل به ثمر رساند. اولی زمانی که بازی در نیمه دوم مساوی بود و همان ضربه «دست خدا» معروف را زد و دومی هم که نامش را «گل قرن» گذاشتند. انگلستان با وجود ثبت یک گل در این بازی شکست خورد. اما این موضوع هیچ هوادار فوتبالی را ناراحت نکرد که هیچ، بسیاری را خوشحال کرد. این ضربه معروف دست مارادونا هرچند در فوتبال بی‌عدالتی به حساب می‌آمد اما بسیاری را خوشحال کرد. چرا که با معجزه آرماندوی ریزنقش تیم کشور شکست‌خورده در جنگ در مقابل «استعمار»، توانست کشور قوی‌تر را در مستطیل سبز شکست بدهد. (یورونیوز، ۶ آذر ۱۳۹۹)

برای اسطوره آرژانتینی، به زانو درآوردن تیم ملی انگلیس به منزله یک انتقام تمام‌عیار بود و با وجود این او درخصوص دیدگاهش در مورد آن مسابقه می‌گوید: «یک مسابقه دوستانه بود. ما در پایان با هم دست دادیم و تقریباً از هم عذرخواهی کردیم.» بعد از مسابقه بازیکنان انگلیسی به رختکن آرژانتین آمدند و از او طلب تعویض پیراهن کردند. او بعد از گل «دست خدا» یک گل انفرادی تماشایی نیز به ثمر رسانده بود که بسیاری آن را باشکوه‌ترین گل تاریخ فوتبال می‌دانند. «خورخه والدانو» هم‌تیمی دیه‌گو در رختکن به او گفت: «تو بهترین بازیکن این جام جهانی نیستی! تو بهترین بازیکن جهان فوتبالی.» (سایمون کوپر، مجله آگاهی نو، شماره اول)

«گل قرن» را در دقیقه ۵۵ به ثمر رساند. مارادونا در زمین خود صاحب توپ شد، توانست بیردزلی و پیتر رید را کنار بگذارد و وارد زمین حریف شود. ۱۱۵ هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه آزتکا بهت‌زده نظاره‌گر بازی بودند در حالی که مارادونا همان‌طور به سمت دروازه پیش می‌رفت. او ابتدا بوچر را دریبل کرد و سپس فنویک را پشت سر گذاشت. در نهایت از شیلتون عبور و توپ را وارد دروازه حریف کرد. بازی ۲ بر صفر شد. این حرکت تنها از یک نابغه برمی‌آمد. با وجود این شرایط، انگلیس ناامید نشد و تمام تلاش خود را کرد تا نتیجه را به نفع خود برگرداند. هادل در دقیقه ۶۹ از فاصله ۲۲ متری یک ضربه به سمت دروازه آلبی‌سلسته زد. رابسون تصمیم گرفت کریس وادل و جان بارنز را برای تحول خط حمله به میدان بفرستد. در نهایت لینکر توانست ششمین گلش را در این رقابت‌ها برابر آرژانتین به ثمر برساند. دوباره امید به نزد انگلیسی‌ها بازگشت اما لحظاتی بعد دوباره مارادونا دروازه حریف را تهدید کرد.

انگلیس تا لحظه آخر تلاش کرد اما نتوانست در نتیجه تغییری ایجاد کند. آرژانتین به نیمه نهایی صعود کرد. خوشحالی بیش از حد اعضای آلبی‌سلسته پس از سوت پایان نشان از ارزش این پیروزی داشت. مارادونا پس از بازی گفت: «این بازی حکم فینال را برای ما داشت و فراتر از یک برد بود. ما انگلیس را شکست داده بودیم. هرگز این بازی را فراموش نخواهم کرد.» البته در فینال نیز آرژانتین توانست آلمان غربی را پشت سر بگذارد و دومین عنوان قهرمانی خود را در این رقابت‌ها به دست آورد.

این راز ۱۹ سال سربه‌مهر ماند تا ۳۱ مرداد ۱۳۸۴ که مارادونا در یک برنامه تلویزیونی اعتراف کرد: «آن گل را من زدم البته با کمی شیطنت.» او گفت که گل را با دست وارد دروازه انگلیس کرده چون نتوانسته بود برای زدن توپ بر فراز دست پیتر شیلتون سنگربان انگلیس روی هوا بلند شود: «شیلتون خیلی بلند قد بود. او چیزی ندید اما بعد هم‌تیمی‌اش به او گفت چه اتفاقی افتاده است.» مارادونا بعد از آن ضربه فهمید کمک‌داور گل را قبول کرده اما هم‌تیمی‌هایش به خیال آنکه گل پذیرفته نمی‌شود در خوشحالی‌اش شرکت نکردند: «منتظر بودم آن‌ها بیایند و مرا در آغوش بگیرند اما هیچیک نیامدند. به آن‌ها گفتم که بیایید مرا در بغل بگیرید در غیر این صورت داور گل را رد می‌کند.»

۲۱ سال بعد از آن بود که در مصاحبه با روزنامهٔ انگلیسی «سان» با عذرخواهی از هواداران تیم ملی انگلیس گفت: «اگر می‌توانستم سفری به زمان داشته باشم و تاریخ را از نو بنویسم، این کار را می‌کردم. اما این کار از من ساخته نیست. آن گل هنوز هم گلی معتبر است. ما قهرمان جام جهانی شدیم و من هم بهترین بازیکن دنیا شدم.»

یک سال بعد تری بوچر، کاپیتان تیم ملی انگلیس در آن جام جهانی که پس از ۲۲ سال باز هم برابر مارادونا و این بار به عنوان سرمربی تیم ملی اسکاتلند حاضر شد، گفت مارادونا را هرگز نمی‌بخشد: «پس از بازی زمانی که به او اشاره کردم که آیا گل را با سر به ثمر رساندی یا با دست، او به سر خود اشاره کرد اما، شاید دلیل این مساله حضور سه انگلیسی دیگر در اتاق دوپینگ بود. هر چه باشد واگذاری بازی مرحله یک چهارم پایانی جام جهانی تحت آن شرایط خوشایند نیست. بخشش و فراموش کردن آن بازی آسان نیست اما، این موضوع مربوط به ۲۲ سال پیش است. در بازی فردا مارادونا به جای دست دادن مشت مرا خواهد دید!» (ایسنا، ۲۸ آبان ۱۳۸۷)

۳ سال بعد هم پیتر رید، بازیکن تیم ملی فوتبال انگلیس در یادداشتی نوشت: «۲۵ سال گذشته ولی هنوز هم می‌توانم آن گل را به خوبی پیش چشم خود ببینم. ۲۲ ژوئن ۱۹۸۶ بود. خاطره‌های آن بازی هنوز هم زنده هستند و او [مارادونا] همچنان فردی فریبکار است. ما همگی می‌توانستیم شاهد باشیم که آن گل خطای هند بود. تری فنویک، تری بوچر، گلن هادل و خود من به سوی داور تونسی بازی هجوم بردیم ولی با دیوار حرف می‌زدیم.»

استیو هاج دیگر بازیکن این تیم هم گفته: «شیلتون می‌توانست سرنوشت بازی را به طور کامل دگرگون کند. به عقیده من او خیلی ساده باید با مشت به سر مارادونا می‌کوبید! در این صورت مارادونا دیگر گلی را به ثمر نرسانده بود و چنان سر دردی می‌گرفت که سه دقیقه پس از آن هم نتواند ۵ نفر از ما را جا بگذارد.» جالب آنکه تکل هاج در صحنه گل دوم دیه‌گو نافرجام ماند و در پایان همان بازی پیراهن خود را با مارادونا عوض کرد! بوچر، مدافع تنومند انگلیسی‌ها درباره این کار همبازی‌‌اش می‌گوید: «پیراهن مارادونا آخرین چیزی است که می‌خواستم دریافت کنم. حتی نمی‌خواهم برای یک بار هم خودرویم را با آن پیراهن تمیز کنم. این جریان در قلبم چنین جایگاهی دارد.» (ایسنا، ۳ تیر ۱۳۹۰)

مارادونا البته ۵ سال قبل در سفری که به تونس داشت با علی بن ناصر داور دیدار انگلیس و آرژانتین در جام جهانی ۱۹۸۶ ملاقات کرد و روی پیراهنی که به بن ناصر هدیه کرد، نوشت: «این پیراهن تقدیم به دوست ابدیم، علی.» این داور تونسی بعدها که معلوم شد مارادونا آن توپ را با دست زده است گفته بود: «من در آن صحنه به کمکم اعتماد کردم. او گل را درست اعلام کرد و من هم آن را قبول کردم.» مارادونا البته در شهریور ۱۳۸۵، بار دیگر گل خود را تکرار کرد. او که برای انجام بازی دوستانه در استکهلم به سر می‌برد دروازهٔ «توماس راولی»، سنگربان سال‌های دور تیم ملی سوئد را به همان سبک و سیاقی که سال‌ها پیش دروازه پیتر شیلتون را باز کرده بود، گشود.

به ثمر رساندن گل‌ها در برابر حریفی چون انگلیس، مارادونا را در چشم برخی هموطنانش تقریباً به جایگاه خدایی رساند. اما عواقب فاجعه‌بار این نگاه نشان داد زندگی پس از آن کار ساده‌ای برای مارادونا نبوده است. (بی‌بی‌سی، ۷ آذر)

ستاره‌ای که یک مذهب را به وجود آورد

متولد حلبی آبادهای بوئنس‌آیرس بیش از ۴ دهه محبوب دل میلیون‌ها هوادار فوتبال در جهان بود. ستاره پیشین تیم ملی آرژانتین و باشگاه ناپولی و بارسلونا، بی‌تردید یکی و یا شاید، از دید برخی، بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال بود. او در نظرسنجی‌های معتبر فیفا، در قرن بیستم همواره در جایگاه اول و یا پس از پله، در جای دوم قرار می‌گرفت.

دیه‌گو برخلاف بسیاری از فوتبالیست‌های هم‌نسل خود کوتاه قد بود و همواره به گفته بسیاری از مربیان، درگیر اضافه وزن؛ اما استعداد، تکنیک، چابکی، دید قوی و پاس‌های دقیقش به او اجازه می‌داد تا در زمین توپ‌هایی را مهار و کنترل کند که حتی سه دهه بعد و با پیشرفت فوتبال، همچنان استثنایی هستند و قند در دل عاشقان فوتبال آب می‌کنند. «پسر طلایی» فوتبال آرژانتین را بسیاری «ماهرترین دریبل‌زن» تمام ادوار تاریخ می‌دانند.

گل او به انگلیس با دست از دید گزارشگر آرژانتینی این بازی عامل اتحاد دوباره آرژانتین و حتی آمریکای لاتین شد. به گفته او گل‌های مارادونا «مشت‌های گره کرده آرژانتینی‌ها را دوباره به هوا برد.»

تفاوت مارادونا با دیگر ستارگان هم‌دوره خود این بود که او هیچگاه وارد ساختار قدرت در فوتبال از جمله فیفا، فدراسیون جهانی فوتبال نشد و همواره پس از دوران بازیکنی خود مهم‌ترین نهاد بین‌المللی فوتبال را «نماد فساد مالی و پولشویی سیاستمداران» خواند. سخنان او، پس از بازداشت روسای پیشین فیفا، سپ بلاتر و میشل پلاتینی، رنگ واقعی به خود گرفتند.

مارادونا در طول دوران بازی در فوتبال و حتی پس از بازنشستگی، زندگی پر فرازونشیبی را تجربه کرد. از اعتیاد به کوکائین تا نزدیکی‌اش به فیدل کاسترو و سخنانش علیه جورج بوش، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، همه و همه از او شخصیتی فراتر از توپ و مستطیل سبز ساخت و او را محبوب دل میلیون‌ها نفر و منفور بسیاری دیگر کرد. او حتی محبوب دل‌هایی شد که اصلاً دوران بازی او را به یاد نمی‌آوردند.

آرسن ونگر، سرمربی اسطوره‌‌ای باشگاه آرسنال شاید بهترین توصیف از این نابغه را ارائه داده است. ونگر می‌گوید: «مارادونا یک هنرمند بود، بی‌همتا بود حتی در زیاده‌روی‌هایش. نابغه‌ای که همیشه دنیای خودش را داشت.» مارادونا، چاپلین فوتبال بود، کسی که به گفته آندره بازن، موفق شد «بدون جنگ و خونریزی قلب میلیون‌ها نفر را فتح کند.» (یورونیوز، ۵ آذر ۱۳۹۹)

هرچند در سال ۱۹۷۹ تقریباً نتوانست برای کشورش به میدان برود، در جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا بازی کرد اما خاطره خوبی از این بازی‌ها نداشت چون اخراج را تجربه کرد. چهار سال بعد در مکزیک طعم قهرمانی را چشید و در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا تا فینال رسید و آن جنگ شمال و جنوب را در این کشور به راه انداخت. در نهایت در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا به خاطر دوپینگ از این بازی‌ها اخراج شد که یک رسوایی بزرگ محسوب می‌شد.

زندگی مارادونا هر لحظه عجیب‌تر می‌شد و پر از اتفاقات مختلف بود. او زمانی که به عنوان سرمربی آرژانتین معرفی شد توانست صعود کشورش به جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی را قطعی کند. جادوی او با توپ باعث شد در سال ۱۹۹۸ یک باور جدید به وجود آید و آن را Iglesia maradoniana (کلیسا مارادونا) بنامند. ارنان امس و الخاندرو ورون موسس آن بودند. کلیسا مارادونا از ۲۹ اکتبر شروع به کار کرد و ۱۰ فرمان را برای این مذهب مقرر کرد. این مذهب یک دعا دارد که متنش به این شرح است: «دیه‌گوی ما که در ورزشگاه هستی. پای چپ تو تطهیر شده است و برای ما جادو به ارمغان می‌آورد. گل‌هایت را به این شکل به ثمر می‌رسانی تا در زمین و آسمان‌ها یادآوری شود. هر روز جادویت را به ما بده. انگلیسی‌ها را مانند ما که مافیای ناپولی‌ها را بخشیده‌ایم، ببخش. ما را در آفساید رها نکن و ما را از ژائو هاولانژ رهایی بخش. دیه‌گو.» (ایسنا، ۸ آبان ۱۳۹۶)

برای اینکه بتوانید درست و حسابی دیه‌گو مارادونا را بشناسید، ابتدا باید معمای آرژانتین را حل کنید: کشوری که به دیه‌گوها نیاز دارد تا آن را مسیح‌گونه به سطحی برساند که فکر می‌کند سزاوارش است. برای شناختن مارادونا باید بدانید که او یک زندگی مملو از پارادوکس داشت، همراه با اشتباهاتی بزرگ و لحظه‌هایی حماسی. (بی‌بی‌سی، ۱۰ آبان ۱۳۹۹)

مارادونا، یک‌ونیم ماه قبل از مرگ به صورت رسمی وصیت خودش را ثبت و از خانواده و مردم کشورش خواست تا مجسمه‌ای او را نسازند. در وصیت‌نامه مارادونا که در دسترس رسانه‌ها قرار گرفته، آمده است: «دیه‌گو مارادونا می‌خواهم در سلامت جسمانی و عقلی ابراز کنم که جسدم پس از مرگ مومیایی شود. من مجسمه‌ای نمی‌خواهم و آن‌ها را دوست ندارم. بیشتر مجسمه‌های افرادی را که ساخته‌اند هیچ شباهتی به آن‌ها ندارند.» (اسپوتنیک‌نیوز، ۷ آذر ۱۳۹۹)

اما او مرگ خود را پیش‌بینی کرده بود؟ گی‌یم بالاگه، کارشناس فوتبال اسپانیا معتقد است تقریباً بی‌ربط به نظر می‌رسد اگر بگوییم همه ما می‌توانستیم مرگ او را پیش‌بینی کنیم. همه می‌دانستیم بدنش کم کم در حال تسلیم شدن است و ذهنش دارد کارایی خود از دست می‌دهد. چون هر جا پای دیه‌گو آرماندو مارادونا در میان باشد، قوانین ظاهراً روال معمول خود را ندارند. به نوشته او، دلیلش هم این بود که ۱۰۰ مارادونای مختلف وجود داشت. او جادوگر، متقلب، خدا، نابغه‌ای پرعیب و ایراد، پدری مهربان، شوهری خیانتکار، خیری سخاوتمند، انسانی بد‌دهن و پسری از محله‌ای فقیرنشین بود که با پاهایش جادو می‌کرد. مردی که خود را به قله رساند و سقوط کرد، در حالی که کوکائین بدنش را در هم شکسته بود.

اما او واقعاً که بود؟ در بازی مقابل انگلیس، او ظرف ۲۵۰ ثانیه از بازیکنی که قوانین را به سبک خودش بازنویسی کرد به یک نابغه تبدیل شد. به عنوان فوتبالیست و انسان، او در زندگی روی بلندترین قله‌ها ایستاد، البته پیش از آنکه به عمیق‌ترین و تاریک‌ترین دره‌های ناامیدی سقوط کند. مارادونا نتوانست خودش را با شمایل خداگونه‌ای که از او ساخته شده بود، وفق دهد هر چند ظاهراً بدون آن هم نمی‌توانست دوام بیاورد. او درست فهمیده نشد و به همین دلیل حس می‌کرد دوستش ندارند. به سختی می‌توان بازیکن دیگری پیدا کرد که تجسم خواسته‌های مختلف طیف وسیعی از مردم باشد. او رویایی که به دنبالش بود را زندگی کرد و این چیزی بود که آن‌ها هم می‌خواستند. دیگر بازیکنی شبیه به او را نخواهیم دید. (بی‌بی‌سی، ۷ آذر ۱۳۹۹)

کلید واژه ها: مارادونا فوتبال جام جهانی فوتبال


نظر شما :