محافظ خاتمی: ترسیدم ترورش کنند و به گردن من بیندازند

۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۷:۴۹ کد : ۸۸۶۴ دیگر رسانه‌ها
محافظ خاتمی: ترسیدم ترورش کنند و به گردن من بیندازند

مهدی بیک‌اوغلی | پس از انتشار گفت‌وگوی فرشاد طولابی با «اعتماد» دامنه وسیعی از اظهارنظرها، روایت‌ها و دیدگاه‌ها در خصوص ابعاد گوناگون این ماجرا مطرح شد. با توجه به این واقعیت که هنوز ردپایی از این موضوع در تاریخ معاصر کشورمان ثبت نشده و از دل همین عبارات، اسناد و گفت‌وگوهاست که برگ‌های تاریخ نوشته می‌شود، «اعتماد» گفت‌وگوی دومی با فرشاد طولابی نیروی سپاه لرستان که به عنوان محافظ خاتمی طی سال‌های ۷۸ تا ۸۰ فعالیت می‌کرد، ترتیب داد تا درباره ابهامات و نقاط پنهان موضوع گفت‌وگو کند. 

یکی از موضوعات مهمی که در گفت‌وگوی قبلی، توسط طولابی به آن اشاره شد، نگرانی او از تلاش برخی جریانات برای ترور خاتمی و انتساب این ترور به فرشاد طولابی است. طولابی این بار با جزییات بیشتری از این نگرانی خود صحبت می‌کند. او با تکرار خاطره گم شدن تی‌ان‌تی و اسناد و مدارک خود به این نکته اشاره می‌کند که اگر کسی می‌خواست، خاتمی را ترور کند و آن را به گردن من بیندازد، همه مدارک لازم را داشت. طولابی همچنین به صحبت‌های اخیر حسین شریعتمداری هم گریزی می‌زند و از نقش برخی رسانه‌های تندرو در ایجاد ذهنیت منفی علیه سید محمد خاتمی و سایر چهره‌های اصلاح‌طلب و مردمی می‌گوید. او خطاب به حسین شریعتمداری یادآور می‌شود: «اگر من قصد ترور فیزیکی خاتمی را داشتم (که هرگز هم به آن اقدام نکردم) شما آقای شریعتمداری بارها ایشان را ترور شخصیتی کردید.» 

اخیرا درباره ارتباط شما با دفاتر مراجع در خاطرات آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی و سایر منابع موضوعاتی مطرح شده است. چه شد که سراغ مراجع رفتید؟

ببینید، تصمیم گرفتم یکی از مراجع را سرپل ارتباطی بگیرم. آیات عظام حسن‌زاده‌ آملی، نوری ‌همدانی و فاضل لنکرانی سه مرجع تقلیدی بودند که من به آن‌ها مراجعه کردم. زن و بچه‌ام را برداشتم و با خود به قم بردم. در آن زمان روح‌الله پسرم ۵ ساله، دختر کوچکم ۳ ساله و دختر دومم چند ماهه بود و هنوز حسین پسر کوچکم به دنیا نیامده بود. به همسرم گفتم در جریان سفر به قم اگر ناگهان غیبم زد، فقط به فرمانده سپاه مراجعه کن و با شخص دیگری صحبت نکن و اجازه نده سین‌جیمت کنند. ساعت ۵ صبح به منزل آیت‌الله حسن‌زاده‌ آملی رفتم. خانم‌شان گفتند، ایشان مریض هستند و فردا مراجعه کنید. فردا ساعت ۸ و نیم صبح دوباره به خانه ایشان مراجعه کردم، در آیفون گفتند معذورم… سپس به بیت آقای نوری ‌همدانی مراجعه کردم، خود ایشان گفتند نامه شما (نامه تهدید خاتمی به ترور) را می‌خوانم سپس به شما پاسخ می‌دهم. نامه را از ایشان هم گرفتم و به خانه آیت‌الله فاضل لنکرانی مراجعه کردم. با پسرشان آقا جواد گفت‌وگو کردم که اخیرا درباره این موضوع گفت‌وگوهایی هم داشته‌اند. پس از اظهارات ایشان هم متوجه شدم که از طریق مراجع هم نمی‌توانم به اهدافم برسم.

پس از دیدار با مراجع است که شما به دیدار با حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان می‌روید. درباره این دیدار توضیح می‌دهید؟

روایت آقای شریعتمداری درباره دیداری که با من انجام دادند در واقع نوعی فرار رو به جلو است. شاید هم ایشان نگران هستند جزئیات مطالبی که من از آن‌ها باخبر هستم و به ایشان مربوط می‌شود بازگو شوند. من پس از مراجعه به سردار باقر می‌خواستم بگویم، خداوند مثل من بنده‌ای که «خواص اهل حق و اهل دل بریدن از تعلقات دنیایی و زن و بچه» هستم را بیخ گوش سید محمد خاتمی قرار داده است. بنابراین کسی جرات نخواهد داشت در مخیله‌اش بگنجد که ماجرای سید حسن مدرس، شیخ فضل‌الله نوری و آیت‌الله کاشانی در ایران دهه ۷۰ نظری‌سازی شود. از سوی دیگر در مصاحبه قبلی هم گفتم که اتفاقات مشکوکی در زندگی‌ام افتاده بود که باعث شده بودند احساس ناامنی کنم. در آن زمان احساس می‌کردم، ممکن است برخی افراد و جریانات محفلی به دنبال ترور سید محمد خاتمی باشند و این تصمیم را به گردن من بیندازند.  

این احساس را از چه زمانی همراه داشتید؟

من سه ماه در تور امنیتی، نیروهای حفاظتی بودم. من وقتی از سردار باقر هم ناامید شدم جدی‌تر به این موضوع فکر کردم که ممکن است برخی جریانات به دنبال این باشند که مرا به سمت ترور سوق دهند. از خودم می‌پرسیدم، یعنی دوستان امنیتی نمی‌ترسند؟ شاید من در معرض تهدید و تطمیع بزرگی قرار گرفته باشم. یعنی نمی‌گویند شاید من دیوانه باشم، ترسو باشم یا حتی موجی باشم و از ترس خودم دستپاچه شوم و اقدام به ترور خاتمی کنم؟ تعلل سه ماهه مرا به شک انداخت… 

چه شد که به فکر دیدار با حسین شریعتمداری افتادید؟ چرا برای شما مهم بود که با شریعتمداری دیدار کنید؟

احساس می‌کردم، ارتباطات آقای شریعتمداری و دیدگاه ایشان در خصوص خاتمی به گونه‌ای است که از ترور خاتمی حمایت می‌کنند. من زنگ زدم دفتر آقای شریعتمداری و به آقای طالقانی (رئیس دفتر ایشان) گفتم از بچه‌های سپاه لرستان و محافظ خاتمی هستم، می‌خواهم آقای شریعتمداری را ببینم. گفتند، فردا تشریف بیاورید، من به ایشان می‌گویم و گرچه سرشان شلوغ است، اما صبح شنبه با شما دیدار می‌کنند. همان شب حرکت کردیم و در مسافرخانه‌ای در تهران ماندیم. آقای طالقانی مسئول دفتر ایشان هماهنگ کردند و پس از یک ربع همراه با زن و بچه‌هایم به ایشان مراجعه کردیم. حدود ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت با ایشان صحبت کردم. آقای شریعتمداری از من پرسیدند: چه کاری از دست من برمی‌آید؟ گفتم: من از محافظان آقای خاتمی هستم، ایشان را با ارسال نامه تهدید به ترور کردم و… کل ماجرا را شرح داده و گفتم: چون شما را هم امین، هم قادر به این کار و هم محرم می‌دانم، مزاحم شما شده‌ام. صحبت آقای شریعتمداری این بود: «شما فکر می‌کنید، فقط سید محمد خاتمی مشکل مملکت است؟ مشکل خیلی بالاتر از خاتمی است…» گفتم: یعنی منظور شما شخص آقای هاشمی ‌رفسنجانی است و ایشان باید ترور شود؟ شریعتمداری دوباره گفت: «مشکل از آقای هاشمی‌ رفسنجانی هم بالاتر است!» گفتم: از آقای هاشمی بالاتر یعنی چه؟ گفتند: تصور نکن با ترور خاتمی همه مشکلات کشور حل شود، بعد هم ادامه داد: «فکر می‌کنید، ترور فیزیکی خاتمی کار درستی است؟» گفتم: اگر به این نتیجه رسیده بودم که تا حالا انجام داده بودمش. در واقع شریعتمداری به دنبال حاشیه‌سازی و بی‌آبرو کردن خاتمی بود. اما همچنان فکر می‌کردم، جریان نامحرم دیگری به دنبال ترور خاتمی است و نگران بودم، نکند این موضوع را بخواهند گردن من بیندازند. اساسا به این دلیل بود که اقدام به اطلاع‌رسانی کرده و دیدار با مسئولان حفاظت و مراجع و… را برنامه‌ریزی کردم.

این حرف که برخی دیگر از افراد و جریانات دنبال ترور سید محمد خاتمی بودند، ادعای بزرگی است، دلایل شما برای چنین اتهامی چیست؟

همان‌طور که قبلا هم برای شما گفتم من با ابعاد نظامی امنیتی آشنا بودم. اقلام نظامی و تسلیحاتی که من در کوه پنهان کرده بودم، همراه با اسناد و مدارک، نامه‌های ارسال شده به مراجع و… ناگهان گم شدند. ضمن اینکه احساس می‌کردم، ذیل حفاظت و نظارت قرار دارم. می‌ترسیدم، افرادی نامه‌ها و اسناد مرا برداشته و پس از ترور خاتمی، ترور را به من منتسب کنند. این نگرانی‌ها را هم در دیدار با مسئولان امنیتی مطرح کردم، اما توجهی به آن نشد. نشانه‌های چنین اقدامی را به‌طور مستمر در اطراف خود احساس می‌کردم. به هر حال در آن برهه، آقای خاتمی مخالفان زیادی داشت و هیچ بعید نبود که طرح ترور ایشان در دستور کار سایر طیف‌ها و جریانات هم قرار بگیرد. من از این می‌ترسیدم. زمانی که ۳ ماه به حال خود رها شدم، این ترس در من بیشتر هم شد، چراکه وقتی فردی چنین اظهاراتی را مطرح و به مسئولان حفاظتی اعلام می‌کند، آماده انجام ترور است یا باید به آن توجه شده و فرد دستگیر یا اینکه اجازه ترور داده شود و… ولی من به حال خود رها شدم.

به بحث دیدار شما با آقای شریعتمداری بازگردیم. واکنش شریعتمداری به درخواست شما چه بود؟

آقای شریعتمداری به من گفتند من نمی‌توانم ملاقاتی را برای شما فراهم کنم، اما سعی می‌کنم مطالب شما را به مسئولان (اسامی این مسوولان در دفتر روزنامه موجود است) منتقل کنم… داستان مراجعه به مراجع را هم به شریعتمداری گفتم. گفتند بهتر است تسویه کنی و بروی شهرستان که برای ترور خاتمی وسوسه نشوی. گفتم: «مادر ما لرها، قنداق ما را سفت می‌بندد. اینقدر دلم قرص است که تحت تاثیر وسوسه‌ای قرار نگیرم.» باز هم به ایشان تاکید کردم، من نگران این هستم برخی جریانات نامحرم داخلی به دنبال ترور خاتمی باشند و این موضوع را به من بچسبانند.  

حسین شریعتمداری اشاره کرده که در زمان دیدار با شما درِ اتاق باز بود و مسئول دفترش و برخی دیگر از کارکنان کیهان آماده اقدام علیه شما بودند. متوجه این موضوع شدید؟

این‌ها فیلم‌هایی است که تعریف می‌کنند. از شما می‌پرسم ممکن است من با زن و یک پسر ۶ ساله و یک دختر ۳ ساله و یک بچه شیرخواره، علیه آقای شریعتمداری کاری بکنم؟ جالب اینجاست در شرایطی که من این موضوع را ۳ ماه قبل از دیدار با شریعتمداری با سردار باقر مسئول حفاظت اطلاعات بیت رهبری در میان گذاشتم، بعد آقای شریعتمداری خود را خنثی‌کننده طرح ترور سید محمد خاتمی معرفی می‌کند! وقتی چندین ماه قبل از دیدارم با شریعتمداری نظام اطلاعاتی سپاه مرا زیر چتر اطلاعاتی خود قرار داده بود! حالا آقای شریعتمداری شد کاشف و خنثی‌ساز طرح ترور؟! ایشان عادت دارند از آب گل‌آلود ماهی‌های بزرگ صید کنند (می‌خندد).  

وقتی صحبت‌های اخیر حسین شریعتمداری درباره خودتان را شنیدید چه حس و حالی داشتید؟

بسیار ناراحت شدم. نمی‌دانم چرا با فاصله ۲۳ سال از یک واقعه، مطالب را سهوا یا عمدا قلب می‌کنند. من از ایشان چهره دیگری در ذهن داشتم، اما امروز فکر می‌کنم که ایشان چندان صادق نیستند. سال ۸۲ که از زندان آزاد شدم، دوباره آقای شریعتمداری را دیدم، گلایه کردم که من برای نظام هزینه داده‌ام، چرا با من این‌طور رفتار می‌شود و مرا به خدمت باز نمی‌گردانند. آقای شریعتمداری نامه‌ای روی درخواست من برای آقای مرتضی رضایی، فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه گذاشت که آن را در اختیار شما قرار می‌دهم.

پس از تشکیل دولت اصلاحات کیهان مطالب انتقادی دامنه‌داری علیه خاتمی، جریان اصلاحات و گروه‌های میانه‌رو منتشر می‌کرد. آیا شما مخاطب روزنامه کیهان بودید؟ اگر بودید، چقدر این مطلب تند بر دیدگاه شما علیه خاتمی موثر بود؟

من مثال برای شما می‌زنم تا متوجه شوید؛ مرحوم سید احمد میانه‌چی امام جمعه خرم‌آباد نقل غیرقابل انکاری داشتند و می‌گفتند، هر کس به خاتمی رای دهد باید در حلال‌زاده بودن خودش شک کند. یا یکی دیگر از چهره‌های دینی (اسم این فرد در دفتر روزنامه موجود است) سال ۷۶ در مسجد پادگان امام‌حسن پای قلعه فلک‌الافلاک اعلام کردند: «مراقب باشید که با رای خود به حاکمیت یزید و یزیدیان کمک نکنید.» این دیدگاه‌ها بسیار مهم بود و باعث شد من علیه خاتمی، مهاجرانی، عبدالله نوری و تاج‌زاده و… دیدگاه منفی پیدا کنم. مطالب کیهان هم علیه خاتمی همواره تند بود. لطفا از قول من این پیام را به آقای حسین شریعتمداری برسانید: «آقای شریعتمداری، اتفاقا باید از آقای طولابی تقدیر کرد که اقدامی نکرده است، والا با حکم تکفیری که شما علیه خاتمی در روزنامه‌تان منتشر کردید، طولابی نیازی به فتوا برای ترور خاتمی نداشت.» کمترین خروجی چهره‌ای که کیهان از خاتمی ترسیم می‌کرد و سایر افراد خشونت را تئوریزه می‌کردند، این بود که افرادی قصد ترور این افراد را داشته باشند. همین امروز هم کیهان علیه خاتمی دامنه وسیعی از ادعاها، تهمت‌ها و… را مطرح می‌کند بدون اینکه سندی ارایه کند. من قصد ترور فیزیکی آقای خاتمی را داشتم، درست است، اما آقای شریعتمداری بارها سید محمد خاتمی را ترور شخصیتی کرد و ادعاهایی علیه ایشان مطرح کرد بدون اینکه سندی ارائه کند.  

پس از دیدار با آقای شریعتمداری چه اتفاقی رخ داد و چه زمانی شما دستگیر شدید؟

پس از دیدار با حسین شریعتمداری بچه‌های حفاظت اطلاعات سپاه انصار با اسامی مستعار با من تماس گرفتند و به من گفتند بروم پیش آقای تهرانی در سازمان حفاظت کل و بگو حسینی مرا فرستاده است… خیلی خونسرد و ریلکس به سازمان حفاظت کل سپاه مراجعه کردم. از آنجا باب پرونده باز شد. اما بازداشت نشدم. ۱۰ روز هر روز به این مرکز مراجعه می‌کردم و بعد خودشان با ماشین مرا به پاستور برمی‌گرداندند. در واقع در حال پردازش موضوع بودند.  

زمانی که دستگیر شدید، بازجویی‌هایی که درباره شما انجام می‌شد، حول محور چه موضوعاتی بود؟

فرضیات و محورهای تحقیق حفاظت اطلات راجع به من عبارت بود از: ۱) با نظام اطلاعاتی بیگانه در ارتباط است. ۲) آیا با جناح اصلاح‌طلب مرتبط است؟ ۳) آیا با جناح اصولگرا مرتبط است؟ ۴) باندی شبیه گروه فرقان تشکیل شده است. ۵) برنامه‌ریزی جهت ترور خاتمی یک حرکت تکلیف‌گرایانه فردی است. ۶) پای جنون و دیوانگی در میان است و… 

برخی چهره‌های سیاسی اخیرا تلاش می‌کنند، موضوع عدم تعادل روانی را در خصوص شما مطرح کنند. آیا در این زمینه آزمایشی از شما انجام شد.

وقتی سازمان حفاظت بنده را بعد از بررسی همه فرضیه‌های ممکن، برای بررسی فرضیه جنون به بخش روان درمان پزشکی قانونی بردند در آنجا ضمن رد این فرضیه اعلام کردند من در نهایت سلامت روانی قرار دارم. اسناد این آزمایش‌ها موجود است.

اطلاع دارید که آقای خاتمی چه زمانی از ماجرای ترور آگاه شدند؟

پسر آقای فاضل لنکرانی پس از مصاحبه نخست من با «اعتماد» اعلام کردند که به آقای خاتمی اطلاع دادند و اعلام خطر کردند. ایشان گفتند من دیدگاه شیطانی داشتم و… اما دلیل دیدار من با پدر ایشان (آیت‌الله فاضل لنکرانی) این بود که پیام مرا برسانند. من نگران بودم که برخی به نام من خاتمی را ترور کنند.

زمانی که در پاستور بودید، روز خود را چطور می‌گذراندید؟

به هر حال ما مکان‌های حضور آقای خاتمی را پاکسازی می‌کردیم و همراه ایشان بودیم. در سفرهای زیادی از جمله سفر به قم همراه ایشان بودم. قم در آن زمان به خاطر حضور خاتمی شلوغ شده بود و اعتراضات زیادی صورت می‌گرفت. به عنوان یک نیروی متخصص، به‌رغم اینکه قصد ترور ایشان را داشتم، اما با تمام وجود از ایشان در برابر هر خطری حفاظت می‌کردم. یعنی سعی می‌کردم، کارم را درست انجام دهم.

این یک تناقض جدی است، یعنی شما هم قصد ترور سید محمد خاتمی را داشتید و هم از ایشان حفاظت می‌کردید؟

بله مثل چشمم از ایشان حفاظت می‌کردم و اگر کسی قصد تعرض به ایشان را داشت تا پای جان از ایشان مراقبت می‌کردم.

برخی اعلام کرده‌اند که می‌خواستید در جریان سفر به فرانسه خاتمی را ترور کنید، درست است؟

به هیچ‌وجه؛ وقتی آقای خاتمی قصد سفر به فرانسه را داشت به آقای هدیه‌لو گفتم، شنیده‌ام افراد حاضر در ماموریت‌های خارج از کشور حق ماموریت ارزی می‌گیرند، لطفا اگر ممکن است اسم مرا هم در لیست سفر قرار دهید. اینکه برخی اعلام می‌کنند، طولابی قصد ترور خاتمی در جریان سفر به فرانسه را داشت، دروغ محض است. برای ترور فردی نیاز نیست که سفر خارج باشد. هر جا می‌توان این کار را انجام داد. البته من به سفر فرانسه نرفتم.

پس از مصاحبه با «اعتماد» آیا حاشیه خاصی برای شما اتفاق افتاد؟

بازخوردها که فراوان بودند. اما جالب است همراه با افراد بازنشسته در پایگاه خرم‌آباد حاضر می‌شدیم. پس از مصاحبه با «اعتماد» به دژبانی اعلام شده است که از ورود من به پایگاه جلوگیری شود.

روزنامه اعتماد، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲


ماجرای دیدار طولابی با حسین شریعتمداری

روزنامه شرق در روزهای پایانی سال ۱۴۰۱ خاطره‌ای از مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۹ را منتشر کرد که در آن به نقشه ترور آقای خاتمی توسط یکی از محافظانش اشاره شده است.

در خاطره آیت الله هاشمی آمده: «پیش از ظهر دکتر حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) آمد. دو ساعتی درباره مسائل مهم کشور و انقلاب مذاکره کردیم. ایشان از قول آقای علی ربیعی گفت یکی از محافظان آقای خاتمی، قصد ترور ایشان را داشته و دستگیر شده است. می‌گویند به خاطر مشاهده جریان‌های غیراسلامی و عدم قدرت و تحلیل وضع موجود، به این فکر افتاده و از یکی از مراجع هم سؤال کرده است. گرچه ایشان، او را نصیحت کرده که این افکار را از سر بیرون کند ولی او منع را نفهمیده است.»

از آنجا که پیش از این در برخی محافل درباره نقشه ترور آقای خاتمی و نقش حسین شریعتمداری در خنثی کردن این نقشه گزارش و مطالبی مطرح شده بود، به سراغ مدیرمسئول کیهان رفتیم و از وی خواستیم چگونگی آن ماجرا را برای اطلاع بیشتر مردم و ثبت در تاریخ مطرح کند. شریعتمداری ابتدا مایل نبود در این باره صحبت کند ولی در مقابل اصرار خبرنگار ما و این که توضیح ماجرا می‌تواند عبرت‌انگیز باشد، به درخواست فارس پاسخ مثبت داد.  

شریعتمداری گفت: روایت مرحوم هاشمی رفسنجانی که در روزنامه شرق و برخی از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها از قول ایشان نقل شده است، صحت دارد ولی تمام ماجرا نیست و به قول کلیم کاشانی «اول و آخر این کهنه کتاب افتاده ست»؛ اما آن ماجرا اینگونه بود:

«آخر شب بود که آقای طالقانی، مسئول دفتر اینجانب با بنده تماس گرفت و گفت یکی از برادران اصرار دارد که حتماً امشب با شما ملاقات داشته باشد. می‌گوید کار بسیار مهمی دارد و پای یک مسئله حساس در میان است و هرچه به او اصرار می‌کنم که موضوع را مطرح کند و یا لااقل اشاره‌ای به آن داشته باشد، قبول نمی‌کند و فقط اصرار می‌کند که یک مسئله سرنوشت‌ساز است که باید حتماً همین امشب با فلانی (شریعتمداری) در میان بگذارم. بالاخره قرار شد صبح فردا ساعت ۷ به دفتر بیاید. فردا صبح به کیهان آمد و از آنجا که احتمال می‌دادیم قصد سوئی داشته باشد، قرار شد در اتاق بنده نیمه باز باشد و آقای طالقانی صحنه را زیر نظر بگیرد و آقای میرزاباقی که از برادران سپاه حفاظت بود نیز پشت در به حالت آماده حضور داشته باشد. بعد از تعارفات معمول و حال و احوال، درحالی که صدایش را پائین آورده بود گفت: من طولابی هستم و از محافظان حلقه دوم (یا سوم) آقای خاتمی رئیس‌جمهور هستم و می‌توانم در یک فرصت مناسب به سمت ایشان شلیک کرده و کارش را بسازم! (ظاهراً همین تعبیر را به کار برد). شدیداً یکّه خوردم ولی سعی کردم به روی خودم نیآورم تا رشته سخنش را قطع نکند و از پشت صحنه احتمالی ماجرا و میزان جدی بودن آن باخبر شوم و چنانچه واقعاً توطئه‌ای در میان است برای خنثی کردن آن چاره‌ای بیندیشیم.

پرسیدم چرا چنین تصمیمی گرفته‌ای؟! گفت: آقای خاتمی به انقلاب ضربه می‌زند و افکار منحرفی دارد و...! به بهانه‌ای برای چند لحظه از اتاق خارج شدم تا از آمادگی برادرانم، طالقانی و میرزاباقی مطمئن شوم. دیدم که هر دو برادر کاملاً آماده و گوش به زنگ هستند. بعد از چند لحظه به دفترم بازگشتم. آرام و خونسرد نشسته بود. از او پرسیدم آیا موضوع را با کسی در میان گذاشته‌ای؟ گفت: در قم نزد یکی از آقایان رفتم ولی با نظرم موافق نبودند. پرسیدم تصمیم خودت است و یا کسان دیگری به شما پیشنهاد کرده‌اند؟ جواب داد: خودم این تصمیم را گرفته‌ام ولی منظور شما از دیگران چه کسانی است؟! گفتم مثلاً افرادی که دقیقاً آن‌ها را نمی‌شناسی و با آن‌ها تماس یکطرفه داری یعنی آن‌ها با تو تماس می‌گیرند ولی تو نمی‌توانی هر وقت خواستی با آن‌ها تماس بگیری! قصدم این بود که ببینم آیا از جانب سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه تحریک شده است یا نه! زیرا عوامل سرویس‌های بیگانه برای اینکه در صورت دستگیری طرف، ردپایی از آن‌ها باقی نباشد، تماس‌هایشان یکطرفه است. پاسخش به این سؤال منفی بود و باز پرسید چرا این سؤال را می‌کنید؟ گفتم برای اینکه ترور آقای خاتمی خواسته و آرزوی اسرائیل است. شوکه شد و گفت یعنی مرا عامل اسرائیل می‌دانید؟! گفتم تصمیمی که در پی آن هستی، خواسته بی‌چون و چرای دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصاً آمریکا و اسرائیل و انگلیس است … حرف‌های دیگری از همین دست نیز رد و بدل شد و با ناامیدی آمیخته به عصبانیت خداحافظی کرد و رفت.

بلافاصله موضوع را با مسئولان سپاه انصار در میان گذاشتیم تا او را تحت نظر بگیرند و ضمن پیشگیری از نقشه شومی که در سر داشت، پشت صحنه ماجرا و افرادی که احتمالاً با او در رابطه بودند را نیز شناسائی کنند. برادران سپاه انصار ضمن پیشگیری از حضور او در تیم حفاظتی آقای خاتمی و انجام بررسی‌های دقیق اطلاعاتی او را بازداشت کردند و …»

خبرگزاری فارس، ۲۹ فروردین ۱۴۰۲


سرنوشت طولابی پس از نامه خاتمی 

بسیاری از مخاطبان پس از انتشار گفت‌وگوی روزنامه اعتماد این پرسش را طرح کردند که سرنوشت طولابی پس از نامه بخشش سید محمد خاتمی چه شده است؟ بر اساس اسنادی که به صورت اختصاصی در اختیار روزنامه اعتماد قرار گرفته است، فرشاد طولابی پس از عفو مشروط تقاضای بازگشت به خدمت را مطرح می‌کند. طولابی نامه‌ای را خطاب به سردار فتحیان مشاور و رئیس دفتر فرماندهی سپاه ارسال کرده و درخواست بازگشت به خدمت را مطرح می‌کند. سردار فتحیان هم این درخواست را با فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه مطرح و نهایتا با پاراف فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه زمینه این بازگشت به خدمت فراهم می‌شود.

در نامه‌ای که در تاریخ ۲۶ فروردین ۸۲ از سوی سرتیپ پاسدار نصرالله فتحیان خطاب به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج سپاه نوشته می‌شود، آمده است: 
«با سلام و احترام، بدین وسیله اوامر صادره سردار جانشین محترم فرماندهی کل سپاه در خصوص برادر فرشاد طولابی مبنی بر تقاضای اعاده به خدمت به شرح ذیل ابلاغ می‌گردد:  
بسمه تعالی
سردار حجازی با توجه به اینکه ایشان عفو شده است و رئیس‌جمهور محترم نیز کتبا از ایشان گذشت کرده‌اند. با توجه به مشکلاتی که دارند و سوابق درخشان گذشته‌اش، دستور فرمایید به خدمت بازگردد. شایسته است دستور فرمایید ضمن اقدام مقتضی نتیجه را به این دفتر ارسال نمایند.» 

پاسخ به این درخواست در پایین نامه به تاریخ خرداد ۸۲ اینگونه پاراف شده است: «با نظر مساعد راهکار را در کمیسیون مورد بررسی قرار دهید و اقدام ممکن صورت گیرد.» 

بنابر این نامه درخواست طولابی برای بازگشت به کار با نظر مساعد مسئولان رده بالای سپاه ممکن می‌شود و فرشاد طولابی به کار سابق خود بازمی‌گردد. یکی از نکات مهم در این نامه اشاره‌ای است که به سوابق درخشان فرشاد طولابی می‌شود. بسیاری از فعالان رسانه‌ای اصولگرا، پس از انتشار گفت‌وگوی «اعتماد» با طولابی، او را فردی به‌هم‌ریخته، دارای مشکلات روانی جدی و شخصیتی بی‌اهمیت در نیروی سپاه معرفی کردند. در حالی که در توصیفی که جانشین فرماندهی کل سپاه از او دارد، طولابی «فردی با سوابق درخشان خدمتی» معرفی می‌شود. در واقع باید دید زمینه‌های وقوع یک چنین رفتارهای افرطی چه بوده است؟ طولابی در جریان گفت‌وگو با «اعتماد» به سخنرانی‌های سال ۷۵ برخی چهره‌ها و افراد تاثیرگذار اشاره می‌کند، سخنرانی‌هایی که به نوعی می‌توان آن‌ها را تئوریزه کردن خشونت قلمداد کرد و «اعتماد» در آینده بخشی از آن‌ها را اطلاع‌رسانی خواهد کرد.

آیا نامه خاتمی و عدم شکایت از طولابی صحت دارد؟

پیگیری‌های مستند «اعتماد» حاکی است که سید محمد خاتمی، درخواست رسمی برای عفو طولابی را مطرح می‌کند. اصل نامه معاونت حقوقی رئیس‌جمهوری که در اختیار روزنامه اعتماد قرار گرفته و سایر اسناد و مدارک مرتبط با این پرونده، نشان می‌دهد که ریشه اصلی عفو طولابی از اتهامات سنگین نیز همین نامه بوده است. در اصل نامه مرتبط با سید محمد خاتمی که محمد کمال عاصمی مشاور و رئیس دفتر معاونت حقوقی و امور مجلس رئیس‌جمهوری در تاریخ ۱۵ مرداد سال ۸۰ آن را به دادسرای نظامی تهران ارسال کرده، آمده است: «با سلام- بدینوسیله اعلام می‌دارد، مقام محترم ریاست‌جمهوری (سید محمد خاتمی) از پاسدار رسمی آقای فرشاد طولابی شکایتی نداشته و رضایت خود را از نامبرده اعلام فرموده‌اند.» 

نامه‌ای که در تاریخ بهمن ماه ۸۱ با پاراف رسمی اصل نامه مورد تائید دفتر چهارم دادسرای نظامی تهران قرار می‌گیرد. در کنار این نامه، اسناد و نامه‌های دیگری نیز در این زمینه در اختیار روزنامه اعتماد قرار دارد که به دلیل محرمانه بودن از انتشار آن‌ها خودداری می‌کند. اما به‌طور کلی نامه دفتر سید محمد خاتمی رئیس‌جمهور وقت در خصوص عفو فرشاد طولابی نه تنها عین واقعیت است، بلکه بر اساس اسناد رسمی، خاتمی به خانواده طولابی نیز کمک مالی کرده است. برخی از نزدیکان خاتمی در جریان گفت‌وگو با «اعتماد» ضمن تایید این نامه و موضوع درخواست خاتمی برای عفو طولابی، اعلام می‌کنند که خاتمی بر اساس رویکردی که در خصوص مخالفان خود داشته، تلاش برای اعلام عدم شکایت از طولابی را برنامه‌ریزی کرده است.

فقر و فلاکت شدید خانواده طولابی

وضعیت اقتصادی خانواده طولابی در آن ایام به اندازه‌ای وخیم و دشوار بوده است که خانواده او برای تامین نیازهای اولیه زندگی هم با مشکلات فراوانی دست به گریبان بوده‌اند. بلافاصله پس از دستگیری طولابی، حقوق و مزایای او قطع شده و امکان استفاده از دارایی‌های او برای خانواده‌اش مسدود می‌شود. در جریان گفت‌وگو با فرشاد طولابی زمانی که بحث به شرایط خانواده او در ایام دستگیری و زندانی شدن می‌رسد، عرق سردی بر پیشانی این مرد می‌نشیند، حتی یادآوری فقر و مشکلات خانواده‌اش هم برایش دشوار است. بر اساس اظهارات طولابی پس از دستگیری، حقوقش قطع شده و خانواده‌اش در وضعیت نامناسب مالی قرار می‌گیرند. در برخی ایام خانواده طولابی برای پیگیری امور پدر خانواده به تهران می‌آیند. بر اساس این دشواری‌هاست که کمک ۵۰۰ هزار تومانی سید محمد خاتمی هنوز پس از گذشت بیش از ۲ دهه در ذهن این مرد باقی مانده است و به نیکی از آن یاد می‌کند. جالب اینجاست که طولابی هنوز هم رویکردهای فکری خاتمی را برنمی‌تابد و با آن مخالفت می‌کند، اما در عین حال شخصیت خاتمی را به عنوان یک انسان مورد ستایش قرار می‌دهد. همسر نخست طولابی پس از مشکلات سال‌های ۷۸ تا ۸۰ از او جدا می‌شود. طولابی پس از چند سال، ازدواج دیگری را تجربه می‌کند. اما این ازدواج او هم با ناکامی مواجه می‌شود. ضمن اینکه ناچار می‌شود همه دارایی خود را که یک باب منزل مسکونی بوده به عنوان مهریه بپردازد. در شرایط فعلی فرشاد طولابی مستاجر است. او طی پیامی که برای خبرنگار اعتماد می‌فرستد به مشکلاتش برای تهیه مسکن اجاره‌ای اشاره کرده و از مسئولان دولت به خاطر بی‌تدبیری‌ها در حوزه اقتصاد انتقاد می‌کند.

روزنامه اعتماد، ۲۸ فروردین ۱۴۰۲

 

در این باره بخوانید

محافظ رئیس‌جمهور اسبق: می‌خواستم ‌خاتمی را با خودم منفجر کنم

کلید واژه ها: خاتمی فرشید طولابی حسین شریعتمداری


نظر شما :