۷۰ سال پس از مسابقۀ فوتبال اوکراین – آلمان/ بازی مرگ و زندگی یا افسانۀ تبلیغاتی؟
جر لانگمن و اندرو و. لهرن/ ترجمه: عباس زندباف
میگویند آلمانیها پیش از شروع بازی یا در استراحت بین دو نیمه به بازیکنان اوکراینی هشدار داده بودند که به مصلحتشان است بازی را ببازند. اما اوکراینیها به این تهدید اعتنایی نکردند و بازی را بردند. در نتیجه آلمانیها هم دست به انتقامجویی زدند و اعضای اصلی تیم را به قتل رساندند.
نتیجهٔ نهایی بازی ۵-۳ بود و چهار یا پنج نفر از اعضای تیم اوکراین طی شش ماه بعد از این بازی جان باختند. آیا این افراد به خاطر بردن آن بازی به قتل رسیدند؟ از آنجا که هیچکدام از بازیکنان آن مسابقه زنده نیستند پی بردن به حقیقت ماجرا همچنان دشوار است.
اما میزبانی مشترک جام ملتهای اروپا (یورو ۲۰۱۲) توسط اوکراین سبب شده است تا آن مسابقه افسانهای دوباره در کانون توجه قرار گیرد، مسابقهای که از رقابتی ورزشی فراتر رفته و به افسانهای مردمی تبدیل شده است. مسابقهای که در بناهای یادبود اطراف کییف، مقالات، کتابها، فیلمهای مستند و سینمایی حالتی نامیرا پیدا کرده است. حتی از این ماجرا فیلمی با نقشآفرینی سیلوستر استالونه نیز ساختهاند. تازهترین فیلم راجع به این بازی را روسها ساختهاند که قبل از یورو ۲۰۱۲ پخش شد و به خاطر آنکه در آن همدلی اوکراینیها با نازیها به تصویر کشیده شده اعتراضات زیادی به پا کرد.
برخی مسابقهٔ سال ۱۹۴۲ را مسابقهٔ مرگ و زندگی میخوانند اما بسیاری از دانشگاهیان و خبرنگاران آن را افسانهای ساخته و پرداختهٔ دستگاه تبلیغات شوروی میدانند و در پی اثبات دروغین بودن این مسابقه بودهاند. البته برای برخی نیز حقیقت اهمیتی ندارد و این مسابقهٔ اسطورهای را نمادی ماندگار برای میهنپرستی در اوکراین میدانند، کشوری که طی جنگ ۸ تا ۱۰ میلیون نفر از شهروندانش جان باختند، گرسنگان برای زنده ماندن پوست درخت و پهن گاو خوردند و در موزهٔ جنگ جهانی دوم آن دستگاهی به نمایش گذاشته شده که نازیها با آن استخوان آدمیزاد را خرد و به کود تبدیل میکردند.
مارینا شوچنکو، تاریخشناس و کارمند موزهٔ ملی تاریخ جنگ کبیر میهنی کییف (عنوان رسمی جنگ جهانی دوم در دوران شوروی، جنگ کبیر میهنی بود) میگوید: واقعیات نشانگر وقوع آن مسابقه است اما آن مسابقه حالت مرگ و زندگی نداشت. البته مردم به افسانهسازی علاقه دارند، افسانههایی مثل رابین هود.
آلکساندر دوژنکو، یکی از کارگردانان معروف سینمای اوکراین در نیمهٔ نخست قرن بیستم زمانی گفته بود اگر آن بازی و افسانهاش وجود نمیداشت باید آن را اختراع میکردیم.
دوران اشغال
ارتش نازی در ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۱ کییف را اشغال کرد و چند روز بعد بیش از ۳۳ هزار یهودی را در درهٔ بابییار در حومهٔ کییف قتلعام کردند. در پی اشغال اوکراین توسط آلمان مسابقات فوتبال این جمهوری شوروی نیز تعطیل شد اما در ژوئن ۱۹۴۲ به نوعی مسابقات فوتبال با حضور دو تیم اوکراین و تیمهای پادگانی آلمان، مجارستان و رومانی از سر گرفته شد.
بهترین تیم این مسابقات به نام افسیاستارت هیچ شکستی نداشت، تیمی متشکل از کارگران یک کارخانهٔ تولید نان اوکراین که سابقهٔ بازی در تیم قدرتمند دیناموکییف را هم داشتند. دیناموکییف بعدها ۱۳ بار قهرمان جام باشگاههای شوروی شد. میگویند صاحب آن نانوایی از هواداران پر و پا قرص دیناموکییف بود و به فکر تشکیل تیمی غیرحرفهای افتاد، برای بازیکنان تیم جیرهٔ اضافی و وقت آزادی هم برای تمرینشان در نظر گرفت.
میگویند تیم استارت در ۶ اوت ۱۹۴۲ تیم آلمانی فلاکالف را با نتیجهٔ ۵ بر ۱ در هم کوبید. فلاکالف به معنای فلاک ۱۱ است که نشان میدهد بیشتر اعضای آن خدمهٔ توپهای ضدهوایی اطراف کییف بودند. سه روز بعد هم استارت با تیم آلمانی تقویت شدهای از نو مسابقه داد و نسخهای از اعلامیهٔ آن در موزهٔ جنگ جهانی دوم اوکراین وجود دارد.
میگویند حدود ۲ هزار نفر که بلیتهای پنج روبلی خریده بودند در استادیوم استارت که آن هنگام زنیت نام داشت گرد آمده بودند تا این مسابقه را تماشا کنند. طبق برخی روایتها، سربازان، افسران اساس و سگهای پلیس هم ورزشگاه را محاصره کرده بودند اما در روایتهای دیگر این موضوع تکذیب شده است. در سال ۱۹۸۵، ماکار گونچارنکو، یکی از ستارگان معروف تیم استارت در برنامهٔ تاریخ شفاهی بدون آنکه از کسی نام ببرد گفته بود که افرادی هشدار داده بودند که شکست دادن آلمانیها در مسابقهٔ مجدد، تبعات خطرناکی دارد. گونچارنکو در آن برنامه که توسط کارکنان موزهٔ جنگ جهانی دوم ضبط شده، گفته بود: همه به ما هشدار میدادند. میگفتند چه کار دارید میکنید؟ خیلی خطرناک است.
بازیکنان تیم استارت هشدارها را شنیدند اما در نهایت تصمیم گرفتند پا به میدان مسابقه بگذارند. گونچارنکو میگوید: ورزش، ورزش است. دوست نداشتیم ببازیم. به گفتهٔ گونچارنکو قبل از مسابقه هم یکی از افسران گشتاپو به دیدار اعضای تیم آمد و گفت که داوری بازی را به عهده دارد. گفته بود در شروع بازی باید دست راستشان را بالا ببرند و به سبک نازیها سلام بدهند. بازیکنان هم بدون هیچ اعتراضی قبول کردند اما در نهایت به جای سلام نازیها شعار ورزشی معروف آن زمان را فریاد زدند: آمادگی، ادب، هورا.
طبق این روایت بازی با خشونت آغاز شد و نیکلای تروسویچ دروازهبان تیم استارت را کله پا کردند. روی صورت دروازهبان آب پاشیدند تا به هوش بیاید. اما دروازهبان هنوز سرگیجه داشت و آلمانیها از فرصت استفاده کردند و سه گل وارد دروازهٔ اوکراینیها کردند. اوکراینیها در وقت استراحت همقسم شدند تا بازی را به تساوی بکشانند چون معتقد بودند که داور نخواهد گذاشت بازی را ببرند. اما غریزهٔ رقابت کار خودش را کرد. ابتدا بازی به تساوی ۳-۳ کشید. گونچارنکو میگوید بعد هم خودش دو گل زد تا بازی ۵-۳ به نفع تیم استارت بشود.
گونچارنکو در سال ۱۹۹۲ طی مصاحبه با رادیو کییف روایت دیگری از این مسابقه ارایه کرد که رمانتیکترین روایت از آن است. در این روایت لگدی به سر دروازهبان میخورد و سرگیجه میگیرد و در نیمهٔ اول بازی ۳-۱ به نفع آلمانیها میشود. در بین دو نیمه یکی از افسران اساس وارد رختکن اوکراینیها میشود و ضمن تعریف کردن از مهارت بازیکنان اوکراینی راجع به تبعات بردن از تیم آلمانی هشدار میدهد.
اندی دوگان استاد دانشگاه رویال کنسرواتوار اسکاتلند در شهر گلاسکو و نویسندهٔ کتابی به نام «دینامو: پیروزی و غم در کییف تحت اشغال نازیها» راجع به این مسابقه میگوید: «چنین هشداری باورپذیر مینماید. آلمانیها از مسابقهٔ مجدد پشیمان شده بودند. این مسابقه برایشان بختکی شده بود چون سبب شده بود تا اوکراینیها بهانهای برای تجمع پیدا کنند. شک ندارم که به هشدار متوسل شده بودند.»
به هر حال به نظر میرسد که بازیکنان تیم استارت تسلیم نشدند. به گفتهٔ یکی از شاهدان عینی که در کتاب دوگان نقل شده است آلکسی کلیمنکو، یکی از بازیکنان تیم اوکراین تمام بازیکنان آلمانی را از دم دریبل زد و در نهایت برای آنکه اشغالگران را تحقیر کند جلوی دروازهٔ خالی توپ را به بیرون زد.
در افسانهپردازانهترین روایت از این مسابقه هم گفته شده که بازیکنان استارت را بلافاصله پس از پایان مسابقه درون زمین بازی به صف کردند و به گلوله بستند. چنین روایتی به وضوح دروغ است چون طبق روایت گونچارنکو در سال ۱۹۸۵ بازیکنان استارت بعد از بازی دوش گرفتند و راهی خانههایشان شدند.
طبق عکسی که به طور گسترده منتشر شد بازیکنان دو تیم بعد از مسابقه عکس دستهجمعی گرفتند و برخی از آنها نیز لبخند به لب دارند (البته برخی میگویند این عکس قبل از مسابقه یا در مسابقهای دیگر در یک ماه بعد گرفته شده است).
فرار دستهجمعی بازیکنان استارت هم که در فیلم سینمایی پیروزی، محصول سال ۱۹۸۱ به تصویر کشیده شده صحت ندارد، فیلمی که در آن استالونه، مایکل کین، پله و مجموعهای از ستارگان حرفهای بازی میکنند. به قول سرگئی میخاییلنکو، رییس باشگاه هواداران دیناموکییف این یکی از همان پایانهای خوش در فیلمهای هالیوودی است.
بعد از بازی
آنچه بعد از بازی رخ داد مانند خود بازی از بسیاری جهات مبهم باقی مانده است. طبق بسیاری از روایتها، افسیاستارت در ۱۶ اوت با تیم اوکراینی روخ بازی کرد و با نتیجهٔ کوبندهٔ ۸-۰ به پیروزی رسید. اما گونچارنکو در برنامهٔ تاریخ شفاهی سال ۱۹۸۵ از دستگیری بازیکنان تیم استارت در تاریخ ۱۰ اوت یعنی یک روز پس از مسابقه، در محل کارشان در کارخانهٔ تولید نان سخن میگوید. به گفتهٔ گونچارنکو ماموران گشتاپو پوستری به همراه داشتند که نام سایر بازیکنان دیناموکییف هم در آن درج شده بود و میخواستند بدانند آنها کجا هستند. گونچارنکو میگوید گشتاپو بازیکنان را با خود بردند و به مدت سه هفته تحت شکنجه قرار دادند و بعد هم به اردوگاه کار اجباری سایرتس در حومهٔ کییف در نزدیکی درهٔ بابییار انتقال دادند.
در روایتهای دیگری از دستگیری بازیکنان تیم استارت در ۱۸ اوت و بعد از مسابقه با تیم روخ سخن رفته است. در مورد دستگیری بازیکنان اوکراینی هم چندین دلیل روایت شده که عصبانی شدن اشغالگران و زیر سوال رفتن برتری آلمانیها در تمام مسابقات از جملهٔ آنهاست. برخی هم میگویند گیورگی شوستوف بازیکن - مربی تیم روخ که به موفقیتهای تیم استارت حسادت میکرد باعث دستگیریشان شد. برخی هم روایت کرده بودند بازیکنان استارت متهم شده بودند که در نان آلمانیها خرده شیشه ریختند.
روایت کردهاند یکی از بازیکنان به نام میکولا کوروتکیخ چند هفته بعد از مسابقه به اتهام عضویت در نیروی امنیت داخلی استالین کشته شده است. میگویند عکسهایی از وی با لباس نیروی امنیت داخلی به دست آورده بودند. روایت شده است که شش ماه و نیم بعد از مسابقه یعنی در ۲۴ فوریه ۱۹۴۳ سه بازیکن استارت به اسامی تروسویچ، کلیمنکو و ایوان کوزمنکو تیرباران شدند. میگویند در ۲۳ فوریه پارتیزانها خرابکاریهایی در تاسیسات آلمانیها انجام داده بودند و آلمانیها نیز به تلافی خرابکاریها، یک سوم زندانیها را اعدام کردند.
به هر حال تمیز دادن واقعیت از افسانه دشوار است. در اواخر ۱۹۴۳ و اوایل ۱۹۴۴ که کییف توسط شوروی آزاد شد افسانهپردازی روزنامهها هم آغاز شد. مقامات شوروی در آغاز دست به عصا عمل کردند زیرا نگران بودند که مبادا بازیکنان استارت همکار نازیها بوده باشند. اما داستانپردازیهای روزنامهها آغاز شده بود و به قول معروف جن از درون چراغ جادو بیرون آمده بود. دیگر نمیشد جلوی داستانپردازی را گرفت پس چه بهتر که از آن بهرهبرداری سیاسی کنند.
ترفند شوروی این بود که وانمود کند سایر مسابقهها انجام نگرفته و فقط همان مسابقه حالت مرگ و زندگی داشته است. در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ بود که کتابی در کییف با نام «دوئل نهایی» در این باره منتشر شد و فیلمهایی در شوروی و مجارستان ساختند تا هم غرور اوکراینیها را تقویت کنند هم در خدمت تبلیغات شوروی باشند. در آغاز بازیکنان تیم استارت چندان تمایلی نداشتند راجع به آن مسابقه حرف بزنند چون میترسیدند به همکاری با آلمانیها متهم شوند. به همین دلیل است که گونچارنکو در گذر سالیان روایتهای متناقضی از ماجرا ارایه میدهد.
بعد از فروپاشی شوروی هم روایتهای فراوانی منتشر شد. گیورگی کوزمین، خبرنگار اوکراینی که بیش از ۴۰ سال خبرنگار فوتبال بود میگوید خود گونچارنکو در سال ۱۹۹۱ به وی گفته است کسی از تیم استارت نخواست بازی نکنند و بازیکنان استارت را به خاطر برنده شدن در آن بازی نکشتهاند. گونچارنکو در سال ۱۹۹۶ یعنی همان سالی که درگذشت به روزنامههای اوکراین گفته بود آن مسابقه هم مسابقهای عادی بود. کوزمین میگوید حدود دو دهه بعد از آن مسابقه به بازیکنان پیشین تیم استارت مدال دادند اما یکی از بازیکنان به نام میخاییل پوتیستین مدال را نپذیرفت و بعدها گفت دوست نداشت در چنین دروغی مشارکت داشته باشد.
امروزه ورزشگاه استارت میزبان مسابقات تیمهای غیرحرفهای و نیمه حرفهای است و کودکان در مسیر آسفالتی دور زمین فوتبال آن دوچرخهسواری و اسکیتسواری میکنند.
کوزمین که کتابی راجع به تاریخ فوتبال اوکراین نوشته است میگوید کل داستان تبلیغات بود. شوروی میخواست وانمود کند که مردم به خاطر ایدئولوژی شوروی حاضرند جانشان را فدا کنند. مردم کییف هم از این افسانهپردازی خوششان آمد. افسانهٔ قشنگی بود. ولی باید همه از حقیقت آگاه شوند. اما برای برخی، حقیقت فرع بر قضیه است.
در ورزشگاه دینامو در کییف بنای یادبودی برپا کردهاند که یادآور چهار بازیکن استارت است که گویا بعد از مسابقهٔ ۱۹۴۲ به قتل رسیدهاند. پیراهن به تن ندارند، دستهای همدیگر را گرفتهاند و استواری دلیرانهای دارند. با بحث و استدلال نمیتوان چنین یادبودهایی را تحتالشعاع قرار داد. کریل بویکو، مدیر باشگاه هواداران دیناموکییف میگوید: حتی یک سند هم برای اثبات این ماجرا وجود ندارد. ما میهنپرست و هوادار کشور و باشگاهمان هستیم و به افسانهها باور داریم.
منبع: نیویورک تایمز
نظر شما :