واکنش روزنامه آسیا به پاسخ امیرحسین فطانت: ایرج جمشیدی در چهل سال گذشته راست میگفت
چندی پیش، ماهنامه «مهرنامه» در گفتوگوی مفصلی با ایرج جمشیدی، با عنوان «چریکی که شوالیه شد» یک بار دیگر پروندهای را درباره تاریخ معاصر ایران مرور کرد که اگرچه چندین بار توسط ایرج جمشیدی و یکی دو نفر دیگر مرور شده بود، اما در عین حال، نقاط تاریکی در این پرونده وجود داشت که روز پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ با انتشار یادداشتی از سوی امیر فطانت، نوری بر آن تابید.
امیر فطانت در این یادداشت بر نکاتی تصریح میکند که ایرج جمشیدی چندین بار و در منابع معتبر مختلف از جمله کتاب «راوی بهاران» نوشته انوش صالحی بر آن تاکید کرده بود. اما از سوی برخی (از جمله عباس سماکار) درباره آنها تشکیک شده بود. یادداشت امیر فطانت که عینا در ادامه منتشر میشود. نکات فوق را کاملا تایید میکند و درباره موارد زیر کاملا به روشنگری میپردازد:
۱- ایرج جمشیدی گفته است که سر قرار برای تحویل گرفتن اسلحه حاضر شده و طبق قرار حتی روی تیر برق علامت هم زده است، اما در نهایت کسی که باید پیکان سفید را بیاورد نیامده است.
۲- ایرج جمشیدی در تمام اظهارات و مصاحبههای خود تصریح کرده بود که به نظر او کل این ماجرا اساسا فاقد اهمیت سازمانی و عملیاتی بوده و فقط ناشی از حرفهای خیالپردازانه عدهای جوان بوده است که یادداشت فطانت تحلیل وی را به درستی تایید میکند.
۳- تحلیل ایرج جمشیدی در طول این ۴۰ سال این بوده است که بزرگنمایی این مساله ناشی از سناریویی است که ثابتی، رئیس وقت ساواک برای بزرگ کردن خود و افزودن یک شاهکار به کارنامه کاریاش تدارک دیده است و او دوست داشت که با اضافه کردن حواشی و اسناد مهم، به این پرونده کوچک، گزارش کلانی به دربار درباره قابلیتهای خود بدهد. یادداشت فطانت این مساله را نیز تصریح میکند.
۴- ایرج جمشیدی موکدا گفته بود که «در آن شرایط که همه این افراد زیر ۳۰ سال بودند، برای جلوهفروشی دست به خیالپردازی میزدند. ساواکیها پس از اینکه مطمئن شدند افراد را کاملا شناسایی کردهاند، تصمیم گرفتند در زمان تحویل اسلحه به بنده، دستگیری را شروع کنند» (البته لازم به ذکر است که گویا ایرج جمشیدی در تحلیل خود به این نتیجه نرسیده بود که قرار است او با یک پیکان پر از اسلحه دستگیر شود و امیر فطانت هم به عنوان «خونی که برای پرونده لازم است» حین فرار کشته شود که این مساله را یادداشت فطانت روشن میکند.)
اما لازم به ذکر است که ایرج جمشیدی در تمام اظهارات و استنادات خود در طی این ۴۰ سال درباره یک مساله استدلال دقیق نداشته است. وی در پاسخ به خبرنگار مهرنامه که سوال کرده بود: «آیا نبودن پیکان سفید کار ساواک بود؟» چنین میگوید: «نه حدس من این است که در پیغام و پسغامها، ساعت قرار پس و پیش شده بود. بیشتر افراد را همان بعدازظهر چهارشنبه و مرا هم پنجشنبه بعدازظهر در پایگاه هوایی شاهرخی دستگیر کردند.» این در حالی است که یادداشت تازه فطانت نشان میدهد که سناریو برای دستگیری ایرج جمشیدی با پیکان پر از اسلحه و کشتن فطانت هنگام فرار طراحی شده بود که برای بزرگنمایی پرونده کاملا لازم بوده است. هر چند وی در تحلیل کل مساله و سناریو بودن آن و بهرهبرداریهای بعدی استدلال درستی را ارائه کرده است.
ایرج جمشیدی در گفتوگو با مهرنامه چنین میگوید: «شکوه میرزادگی به من گفت: در خیابان ایرانشهر روی تیر چراغ برق یک علامت قرمز زده شده و تو روی آن یک علامت میزنی، بعد آنجا یک ماشین پیکان سفید میبینی، سوار آن میشوی و یک نامه در آن هست که در آن نوشته شده چطور اسلحه را تحویل بگیری. من به همراه دوستم فرهاد بهادرانی ـ بدون اینکه او از ماجرا باخبر باشد ـ سر ساعت تعیین شده آنجا رفتم و علامت را روی تیر چراغ برق زدم، اما ماشین سفیدرنگ نبود. به شکوه میرزادگی زنگ زدم و اطلاع دادم که پیکان سفیدرنگ نیست و او گفت یک مقدار دیگر آنجا باش. یک مدت ماندیم، اما باز هم خبری نشد.»
لازم به ذکر است که بعد از انتشار این گفتوگو صاحبنظران مختلف درباره آن اظهارنظر کردند و کسانی چون رضا علامهزاده و منوچهر مقدم سلیمی این اظهارات را تایید کرده بودند.
نظر شما :