ناگفته‌های بازمانده فاجعه هفتم تیر: آخرین سخن بهشتی تایید رجایی بود/ در تهران و کرمانشاه تشییع شدم

۱۳ تیر ۱۳۹۱ | ۱۹:۰۰ کد : ۲۳۵۸ از دیگر رسانه‌ها
مرتضی محمودی یکی از بازماندگان انفجار حزب جمهوری اسلامی است که از سال‌ها پیش دانشگاه را تنها مامن خود یافت و به تدریس علوم سیاسی پرداخت. نماینده مردم کرمانشاه در دور نخست مجلس شورای اسلامی و سفیر ایران در چندین کشور همچنان پس از سال‌ها غبطه شهدای هفتم تیر را می‌خورد.

 

پس از سال‌ها از حادثه هفتم، با شور و هیجان غیرقابل وصفی از آن روز‌ها می‌گوید و همچنان خود را شاگرد استادانی همچون شهید بهشتی، شهید مطهری و شهید باهنر می‌داند.

 

سایت فردا در سی و یکمین سالگرد فاجعه بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر شهید بهشتی و ۷۲ تن از یارانش با وی که از بازماندگان این فاجعه، عضو حزب جمهوری اسلامی و از بنیانگذاران یادمان شهدای هفتم تیر است به گفتگو نشسته است.

 

آقای دکتر چرا حزب جمهوری اسلامی را انتخاب کردید؟ حزب چه ویژگی منحصر به فردی داشت؟

 

اگر بعد از پیروزی انقلاب این حزب تشکیل نمی‌شد و بهشتی چنین ابتکاری را به خرج نمی‌داد، قطعا اداره جامعه با سختی روبرو می‌شد. دشمنان انقلاب معتقد بودند که به دلیل نداشتن تشکل از سوی روحانیون، نمی‌توان انقلاب را اداره کرد. خوشبختانه اسم حزب جمهوری اسلامی به اسم نظام مشخص شد. مورد استقبال بسیاری از روشنفکران دینی و تحصیلکرده‌ها قرار گرفت. منتقدانی هم داشت که‌‌ همان مخالفین بودند. بلافاصله در شهر‌ها هم شعبه تشکیل داد. این یکی از کینه‌های کسانی بود که حزب را منفجر کردند. آن‌ها امید داشتند که به دلیل نبود چنین پایگاهی، نظام نوپا را مصادره کنند.

 

بنده قبل از انقلاب و در جریان مبارزات با دکتر مطهری مفتح و رهبر انقلاب و بهشتی بودم. قبل از انقلاب در جلسات شهید بهشتی شرکت می‌کردم، ولی خیلی نزدیک نبودم. به کانون توحید رفتم و فرم را از آقای هاشمی گرفتم و ثبت نام کردم. موضع‌گیری‌های حزب در بین مردم بسیار جا افتاده بود. مثلا در زمان انتخابات بیانیه می‌داد و موضع‌گیری می‌کرد، مردم هم قبول می‌کردند و دیگر جذب گروه‌های متفرقه نمی‌شدند. مردم به حزب اعتماد داشتند، چون بهشتی دبیرکل آن بود و آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی دیگر علما اعضای شاخص آن بودند.

 

 

آیت‌الله بهشتی را چگونه دریافتید؟ کمی از ویژگی‌های شخصیتی ایشان و نوع رویکردشان در مسائل جاری کشور بگویید.

 

بسیار بزرگ، مبتکر، باسواد و بافکر بود. از بین روحانیون کمتر کسی پیدا می‌شود که به ۵ زبان زنده دنیا مسلط باشد. کسی که ۵ زبان بلد است، با ۵ منبع اصلی مسائل سیاسی و فرهنگی دنیا ارتباط دارد. بینش و سواد و روشنفکری او در این خصوص کاملا مشخص بود. از نظر علمی بسیار قوی و از نظر سیاسی بسیار با بینش و دارای تحلیل قوی همراه با عمل بود. کسی که با ایشان آشنا می‌شد، به همین سادگی از او دل نمی‌کرد. اخلاقش بسیار نرم بود. با حلم و حوصله. متاسفانه جامعه آن روز‌ها علیه بهشتی بسیار مسموم شده بود. می‌دانستند او اتاق فکر نظام است. امام هم فرموده بودند که «بهشتی به تنهایی یک امت بود». دشمنان می‌خواستند او را از چشم جامعه بیندازند که به حمدالله موفق نشدند. بهشتی با خون خودش قضیه را برعکس کرد.

 

 

در روز حادثه چه گذشت؟ جلسه هفتم تیر سال ۶۰ همانند دیگر جلسات بود و یا به صورت فوق‌العاده برگزار شده بود؟ نقش کلاهی در این میان چه بود؟

 

این جلسه به ابتکار بهشتی بود. یکشنبه شب‌ها برگزار می‌شد. درباره مسائل مهم مملکتی بحث می‌شد. آن موقع عزل بنی‌صدر، جنگ، مشکلات داخلی، رفراندوم نهضت آزادی و... را داشتیم. در جلسات گاهی تا ۲۰۰ نفر از نمایندگان و وزرا و اعضای حزب هم شرکت می‌کردند اما برخلاف شب‌های قبل، افراد کمتری آمده بودند. یا بمب زود‌تر منفجر شده بود یا به خاطر مشکلاتی در گوشه و کنار کشور بود. روز قبل هم رهبری ترور شده بودند.

 

وظیفه کلاهی جمع کردن صندلی‌ها و تنظیم میکروفن بود. همیشه صورت‌جلسه شب قبل را دست ما می‌داد. آن شب دستمان نداد. کنار یکی از ستون‌ها میزی گذاشته بود و صورت‌جلسه‌ها را روی آن گذاشته بود که خودمان برداریم. یکی از بمب‌ها زیر آن بود. یکی از بمب‌ها هم کنار تریبون بود. یک بمب مخصوص بهشتی و یک بمب مخصوص سایرین بود. دو طرف سالن شیشه و دو طرف دیوار بود. سقف هم بتونی. بمب به گونه گذاشته شده بود که دیوار‌ها کنار رود تا سقف یکجا پایین بیاید. فکر می‌کردند این آخرین حربه دشمن است که نظام را از پای در می‌آورد. هم نظام و هم دولت را از حد نصاب می‌اندازد. امام (ره) هم تنها می‌ماند و ایشان را از میدان به در می‌کنند.

 

در آن جلسه بحث درباره گرانی و تورم بود. البته آن موقع تورم نبود. پیش‌بینی می‌شد که با وجود جنگ و تحریم، گرانی‌هایی به وجود آید. بحث درباره راهکار پیشگیری بود. بنی‌صدر هم عزل شده بود. پیشنهاد شد به دلیل عزل بنی‌صدر، درباره کاندیداتوری ریاست جمهوری صحبت کنیم.

 

 

در لحظات پایانی عمر شهید بهشتی چه گذشت؟ آخرین صحبت‌هایشان چه بود؟

 

در آن زمان نماینده بودم. یک مشکل قضایی منطقه‌ای داشتم و به همین دلیل چند دقیقه‌ای قبل از شروع رسمی جلسه با شهید بهشتی صحبت کردم. جلسه آغاز شد و بهشتی درباره ویژگی‌های نامزد اصلح صحبت کرد. پیشنهاد آقای رجایی را دادند. اکثرا موافق بودند. یکی از دوستان گفت که رجایی عضو حزب نیست، چرا باید از ایشان دفاع کنیم؟ بهشتی در پاسخ گفت: حزب ما حزب بسته و کور و مقلد غربی‌ها نیست. رجایی خود را نشان داده، صرفا به دلیل اینکه عضو حزب نیست او را کنار بگذاریم؟ هر کجا که نیروی متعهد و کارآمدی ببینیم از او حمایت می‌کنیم. حدود یک ربع صحبت کردند که انفجار رخ داد. صدای صوت بلندی آمد که هنوز هم گاهی در گوشم می‌پیچد.

 

 

گویا اسم شما در لیست شهدای آن فاجعه قرار گرفته بود.

 

بله حتی تشییع هم شدم، هم اینجا و هم کرمانشاه. دیوار سنگینی بر رویم افتاده بود. فکر می‌کردم در قبر گذاشته شدم. نزدیک ۳ ساعت زیر آوار بودم. صدای زمزمه دیگر بچه‌ها را هم می‌شنیدم. شروع کردم به خواندن آیت‌الکرسی تا بالاخره از زیر آوار بیرون آوردنم. گل‌آلود بودم و کسی مرا نمی‌شناخت. به بیمارستان نخست‌وزیری منتقل شدم و اسمم جزء شهدا رد شد. بالاخره یکی از همشهری‌ها من را شناخت و اعلام کرد که فلانی زنده است. آقای مهدوی کنی به ملاقاتم آمد، گمان نمی‌کردم مرا بشناسد، ارتباط نزدیکی با ایشان نداشتم. گفتم آقا مرا می‌شناسید؟ گفت: بله آقا مرتضی. باید به حافظه ایشان آفرین گفت. هنوز هم همین ویژگی را دارند.

 

 

خبر شهادت شهید بهشتی چگونه به شما دادند؟

 

یکی از دوستان در بیمارستان خبر شهادت ایشان را دادند. خیلی متاثر شدم. از سویی دیگر دلهره از نصاب افتادن مجلس را داشتم که چنین هم شد. اعلام کردند که مجلس از حد نصاب افتاده است هر کسی می‌تواند بیاید. باد ویلچر و برانکارد به مجلس رفتیم.

 

 

آرمان‌های شهید بهشتی پس از شهادت ایشان هم دنبال شد؟

 

متاسفانه خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند هفتم تیر چیست و چه اتفاقی در آن روز افتاده، خیلی‌ها هم مثل تاریخ آن را حفظ کرده‌اند، به عنوان یک مکتب و ایدئولوژی از آن هیچ نمی‌دانند. چنین حادثه مهمی که نقطه عطف در تاریخ نظام جمهوری اسلامی بود به فراموشی سپرده شده، حادثه‌ای که تعداد زیادی از متخصصین و افراد کارآمد در آن شهید شدند.

 

باید برای جوانان شفاف‌سازی کنند. بهشتی آثار بسیار ارزشمندی دارد. باید به جامعه شناسانده شود. این نسل باید بداند که چه شد دشمنان نتیجه نگرفتند؟ چرا نظام با وجود پشت سر گذاشتن این هجمه‌ها همچنان محکم ایستاده است؟ این‌ها می‌تواند جای برخی سوال‌های و پرسش‌های اشتباهی که دشمنان از طریق شبکه‌های ماهواره به جوانان القا می‌کنند را بگیرد. این‌ها به درد آینده جوانان می‌خورد.

 

 

آقای محمودی امروز سی و یکمین سالگرد فاجعه است، چه حالی دارید؟

 

دشمنان می‌دانستند که تمام هدایت‌ها و تفکرات نگه‌دارنده نظام از این جلسات و با هدایت بهشتی بیرون می‌آید. به این دلیل بود که نقشه ترور او را عملی کردند. وقتی به یاد آن روز می‌افتم برای شهدا قرین بودن با اولیا خدا را می‌خواهم -که البته هستند-. برای خودم هم تاسف می‌خوردم. در اولین نطق خود در مجلس پس از این فاجعه گفتم: «برای خودم این رسالت را نگه می‌دارم که به عنوان زینب این شهدا تبلیغ کنم و نگذارم یاد آن‌ها از یاد برود». آنجا به خودم قول دادم. به همین دلیل به عنوان معاون فرهنگی به بنیاد شهید رفتم و آثار بعضی از آن‌ها را جمع‌آوری و منتشر کردم.

 

 

عملیات‌های تروریستی پس از سال‌ها همچنان در کشور ادامه دارد. در چند سال اخیر هم شاهد ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان هستیم. از بین بردن نخبگان تاثیری در پویایی نظام خواهد گذاشت؟

 

منافقین در زمان انقلاب غیر از چهره‌های سیاسی همه مردم را هدف قرار داده بودند. آبرویشان رفت. تمام پایگاه‌های خود را در بین مردم از دست دادند. امروز چیزی برای از دست دادن ندارند و به مهره‌هایی در دست دشمنان تبدیل شده‌اند. می‌دانند که مبارزه با جنگ نرم از داخل دانشگاه‌ها و جلسات روشنفکران متعهد بیرون می‌آید. می‌کوشند این روند را متوقف کنند که نمونه آن هم قصد ترور کردن آقای ازغدی است. اگر امروز بفهمند که من هم در این اتاق روشنگری می‌کنم، رحم نمی‌کنند. آن‌ها مامور صهیونیست‌ها شده‌اند. بر کسانی که به دشمن این مرز و بوم پناه می‌برند که دیگر حرجی نیست!

کلید واژه ها: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی مرتضی محمودی هفتم تیر آیت الله بهشتی


نظر شما :