حسنین هیکل
جواهرات سلطنتی در چمدان شاه جا نشد
اسم رمز شاه در آمریکا «سیخ» بود...شاه را در بیمارستان نیویورک به بخش بیماران روانی منتقل کردند...تشییع جنازه شاه خلاف وصیتش برگزار شد.
ادامه مطلبانقلاب سفید چیزی نشد که شاه میخواست
از صدام حسین خوشم آمد...یک قذافی برای جهان عرب کافی است...سلسلۀ پهلوی در ایران ماندگار است، زیرا آیندۀ ایران به آن وابسته است...هر کس بخواهد دستش به من برسد باید از سدی بگذرد که از هفتصد هزار مرد درست شده که همهشان به من و سلطنت وفادارند...اگر پوستۀ یک درخت را بتراشی، خون سرخ از آن بیرون میآید چون کمونیستها هنوز فعالند. شوروی هم میخواهد ایران را بگیرد...کودتای نظامی در ایران عملی نیست چون من خودم هر افسر ارتش را آموزش دادهام.
ادامه مطلبشاه سالانه یک میلیارد دلار از شرکت نفت میگرفت
انقلاب ظفار کمونیستی است و من مخالف گسترش کمونیسم در منطقهام...تنگۀ هرمز برای من یک شاهراه حیاتی است. اجازه نمیدهم تهدید شود...من به جنبش کُرد ضد حکومت بغداد کمک کردم. این جواب آن کارهایی بود که ضد ایران کردند...همکاری ما با اسرائیل نظامی است...با درآمد نفت چه میخواهم بکنم؟ ما الان تلاش میکنیم ایران جدیدی بسازیم؛ ساختن کشوری بهتر برای ملتم و برای پسرم که بعد از من به سلطنت خواهد رسید. وقتی در سن و سال الان او بودم رویاپردازی میکردم و آیندۀ ایران برایم دستنیافتنی بود.
ادامه مطلبشاه گفت بمب اتم نمیخواهم
در مدرسه یاد گرفتی که این خلیج چه اسمی دارد؟ از وقتی دنیا آن را شناخته اسمش خلیج فارس بوده...من خودم یک بار در رادیو شنیدم که عبدالناصر در سخنرانیای گفت که جنبشهای قومی عربی از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس را در بر گرفته است...نیروی مسلح مثل چفت در است. دیگران را دستکم تا چند وقت پشت در نگه میدارد. معطلشان میکند و به ما فرصت میدهد...اگر قرار باشد کسی در منطقه بمب هستهای داشته باشد ایران هم باید بمب هستهای خودش را داشته باشد...میخواهم کاری کنم که هرگونه نفوذ هوایی به ایران ناممکن باشد.
ادامه مطلبگناه مصدق و علاء، دیدن شاه در دوران ضعف بود
هر چه در ایران اتفاق میافتاد دو حالت داشت: یا اینکه شاه دستور داده بود و دیگران مشغول اجرایش بودند؛ یا دیگران آنچه را تصور میکردند شاه دستور داده اجرا میکردند...شاه گفت: «تو در روزهای سختی ما را دیدی. دیگر الان بر فراز آتشفشان نیستیم. نظرت را برایم بگو.»...شاه ادامه داد: «مصدق...اولش انسان خوبی بود اما بعد خراب و سرنگون شد. فاطمی روح شریری بود که او را به سرنگونی کشاند.»...شاه از همۀ سیاستمدارانی که او را از کودکیاش میشناختند یا با او پیش از سال ۱۹۵۳ کار کرده بودند، متنفر است.
ادامه مطلبشاه در برابر طوفانها خود را تنها میدید
برای شاه مهم بود که جهان عرب واقعیتهای اتفاقات ایران را بداند، چرا که همۀ مردم در جهان عرب با مصدق همدل بودند...در خانۀ اشرف پهلوی عکسهایی از پدرش رضاشاه و عکسی کوچک از ناپلئون بناپارت بود...جمال عبدالناصر برای عادیسازی روابط، بستن دفتر روابط ایران و اسرائیل در تهران را شرط کرده بود...شاه شخصا مرا به تهران دعوت کرده بود در حالی که نزدیکترین دوست بزرگترین دشمنش در منطقه (جمال عبدالناصر) بودم و الان از مخالفان نزدیکترین دوستش در منطقه (انور سادات).
ادامه مطلبشاه با ملی کردن نفت مخالف بود
موضع مصدق مطلوب و ملی بود و موضع شاه، عملی و قابل درک...در بحران دومش با [امام] خمینی، باز خود را طرفدار انقلابی دیدم که آیتالله سالخورده رهبری میکرد. انقلابی که پایههای تخت طاووس را در تهران خم کرد. تهرانی که هرچه در آن اتفاق میافتاد محرک و انگیزۀ جدیدی برای انقلاب بود. با وجود این، میتوانستم شاه را درک کنم وقتی در اوج بحرانی شدن وضع میپرسید: «آخر این انقلاب اسلامی دقیقاً چه میخواهد؟» دیگر معجزهای در کار نبود و پیچیدهترین دسیسهها نمیتوانست سرنوشت محتوم را تغییر دهد.
ادامه مطلب