زنان خشمگین هیتلر؛ دستیاران جنایت نازیها
دوایت گارنر/ ترجمه: شیدا قماشچی
وندی لوئر در کتاب جدیدش «زنان خشمگین هیتلر: زنان آلمانی در کشتارگاههای نازی» مینویسد: «در مدرسه، به دختران آلمانی درسهایی همچون زبان لاتین تدریس نمیشد، چرا که دانشی نبود که به کار مادران آینده بیاید. در عوض کتابچههایی در اختیارشان قرار میگرفت تا به آنها چگونگی انتخاب همسر را بیاموزد. اولین سؤال برای انتخاب همسر مورد نظر این بود: پیشزمینهٔ نژادی شما چیست؟»
بخشهایی از کتاب خانم لوئر به موضوع انفجار جمعیت میپردازد. او نسل بیبی بومرهایی که در جنگ جهانی اول به دنیا آمدند و در دوران نازی رشد کردند را مورد پژوهش قرار میدهد و به این نکته اشاره دارد که «رژیمهای تروریستی، از ایدهآلگرایی و انرژی جوانان تغذیه میشوند.»
ما اطلاعات زیادی دربارهٔ زندگی مردان جوان در حکومت نازی داریم و خانم لوئر قصد دارد تا این کمبود را با شرح زندگی زنان جوان آلمانی جبران کند. او آنها را نسل گمشده مینامد؛ نسلی که غرق در التهاب و شوق ناسیونالیستی، برای فرار از زندگی خسته کنندهٔ روزمره راهی کشورهای اشغال شدهٔ شرقی همچون لهستان، بلاروس و اوکراین شد تا به حکومت نازی خدمت کند. آنها به دنبال سفر، لباسهای زیبا، ماجراجویی، درآمد ماهیانه و داستانهای عاشقانه بودند. هنگامی که به اینها دست یافتند چشمشان را بر روی نسلکشیها بستند.
کتابهای پیشین دربارۀ هولوکاست، چهرههای خشمگین و وحشیگرانهٔ زنانی همچون ایلزه کوخ و گرترود شولتز- کلینک (بالاترین مقام زن حزب نازی) را ترسیم کرده بودند. کتاب خانم لوئر در پی بازنگری است تا مسائل را از منظر زندگی روزمره بررسی کند و بتواند پیچیدگیهای بیشتری را مورد نگرش قرار دهد. او زندگی بیش از بیست زن آلمانی را بررسی کرد: پرستاران، منشیها، معلمان مدرسه، همسران افسران اس اس. اینها همگی نمونهای بودند از ۵۰۰ هزار زن آلمانی که به کشورهای اشغال شدهٔ شرقی رفتند و به عقیدهٔ نویسنده، بدون تردید در کشتارگاهها ایفای نقش کردند.
خانم لوئر میگوید: «نقش زنان آلمانی در دوران جنگ هیتلر از بسیج مردمی و قربانیهای جبهههای خانگی فراتر میرود. هیتلر شخصیت دیگری از زنان آلمانی در دوران جنگ پدید آورد: منحرفترین و خشنترین تصویر از زنان فعال سیاسی و وطنپرست.»
او با شیوهٔ نگارشی از یاد نرفتنی، از همسران افسران اس. اس یاد میکند که به عاملان جنایت تبدیل شدند: «این زنها توانایی جنایت را از خود نشان دادند درحالیکه نقشهای دیگری را نیز ایفا میکردند: زنان خانهدار آلمانی، مریمهای مقدسی با تفنگهایی بر دوش و نوزادانی در آغوش، با لباسهایی پیشبنددار به بردگان تحت نظرشان فرمان میدهند.»
خانم لوئر استاد تاریخ دانشگاه کلارمونت مک کنا و مشاور موزهٔ یادبود هولوکاست ایالات متحده است. او تاکنون کتابهای فراوانی در زمینه فعالیت نازیها در کشورهایی همچون اوکراین به چاپ رسانده است. کتاب «زنان خشمگین هیتلر» در لیست بلند جایزهٔ کتاب سال آمریکا در بخش غیررمان شرکت کرده است.
برخی از زنانی که او دربارهشان تحقیق کرده است دستیار جنایتکاران پشت میزنشین بودند و با کمال میل به روسایشان کمک میکردند. برخی دیگر در تحقیر یهودیها و غارت اموالشان دست داشتند. برخی از ایوان خانهشان یا در جنگل به یهودیها شلیک کردند. یکی از آنها جمجمۀ نوزادی را خرد کرده بود.
وندی لوئر عقیده دارد آنهایی که به طور مستقیم در جنایت دست نداشتند نیز نمیتوانند اظهار نادانی کنند. آنها ناظران این جنایات بودند. تعداد کمی از این افراد بیم و تردید خود را از آنچه شاهدش بودند نشان میدادند. آنت شوکینگ وکیلی که از کارگران امداد بود در نامهای به خانوادهاش اینگونه نوشت: «پدر حق داشت؛ مردمی که در قید و بند اخلاق نیستند بوی عجیبی دارند. میتوانم این آدمها را از بویشان تشخیص دهم، بیشترشان بوی خون میدهند.» لوئر مینویسد علیرغم همهٔ آنچه که شاهدش بودند این سؤال را میپرسیدند: «اما چه کاری از دست یک نفر بر میآید؟»
نکتهٔ اخلاقی که خانم لوئر بر آن اصرار دارد این است که «مردم در طول جنگ و پس از آن حق انتخاب داشتند که چگونه رفتار کنند.» مردها و زنها برای عدم شرکت در کشتار یهودیان مجازات نمیشدند. او مینویسد: «آنچه وظیفه نامیده میشد به اخلاق برتری داشت و مردها و زنها در این ارجحیت دادن یکسان رفتار میکردند.»
مطالعهٔ کتاب «زنان خشمگین هیتلر» گاهی بسیار سخت میشود. رابطهٔ میان جنسیت و خشونت - که این جوانان برای برتری یافتن به دیگران در ابراز آن کوتاهی نمیکردند- بر بسیاری از لحظات مخوف سایه افکنده است. او مینویسد: «نسلکشی از زنان نیز برمیآید.»
بسیاری از اوقات آرزو میکردم که «زنان خشمگین هیتلر» کتاب قویتر و معتبرتری بود. خانم لوئر اذعان میکند که تفکر و پژوهش در زمینهٔ نقش متفاوت زنان در دوران رایش سوم «یک نقطهٔ کور تاریخی» است، اما این موضوع تازهای نیست. خانم لوئر میانجیگری متون قدیمیتر را در نظر نمیگیرد. او به ندرت به آنچه که تاریخنگاران پیش از این به نقش زنان در دورهٔ رایش سوم پرداختهاند ارجاع میدهد (مگر در قسمت ارجاعات کتاب). در بسیاری از موارد، منابع تحقیقات و واقعیاتش نامشخص هستند. کمبود پیشزمینه و پیوند را در کتاب احساس میکردم.
نثر کتاب «زنان خشمگین هیتلر» در بسیاری از موارد به گونهای یادآور گرتهبرداری کلمه به کلمه است و سرشار از کلیشهها و تکرارها. او زندگی این زنان را تا جایی از هم گسیخته روایت میکند که به طور دائم مجبور به معرفی دوبارهٔ آنهاست. اطلاعاتی که از زندگی این زنان به دست ما میآید بسیار کلی است و در اندک مواردی جزئیاتی را که در پیاش هستیم، مییابیم. با خواندن کتاب هیچگونه احساس آگاهی از زندگی شخصی این افراد به شما دست نمیدهد. تا حدی میتوان حق را به خانم لوئر داد. با پایان یافتن جنگ بسیاری از این زنان حاضر نبودند از تجارب شخصی خودشان حرفی به میان بیاید، در نتیجه مدارک و منابع کافی در اختیار نیستند.
فصلهای پایانی کتاب به دلایل مختلفی خشمبرانگیز و تهوعآور هستند. خانم لوئر تجربهٔ زندگی این زنها پس از جنگ را مورد بررسی قرار میدهد. اکثر آنها به زندگی روزمرهٔ شهروندی بازگشتند. تعداد کمی از میان این صدها هزار زن آلمانی به دادگاه رفتند و از آن میان نیز تعداد کمی مجازات شدند. خانم لوئر میپرسد: «چه بر سرشان آمد؟ جواب مختصر این است که اکثرشان توانستند از اتهام قتل بگریزند.»
منبع: نیویورک تایمز
نظر شما :