خاموشی رادیو فارسی بیبیسی/ صدایی که دیگر از لندن شنیده نمیشود
کارکنان بخش فارسی بیبیسی در اتاق خبر بوشهاوس، حسین درهباغی، مجید مسعودی، ابوالقاسم طاهری و عباس دهقان
تاریخ ایرانی: ششم فروردین ۱۴۰۲ آخرین برنامۀ «چشمانداز بامدادی» پخش شد و به ۸۲ سال و دو ماه و ۲۶ روز تاریخ رادیوی فارسی بیبیسی پایان داد. اوایل سال ۱۴۰۱ سرویس جهانی بیبیسی اعلام کرد در راستای تغییرات راهبردی با هدف تمرکز بر پایگاههای دیجیتال برخی از رادیوهای این رسانه را تعطیل خواهد کرد؛ «تصمیم استراتژیک سخت» برای مقابله با مشکلات مالی به گفته مدیران بیبیسی. هزینه سالانه رادیوی فارسی بیبیسی بین یک تا ۱.۵ میلیون پوند اعلام شده و طبق آمار مدیران این سازمان، بیبیسی فارسی در ایران ۱۴ میلیون مخاطب هفتگی دارد که از این عده یک میلیون نفر مخاطب هفتگی رادیوی فارسی بودند.
صدایی که خاموش شد در ۸۲ سال گذشته نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا کرده؛ از عزل رضاشاه تا کودتا علیه مصدق، از سقوط محمدرضاشاه تا برکناری آیتالله منتظری.
بخش فارسی رادیو بیبیسی در روز ۸ دی ۱۳۱۹ (۲۹ دسامبر ۱۹۴۰) رسما آغاز به کار کرد؛ در سال اول جنگ جهانی دوم و در واکنش به تبلیغات رادیو برلین که پخش برنامه به زبان فارسی را پیشتر شروع کرده بود.
تأسیس بخش فارسی رادیو بیبیسی تقریباً از ابتدای جنگ جهانی مورد نظر مقامات لندن بود. ظاهراً نخستین بار پیشنهاد و ضرورت این امر از سوی سر ریدر بولارد، سفیر کبیر بریتانیا در تهران در گزارش ۲۹ دسامبر ۱۹۳۹ (سه ماه پس از آغاز جنگ) به لندن ارسال شد. این پیشنهاد چهل روز بعد در نهم فوریه ۱۹۴۰ از سوی لندن تأیید و به بولارد ابلاغ شد که وزارت امور خارجه و خزانهداری بودجه لازم برای تأسیس بخش فارسی را مهیا کردهاند.
حسن موقر بالیوزی، اولین گویندهای بود که صدایش از رادیو فارسی بیبیسی پخش شد. او برنامه را با این جملات آغاز کرد: «در این هنگام که خبرفرستی به وسیله رادیو به زبان فارسی از بریتانیای کبیر آغاز میشود، بنگاه رادیوی انگلستان به تمام گوشدهندگان ایرانی و فارسیزبان در هر جای جهان که باشند دوستانه درود میگوید.»
یکی دیگر از اعضای مؤثر در تاسیس بیبیسی، روشنفکر مشهور، مجتبی مینوی بود. وی برای دیداری مطالعاتی به انگلیس رفته بود، ولی به علت بیم از تعقیب در ایران، تصمیم گرفت به اقامت خود در انگلیس ادامه دهد. تصمیم مینوی به همکاری با بیبیسی چنان مهم تلقی شد که در آغاز یک گزارش مخفی مربوط به او چنین آمد: «ما اکنون دیگر آمادهایم که بخش فارسی را راه بیاندازیم.» از همکاری مینوی با بیبیسی هنوز یک سالی نمیگذشت – نیمهٔ شهریور ۲۰ - که شهرت یافت وی «با مقالاتش شاه را از تخت به زیر کشیده است.»
چند سال بعد مسعود فرزاد نیز به مینوی پیوست. این دو، همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی، در تهران گروه ربعه را تشکیل میدادند که در مقابل گروه سبعه، متشکل از ادیبان و استادان رسمی و متشخص ایران، قد علم کرده بود. دیگر همکار بخش فارسی بیبیسی، پژوهشگر انگلیسی، لاورنس پل الول ساتن نام داشت. وی که زمانی در شرکت نفت ایران و انگلیس کار کرده بود، کتابی به نام «نفت ایران، پژوهشی در قدرت سیاسی» نوشت که خود دفاعی پرشور از نهضت ملی کردن نفت ایران بود.
اولین برنامههای بیبیسی فارسی بولتنهای خبری ۱۵ دقیقهای بود که چهار بار در هفته پخش میشد. به زودی، با راهنمایی سفارت بریتانیا در ایران، تعداد برنامهها افزایش پیدا کرد و بیشتر به تفسیرهایی دربارهٔ جنگ اختصاص یافت. موسیقی و اشعار کلاسیک فارسی نیز به برنامه افزوده شد. با توجه به این که نفت ایران سوخت نیروی دریایی و بخش بزرگی از اقتصاد بریتانیا را تامین میکرد، سفارت این کشور مایل بود که نفت نیز در شمار موضوعهای مورد بحث بیبیسی باشد. با توسعهٔ بخش فارسی، شمار کارمندان نیز افزایش یافت و عباس دهقان، مهدی فرخ، محمد یزدانیان و ابوالقاسم طاهری به آن پیوستند.
عزل رضاشاه
اگرچه بخش فارسی را به خاطر نقشی که در سقوط رضاشاه ایفا کرد، میشناسند، اولین برنامههای آن به خاطر طرفداری از او مورد انتقاد قرار گرفتهاند. به فاصلهٔ کمتر از دو ماه از آغاز کار بخش فارسی، مقامهای شرکت نفت ایران و انگلیس «در مورد ستایش بیش از حد از شاه» به مسئولان برنامه هشدار دادند و یادآوری کردند که بسیاری از ایرانیان، شاه را به خاطر محدود کردن آزادیها، «مقاماتی که دور و برش را گرفتهاند و نیز افزایش قیمتها» سرزنش میکنند. پس از آن بیبیسی به تدریج به انتقاد از رضاشاه پهلوی پرداخت که به آلماندوستی مشهور بود.
نامههای خصوصی و گزارشهای محرمانهٔ بولارد نشاندهنده آن است که «آن لمبتون» وابستهٔ مطبوعاتی سفارت بریتانیا در تهران که ویژگیهای جامعهٔ ایران را به خوبی میشناخت و با ذهنیت مردم ایران آشنا بود، در تهران مطالبی علیه رضاشاه مینوشت و آنها را به لندن میفرستاد و هنگامی که دولت انگلیس ضروری میدید به بیبیسی دستور میداد تا آنها را از رادیو پخش کند. لمبتون به روشنی اشاره میکند که به دستور وزارت امور خارجه، بیبیسی این مطالب را پخش میکرد. بولارد نیز در این باره مینویسد: «… ما توانستیم با آغاز پخش برنامههای فارسی از لندن و دهلی… با… مطرح نمودن و پاسخ گفتن به بسیاری از سؤالات مربوط به رضاشاه، ذهن مردم را نسبت به حقایق روشن کنیم. پخش این برنامهها با اینکه رضایتخاطر فراوانی در بین ایرانیان به وجود میآورد، ولی بسیار طبیعی است که خشم رضاشاه را برمیانگیخت و روال حکومت او را مختل میکرد.»
سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای متفقین، از جمله بریتانیا، وارد خاک ایران شدند. در این مدت بیبیسی به یکی از منابع اصلی کسب خبر در ایران تبدیل شده بود. هر چند که ایران بیطرفی در جنگ را اعلام کرده بود. طی۳ تا ۵ شهریور، در حالی که نیروهای مهاجم با ارتش ایران در حال جنگ بودند، کارمندان بخش فارسی بیبیسی با خودداری از سخن گفتن در پشت میکروفونها اعتراض خود را اعلام کردند، اما از کمک به ترجمهٔ اخبار خودداری نکردند و اخبار به وسیلهٔ الول ساتن خوانده شد.
به نوشته روزنامه تایمز، در شب قبل از استعفای رضاشاه، رادیو بیبیسی داستان کاوه و ضحاک را نقل کرد و رضاشاه را با ضحاک مقایسه کرد و در آخر داستان پرسید امروزه کاوه ایران کجاست؟ و در آخر نیز با این بیت فردوسی برنامه را پایان داد: چو فردا برآید بلند آفتاب/ من و گرز و میدان و افراسیاب. فردا که بلندآفتاب برآمد، رضاشاه استعفا داد.
پس از آن بیبیسی این خبر را پخش کرد که، بنا به گزارشهای رسیده، جواهرات سلطنتی از تهران خارج شدهاند و افزود که «فرض بر این است هدف از این کار محافظت از جواهرات بوده و نه خارج کردن این اموال قیمتی دولتی از خاک ایران». سپس اتهامات مستقیمی علیه رضاشاه پخش کرد؛ از جمله اِعمال کار اجباری در کارخانههای پارچهبافی متعلق به خودش و دیگر اینکه رضاشاه مسیر آب قناتهای تهران را به سوی «املاک خود که در آنها سبزیجات میکارد و در بازار تهران میفروشد»، تغییر داده و باعث کمبود آب در شهر شده است.
در پی استعفای رضاشاه به سود پسرش در ۲۵ شهریور، بیبیسی کوشید تا انتظارات ایرانیان را برای اصلاحات سیاسی آرام کند. به ایرانیان گفته شد که انتقال از «خودکامگی» به «یک حکومت واقعی مشروطه لزوماً باید تدریجی صورت بگیرد و شکیبایی فراوان لازم دارد.» بیبیسی گفت «بازگشت به حکومت مشروطه باید با همکاری سازنده همراه باشد، و نه انتقاد غیرسازنده و بخصوص با خودخواهی. در غیر این صورت، ممکن است خودکامگی، که برانداختن آن چنین دشوار بوده است، به صورتی دیگر بازگردد.» (۲۸ شهریور ۱۳۲۰)
سرویس فارسی بیبیسی در اولین ماههای آغاز فعالیتش نمیتوانست با رادیو برلین، که هم به رضاشاه و هم به انگلیس حمله میکرد، رقابت کند. بهرام شاهرخ، گویندهٔ ماهر رادیو برلین در گفتارهایش علیه رضاشاه تا آنجا پیش رفت که کشته شدن پدرش، ارباب کیخسرو شاهرخ، بازرگان زرتشتی را به عوامل حکومت نسبت دادند. اما با استعفای رضاشاه، بیبیسی، که در ایران با نام رادیو لندن شناخته میشد، به موقعیتی دست یافت که محمدعلی فروغی، نخستوزیر، برای انتشار یکی از بیانیههایش به آن متوسل شد – هرچند که این بیانیه با امضای «یک دانشجوی ناشناس ایرانی، که دربارهٔ امور خارجی تحصیل میکند و از دوستداران بریتانیای کبیر است» از بیبیسی خوانده شد.
کودتا علیه مصدق
فعالیت بخش فارسی بیبیسی با پایان جنگ به سوی تولید برنامههای فرهنگی، آموزشی و سرگرمکننده تمایل پیدا کرد و از میزان برنامههای سیاسی در آن کاسته شد.
بحران آذربایجان در ۱۳۲۵ مهمترین رویداد بعد از جنگ بود که بیبیسی فارسی به طور وسیع به آن پرداخت. سید حسن تقیزاده، سفیر وقت ایران در لندن به عنوان رئیس هیأت ایرانی در سازمان تازهتأسیس ملل متحد، در نطقی در شورای امنیت این سازمان از دولت شوروی به دلیل عدم تخلیه استان آذربایجان ایران شکایت کرد. رادیو فارسی بیبیسی صدای این نطق را پخش کرد و ایرانیان توانستند از فاصله هزاران کیلومتری این نطق را که به زبان انگلیسی ایراد شده بود، بشنوند.
در ۲۳ تیر ۱۳۲۵، اعتصاب کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس در اعتراض به میزان حقوق و شرایط کار آغاز شد. وضع به تدریج بحرانی شد و کار به جایی رسید که کشتیهای نظامی بریتانیایی در سواحل جنوب غربی ایران مستقر شدند. دولت بریتانیا به بیبیسی اطلاع داد که ممکن است از بخش فارسی بخواهد که مانند زمان جنگ جهانی دوم، به فعالیت تبلیغاتی بپردازد. بیبیسی پس از مدتی کشمکش با دولت، سرانجام موفق شد به دولت بقبولاند که مواضع خود را در قالب بیانیه رسمی و به نام دولت از بیبیسی فارسی پخش کند.
در سال ۱۳۲۷ ال. ا. وولارد، رئیس وقت بخش فارسی بیبیسی در سفر به ایران با بهرام شاهرخ، رئیس وقت رادیو تهران (گوینده مشهور رادیو برلین در دوران جنگ جهانی دوم) قرار گذاشت که بعضی از برنامههای رادیوی فارسی بیبیسی از طریق فرستنده رادیو تهران پخش شود. رادیو تهران همین همکاری را با صدای آمریکا هم آغاز کرد، اما سال بعد این همکاری در اثر شکایت سفارت روسیه قطع شد.
بسیاری از شنوندگان به وولارد گفته بودند که در اغلب موارد اولین اخبار هر رویداد را از بیبیسی میشنوند. برخی از ایرانیان و عمدتاً روزنامهنگاران در تهران، ظن این داشتند که بخش فارسی بیبیسی «به عنوان وسیلهٔ مناسبی در دست حکومت انگلستان» برای نفوذ بر افکار عمومی در ایران تلقی شود. اما بیشتر ایرانیان «همان وجود برنامهٔ فارسی بیبیسی» را نشانهای بر دوستی و همکاری از جانب بریتانیا میدانستند.
شنوندگان بیبیسی را «پزشکان، معلمان، روزنامهنگاران، کارمندان، دانشجویان (بویژه آنها که در شرکت نفت ایران و انگلیس کار میکردند)، مغازهداران، تجّار و صنعتگران» تشکیل میدادند. بیشتر شنوندگان در شهرها و دهکدهها میزیستند و چون شمار رادیوها معدود بود، مردم در قهوهخانهها به رادیو گوش میدادند. وولارد نقل میکند که در اصفهان از «سی تا چهل قهوهخانه دیدن کرد که در آنها مردم گرد میآمدند و حتی پشت در میایستادند و به برنامهٔ مجتبی مینوی - که دقت فکری و سبک مبارزهجویانهاش او را به عنوان بهترین گویندهٔ فارسیزبان در همهٔ رادیوهای خارجی مشهور کرده بود - گوش میدادند.»
با این همه، بسیاری از شنوندگان برنامههای بیبیسی را بیش از حد «دانشگاهی و ادبی» میدانستند. در رشت برخی از شنوندگان به وولارد گفتند که این برنامهها «برای اصفهان و شیراز بسیار خوب است، ولی ما مردمی اهل کار و زحمتیم.» برخی از شنوندگان جوان نیز گفته بودند که «مینوی بیش از حد به ادبیات قدیمی میپردازد.» هنگامی که مینوی به وضع موجود پرداخت و در ضمن به «نویسندگان معاصر حمله کرد» برخی از کسانی که هدف انتقاد او قرار گرفته بودند، از «بداخلاقیاش» شکایت داشتند.
به گفتهٔ وولارد، «برنامههای گاهگاهی مینوی دربارهٔ مسائل سیاسی» بود که وضع او را «وخیمتر» میکرد. این برنامهها فوراً به شاه گزارش داده میشدند و او نیز به سفیر بریتانیا شکایت میبرد. وولارد پیشنهاد کرد که مینوی بهتر است در برنامهٔ خود توجه بیشتری به مسائل معاصر بکند و «با هوشمندی بیشتری به موضوعهایی که مستقیم یا غیرمستقیم با مسائل سیاسی ایران ارتباط دارند، بپردازد.» اندک زمانی پس از بازگشت وولارد به بریتانیا، مینوی بیبیسی را ترک کرد، چرا که پیشنهاد شغلی در دانشگاه تهران دریافت کرده بود. مسعود فرزاد نیز، یک سال بعد، هنگامی که ایران و انگلیس سخت گرفتار مجادلهٔ نفت شده بود، به همکاری خود با بیبیسی پایان داد.
به دنبال روی کار آمدن دولت دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ و با بالا گرفتن تدریجی مناقشه بین تهران و لندن در جریان ملی شدن صنعت نفت و احتمال وارد کردن ناوهای جنگی بریتانیا به آبهای ایران و اشغال مراکز نفتی، مسئولان وزارت امور خارجه بریتانیا به بخش فارسی پیشنهاد دادند تا به برنامههای روزانه خود نیم ساعت بیفزاید. این افزایش برنامه بیبیسی فارسی در ۱۵ دقیقه عملی شد ولی پس از مدتی با از میان رفتن گزینه نظامی بریتانیا علیه ایران متوقف شد.
در دوران کشمکش نفتی، سفارت از برنامههای بیبیسی راضی بود و متن این برنامهها را در اختیار روزنامههای ایرانی قرار میداد. در تابستان ۱۳۳۰، هنگامی که روزنامهٔ «داد» تیتر زد «بیبیسی ما را تهدید میکند و از انفجارهایی در پالایشگاه آبادان سخن میگوید»، سفارت برنامههای بیبیسی را «تحسینآمیز» توصیف کرد. وقتی تفسیرهای بیبیسی علیه ملی کردن نفت باعث اعتراضهای شدیدی در ایران شد، سفارت نوشت که برنامههای رادیو لندن «نشان دادهاند که ما واقعاْ خشمگین هستیم و کمتر از آنچه باید بر خطر فاصله انداختن میان بریتانیا و ایران تاْکید کردهایم.» با این حال، سفارت در مورد مفید بودن ادامهٔ پخش نامههایی که با اسم مستعار محمد ایرانجاه نوشته میشدند و لحن پرخاشگرانهای داشتند، ابراز تردید کرد.
در این زمان، رادیو تهران نیز که در اختیار دولت مصدق بود، حملاتی را علیه بیبیسی آغاز کرده بود. در ۱۸ تیر ۱۳۳۰ رادیو تهران ضمن یکی از تفسیرهای خود، کارکنان بخش فارسی بیبیسی را «به اصطلاح ایرانیان بینام و نشانی خواند که در واقع اصل و نسب انگلیسی دارند.» روز بعد نیز قسمتی از تلگرامی را که «مردم شوشتر» فرستاده بودند، پخش کرد که در آن «نسبت به نوکران شرکت سابق نفت، یعنی بیبیسی، و بخصوص گویندگان فارسی آن، نظیر شخصی که خود را محمد ایرانجاه میخواند، به شدت ابراز انزجار شده بود.» در ۲۱ تیر نیز گویندگان بیبیسی را «خائنان بیشرمی» همچون لرد هاو-هاو خواند. (نام اصلی این شخص ویلیام جویس بود. وی در زمان هیتلر از رادیو برلین برای نازیها تبلیغ میکرد و بعد از جنگ به اتهام خیانت به دار آویخته شد.)
اما یک هفته بعد، روزنامههای تهران به نقل از سفارت ایران در لندن نوشتند که کارکنان ایرانی بیبیسی «هیچگونه» ارتباطی با «اشارات زنندهای» که با نام ایرانجاه پخش شده، ندارند و کارکنان ایرانی بیبیسی «طرفدار ایراناند» و به پخش آن برنامهها اعتراض کرده و حتی ادارهٔ رادیو لندن را تهدید به استعفا کردهاند. سفارت همچنین توضیح داده بود که نام نویسندهٔ آن نامهها «حکیم الهی» است که از یک سال پیش در «مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن زبان فارسی درس میدهد. وی هیچگونه شغل رسمی در بیبیسی ندارد.» سفارت اضافه کرده بود که اقدامات لازم برای «پایان دادن به چنین گفتههایی» انجام شده است. اندکی بعد، کارکنان بخش فارسی بیبیسی اعلام کردند که «به اتفاق آرا» به مدیریت بیبیسی اطلاع دادهاند دیگر «گفتههای مفسران سیاسی، تحلیلهای خبری روز یا هر مطلبی را که مربوط به نفت یا حکومت دکتر مصدق باشد، پخش نخواهند کرد.» آنها این تهدید را در چند مورد دیگر تکرار کردند.
ابوالقاسم طاهری، یکی از قدیمیترین کارکنان بیبیسی نیز احساسات میهنپرستانهٔ خود را ابراز کرد. برنامهٔ هفتگی طاهری با عنوان «پاسخ به شنوندگان» که در آن پاسخهای روشن و زیرکانهای به شنوندگان میداد، بسیار محبوب بود. از او به عنوان کسی نام میبردند که «بیهیچ خطایی نبض مردم را در دست دارد».
در سال ۱۳۳۰ طاهری در نامهای خطاب به دکتر حسین فاطمی، محرم نزدیک و وزیر امور خارجهٔ دکتر مصدق و سردبیر روزنامهٔ باختر امروز، یادآوری کرد که وی «اولین عضو رادیو تهران» بوده است و اکنون به این دلیل این نامه را مینویسد که «دو شب پیش از رادیو تهران شنیدم که همهٔ اعضای (ایرانی) بیبیسی خائناند.» طاهری در این نامه همچنین نوشته بود که نه او و نه هیچ یک از دیگر اعضای دائمی بیبیسی «کسانی نیستند که بیشرمانه خود را ایرانی بخوانند و به منافع ایران حمله کنند. آن حرفهای بیمعنی را آقای حکیم الهی نوشته بود.»
کارکنان ایرانی و ایرانیالاصل بیبیسی در جریان کارزار تبلیغاتی دو کشور علیه یکدیگر، برای مدتی اعتصاب کردند و رؤسای انگلیسی بیبیسی برای ادامه پخش برنامه به زبان فارسی ناچار شدند از انگلیسیهای فارسیدانی استفاده کنند که بعضی از آنها لهجههای غلیظ انگلیسی داشتند.
کرمیت روزولت، مامور سیا و فرمانده عملیات کودتا، در کتابش نوشته برای نشان دادن حمایت رسمی آمریکا و بریتانیا از کودتایی برای سقوط دولت دکتر محمد مصدق: «به شاه گفتم پرزیدنت آیزنهاور این موضوع را با گنجاندن عبارتی در سخنرانیاش در سانفرانسیسکو در ۲۴ ساعت آینده انجام خواهد داد. چرچیل نخستوزیر بریتانیا نیز هماهنگ کرده تا در برنامه فردا شب بیبیسی، تغییر مشخصی به هنگام اعلام ساعت انجام شود. به جای حالا نیمهشب است، مجری خواهد گفت حالا دقیقاً نیمهشب است.»
شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی، شهریور ۱۴۰۰ در مستندی به نقش رادیوی فارسی بیبیسی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرداخت اما نتوانست برای این ابهام ۷۰ ساله پاسخی بیابد و حتی وزارت خارجه انگلیس در پاسخ به درخواست مستندساز برای ارائه اطلاعاتی در این باره اعلام کرد «نه تکذیب میکند و نه تائید میکند که اطلاعات مرتبط با درخواست شما را در اختیار دارد.»
رادیو بیبیسی فارسی در آن زمان در نیمهشب برنامه نداشته، اگر این حرف روزولت درست باشد، این پیام باید از بخش انگلیسی سرویس جهانی پخش شده باشد. پژوهشگرانی مانند مجید تفرشی مصرند که این پیام از رادیو انگلیسی سرویس جهانی بیبیسی پخش شده است: «شاه علاقه به سرویس جهانی داشت و آن را گوش میکرد.»
مانتی وودهاوس که در دوران ملی شدن صنعت نفت تا قبل از بسته شدن سفارت بریتانیا در تهران از ماموران MI6 در ایران بود، در کتابش «اقدامات جسورانه» به نقش بیبیسی اشاره میکند اما با تفاوتهای مهم: «قدم کلیدی زمانی برداشته شد که روزولت موفق شد به شاه خبر بدهد دولتهای آمریکا و بریتانیا حمایتشان را با دو عبارت رمزی نشان خواهند داد: یکی که در سخنرانی آیزنهاور گنجانده خواهد شد و دیگری در برنامههای بیبیسی فارسی. این اتفاق در اوایل اوت رخ داد.»
دونالد ویلبر از طراحان کودتا در سیا نیز در جزوهای در این باره نوشته: «بر اساس نقشه ماموریت اولیه اسدالله رشیدیان این بود که شاه را متقاعد کند که او سخنگوی رسمی دولت بریتانیاست. برای این کار، شاه عبارت خاصی را انتخاب کرد تا توسط بخش فارسی بیبیسی در تاریخ مشخصی پخش شود. در لندن، هماهنگیها از طرف نورمن داربیشایر انجام شد و عبارت به دست بیبیسی رسید. در روزهای ۳۰ و ۳۱ ژوئیه شاه، رشیدیان را ملاقات کرد. او پیام را شنیده بود، اما گفت که باید وضعیت را بررسی کند.»
نورمن داربیشایر، مامور MI6 در مصاحبه با تهیهکنندگان مستند «پایان امپراتوری» گفته: «ما در نهایت قانعشان کردیم و پیام را به اشرف دادیم که به شاه بگوید، اگر این کار را بکند (و با کودتا همراهی کند)، متوجه تغییری در پخش برنامهها میشود. وقتی آن را میشنود یعنی این یک تصمیم رسمی است.»
اما در آرشیو بیبیسی اثری از این پیام نیست. در آرشیو صداوتصویر بیبیسی نیز صدایی از اجرایی که کرمیت روزولت به آن اشاره کرده، وجود ندارد. مارک گازیوروسکی، پژوهشگر تاریخ نیز گفته: «هیچ دلیلی پیدا نمیکنیم که روزولت درباره موضوع بیبیسی دروغ گفته باشد و آنچه گفته به نظر ما کاملاً محتمل است.»
به گفته او، «روزولت ۲۱ ژوئیه رسید ایران اما تا اول اوت با شاه ملاقات نکرد. اگر این پیام توسط بیبیسی ارسال شده تا اعتبار روزولت را تائید کند، طبیعتاً نمیتواند در ماه ژوئیه باشد، باید در ماه اوت رخ داده باشد، در روزهای نزدیکتر به کودتا.» یرواند آبراهامیان، مورخ اما اطمینان دارد که «بیبیسی این پیام را به شاه فرستاده است. منابع مختلف و دستاول گفتهاند چنین پیامی فرستاده شده است.»
روابط عمومی بیبیسی نیز به درخواست ارائه اسنادی در این باره چنین پاسخ داد: «بیبیسی از دولت بریتانیا و سیاستمداران مستقل است. استقلال بیبیسی در اساسنامه این نهاد تضمین شده است.»
سقوط محمدرضاشاه
۴ آبان ۱۳۴۶ محمدرضاشاه پهلوی در چهل و هشتمین سالگرد تولد خود مراسم رسمی تاجگذاری برگزار کرد. بیبیسی فارسی برای پوشش این مراسم برای نخستین بار اجازه پیدا کرد گزارشگری ویژه به ایران اعزام کند. ۲۰ مهر ۱۳۵۰ نیز محمدرضاشاه با سخنرانی در آرامگاه کورش هخامنشی جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را آغاز کرد. بیبیسی فارسی خبرنگاری را برای پوشش خبری این جشنها به ایران فرستاد.
از یک سال پیش از انقلاب ۱۳۵۷، به دنبال اعتصاب روزنامهها، رادیو فارسی بیبیسی منبع مهمی برای کسب اطلاعات محسوب میشد و حکومت پی در پی از بیبیسی به خاطر بازتاب صدای معترضان انتقاد میکرد.
این انتقاد دربار از بیبیسی بر سفر تفریحی ملکه الیزابت دوم به ایران در اوایل سال ۱۳۵۷ هم سایه انداخت؛ سفری که البته انجام نشد. دربار که به تعبیر شاه از «بیداد بیبیسی» در پوشش اخبار اعتراضات شاکی بود، این سؤال را داشت که چطور دولت انگلیس این اجازه را داده است؟ گرچه سفر تفریحی نیازی به اجازه دولت انگلیس نداشت و این سفر هم تفریحی به نظر میرسید، اما تلقی دربار این بود که «ملکه انگلیس ظاهرا با این سفر ناگهانی و سپس لغو آن میخواست بگوید که ما از این اغتشاشات بیخبریم و نقشی در آن نداریم!»
آنتونی پارسونز (سفیر بریتانیا در تهران از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹) به مقامات ایرانی میگفت: بیبیسی یک دستگاه مستقل است و دولت به هیچ وجه دخالتی در آن ندارد. اما از نظر دربار این حرف دروغ بود؛ چون بودجه بیبیسی، از طرف دولت انگلیس تامین میشود. شاه هم چنین تلقی توطئهآمیزی از نقش انگلیسیها داشت: «اینها اینطور هستند! اینها با پدر من هم همین کار را کردند!»
۲۰ مهر ۱۳۵۷ فریدون جاهد از بخش فارسی بیبیسی و دیوید پرمن از بخش انگلیسی در پاریس با آیتالله خمینی گفتوگو کردند. امام در این مصاحبه به بیبیسی گفتند: «باید این رژیم برچیده بشود و پس از آن، با یک رفراندوم عمومی، شخصی روی کار بیاید برای حکومت موقت؛ و به آرای عمومی رجوع بشود برای تشکیل یک مجلس؛ و تمام احکامی که از مجلس بگذرد و تمام مسائلی که در مجلس بگذرد، آن مسائل مطابق با اتکای به ملت است. و تغییر، یک تغییر طبیعی است از یک حکومت و سلطنت غیرقانونی به یک حکومت و رژیم قانونی. تمام ملت از سرتاسر کشور فریاد میزنند که ما حکومت اسلامی میخواهیم. و اما رژیم اسلامی و جمهوری اسلامی، یک رژیمی است متکی بر آرای عمومی و رفراندم عمومی و قانون اساسیاش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد.»
پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن، به خاطر پخش برنامه دوم آذر ۱۳۵۷ ایراد گرفته بود که بار دیگر بلندگوی آیتالله خمینی شده و پیام او را پخش کرده اما بیبیسی در پاسخ به این انتقاد پافشاری کرد که در همان برنامه اظهارات شاه نیز پوشش داده شده بود.
به گفته داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت جمشید آموزگار «بیبیسی در آن موقع گرفتاری و دردسر بزرگی برای ایران شده بود. سرویس خبری رادیوی انگلستان برنامههای فارسی خود را خیلی تقویت کرده بود، دو برابر کرده بود و تبدیل شده بود به سخنگوی مخالفان. اعلامیهها از بیبیسی پخش میشد، گاهی حتی دستور ساختن کوکتل مولوتف در چهار پنج برنامه تکرار میشد، حقیقتاً رادیوی مخالفین و خمینی شده بود. تصور شاه این بود که با آوردن عناصری که به انگلیسها نزدیک بودند و گذاشتن آنها به سمت نخستوزیری و وزارت (یکی دو نفر صرفاً به علت رابطهشان با انگلیسها به وزارت رسیدند) میتواند نیروهای مخالف خودش را که فکر میکرد که از انگلستان و شوروی تقویت میشوند آنها را آرام بکند.»
ارتشبد عباس قرهباغی، آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران برای کنترل اوضاع سه پیشنهاد داشت: «بیبیسی را خاموش کنید، خمینی را نگذارید اعلامیه پخش کند، خمینی را نگذارید بیاید ایران». البته ارتش شاهنشاهی برنامه ارسال پارازیت بر رادیو بیبیسی را داشت چنانکه سپهبد عبدالعلی بدرهای، فرماندۀ گارد جاویدان شاهنشاهی از طریق امیراصلان افشار رئیس کل تشریفات دربار به شاه پیغام داد که «ارتش امکانات فنی لازم برای پارازیت فرستادن و قطع برنامههای بیبیسی را دارد اما شاه پاسخ میدهد: «به بدرهای بگویید که این کار در شأن ما نیست!»
برکناری آیتالله منتظری
پس از انقلاب امام خمینی رادیو بیبیسی را همیشه سر ساعت و مرتب گوش میداد. سید ابوالحسن بنیصدر اولین مصاحبهاش به فارسی را پس از عزل از ریاستجمهوری با رادیو بیبیسی انجام داد. کمال خرازی، رئیس وقت ستاد تبلیغات جنگ هم در خرداد ۱۳۶۰ اولین مقام ایرانی بود که در زمان جنگ هشت ساله با بیبیسی فارسی مصاحبه کرد و گفت از نظر ایران، متجاوز باید تنبیه شود. دومین مصاحبه یک مقام عالیرتبه ایرانی با بیبیسی فارسی درباره جنگ در سال ۱۳۶۶ بود که سعید رجایی خراسانی، نماینده دائمی ایران در سازمان ملل، دلایل ایران برای رد قطعنامه ۵۹۸ را تشریح کرد.
در ۵ فروردین ۱۳۶۸ گزارشی در مورد نامهای که آیتالله حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت رهبری حدود هشت ماه پیشتر به امام خمینی نوشته بود، از رادیو فارسی بیبیسی پخش شد. آیتالله منتظری در این نامه به اعدام زندانیان اشاره کرده بود. امام خمینی یک روز پس از پخش گزارش بیبیسی، فرمان عزل آیتالله منتظری را صادر کرد. بیبیسی از مدتی قبل نسخهای از این نامه را به دست آورده بود، اما نتوانسته بود از اصالت آن مطمئن شود. پخش گزارش بیبیسی در مورد این نامه پس از آن بود که متن نامه و تصویر آن در روزنامه «انقلاب اسلامی» متعلق به ابوالحسن بنیصدر در فرانسه منتشر شد.
بنا به روایت محمدعلی رحمانی، فرمانده وقت بسیج، امام نامهای که آیتالله منتظری به ایشان داده بود را را باز نکرده بود «در این میان آیتالله منتظری ملاقاتی با امام انجام داد (این ملاقات پس از آن نامه امام است که گفته بودند در بیت مرحوم منتظری افرادی مشکوکی رفتوآمد میکنند). امام گفتند شما به من نامه نوشتهاید آقای منتظری؟ ایشان گفتند بله. امام ادامه دادند خودت نامه در پاکت گذاشتی؟ آقای منتظری گفت بله. امام گفتند ولی فلان شب همین نامه را بیبیسی میخواند. آیتالله منتظری گفت بنده این نامه را به بیبیسی ندادم.»
یکی از مقامات وقت وزارت اطلاعات هم در گفتوگویی که اخیرا از او منتشر شده، گفته است: «یکی از چیزهای جالب بیت آقای منتظری، تقید به گوش دادن رادیو بیبیسی بود. یعنی وقتی اخبار شبانگاهی رادیو بیبیسی شروع میشد صدایش را زیاد میکردند و همه مینشستند گوش میدادند. آخر سر هم دیدید که نامههای محرمانه آقای منتظری به امام و سران نظام، سر از بیبیسی درآورد.»
آیتالله سید حسین موسوی تبریزی، دادستان کل پیشین انقلاب در مصاحبه با مجله «یادآور» در مورد نامهٔ آیتالله منتظری ادعایی مشابه داشت: «این نامه را به سران سه قوه و دفتر امام دادند، اما فردای آن روز از بیبی سی خوانده شد.»
احمد منتظری در پاسخ به این مصاحبه توضیح داد که «نامهٔ آیتالله منتظری به آیتالله خمینی در مورد اعدامها به تاریخ ۶۷.۵.۹ بوده است، در حالی که این نامه را بیبیسی در تاریخ ۶۸.۱.۵ منتشر نموده است. چنانچه بخواهید تحقیق کنید که این نامه به چه وسیلهای به بیبیسی رسیده است، میتوانید به کتاب «واقعیتها و قضاوتها» که در سایت آیتالله منتظری موجود است، مراجعه فرمایید... با توجه به حوادث بعدی، این مسئله به اثبات میرسد که وزارت اطلاعات از طریق دستیار خبرنگار بیبیسی [علیرضا نوذری]، قصد داشته این نامه را از دفتر آیتالله منتظری بگیرد و آن را پخش کند و پس از آن القاء کند که دفتر آیتالله منتظری با بیبیسی در ارتباط است. به ویژه اینکه این نامه در تاریخ ۶۸.۱.۵ یعنی یک روز قبل از برکناری آیتالله منتظری از قائم مقام رهبری از بیبیسی پخش شد تا زمینهٔ این برکناری در تاریخ ۶۸.۱.۶ فراهم شود.»
***
۲۷ دی ۱۳۶۹ عملیات نظامی موسوم به «طوفان صحرا» با حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق آغاز شد. بخش فارسی بیبیسی در طول عملیات طوفان صحرا، هر روز ۱۵ دقیقه برنامه نیمروزی پخش میکرد. در سال ۱۳۷۳ درگیری میان اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی و حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی آغاز شد. صادق صبا توانست از دولت ایران اجازه سفر به کردستان و پوشش خبری این درگیری را بگیرد. او نخستین گزارشگر بخش جهانی بیبیسی بود که اجازه کار در ایران گرفت و بعدها هم در مواردی به او اجازه کار در ایران داده شد.
۲ خرداد ۱۳۸۰ وبسایت فارسی بیبیسی کار خود را آغاز کرد. ۲۵ دیماه ۱۳۸۷ تلویزیون فارسی بیبیسی از ساعت پنج عصر به وقت تهران (ساعت شش به وقت کابل) فعالیت خود را از استودیویی در ساختمان اگتونهاوس در لندن آغاز کرد. ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ رادیو بیبیسی فارسی اعلام کرد که تولید برنامه جامجهاننما، برنامه شامگاهی خود را از روز بعد متوقف میکند. توقف تولید برنامه جامجهاننما به دلیل لزوم صرفهجویی مالی، ناشی از کاهش بودجه بخش جهانی بیبیسی بود. صادق صبا، رئیس بخش فارسی گفت که برنامه چشمانداز بامدادی رادیو و عملکرد وبسایت فارسی بیبیسی تقویت خواهد شد. ۴ تیر ۱۳۹۴ رادیو بیبیسی فارسی تصویری شد و از آن به بعد شنوندگان رادیو توانستند تصویر استودیو و گویندگان رادیو را از تلویزیون، وبسایت و کانال یوتیوب بخش فارسی بیبیسی تماشا کنند.
اوایل سال ۱۴۰۱ سرویس جهانی بیبیسی اعلام کرد در راستای تغییرات راهبردی با هدف تمرکز بر پایگاههای دیجیتال برخی از رادیوهای بخشهای مختلف این رسانه را تعطیل میکند. چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی از ساعت ۷ تا ۹ بامداد هر روز بر روی امواج رادیویی و ماهوارهای پخش میشد که روز ۶ فروردین ۱۴۰۲ برای همیشه دفتر ۸۲ ساله صدای فارسی بنگاه خبرپراکنی انگلیس بسته شد.
رادیوی فارسی بیبیسی در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب در ایران، در یک رشته برنامه رادیویی، وقایع منتهی به پیروزی انقلاب را به همراه گفتوگو با چهرههای سرشناس آن دوران بررسی کرد که مصاحبهها در قالب کتاب «انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی» منتشر شد. «فانوس خیال»، سرگذشت سینمای ایران هم از برنامههای رادیو فارسی بیبیسی بود که شاهرخ گلستان آن را تهیه کرد و در سال ۱۳۷۳ پخش شد و مصاحبههای آن از جمله مجموعههای نادر تاریخ شفاهی ایران است.
منابع: تاریخ ایرانی/ بیبیسی/ تاریخچۀ بخش فارسی بیبیسی، دانشنامه ایرانیکا، ترجمه محسن یلفانی/ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ صحیفه امام/ سایت آیتالله منتظری/ پروژه تاریخ شفاهی هاروارد/ ماهنامه مدیریت ارتباطات/ مقاله دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران نوشته مجید تفرشی
نظر شما :