نقشه راه بازرگان؛ از برنامه فکری تا کارنامه سیاسی
گزارش «تاریخ ایرانی» از همایش «بازرگان و انقلاب اسلامی»
ابوالفضل بازرگان: دلیل استعفای بازرگان تسخیر سفارت آمریکا نبود
ابوالفضل بازرگان با بیان اینکه مهندس بازرگان بهترین گزینه نخستوزیری در آن شرایط بود، گفت: «عدهای میگفتند انتخاب مهندس بازرگان اشتباه بود، اما رهبری میگفتند در آن شرایط درست بوده است.»
او به انتقادهایی مبنی بر انقلابی نبودن مهندس بازرگان که در دوره ایشان مطرح میشد نیز اینگونه پاسخ داد: «ایشان در دانشگاه تهران گفتند اهل تندروی نیستم. ضمنا وظیفه من انتقال قدرت از نظام قبل به جدید، اداره کشور، برگزاری رفراندوم، رفع خرابیها، انتخاب مجلس موسسان و تهیه پیشنویس قانون اساسی است و انقلابیگریها را باید رهبر اداره کند، اما تا روز آخر ایراد میگرفتند که چرا دولت انقلابی عمل نمیکند.»
برادرزاده رئیس دولت موقت، سپس با تاکید بر مصائب موجود بر سر راه این دولت گفت: «مشکلاتی مانند پدیده ضد انقلاب، ضد دولت، فشارهای طاقتفرسا و نابجا و ضعف تبلیغات بعدا در دولت بازرگان ایجاد شد. تقریبا روزنامه و نشریهای نداشتیم که مدافع دولت باشد. شدت و ضعف تخریب دولت فرق میکرد. رادیو و تلویزیون هم بلندگوی ضد دولت بود. شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی تشکیل شد، حدادعادل از وزارت فرهنگ و ارشاد و من از نخستوزیری در آن شورا شرکت میکردیم. میخواستیم روزنامههایی سریعتر منتشر شوند که از دولت حمایت کنند که وقتی آنها هم منتشر شدند باز به دولت انتقاد کردند.»
وی دخالت نهادهای مختلف را نیز یکی دیگر از آسیبهای این دولت برشمرد: «علاوه بر شوراهای موجود که میتوانستند به موضوعات ورود پیدا کنند، نهاد امامجمعه و نهادهای دیگر در امور کشوری دخالت میکردند. مهندس بازرگان اطلاعیههایی دادند که همه را به وحدت در عمل و اجرای قانون دعوت میکردند. پیامی درباره حادثه پاوه منتشر کردند و توضیح دادند: دولت کوتاهی نکرده است. در یک پیام تلویزیونی قبل از استعفا شرح دادند که تقصیرهایی که به گردن دولت میاندازند درست است یا خیر و چه نهادهای دیگری هستند که نمیگذارند کار پیش برود.»
بازرگان به مشکلات درونی هیات دولت نیز اشاره کرد و افزود: «اختلافاتی درون دولت وجود داشت که البته حجم زیادی نداشت. نخستین مشکل، استعفای سنجابی، وزیر امور خارجه، به علت دخالت برخی نهادها و تخلفات اداری بود. در اقتصاد هم مشکل وجود داشت؛ برخی شخصیتها به دنبال ملی شدن اقتصاد بودند و بر خلاف میل بازرگان به خاطر شورای انقلاب این موضوع را امضا کردند. همچنان که خودشان در شورای انقلاب باقی ماندند و به انقلاب تا آخر عمر کمک کردند.»
حجم وسیع مراجعات به نخستوزیری به زعم برادرزاده بازرگان یکی دیگر از مصائب دولت موقت بود: «به همین علت نهادی به نام مراجعهکنندگان تشکیل شد و ساعتها مجبور بودیم با عدهای صحبت کنیم.»
ابوالفضل بازرگان در پایان درباره اختلافات دولت موقت و شورای انقلاب و نیز استعفای مهندس بازرگان گفت: «در مقطعی که دولت و شورای انقلاب اختلاف داشتند، قرار شد این دو در هم ادغام شوند. اینکه گفته میشود تسخیر سفارت آمریکا باعث استعفای مرحوم بازرگان شد، درست نیست. از اردیبهشتماه نامهنگاریها شروع شد. حامل متن استعفا من بودم. امام چند نفر از روحانیون شورای انقلاب مثل شهید بهشتی و مرحوم رفسنجانی و موسوی اردبیلی را خواستند تا ایشان را منصرف کنند. آنها در راه بودند که از رادیو و تلویزیون اعلام شد که بازرگان استعفا داده و استعفای او پذیرفته شده است. دیگر کار از کار گذشته بود.»
محمد توسلی: امام دو بار اعتماد خود به بازرگان را اعلام کرد
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران نیز همچون ابوالفضل بازرگان با مد نظر قرار دادن چالشهای موجود بر سر راه دولت موقت و به ویژه نخستوزیر آن اظهار داشت: «نخستین چالش، دیداری است که بازرگان در پاریس با رهبر انقلاب داشت. رسم بود که همه به نوعی با امام در پاریس بیعت میکردند. بازرگان ساعتها مذاکره کرد و قرار بود ایشان هم نامهای مانند بیعت بنویسد، اما به ایران آمد و در حزب مشورت کرد و بیانیهای حزبی داد که چون در یک سال اخیر مردم رهبری امام خمینی را پذیرفتهاند، بحث حاکمیت رای ملت است. چالش بعدی، رفراندوم انقلاب اسلامی است. مردم قرار شد برای رای به جمهوری اسلامی که در پاریس و در بانگ رسانههای جهانی گفته بودند و با تاکید بر اینکه در جمهوری اسلامی همه حق اظهار نظر دارند، پای صندوق رای حاضر شوند.»
توسلی با اشاره به تاکید مهندس بازرگان برای تشکیل مجلس موسسان افزود: «امام خمینی گفتند با اصلاحات لازم، قانون اساسی را که تهیه شده به رفراندوم بگذارید. بازرگان معتقد بود باید مجلس موسسان تشکیل شود، در نهایت هم مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد. روحانیون سنتی در این مجلس از پیشنهاد مرحوم آیت حمایت همهجانبه کردند. برخی از اعضای دولت، نامه اعتراضی نوشتند و در این زمینه با برخی از وزرای دولت موقت برخورد شد.»
دبیرکل نهضت آزادی با تاکید بر تایید مهندس بازرگان از سوی امام گفت: «امام خمینی در دو سند، مراتب اعتماد خود به دیانت و سلامت مهندس بازرگان را اعلام کرد. با یک لحن بسیار مثبت تمام سوابق علمی و مبارزاتی ایشان را تایید کردند. من شش ماه در نجف با امام خمینی بودم و با روحیات ایشان آشنا هستم.»
توسلی سپس چالشهای دیگر مهندس بازرگان با حاکمیت را برشمرد: «چالش بعدی نامهای است که در سال ۶۶ نوشته و در سال ۶۸ منتشر شد. بازرگان با یک جمع خبره کار پژوهشی انجام داد که اصل ولایت مطلقه فقیه را به استناد قرآن و سنت و عترت با توجه به جنبههای سیاسی و اجتماعی آن بررسی کردند. این پژوهش در اواخر سال ۶۶ تهیه شد. با نامه و امضای بازرگان برای تمام مراجع قم و مسئولان فرستاده و گفته شد این کار پژوهشی است که هر جای آن اشتباه بود به ما متذکر شوید.»
توسلی در پایان با بیان اینکه چالشهای بازرگان بعد از خرداد ۶۰ هم مورد توجه است، گفت: «در مجلس جریانی «مرگ بر بازرگان» میگفت، اما با وجود تمام هزینهها و بازداشتها ایستاد و به رسالت خود ادامه داد.»
سلیمینمین: بازرگان به قدرت مردم هیچ اعتقادی نداشت
عباس سلیمینمین سخنران دیگر این مراسم اما بر خلاف توسلی در نقد بازرگان سخن گفت و با بیان اینکه مهدی بازرگان در پاریس اعلام موضع نکرد و در ایران وقتی اعلام موضع کرد گفت به این دلیل که مردم رهبری امام را پذیرفتند، ما این رهبری را پذیرفتیم، افزود: «بازرگان بحث مفصلی با امام در پاریس داشت و به قدرت مردم هیچ اعتقادی نداشت. به امام میگفت شما نمیتوانید بساط استبداد را جمع کنید... با سلطه بیگانه نمیتوانید مبارزه کنید.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر سپس با طرح این پرسش که «بازرگان چطور میتواند یک روزه نگاهش را عوض کند؟» صداقت سیاسی دکتر سنجابی را در این زمینه بیش از بازرگان دانست و افزود: «ایشان در بیانیه سه مادهای، استبداد و سلطه غرب را نفی میکند. در ایران نهضت آزادی اعلام میکند ما هم نفی سلطه غرب را اعلام میکنیم، اما خوب است عملکردهای پیدا و پنهان برخی دوستان نهضت آزادی را مورد مطالعه قرار دهیم و ببینیم آیا بر رای مردم استوار ماندند یا خیر. اگر اعتقاد به مردم داشتند چرا باید رهبری امام را میپذیرفتند؟ مردم راهبردی را مطرح کرده بودند که باید سلطه و استبداد بساطش جمع میشد و این نگاه مورد پذیرش مردم بود، اما نگاه جبهه ملی و گروههایی که برای تغییر، راهبردی داشتند مشابه این نگاه نبود.»
سلیمینمین در ادامه با تاکید بر پیوند دولت بختیار با نهضت آزادی گفت: «آنها میخواستند انتقال قدرت به نوعی شکل بگیرد که نه استقلال بشکند، نه سلطه؛ حتی در مراحل نهایی که انقلاب رو به پیروزی بود. آنها فکر نمیکردند استبداد در حال شکست باشد و فکر میکردند شریفامامی تلاش میکند انقلابیون را قانع کند که به او راضی شوند.»
وی با بیان اینکه برنامه تعیینشده، نوشتن استعفایی برای بختیار بود تا او به عنوان نخستوزیر شاه به پاریس برود، گفت: «برنامه آنها این بود که اگر امام با او ملاقات کرد، اما نخستوزیری او را نپذیرفت، آنها استعفا را منتشر کنند. امام وقتی متوجه موضوع شد، قبل از حرکت بختیار گفت من استبداد را مشروع نمیدانم و با هیچ مقام وابسته به استبدادی ملاقات نمیکنم و قبل از ملاقات باید استعفا دهد.»
سلیمینمین افزود: «همه این طراحیها و پشت صحنهها کاملا با آنچه آقای توسلی گفت «بازرگان به نقش و رای مردم احترام میگذاشت»، مغایرت دارد. آنها برای انحراف مردم از مواضعی که پیگیر بودند، تلاش میکردند. طرح نهضت آزادی به کجا میکشید؟ ارتش و ساواک دست نمیخورد، ساختار استبداد باقی میماند و اهرمهای آمریکا در کشور میماند و خطر متوجه ملت بود. مشابه همین نگاه در نهضت ملی شدن صنعت نفت منجر به ضربه خوردن مردم شد. مردم فهمیدند با اندیشه نهضت آزادی نمیشود تغییر ایجاد کرد، به این دلیل جایگاه نهضت آزادی به لحاظ رهبری دستخوش تغییر شد. اگر اینطور نبود، رهبری امام را نمیپذیرفتند.»
سلیمینمین در ادامه با بیان اینکه امام، بازرگان را انتخاب نکرد، گفت: «شورای انقلاب نقش قوه مقننه را داشت. شورای انقلاب، بازرگان را پیشنهاد داد و امام پذیرفت. هرگز چالش اینکه در یک جا بازرگان را انتخاب کردند، در یک جا رد کردند حقیقت ندارد. امام صرفا رای یک ساختار را تایید کرده بود. امام میدانست بازرگان اعتقادی به اجماع مردم ندارد، اما شورای انقلاب انتخاب کرده و امام هم حکم داده بود.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر سپس با اشاره به بخشهایی از صحبتهای محمد توسلی که گفته بود «قانون اساسی را برای امام بردند، ایشان تایید کرده بود، ولی به اصرار بازرگان مجلس موسسان تشکیل شد»، گفت: «امام از شورای انقلاب خواستند کلیات قانون اساسی را برای بردن به مجلس خبرگان قانون اساسی تایید کنند. ایشان هرگز چیزی را تایید نکرد که بعدا نقض شود. از طرفی مجلس خبرگان به نوعی طراحی نشده بود که قشر خاصی در آن اکثریت باشد.»
وی در پایان در واکنش به اینکه حسن آیت در مجلس موسسان طرح ولایت فقیه را به کرسی نشاند، گفت: «این بازی رسانهای است که بحث ولایت فقیه را به آقای آیت نسبت دهیم و اصل آن را زیر سوال ببریم. امام چارچوبهای نظام فکری خود را در ارتباط با حکومت اسلامی در عراق ارائه داده و کتاب نوشته و آن را تبیین کرده است. امام پنهانکاری ندارد و ما برای اینکه این قضیه را سخیف کنیم میگوییم آیت که متاثر از جریانی مشکوک بوده این اصل را مطرح کرده است. این یک کار ژورنالیستی و کملطفی به تاریخ است.»
معتمدیمهر: بازرگان هرگز تجدیدنظرطلبی نکرد
به گزارش «تاریخ ایرانی»، مهدی معتمدیمهر، دیگر سخنران این همایش با بیان اینکه بازرگان هرگز تجدیدنظرطلبی نکرد، گفت: «البته «آخرت و خدا» واجد نکاتی تازه بود، اما حاوی هیچ مطلب ناگفتهای نبود. آنچه باعث شد این کتاب بر سر زبانها بیفتد، شرایط خاص زمانی و تیتر آن بود. همین مطالب را بازرگان قبلا در «ناگفتههای بعثت» هم گفته بود که در فروردین ۶۴ یعنی حدود ۷ سال قبل از «آخرت و خدا» ایراد شده است. «آخرت و خدا» در سال ۷۱ ایراد شد و ایشان دو سخنرانی دیگر در همین مناسبت جشن بعثت پس از این تاریخ داشتند: «بعثت و نبوت» در سال ۷۲ و در دهم دی ماه ۷۳ فقط ۲۰ روز پیش از فوت، سخنرانی دیگری داشتند با عنوان بعثت و آزادی.»
وی با تاکید بر اینکه «بعثت و آزادی» نشان میدهد که تا آخرین روزهای حیات، بعثت انبیا در منظومه فکری مهندس بازرگان نمیتوانسته با «آزادی» که مهمترین نیاز اجتماعی و اساسیترین مفهوم سیاسی است، بیارتباط باشد، افزود: «اگر بازرگان در سال ۷۱ به این نتیجه رسیده باشد که اسلام کاری به سیاست ندارد، پس دیگر هیچ ضرورتی نداشت که در سال ۷۳ از رابطه میان بعثت و آزادی بشر بگوید. بازرگان تاکید میکند: «از هماکنون بگوییم که مفهوم مخالف دین برای دنیا، به هیچ وجه دین ضد دنیا یا بیطرفی و بیتوجهی دین به مسائل صحیح امور دنیا نیست» و ادامه میدهد: «حکومت یا مدیریت جامعه در چارچوب آیه بعثت یا رسالت پیغمبر منظور نگردیده است و به نظر نمیآید که جزو برنامه رسالت و ماموریت فرستادگان خدا بوده باشد.»
معتمدیمهر افزود: «نظر بازرگان به هیچ وجه این نیست که اسلام یا مسلمانان کاری به حکومت ندارند. حکومت عدل، یک ضرورت و قانونمندی اجتماعی و انسانی است و بعثت انبیای الهی در راستای به فعلیت رساندن کلان قانونمندیهاست: اعم از انسانی و الهی. هر انسانی به صرف زیست انسانی خویش، در برابر انتخابها و تصمیماتی در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خویش قرار میگیرد. این مسئله هیچ انحصار و اختصاصی به طبقه و قشر خاصی ندارد.»
این عضو نهضت آزادی با بیان اینکه بازرگان میگوید خداوند بشر را آزاد گذاشته تا با پای تجربه و خرد خویش مسائل مادی حیات فردی و اجتماعی خود را حلوفصل کند، ادامه داد: «بازرگان از سوی دیگر تاکید میکند که بعثت انبیا برای تعالی اخلاقی بشر بوده و حاوی ابلاغ ارزشهایی مانند آزادی و عدالت و نفی تبعیض است و اتفاقا این تعالیم اخلاقی، اساسیترین مفاهیم سیاسیاند که ریشه در اخلاق و زندگی اجتماعی بشر داشته و به نفس کرامت و ذات انسان مربوطاند و از همین روست که نمیتوانند مورد تایید و توجه ادیان قرار نگیرند.»
به اعتقاد معتمدیمهر آنچه مهندس بازرگان در آخرت و خدا تاکید میکند، بیتفاوتی سیاسی نیست، بلکه نفی پایههای قرآنی و اسلامی برای هر نوع حکومت دینی است که خود را در ادامه و استمرار ولایت انبیا معرفی میکند. بازرگان میگوید که حکومت، ساختاری عرفی دارد و حکومت انبیا هم مستثنی از این قاعده نیست. از سوی دیگر، تثبیت توحید، لاجرم به نفی هر نوع طاغوت ملازمه دارد؛ بنابراین، تقابل و مبارزه با ظلم و بیعدالتی و خودکامگی، اگرچه هدف و برنامه بعثت نیست، اما در راستای بعثت قرار داشته و ملزوم آن است؛ به عبارت دیگر، هدف و جهت دین، دنیا به مثابه یک امر کوتاهمدت و گذرا نیست، بلکه در چشماندازی وسیعتر (خدا) را دنبال میکند؛ اما حرکت به سوی هدفی والا مانند خدا اقتضا دارد تا خود ما به نحوی متناسب با این هدف، زندگی دنیا را سامان دهیم.
وی در ادامه با تصریح بر اینکه پاسخ صریحتر بازرگان به ادعای تجدیدنظرطلبی را باید در پاسخ به انتقادهای او یافت بخشی از نگارش وی در این متن را از نظر گذراند: «عمده اشکالات، ناشی از عدم دقت در عنوان جزوه و برداشت نادرست از آن بوده است. عنوان این بود: آخرت و خدا، تنها برنامه بعثت انبیا. بسیاری از دوستان بعثت را برداشته بودند و در ذهن خود فکر کرده بودند که گفتهام: آخرت و خدا تنها برنامه انبیا است...»
وی همچنین با بیان اینکه بررسی اجمالی سخنرانیهای مهندس بازرگان در خصوص بعثت، مهمترین و طولانیترین پروژه فرهنگی ایشان بود و قریب به ۳۷ سال ادامه داشت، سخنرانیها را نشانگر این نکته دانست که بازرگان هرگز در افکار خود تجدیدنظر نکرد و اظهار داشت: «اما مسلما تجربیات و مشاهدات وقایع و تامل و تعمق روزافزون او بر تاریخ جهان و ایران از مشروطه به این سو، در تکامل برداشتها و رفع کاستیها و افزایش دریافتهای جدید موثر بوده است. چونان که تا پیش از انقلاب، تمایزی میان دین و نهاد دین و سیاست و نهاد سیاست (حکومت) در مجامع روشنفکری و سیاسی مطرح نبود، اما پس از انقلاب این تمایزات بیشتر دیده و شناخته شد؛ اما «تجدیدنظر» معنایی دیگر داشته و به معنای نقض اصول سابق و جایگزین ساختن اصول و مبانی جدید است که در آثار فرهنگی و معرفتی بازرگان به چشم نمیخورد و از این رو با داوری فیلسوف بزرگ دکتر عبدالکریم سروش نمیتوانیم موافق باشیم که گفت: بازرگان که خود روزگاری مفتون ایدئولوژیاندیشی بود، با مرگ خود بر آن فکر مهر خاتمت زد. مرگ او نماد مرگ آن اندیشه است.»
معتمدیمهر در پایان با تاکید بر اینکه مرگ بازرگان مرگ اندیشهاش را در پی نداشت، افزود: «امروزه گفتمان او بیش از هر شخص دیگر، راهحل اساسی برای گذار به سوی دموکراسی و عبور از بحران ریشهدار تاریخی ایران یعنی «استبداد» به شمار میرود. اینکه میبینیم پس از چهار دهه که از انقلاب اسلامی میگذرد، از میان شخصیتهای موثر در رهبری انقلاب، به رغم کوتاه بودن دوران مسئولیت حکومتیاش، بیش از همه سخن از بازرگان است، حکایت از توفیق خط بازرگان در ارائه پاسخ به پرسش بنیادین «کدام اسلام؟» و توصیه به عقلانیت، اعتدال، مشی تدریجی، اولویت آزادی بر سایر مطالبات و اهمیت حاکمیت قانون بر انقلابیگری دارد.»
حاتم قادری: بازرگان به دنبال ارائه نقشه راه بود
حاتم قادری در سخنانی با موضوع «الهیات سیاسی بازرگان، اندر مستی و خماری جستوجوی نقشه راه» گفت: «بازرگان به عنوان یک روشنفکر دینی به دنبال گرفتن نقشه راهی از دین بود، اما کتاب «راه طیشده» او به جای اینکه در جای خودش استفاده شود جای دیگری قرار گرفت و زمینهساز تقویت اندیشه رادیکالی در کشور شد.»
وی افزود: «در زمان مشروطه جامعه ایران با مجموعهای روبهرو بود که به تمام آن احساس غریبی داشت و نخبگان سعی میکردند، درک کنند دنیای جدید چگونه دنیایی است و چه مولفههایی دارد و ما در دوران مشروطه با روشنفکر دینی هنوز مواجه نشده بودیم.»
وی در ادامه گفت: «در مشروطه این افراد بسیار کم بودند، اما در جریان جنگ دوم جهانی جامعه شروع به تولید روشنفکر دینی کرد. روشنفکر دینی که در دهه ۲۰ شکل گرفت، مهمترین هدفش این بود که به چالش هویتی ایرانیان پاسخ دهد. روشنفکر دینی تصورش بر این بود که میتواند یک نقشه راه از دل دین بیرون بکشد. مهندس بازرگان هم مفروضشان این بود که دین حاوی نوعی نقشه راه است، یعنی نقشهای که به شما جامعیت بدهد و شما را در نهایت به سرمنزل مقصود برساند.»
استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس اظهار داشت: «بخش اعظمی از انرژی روشنفکران، صرف پیدا کردن نقشه راه و یا ساختن آن نقشه بر اساس توصیهها و روایات و سنن گذشته بوده و معتقد بودند نقشه راهی وجود دارد و کتاب «راه طیشده» ایشان جزء کتابهایی است که بسیار خوانده شده، ولی با یک شوربختی خاصی روبهرو بوده که بیش از آنکه بخش معرفتی آن مورد توجه قرار گیرد، تبدیل به کتابی شده که در خدمت رادیکالیسم سیاسی و ایدئولوژی بوده است.
وی ادامه داد: «بازرگان در این کتاب در پاسخ به دو پرسش «وضعیت غرب چیست؟ و مناسبات غرب و دین چیست؟» میگوید: راه انبیا راه بشر است؛ یعنی راهی که قرار بود انبیا با وضعیتی خاص برای بشر رقم بزنند، بشر توانسته با پای خودش طی کند و همین راه بشر و راه انبیا بود که مجاهدین را متقاعد کرد.» او گفت: «البته نکته مثبت این کتاب، خاکستری دیدن جهان و غرب بود، نه شیطانی دیدن جهان. با این حال امروز میبینیم بسیاری از بزرگان روی افتراقات تکیه میکنند، در صورتی که نگاه ما نباید اشتباه باشد.»
قادری افزود: «بازرگان در آخر به اینجا میرسد که اصلا نقشه راهی وجود ندارد و قرار نبوده نقشهای وجود داشته باشد و این خوانش مهمی است که مرحوم مهندس بازرگان با مستی شروع کرد؛ اما با خماری صبحگاهی تمام کرد. با این حال خیلیها هنوز در مستی پیدا کردن مسیر راه هستند، کسی که نقشه راه میخواهد، نقشهکش هم میخواهد و نمیتواند نقشه واحد بخواهد و تکثر سیاسی، دموکراسی یا حقوق مدنی داشته باشد.»
قادری تاکید کرد: «مهندس بازرگان و روشنفکران بر این عقیده بودند که اصولا دین حاوی نوعی نقشه راه است و از صلابتی برخوردار است که بشر میتواند از آن استفاده کند و در نهایت انسانها را به سرمنزل مقصود برسد. به گفته او، البته اعتقاد به نقشه راه فقط مختص ایران نبود و کل کشورهای خاورمیانه درگیر آن بودند: مانیفست مارکس هم همین را میگوید که نمیتوان مقابل سرمایهداری ایستاد. وقتی شما با مشروطه و دنیای جدید روبهرو میشوید همه چیز در آن تغییر کرده است.»
این استاد دانشگاه همچنین یادآور شد: «چپ جهانی که در ایران هم وجود داشت، نیاز به نقشه راه را دوچندان میکرد. تصور بر این بود که دین این نقشه راه را دارد. تا جایی که به نظر خود من برمیگردد، این است که ادیان نقشه راه ندارند و این تصور غلطی است. وقتی به نسل مهندس بازرگان برمیگردیم به آنجایی میرسیم که آنها بخش زیادی از توان خود را گذاشتهاند تا نقشه راه را پیدا کنند. به بیان دیگر میتوان گفت که همه به دنبال نقشه راه هستند و تنها شیوهها متفاوت است.»
فراستخواه: بازرگان مخالف تمامشده دانستن پروژه ایران بود
مقصود فراستخواه در سخنانی با موضوع «بازرگان و امر سیاسی، عقلانیت و اخلاق» در پاسخ به این پرسشها که «چرا باید از بازرگان بحث کرد؟ و چرا باید در کارنامه فکری و اجتماعی و سیاسی بازرگان تامل کرد؟» پاسخ داد: «جامعه ایران با نحوه کنش کنشگران قابل توضیح است و مسئله ایران و حل مشکل در کشور ما منوط به دانستن این نکته است که بازیگران ملی آن با چه قواعدی بازی کنند.» فراستخواه با بیان اینکه «بازرگان مخالف تمامشده دانستن پروژه ایران بود»، گفت: «او با درک مسئولانه میفهمد دین برای جامعه ایران هم مسئله است هم راهحل.»
این جامعهشناس، در ادامه با رویکرد نظری به این موضوع که آیا ساختارها و نهادها در جامعه تعیینکننده هستند یا عاملیت اجتماعی و نحوه عمل کنشگران؟ گفت: «این یک اقتراح نظری بود که به یک رهیافت تلفیقی رسید که هم ساختارها و هم عاملان با هم تعیینکننده هستند و نحوه تعامل بین ساختار و عاملیت است که بر حسب دوره رشد هر جامعه و پروسه تحولات نهادی و ساختاری آن جامعه، ساختار یا عاملیت وزن بیشتری پیدا میکنند، مسئله تئوریک نیست بلکه تجربی است.»
وی ادامه داد: «جامعه سیستماتیک وابسته به شخص نیست. جوامعی که در آنها نهادها و ساختارها توانسته بر اثر انباشت تجمعی از نتایج کنش کنشگران، به درجاتی از توسعه نهادی برسند، واجد ساختارهایی نسبتا توسعهیافتهتر و تثبیتیافتهتر هستند و با جوامعی که هنوز ساختارهایشان توسعه پیدا نکرده است فرق میکنند، به این دلیل که در جوامع توسعهیافته هوشمندی و عقل و اخلاق در داخل سیستمهاست و جامعه هوشمند است و یک نوع خردورزی در سیستم جوامع نهادینه شده است و این مسئولیتهای درونی در جوامع به برکت کنش کنشگران از طریق تحولات ساختارها و نهادهایشان اتفاق میافتد.»
فراستخواه درباره اهمیت ساختارها افزود: «ویژگی ساختار دموکراتیک این است که درون اساس قدرت، اخلاق ایجاد شده است، چراکه میشود در حوزه عمومی از قدرت سخن گفت. پس این قدرت ساختارش عقلانیتر و اخلاقیتر شده است و در جامعه، اخلاقی عمل کردن رجال سیاسی به عنوان یک کنشگر سیاسی تعیینکننده نیست.»
عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی توسعه تاکید کرد: «در جامعه ایران عاملیت انسانی بسیار تعیینکننده بوده و هست، هنوز به ساختارهای تثبیتشده و توسعهیافته نرسیده و کنشگر مهم است. عاملان اجتماعی و کنشگران برای ایران اهمیت حیاتی دارند و این وجه نظری به ما میگوید که در کاروبار کنشگران و کاروبار مهندس بازرگان باید تامل کرد.» او با استناد به نظریه کنش تاکید کرد: «مشکل ایران عاملان و فاعلان هستند نه ساختارها؛ اما ما نوعا تنها به ساختار توجه میکنیم.»
فراستخواه در ادامه گفت: «این وجه نظری ما را به این سمت میکشاند که به دقت کارنامه بازرگان را مرور کنیم؛ چون بازرگان برای مسئله ایران بسیار مهم بوده و همچنان هست. این سنت نظری به ما میگوید که چرا نحوه عاملیت اجتماعی بازرگان و نوع کنش سیاسی او میتوانست برای جامعه ایران بسیار تعیینکننده باشد. طرز فکر و منش بازرگان سرشار از عقل و اخلاق سیاسی و نیز کنشگری بوده و از همین رو برای ایران مهم است.»
این جامعهشناس تاکید کرد: «بازرگان متفکر بود نه عقل کل جامعه. نظریه و کنش بازرگان به عنوان صاحب عقل سیاسی برای جامعه ایران ارزش استراتژیک دارد.» فراستخواه درباره رویارویی بازرگان با مسئله ایران افزود: «مرحوم بازرگان به عنوان یک عقل کنشگر کوشید تا فکر دینی و حیات دینی را با تجربه معاصر ایران آشنا کند. هوش راهبردی، بازرگان را به این نتیجه رساند که دین یک مسئله و در عین حال راهحل است. جامعه معاصر ایران درکی رحمانی از دین و روایتی آزادیخواهانه و عقلانی از انقلاب اسلامی را از مرحوم بازرگان شنید.»
جواد مظفر: بازرگان به دنبال انقلاب نبود
محمدجواد مظفر با موضوع «گفتمان سیاسی بازرگان، اصلاحطلبی یا انقلابیگری» سخنرانی کرد و گفت: «انقلاب محصول انسداد تمام راههای اصلاحی توسط حکومتهاست و اعلام میکنم مهندس بازرگان یک اصلاحگر بود و نمیخواست انقلاب کند. او به دنبال انقلاب نبود.»
وی ادامه داد: «مرحوم بازرگان نگاهی متفاوت به تحولات داشت و در دیدگاههای خود تنها بود و نشان میداد به دنبال یک خط مشی سیاسی اصلاحطلبانه است. تمام تلاش مهندس بازرگان اطلاحطلبی بود تا مردم را در مشی اصلاحطلبانه قانع کند و اینکه بپذیریم نظام عالم، نظامی قانونمند و علمی است.»
مسئول دبیرخانه شورای انقلاب افزود: «در مرداد ۵۷ با گروهی از جوانان علاقهمند، به دیدار روحانیون و افراد تبعیدی رفتیم و در آخر کار که به دیدار بازرگان رفتیم بحثی که پیش آمد این بود که گفتیم بد نیست خودتان را با امام هماهنگ کنید که مرحوم بازرگان به تندی گفت امام باید خودشان را با ما هماهنگ کنند. ایشان در خارج از کشور هستند و ما در داخل. ایشان در واقع نسبت به همتایان خود دیدگاهی متفاوت داشت. او تنهای تنها بود. حتی نزدیکانش او را درک نکردند. او متوجه چالشهای مدیریتی انقلاب در سالهای بعد از مسئولیتش بود.»
مظفر خاطرهای نقل کرد: «بعد از استعفای دولت موقت، اشغال سفارت و واگذاری اداره کشور به شورای انقلاب توسط شخص امام، دبیرخانه شورای انقلاب در روز جمعه ۱۸ آبان تاسیس و مقرر شد همیشه یک نفر از اعضای شورای انقلاب با یک نفر از دبیران شورای انقلاب کشیک بدهند. در شبی که من به عنوان دبیر به اتفاق مرحوم بازرگان به عنوان عضو شورا در کشیک بودیم، پرسیدم شما معتقد بودید که شاه باید برود و ولیعهد بیاید؟ که صراحتا بیان کردند هنوز هم میگویم که باید شاه میرفت و ولیعهد به جای او مینشست.»
نظر شما :