ناگفتههایی از سفر مهندس بازرگان به اروپا
این بخشی از پیام مهندس مهدی بازرگان به ایرانیان خارج از کشور است. پیامی که در پایان سفر او و مهندس محمد توسلی به آلمان در تابستان سال ۱۳۶۴ منتشر شد. بعد از سفر مهندس بازرگان در آبانماه ۱۳۵۸ به الجزایر همراه با شهید دکتر چمران و دکتر ابراهیم یزدی این اولین سفر شخصی او به خارج از کشور بود.
بازرگان و توسلی در شهریورماه آن سال بنا به دعوت بیست و سومین کنگره خاورشناسان آلمان به ورتسبورگ سفر کردند و در جریان این سفر مهندس بازرگان تحت عنوان «زمانبندی نزول آیات بر مبنای محاسبات کمی» در زمینه کتاب «سیر تحول قرآن» سخنرانی کرد.
حالا ۲۷ سال بعد، هفتهنامه «آسمان» گزارشی اجمالی از این سفر به چاپ رسانده است. گزارشی که محمد توسلی آن را در آبانماه ۱۳۷۷ به رشته تحریر درآورده اما تاکنون منتشر نشده بود. او در این گزارش به چگونگی خروج از کشور پرداخته و حضور نخستوزیر دولت موقت در صف مسافران آلمان در فرودگاه مهرآباد را اینچنین توصیف کرده است: «این سفر روز پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۶۴ (۱۲ سپتامبر ۱۹۸۵) ساعت ۱۸:۲۰ از فرودگاه مهرآباد با پرواز هما آغاز شد... اگرچه در قسمت بازرسی چمدانها، دو نفر مامور «حزباللهی» با وسواس و دقت زیاد چمدانها را کنترل کردند، در بقیه قسمتها مساله خاصی پیش نیامد...در طول مسیر تشریفات فرودگاه، برخورد کارکنان و مردم خوب بود. دو سوال اصلی با مرحوم مهندس بازرگان مطرح میشد. چگونه با خروج شما موافقت کردهاند؟ آیا [به ایران] برمیگردید؟ در هر دو مورد برنامه سفر برای سوالکنندگان توضیح داده میشد.»
سفر به خارج از کشور در آن سالها به خودی خود اتفاقی مهم بود. سالهایی که از یک سو جنگ تحمیلی در جریان بود و از سوی دیگر گروههای سیاسی مخالف مقیم خارج از کشور فعالیتهای خود را گسترش داده بودند. به همین دلیل بود که نه تنها خروج مهندس بازرگان برای مردمی که او را در فرودگاه میدیدند جالب و سوالبرانگیز بود که خود او و دوستانش نیز پیش از انجام سفر، با توجه به امکان وقوع اتفاقات پیشبینی نشده تدابیری اندیشیدند. از آن جمله همراه شدن محمد توسلی بود: «اگرچه سفر مرحوم مهندس بازرگان به آلمان در سال ۱۳۶۴ جنبه علمی و تحقیقاتی داشت و قرار بود برنامه سیاسی نداشته باشند، با توجه به جو سیاسی خارج از کشور و حضور گروههای مخالف، دفتر سیاسی نهضت آزادی از اینجانب که به زبان آلمانی آشنایی دارم خواست تا در این سفر ایشان را همراهی کنم.»
در هواپیما هم اتفاقات جالبی رخ داد. جز اینکه به نوشتهٔ توسلی «هنوز هواپیما از مرز ایران نگذشته بود که اکثر خانمهای مسافر روسریهای خود را برداشتند»، بسیاری نیز حضور نخستوزیر دولت موقت را در کنار خود غنیمت شمردند و «افراد زیادی از مهندس پرواز، تاجر فرش، محصل راهی خارج و... نزد مهندس میآمدند و صحبت میکردند.»
رد درخواست ملاقات با دکتر امینی و دیگران
ورود بازرگان و توسلی به آلمان با برگزاری نمایشگاهی بزرگ در شهر فرانکفورت همزمان بود و به همین دلیل هتلهای شهر همگی پر بودند. اینچنین بود که در پی آشنایی آنان با ابوطالبی مدیر هما «آقای ابوطالبی ما را توسط آقای ناصر... از دوستانشان به منزل خود در شهرک Hofheim حومه فرانکفورت بردند.»
فردای آن روز مسافران ایران راهی بروکسل شدند. جایی که همسر مهندس بازرگان و دخترش دکتر زهرا بازرگان چشم انتظارشان بودند. جز آنها یک زوج ایرانی- آلمانی هم به جمع میزبانان پیوستند: «آقای کلود (و لیلا خانم همسر ایرانی ایشان) خبرنگار رادیو- تلویزیون بلژیک بود که در اردیبهشتماه سال ۱۳۵۷ اولین مصاحبه موثر را با آقای مهندس بازرگان انجام داد و اولین پوشش تبلیغاتی وسیع را در اروپا و امریکا برجای گذارد... در طول سال ۱۳۵۷، آقای کلود و لیلا خانم از مخبرین فعال در انعکاس اخبار و اطلاعات مربوط به انقلاب ایران بودند و با بنده که مسوول تبلیغات ستاد راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا و... و استقبال از امام بودم همکاری نزدیک داشتند. آقای کلود میگفت علاوه بر کار در تلویزیون بروکسل، برای روزنامه کریستین ساینس مانیتور مقاله مینویسد. در مورد تنظیم خبر مسافرت و سخنرانی آقای مهندس علاقه زیادی نشان داد.»
یکی از مشکلات مهندس بازرگان در سفر به آلمان و بلژیک تلاش برخی رجال سیاسی و گروههای اپوزیسیون برای گرفتن وقت ملاقات با او بود. آنان میخواستند از فرصت پیش آمده برای نزدیک شدن به نخستوزیر دولت موقت استفاده کنند. اتفاقی که بازرگان به آن تمایلی نشان نمیداد: «قبل از ناهار برادر آقای حجازی که ظاهراً در فرانسه بودند، از طریق ایرانیان مقیم بروکسل شماره تلفن منزل خانم دکتر زهرا بازرگان را جستوجو میکرد. به نظر میرسید که وی با سازمان مجاهدین ارتباط دارد و دنبال تماس با مرحوم مهندس هستند. قرار شد شماره تلفن به کسی داده نشود. حدود ساعت ۸ دکتر امینی توسط دکتر نعیمی و از طریق دختر سرهنگ پرنگی از آقای مهندس بازرگان وقت ملاقات خواست که پاسخ داده شد ایشان (مرحوم مهندس) در این سفر برنامه ملاقاتی ندارند...»
دوشنبه ۲۵ شهریور ۶۴ موعد برگزاری کنگره خاورشناسان بود. توسلی و بازرگان به همراه پروفسور عبدالجواد فلاطوری [بانی حضور مهندس در این مراسم] به محل برگزاری کنگره رفتند: «جلسه افتتاحیه کنگره با حضور ۳۵۰ نفر از شرکتکنندگان و در حضور شهردار شهر ورتسبورگ، رییس دانشگاه و رییس جمعیت شرقشناسان تشکیل شد. ما سه نفر به ردیف جلو سالن هدایت شدیم... قبل از شروع برنامه عکسهای دستهجمعی با حضور مسوولان یادشده گرفته شد و روز بعد در روزنامهها (نشریه ورتسبورگ و Main-Post) با شرح مناسبی درج شد. محور اصلی این گزارشها حول حضور آقای مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت انقلاب ایران است.»
بعدازظهر همان روز مهندس بازرگان در دانشگاه ورتسبورگ حاضر شد و به مدت یک ساعت در زمینه «زمانبندی نزول آیات قرآن بر مبنای محاسبات کمی» به زبان فرانسه سخنرانی کرد: «۶۰ نفر در این کلاس شرکت داشتند. در این جلسه آقای احمد علیبابایی و خانمشان، حسن... و دکتر قهرمانی، از علاقهمندان نهضت آزادی در آلمان شرکت داشتند. یکی از دوستان آقای دکتر کرمانی از سخنرانی فیلمی ویدئویی تهیه کرد.»
مزاحمتهای مجاهدین برای بازرگان و همراهان
از همان ابتدای ورود مهندس بازرگان به آلمان اعضای سازمان مجاهدین خلق همچون سایه او را دنبال میکردند. آنها در تمامی مراسم حضور مییافتند و تلاش داشتند به طریقی به مهندس بازرگان نزدیک شوند. سخنرانی دانشگاه ورتسبورگ نخستین تلاش بود: «از سازمان مجاهدین چند نفر در جلسه شرکت کرده بودند. یکی از آنها که خود را افغانی معرفی میکرد صدا و تصویر سخنرانی را ضبط کرد و تعداد زیادی عکس گرفت.»
گروهی دیگر هم در قالب خبرنگار در صحنه حضور داشتند: «افراد سازمان مجاهدین با سماجت اصرار داشتند به عنوان مخبر روزنامه مجاهد با آقای مهندس بازرگان مصاحبه کنند. وسایل فیلمبرداری مجهزی نیز با خود همراه داشتند. پاسخ آقای مهندس بازرگان به آنان این بود که هر سوالی دارید در ایران بپرسید، جواب خواهم داد. جای کار سیاسی داخل کشور است. با کمک ماموران حفاظت آلمان و با فشار زیاد موفق شدیم از بین حلقه ایجاد شده خارج شویم و به داخل اتومبیل برویم و از آنجا به طرف موزه قلعه شهر رفتیم و غائله خاتمه یافت.»
فردای آن روز بازرگان برای شنیدن سخنرانی پروفسور Ende و پروفسور مهراد رفت: «موضوع سخنرانی ایشان [مهراد] وضعیت یهودیان ایران در زمان هیتلر بود. ۶ نفر از اعضای سازمان مجاهدین در این جلسه شرکت داشتند [...] بعد از جلسه، این افراد دور ما حلقه زدند و از آقای مهندس بازرگان سوال کردند: [...] (قبل از ورود به جلسه یک جلد کتاب بزرگ حاوی اسامی، مشخصات و عکس افرادی از اعضای خود را به مرحوم مهندس بازرگان دادند.) بعد ادامه دادند... چرا میترسید؟ چرا با ما صحبت نمیکنید؟ [...] جواب ایشان این بود که سوال و جواب در ایران. اگر نمیتوانید به ایران بیایید سوالات را به ایران بفرستید جواب میدهم و از هیچ کس جز خدا نمیترسم. با کمک ماموران پلیس از این محل خارج شدیم و به محل هتل رفتیم و چهار نفر ایرانیان همراه، بعد از نیم ساعت به هتل رسیدند. آقای علیبابایی گفت بعد از رفتن شما افراد مجاهدین آقای حسن... را مورد تهدید قرار دادند ولی با من (علیبابایی) از در دوستی درآمدند. آقای علیبابایی به آنها میگوید این چه روشی است که شما دارید؟ چرا مثل بچه آدم عمل نمیکنید؟»
چهارشنبه ۲۷ شهریور، هنگامی که مهندس بازرگان برای اهدای هدایایی که برای تشکر از مسئولان برگزاری کنگره تهیه کرده بود به دانشگاه ورتسبورگ رسید، ناگهان با رییس دانشگاه مواجه شد که مضطرب و نگران جلوی کریدور در ورودی دانشگاه ایستاده بود. ماجرا از این قرار بود که «به رییس دانشگاه اطلاع داده بودند افرادی از مخالفین (مجاهدین) در تمام ورودیهای ساختمان ایستادهاند.»
مهندس بازرگان و توسلی هدایا را به اساتید و برگزارکنندگان کنگره اهدا کردند و به سرعت از دانشگاه و سپس از شهر خارج شده و راهی کلن شدند: «بعداً به ما اطلاع دادند که افراد سازمان مجاهدین در سالن کنفرانس جمع شده و منتظر آقای مهندس بازرگان بودند تا در آنجا نامه مسعود رجوی را به طور رسمی به ایشان بدهند. مرغ از قفس پریده بود و آنها موفق به اجرای برنامه خود نشده بودند.»
آنها اما دستبردار نبودند. روز بعد بازرگان و توسلی قصد داشتند به بروکسل بروند. ابتدا در راهآهن کلن با «هارون و دو نفر از افراد اصلی مجاهدین» روبرو شدند که به علت حضور ماموران آلمانی کاری از پیش نبردند، اما با ورود به بروکسل، بار دیگر سر و کله مجاهدین پیدا شد: «در ایستگاه راهآهن «نورد» بروکسل، بعد از پیاده شدن از قطار، در نزدیکی پلکان خروجی سکو، دو نفر ایرانی قد بلند با لباس روشن و کراوات جلو ما آمدند و گفتند «آقای بازرگان این نامه از طرف آقای رجوی است». نامه را دادند و سریع رفتند.»
رجوی در نامه به بازرگان چه نوشت؟
آنها سرانجام بعد از حدود یک هفته تلاش موفق شده بودند متنی را که سردسته مجاهدین نوشته بود به دست مهندس بازرگان برسانند: «سازمان مجاهدین با تمام امکانات خود برای دسترسی به آقای مهندس و به نحوی تحویل حضوری نامه به ایشان تلاش کردند. برنامه اصلی آنها در دانشگاه ورتسبورگ با شکست مواجه شد. سرانجام در بروکسل موفق به دادن نامه شدند.»
اما محتوای نامه مسعود رجوی چه بود که اصرار داشت به دست بازرگان برسد؟ توسلی در این باره مینویسد: مسعود رجوی در نامه خود نوشته است: «شخصاً پیشنهاد میکنم دیگر... برنگردید. سیاست تبعید و مهاجرت در پیش بگیرید، همه وسایل را هم بدون کمترین چشمداشت سیاسی برایتان شخصاً تضمین میکنم... من از سوی مجاهدین و به ویژه [...] اعلام میکنم که اگر... برنگردید... با حفظ حرمت، تأمین معیشت جنابعالی و هر تعداد از همراهانتان علیالدوام برعهده ما خواهد بود!»
مهندس بازرگان مستقیماً به نامهٔ رجوی پاسخ نداد. او بعد از ۱۲ روز به کشور بازگشت و باز هم فعالیتهای سیاسی را آنگونه که عقیدهاش بود در چارچوب مرزهای ایران ادامه داد، اما پیش از بازگشت به پیشنهاد حاج احمد علیبابایی نامهای نوشت: «متن پیشنویس اطلاعیه، شب قبل تلفنی از منزل پروفسور فلاطوری برای آقای مهندس صباغیان خوانده شد تا پس از بررسی دوستان نهضت آزادی، جواب را به بروکسل اطلاع دهند. بعد از تایید دوستان تهران، شب روی اطلاعیه کار کردیم و متن آن نهایی شد و برای تکثیر و توزیع برای دوستان کلن ارسال داشتیم...» نامهای که هرچند خطاب به ایرانیان مقیم اروپا که موفق به دیدارشان نشده بود، نوشته شد اما برای بسیاری از کسانی که به درخواستهای ملاقاتشان «نه» گفته بود، پیامهایی داشت.
نخستوزیر دولت موقت در اطلاعیه خود [به تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۶۴] از همگان دعوت کرد ضمن «دوستی و خودیاری»، «ترک ستیزه و دشمنی» و «ترمیم اختلافات» برای خدمت به وطن، به ایران مراجعت کنند. مهندس بازرگان نوشت: «امیدواریم هرچه زودتر دوران بلا و ابتلا که آزمایش و پرورش و سازندگی است به رحمت واسعه حق و به همت عالیه ملت، به سر آمده و مردم ایران در تمامی قشرها، بر مبنای آزادی و عدالت و رای اکثریت صاحب و حاکم بر ایران گردند و بر وفق آیین راستین اسلام گام در طریق خدمت و سعادت عموم برداشته، خودمان را اداره کنیم و از این راه به دنیا سرمشق اسلام و انقلاب را بدهیم.»
نظر شما :