طالعی: شبهای شعر گوته ارتباطی با وقوع انقلاب نداشت
آنچه در ادامه میآید یادداشتی از جواد طالعی درباره آن شبها به نقل از بی بیسی است:
برگزاری شبهای شاعران و نویسندگان در مهرماه سال ۱۳۵۶ در واقع برآیند نزدیکی اعضای کانون نویسندگان و تحریریه روزنامه کیهان بود. پیوند میان بخشی از تحریریه کیهان با کانون نویسندگان ایران، از تیرماه سال ۱۳۵۶ از طریق چند عضو تحریریه کیهان که در عین حال در نشستهای غیرعلنی کانون نویسندگان ایران نیز شرکت داشتند برقرار شده بود.
در همین ایام بود که یک روز جلال سرفراز که هم عضو تحریریه کیهان و هم عضو کانون نویسندگان بود، در تحریریه کیهان ایده برگزاری شبهای شعرخوانی در انجمن گوته را با من در میان نهاد. او گفت که اعضای کانون تمایل دارند که این شبها با مشارکت کیهان برگزار شود. من به سرفراز توضیح دادم که در خارج از جامعه مطبوعات، بیشتر مردم روزنامهها را وابسته به حکومت یا دستکم فرمانبردار اراده حاکمیت میشناسند، در حالی که داوری همگانی درباره کانون چیز دیگری است. بنابراین برگزاری مراسمی با مشارکت این دو نهاد میتواند سبب استقبال کمتر از آن شود.
پیشنهاد متقابل من این بود که کانون خود اقدام به برگزاری شبها کند و ما کیهان و سایر روزنامههایی را که در آنها نفوذ داشتیم، برای پوشش خبری گسترده این برنامه بسیج کنیم. این پیشنهاد در جمع گروهی از اعضای کانون که به گونهای نقش یک هیات دبیران مخفی را ایفا میکردند مورد تایید قرار گرفت. نشستهای غیرعلنی کانون آن زمان در دفتر مهندس رحمتالله مقدم مراغهای در حوالی میدان سنایی تهران برگزار میشد. مقدم مراغهای بعد از انقلاب نخستین استاندار آذربایجان شرقی شد.
از آن پس، بخش عمدهای از بار اجرایی تهیه مقدمات این شبها بر دوش جلال سرفراز بود. او توانسته بود همکاری گروهی از دانشجویان را نیز برای پخش پوسترها و تراکتهای شبها و سایر امور اجرایی جلب کند. در چند مورد من و جلال مجبور شدیم پوسترها را در صندوق عقب خودروی من بگذاریم، به تعدادی از دانشکدههای تهران برویم، آنها را شتابزده روی تابلوهای اعلانات نصب کنیم و به سرعت از محل دور شویم.
استقبالی که قابل پیشبینی نبود
در آغاز قرار بود که شبها در محل انجمن گوته برگزار شود. انجمن گوته چند سال قبل از آن نیز شاهد برگزاری شبهای شعری بود که با حضور جمعیتی چند صد نفره برگزار شد. این بار اما در مرحله تهیه مقدمات ده شب شعر، اعضای فعال کانون نویسندگان به تدریج دریافتند استقبال از این شبها بسیار گستردهتر از حدی خواهد بود که پیشبینی کرده بودند. در نتیجه آنها از دکتر بکر رییس وقت انستیتو گوته درخواست کردند که به جای محل انجمن گوته، باغ آلمان در قلهک را در اختیار کانون قرار دهد. دکتر بکر با این امر موافقت کرد.
پس از برگزاری موفقیتآمیز شبهای شاعران و نویسندگان، پیوند میان هسته مرکزی کانون نویسندگان و روزنامهنگاران معترضی که برخی از آنها عضو کانون هم بودند، عمق بیشتری یافت.
پنج ماه بعد از برگزاری ده شب شعر، در پایان اسفندماه سال ۱۳۵۶ نامه سرگشادهای در اعتراض به سانسور، خطاب به دکتر جمشید آموزگار نخستوزیر وقت به امضای بیش از ۱۸۰ روزنامهنگار رسید. از آنجا که مدیران مطبوعات با انتشار چنین نامهای موافقت نمیکردند، متن آن در مرکز موقت کانون در هزاران نسخه تکثیر و پخش شد. همکاری میان روزنامهنگاران و کانون، در مراحل بعد بیشتر شد و بسیاری از روزنامهنگاران به عضویت این نهاد در آمدند.
پشتیبانی بینالمللی از شبهای شعر
شبهای شاعران و نویسندگان در شرایط سیاسی ویژهای برگزار شد که پس از قریب سه دهه خودکامگی، امکانات تازهای برای خروج ایران از انسداد سیاسی فراهم شده بود. گشایش تدریجی سیاسی جامعه ایران را جیمی کارتر، رییسجمهور دموکرات آمریکا از محمدرضا شاه پهلوی خواسته بود.
آخرین شاه ایران، به رغم استبدادی که در داخل کشور اعمال میکرد، به افکار عمومی غرب بسیار اهمیت میداد. در هر سفارتخانه و کنسولگری مهم ایران در غرب یک نفر ماموریت داشت که تمام نشریات حوزه کار خود را دائما کنترل کند و هر آنچه را درباره رژیم ایران مینویسند بدون سانسور و به صورت بریده جراید به مرکزی در وزارت خارجه بفرستد. این بریده جراید، بدون سانسور در تهران به «بولتن محرمانه»ای تبدیل میشد که در نسخههای بسیار معدود تهیه و برای وزیر دربار، رییس دفتر شاه، سرپرست سازمان امنیت، نخستوزیر و چند مقام دیگر فرستاده میشد. تهیهکنندگان بولتن محرمانه موظف بودند حتی بدترین اتهامات یا فحاشیها نسبت به شاه و دولت را در این بولتن منعکس کنند تا دولت بتواند در برابر آنها واکنش مناسب نشان بدهد. این واکنشها هم معمولا به دادن آگهیهای پرهزینه در روزنامههای منتقد غربی محدود میشد، زیرا دولتهای دوست معمولا نمیتوانستند مانع کار روزنامهها شوند.
در چنین شرایطی، هرچند که در تمام ده شب برگزاری شبهای شاعران و نویسندگان باغ آلمان تحت کنترل نیروهای نظامی و انتظامی بود و در بسیاری لحظات بیم یورش پلیس به حاضران میرفت، اما حکومت از این کار خودداری کرد. شاید پشتیبانی صریح روشنفکران برجستهای مثل ژان پل سارتر، سیمون دوبووار، لویی آراگون و دیگران که شهرت و اعتباری جهانی داشتند، این کار را بر حکومت دشوار میکرد. آنها در نامه مشترکی با نزدیک به ده امضا، اعلام کردند که با تمام توان از تلاش نویسندگان و شاعران ایرانی علیه سانسور پشتیبانی میکنند.
اصلاحطلبیهایی که به انقلاب انجامید
در سالهای اخیر، بسیاری بر این نکته تاکید ورزیدهاند که نخستین و آخرین همایش دهها شاعر و نویسنده ایرانی در مهرماه سال ۱۳۵۶ به روند انقلابی که در بهمن ماه یک سال بعد به حکومت پادشاهی در ایران پایان داد و جمهوری اسلامی را جایگزین آن کرد، سرعت بخشید.
این ادعا، از این منظر درست است که ده شب شعر پسلرزههایی هم داشت که در دانشگاه صنعتی آریامهر و چند همایش سیاسی و فرهنگی دیگر به رودررویی نیروهای امنیتی و پلیس با دانشجویان و روشنفکران انجامید و شرایط را با سرعتی بیش از حد انتظار حکومت و مخالفان بحرانی کرد.
نظر شما :