۲۵ دی ۱۲۹۶ | عینالدوله از رییسالوزرایی استعفا داد
تاریخ ایرانی: در روز ۲۵ دی ۱۲۹۶ شمسی، عینالدوله که برای سومین بار رییسالوزرا شده بود، از این سمت استعفا داد. سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله، فرزند سلطان احمدمیرزا عضدالدوله و نوه فتحعلی شاه در ۱۲۲۴ شمسی در تهران زاده شد. از پنج سالگی تحصیلات خود را در خانه نزد معلمان خصوصی آغاز کرد و مقدمات زبان فارسی و عربی را فراگرفت. قدری هم تاریخ و جغرافیا و ریاضیات خواند، آنگاه تمام تلاش و فعالیت خود را در فراگرفتن خط نستعلیق به کار برد و به اندازهای در این زمینه پیشرفت کرد که غالباً نوشته او با خط عبدالمجید درویش اشتباه میشد.
در پانزده سالگی به درخواست پدرش، ناصرالدین شاه موافقت کرد برای ادامه تحصیل وارد دارالفنون شود و فنون نظامی را بیاموزد. عبدالمجید مدت شش سال در دارالفنون در رشتههای مختلف دانشاندوزی کرد و زبان فرانسه را نیز آموخت. وقتی در بیست سالگی تحصیلاتش پایان گرفت، به استدعای پدرش تقاضای کاری برای او شد و شاه پس از آزمایشهای متعدد دستور داد کاری در دستگاه ولیعهد در تبریز به او واگذار شود. عبدالمجید به تبریز رفت و کار اصطبل خاصه ولیعهد به او واگذار شد و با جدیت و تلاش شبانهروزی، سر و سامانی به آنجا داد و رضایت ولیعهد از هر جهت فراهم گردید و به دستور مظفرالدین میرزا، مهدعلیا دختر چهارده ساله ولیعهد را به عقد دائم او درآوردند.
عینالدوله در حقیقت دست راست ولیعهد بود و طبعاً در تمام کارها مداخله میکرد. پس از عزل امیرنظام گروسی از پیشکاری آذربایجان و انتصاب میرزا عبدالرحیم قائم مقام تبریزی به جای وی، شهر تبریز دچار آشوبی بزرگ شد. ولیعهد، عینالدوله را مامور امنیت تبریز کرد. او با قاطعیت کامل آرامش را به شهر تبریز برگرداند. سرانجام با اصرار مظفرالدین میرزا، شاه در اوایل ۱۳۱۳ قمری با پیشکاری و وزارت آذربایجان عینالدوله موافقت کرد. هنوز چند ماهی از وزارت عینالدوله سپری نشده بود که شاه به قتل رسید. عینالدوله یک هفته پس از قتل ناصرالدین شاه، وسایل تاجگذاری موقت مظفرالدین شاه را در تبریز فراهم کرد و با شکوه و جلال فراوان ولیعهد چهل و چهار ساله را بر اریکه سلطنت جای داد. اردوی شاه جدید پس از تاجگذاری موقت در تبریز عازم تهران شد و با نظم و نسقی که عینالدوله داده بود، پس از چهل روز وارد پایتخت شد. عینالدوله انتظار داشت همان کاری که ناصرالدین شاه با میرزا تقیخان فراهانی پیشکار و وزیر خود انجام داد، شاه جدید درباره او اعمال کند و صدارت را به وی واگذار نماید ولی خواسته او جامه عمل نپوشید، بلکه سیاست امینالسلطان صدراعظم در شاه موثر افتاد و او به حالت تبعید به حکومت مازندران منصوب شد. مظفرالدین شاه پس از استعفای امینالسلطان، فرمانی برای عینالدوله صادر کرد. به موجب این فرمان به منصب جلیل و لقب نبیل وزیر اعظمی منصوب شد.
عینالدوله از روزی که به مقام وزارت عظمی تعیین شد، اقدامات همه جانبهای را برای اصلاح کشور آغاز کرد. زمامداری عینالدوله مواجه بود با وبای خانمانسوز آن سال و خالی بودن خزانه، به طوری که دولت و دربار قادر به پرداخت حقوق ماهیانه نبودند. عینالدوله حکام را به تهران احضار و از هر کدام پیشکش قابل ملاحظهای دریافت کرد و حکامی که حاضر به پرداخت نبودند، تعویض شدند. غرض از این اقدامات، تعدیل بودجه و تقلیل مخارج بود. پس از بازگشت مظفرالدین شاه و عینالدوله از سفر اروپا (۱۳۲۳ قمری) نغمههای زیادی از هر طرف بلند شد. عدهای برای عزل مسیو نوز بلژیکی (رئیس اداره گمرکات) متحصن شدند و بعد ماجرای احتکار قند و چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاکم مستبد تهران پیش آمد. خشونت عینالدوله و تبعید عدهای از سرشناسان پایتخت به سایر شهرها و اختلاف شدید دستهای از روحانیون با صدراعظم (بهبهانی و طباطبایی) آتش ناامنی و انقلاب را دامن میزد. شاه ناگزیر فرمان عدالتخانه را صادر کرد ولی عینالدوله با وقت گذرانی از انجام این کار طفره میرفت. مظفرالدین شاه چاره را در عزل عینالدوله و صدور فرمان مشروطیت دید. عینالدوله پس از عزل از صدارت، به فریمان و سپس مازندران تبعید شد و در جریان فوت مظفرالدین شاه و تاجگذاری محمد علی میرزا، در تهران حضور نداشت.
بعد از مرگ مظفرالدین شاه، در دوران سلطنت محمدعلی شاه، او مجدداً مورد توجه و مشورت قرار گرفت و در جنبش مشروطهخواهی در انقلاب آذربایجان، شاه او را برای سرکوبی قیام تبریز و دفع مجاهدین و مشروطهطلبان، مامور کرد ولی موفقیتی حاصل نشد. بعد از فتح تهران به دست مجاهدین و تحصن محمدعلی شاه به سفارت روس، عینالدوله برخلاف بسیاری از مقامات که به سفارتخانهها متحصن شدند، به اتفاق چند نفر از اقوام خود، پیاده به بهارستان رفت و خود را تسلیم مجاهدین و رؤسای ملت کرد و این اقدام او باعث شد که رؤسای مشروطه و مجاهدین، او را با احترام بپذیرند و به او آزاری نرسانند.
عینالدوله با اینکه تا آخر عمر مخالف مشروطه بود ولی در زمان احمدشاه قاجار نیز دو بار در سالهای ۱۲۹۴ و ۱۲۹۶ هجری شمسی رییسالوزرا شد. در اواخر ۱۲۹۳ احمدشاه در اثر استعفای مستوفیالممالک ناگزیر در اجرای ابراز تمایل نمایندگان، فرمان صدارت را به نام میرزا حسنخان مشیرالدوله صادر کرد و او هم مشغول کار شد. پس از ۴۰ روز در اثر کارشکنیهای وزرای مختار روس و انگلیس، از کار کناره گرفت. در آن هنگام وزرای مختار احمدشاه را وادار کردند که میرزا جوادخان سعدالدوله را به زمامداری برگزیند. احمدشاه تن به خواسته آنها داد و فرمان صادر کرد ولی سفیر عثمانی و شارژ دافر آلمان پس از اطلاع از این موضوع احمدشاه را تحت فشار قرار داده، حتی او را تهدید کردند که ممکن است شاه به وسیله قوای ژاندارم ربوده شود و احمدشاه تمکین کرد و فرمان رییسالوزرایی سعدالدوله را باطل کرد و از مجلس خواست تا در آن ایام بحرانی، رییسالوزرایی انتخاب کند که قادر به حل مشکلات باشد.
در اجرای فرمان احمدشاه، مجلس شورای ملی در روز دوازدهم اردیبهشتماه ۱۲۹۴ جلسه خصوصی تشکیل داد. نخست عدهای از نمایندگان از بحران شدیدی که دامنگیر مملکت شده بود، سخن راندند. آنگاه چند نام برای رییسالوزرایی برده شد، تا سرانجام نمایندگان به اتفاقآراء به زمامداری سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله ابراز تمایل نمودند.
سیدحسن تقیزاده در کتاب مجلس ملی ایران و دکتر مهدی ملکزاده در کتاب تاریخ مشروطیت ایران، علل و جهات این انتخاب را توجیه کردهاند و هر دو نتیجه گرفتند که در آن ایام بهتر از این انتخاب ممکن نبود. دکتر ملکزاده مینویسد: «عینالدوله مردی بسیار وطنپرست بود و هرگز زیر پرچم خارجی قرار نگرفت و در آن ایام بهترین شخص برای رییسالوزرایی بود.»
عینالدوله پس از دریافت فرمان، وزیران خود را به شاه و مجلس به شرح زیر معرفی کرد: عینالدوله رییسالوزرا و وزیر جنگ، عبدالحسین میرزا فرمانفرما وزیر داخله، حاج محتشمالسلطنه وزیر امور خارجه، امیرنظام همدانی (قرهگوزلو) وزیر مالیه، سردار منصور رشتی وزیر عدلیه، میرزا اسمعیلخان مودبالسلطنه (دکتر اسمعیل مرزبان) وزیر پست و تلگراف و فوائد عامه و تجارت، و میرزا ابراهیمخان حکیمالملک وزیر علوم و اوقاف.
عینالدوله پس از معرفی وزیران به مجلس شورای ملی، نطق کوتاهی ایراد نمود و ضمن آن اشاره به جنگ جهانی کرد و از اشغال ایران توسط نیروهای عثمانی، روس و انگلیس سخن گفت. وی ضمن تشریح اوضاع اسفبار اقتصادی ایران، از نمایندگان خواست تا او را در این موقع حساس یاری کنند و از مجلس اجازه گرفت که به جای حضور در مجلس به کارهای مملکتی رسیدگی کند و هر وقت لازم شد مجلس او را احضار نماید. نمایندگان حاضر در جلسه به اتفاقآراء به او رأی اعتماد دادند.
عینالدوله و وزیرانش اردیبهشت و خردادماه را گذرانده، به اصلاح امور پرداخته و بیشتر به فکر تأمین آذوقه مردم بودند ولی ناگهان در اواخر خردادماه بین ایلات کرمانشاه با سپاهیان عثمانی به فرماندهی رئوف بیک جنگ سختی درگرفت و ایلات کرمانشاه قوای عثمانی را منکوب و به عقب راندند و کرمانشاه را از وجود آنان پاک ساختند. در اثر این اتفاق غیرمترقبه که دولت هیچگونه دخالتی در این کار نداشت، ۲۰ نفر از وکلای مجلس شورای ملی که عضو فرقه دموکرات بودند، به تحریک حاج عزالممالک وکیل کرمانشاه، فرمانفرما وزیر داخله کابینه را استیضاح کردند، مؤتمنالملک طی نامهای از عینالدوله خواست برای پاسخ به استیضاح، وزیر داخله را به مجلس بفرستد. عینالدوله در پاسخ رییس مجلس، عذر آورد که به استناد قانون اساسی، وزیران کابینه مسئولیت مشترک دارند، اگر از طرف وزیری عملی انجام پذیرد که مورد استیضاح مجلس واقع شود، بدون تردید رییسالوزرا و سایر وزیران پاسخگوی آن هستند، لذا در اجرای استیضاح از وزیر داخله، هیات وزیران به اتفاق در مجلس حضور خواهند یافت تا به استیضاح پاسخ دهند.
تلاش مؤتمنالملک برای انصراف عینالدوله از حضور در مجلس نتیجه نداد و دو روز بعد عینالدوله و وزیران در مجلس حضور یافتند و وکلای جوان دموکرات مانند حاج عزالممالک، میرزا قاسم صور، کزازی، عدلالملک، میرزا محمدعلی کلوپ، سلیمان محسن و غیره به صورت بخشنامه مانند سخنرانی ایراد کردند. آنگاه عینالدوله به سخن درآمد و ماجرای کرمانشاه را توجیه کرد و از اقدامات خود سخن گفت و مدرس را به شهادت طلبید. غیر از عینالدوله، محتشمالسلطنه وزیر امور خارجه و فرمانفرما وزیر داخله نطق کرده توضیح کافی دادند. سپس نوبت به مدرس و سردار معظم خراسانی رسید. هر دو نطقی فصیح و وطنپرستانه ایراد کردند و دولت عینالدوله را مبری از هر لغزشی دانستند. سلیمان میرزا در نطق مفصل خود خواستار عزل فرمانفرما از وزارت داخله شد. ولی عینالدوله زیر بار نرفت و اظهار کرد سمت او را در کابینه تغییر میدهم ولی از هیات وزیران نباید خارج شود. چون دموکراتها با این نظریه موافقت نکردند، عینالدوله و وزیران استعفا دادند. پس از استعفای هیات وزیران، مدرس و سردار معظم درصدد التیام موضوع برآمدند و مجدداً مجلس به عینالدوله ابراز تمایل کرد و فرمان صادر شد ولی باز دموکراتها مصرّ در اخراج فرمانفرما از کابینه بودند. عینالدوله به هیچ وجه زیر بار نرفت و فریاد برآورد بروید رییسالوزرای دیگری انتخاب کنید.
پس از استعفای عینالدوله به ترتیب: مستوفیالممالک، فرمانفرما، سپهسالار تنکابنی، وثوقالدوله و علاءالسلطنه هر یک مدتی کوتاه به رییسالوزرایی منصوب شدند تا بار دیگر نوبت به عینالدوله رسید و به مقام رییسالوزرایی منصوب شد و در ۳۰ آبان ماه ۱۲۹۶ اعضای کابینه خود را به شرح زیر به سلطان احمدشاه معرفی کرد: مستوفیالممالک وزیر مشاور، مشیرالدوله وزیر جنگ، مؤتمنالملک وزیر فوائد عامه و تجارت، علاءالسلطنه وزیر امور خارجه، وثوقالدوله وزیر علوم و اوقاف، قوام السلطنه وزیر داخله، مشارالملک وزیر مالیه، امینالملک (مرزبان) وزیر پست و تلگراف و مخبرالسلطنه وزیر عدلیه.
عینالدوله قویترین کابینه را در طول تاریخ مشروطیت تشکیل داد و تمام داعیهداران را به دور خود جمع کرد. چهار رییسالوزرای سابق و یک رییس مجلس در آن کابینه عضویت داشتند، ولی هیچ توفیقی نصیب آنها نشد و کابینه بدون هیچ اقدامی، پس از سه ماه ساقط شد.
در سال ۱۲۹۷ که زمام امور مملکت به وثوقالدوله سپرده شد، عینالدوله با اختیارات کامل والی آذربایجان شد و خمسه و زنجان نیز در قلمرو حکومت او قرار گرفت. عینالدوله چندی در زنجان توقف کرد، سپس به تبریز رفت ولی جنبش خیابانی بیش از هر چیزی او را زجر میداد. وی معتقد به شدت عمل و جنگ نبود و میل داشت موضوع از طریق مذاکره و کدخدامنشی حل شود ولی سران قیام و دموکراتها مصلحت در مذاکره نمیدیدند و از اینرو عینالدوله توقف خود را در تبریز بیفایده دانست و چند روزی هم در باسمنج توقف کرد و سپس بدون اطلاع رییس دولت، به تهران بازگشت.
روز سوم اسفندماه ۱۲۹۹ به دنبال نقشههای حساب شده، قوای قزاق وارد تهران شد و کودتا شد. اولین کار کودتاچیان، بازداشت عدهای از رجال و امنای دولت و سرجنبانان مملکت بود. عینالدوله در رأس رجال بازداشتی قرار گرفت و قریب صد روز در زندان کودتا به سر برد.
پس از سقوط سید ضیاء، کلیه زندانیان آزاد و با احمد شاه ملاقات کردند. در این ملاقات عینالدوله از طرف زندانیان سخنانی ایراد کرد که حاکی از تأثر شدید وی از آن حادثه بود. عینالدوله از این تاریخ گوشهگیری و انزوا اختیار کرد. از یک طرف فشار طلبکاران و از طرف دیگر بیماری نقرس او را از هر فعالیتی محروم کرده بود. او در این سالها همچون یک شخصیت سیاسی در مراسمهای رسمی شرکت میکرد و دید و بازدیدهایی هم انجام میداد تا سرانجام در آبان ماه ۱۳۰۶ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
منبع:
شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، جلد دوم، دکتر باقر عاقلی، انتشارات گفتار و نشر علم، ۱۳۸۰