پندارهای خام نازیهای جوان
آنها اروپای نوین میخواستند
تاریخ ایرانی: جوانان هیتلری در جریان یک کنگره که در سال ۱۹۴۲ در شهر وین برگزار شد به تاسیس نهادی موسوم به «اتحادیه جوانان اروپایی» اقدام کردند. اما رؤیای «اروپای نوین» آنها در حد یک خواب و خیال و پندار خام باقی ماند.
در سالن بزرگ ساختمانی واقع در رینگ اشتراسه که زمانی محل پارلمان اتریش در شهر وین به شمار میرفت، شور و حال غریبی حاکم بود. نزدیک به ۳۰۰ جوان کم سن و سال و همینطور بزرگسالان جوان از ۱۸ کشور اروپایی به پلاکارد بزرگی که بر به اصطلاح پیشانی سالن قرار داشت چشم دوخته بودند. بر روی این تابلو تصویر اساطیری آن گاو نر و اروپای ربوده شده نقش بسته بود. [اروپا در اساطیر یونانی دختر پادشاه سیدون بود که توسط زئوس که خود را به صورت یک گاو نر درآمده بود ربوده شد و بعدها نام وی یعنی اروپا را بر قاره سبز گذاشتند]. در همین حال «بالدور فون شیراخ» ۳۵ ساله و فرمانده سابق جوانان هیتلری که در آن روزها از سوی دولت نازی آلمان به فرمانداری وین منصوب شده بود روی سن آمد و پس از خوشامد به حاضران گفت: «اولین کنگره اروپای جوان را افتتاح میکنم.» و سپس از سوی جوانان مشتاق و پرشوری که بیمحابا کف میزدند مورد تشویق قرار گرفت.
پس از وی «آلدو ویدوسونی» فرمانده ۲۸ ساله جوانان فاشیست ایتالیا پشت تریبون قرار گرفت و سلامهای گرم بنیتو موسولینی را به حاضران ابلاغ کرد. افزون بر آلمان و ایتالیا، نمایندگان و فرستادگان ۱۲ کشور دیگر اروپایی در قالب هیاتهای چند نفره در مراسم افتتاحیه حضور داشتند. از جمله این کشورها میتوان از بلغارستان، دانمارک، کرواسی، هلند، نروژ، رومانی، اسلواکی، اسپانیا و مجارستان یاد کرد. بقیه حاضران به صورت انفرادی در این مراسم حضور یافته بودند.
همه حاضران در آن سالن به دقت به صحبتهای شیراخ گوش میکردند. او ضمن فخرفروشی و تمجید از «انقلاب آموزشی و تربیتی» در ناسیونال سوسیالیسم میگفت: «باید جوانان را جدی بگیریم و به آنان اعتماد و اطمینان هدیه کرده و خودباوری و اعتماد به نفس آنان را تقویت کنیم.» شیراخ در ادامه ادعا کرد که ناسیونال سوسیالیسم یک ایدهآل نوین به جوانان عرضه داشته است: «از جمله این ایدهآل نوین فرمانبرداری، شجاعت و جسارت و باور به این واقعیت است که چیزی به نام غیرممکن وجود ندارد.»
شیراخ در همان حال تصویری دیگر از آزادیهای فردی در نظامهای لیبرال دموکراسی ترسیم کرد و گفت: «در این نظامها انسان در یک ماشین بیروح زندگی میکند. دشمن جنگی ما انگلستان در مدارس فئودالی خود آموزشی دولتساخته از یک کاست کوچک را به خورد همه میدهد. و روسیه بلشویک نیز با تباهی برنامهریزیشده و اخلاقی نسل جوان خود از این نظر در آمارهای جهانی جایگاه نخست خلافکاری جوانان را به خود اختصاص داده است.»
فرماندار منصوب رایش در وین سخنان خود را به این صورت ادامه داد که آلمان به گفته وی «اروپای فرهنگی» را در برابر «دنیای احساسی یهود» قرار میدهد و نتیجه گرفت: «هر یهودی که در اروپا تاثیری داشته باشد یک خطر برای فرهنگ اروپایی محسوب میشود.» و ظاهرا هیچ کس با این ادعاهای شیراخ مخالفتی نداشت.
بدین ترتیب با سخنرانی شیراخ مراسم افتتاحیه اتحادیه جوانان اروپایی نیز به پایان رسید. در ادامه کار از سوی این نهاد «آرتور آکسمان» رهبر جوانان هیتلری آلمان و همتای ایتالیاییاش ویدوسونی به عنوان روسای مشترک این اتحادیه تازهتاسیس انتخاب شدند. شیراخ از میهمانان خارجی برای حضور در کاخ مشهور «شون برون» وین دعوت کرد. در آنجا و در سالن جشن کاخ حاضران شاهد اجرای برنامه از سوی اپرای دولتی وین بودند و در سالن موسیقی به اجرای اثر معروف «عروسی فیگارو» ساخته موتسارت گوش سپردند.
اما آن برنامه فرهنگی که با پرچم تزئینی ملتهای اروپا در وین و طی تجمعی ۱۰۰ هزار نفری در هِلدِن پلاتز این شهر در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۲ برگزار شد در واقع با واقعیات موجود هیچ سنخیتی نداشت و اقدامی کاملا فریبنده به شمار میرفت. کنگره جوانان در واقع در کنار و در حاشیه ویرانهها و تباهیها برگزار شد؛ زیرا در همان حال که جوانان هیتلری در وین جشن گرفته بودند، سربازان آلمانی در ۲۰۰۰ کیلومتر دورتر یعنی در شرق اروپا و در داخل شهر استالینگراد در حال نبرد بودند. دو ماه بعد بود که این شهر از سوی ارتش سرخ شوروی به محاصره درآمد و در آغاز فوریه ۱۹۴۳ بود که نیروهای آلمانی در استالینگراد شکست خوردند.
شیراخ تصمیم داشت که در همان سال یک کنگره جوانان اروپایی نیز در ایتالیا برگزار کند اما سرنوشت چیز دیگری رقم زده بود. زیرا در جولای ۱۹۴۳ نیروهای ارتش ایالات متحده آمریکا در سیسیل فرود آمدند و موسولینی سرنگون و ایتالیا از شر وجود نازیها آزاد شد و نازیها فقط در شمال ایتالیا که تحت اشغال آلمانها بود قدرت خود را حفظ کردند.
سازماندهندگان آلمانی در کنگره جوانان سال ۱۹۴۲ ادعا کرده بودند که اتحادیههای جوانان اروپایی از «حقوق و وظایف یکسان و برابر» برخوردار بوده و یک همکاری کاملا عادلانه خواهند داشت. اما این یک پندار خام و توهم بود زیرا در عمل این دایره موسوم به اداره خارجی در سازمان جوانان هیتلری بود که همه امورات این اتحادیه را تحت تسلط خود داشت. میشائیل بودروس مورخ آلمانی میگوید: «اتحادیه جوانان اروپایی در واقع ابزاری تبلیغاتی برای تقویت پتانسیل جنگی آلمان از طریق بسیج جوانان اروپایی به شمار میآمد.»
و طبیعتا این سازمان تنها یک اقلیت از جوانان اروپایی را نمایندگی میکرد. به همین خاطر بود که سازمان جوانان فرانسه در کنگره وین هیچ نمایندهای نداشت و هیچ هیاتی از مناطق اشغالی مانند اوکراین، روسیه و روسیه سفید به این کنگره اعزام نشده بود زیرا سیاستهای اشغالگرانه آلمان چنان تند و تیز بود که به هواداران و طرفداران محلی در آن سرزمینها امکان زیادی برای فعالیت داده نمیشد. آن سازمانهای دانمارکی، نروژی، هلندی و بلژیکی حاضر در وین نیز از جمله اعضای ضعیف اتحادیه جوانان اروپایی محسوب شده و در کشورهای خود کاملا منزوی بودند.
حتی در داخل آلمان نیز اختلافنظرها بر سر چنین نهادها و سازمانهای ایدئولوژیک بالا گرفته بود. «گونتر کاوفمان» معاون امور رسانهای شیراخ در آوریل ۱۹۴۳ طی مقالهای در مجله ارگان جوانان هیتلری به نام «خواستن و توانستن» جهت فرمولبندی این نهاد نوشت: «قصد ما این نیست که در برابر ایدئولوژیهای نژادی مدارا به خرج دهیم، همان ایدئولوژیهایی که ملتها را بابت ریشههای نژادی طبقهبندی میکنند.» جالب آنکه این اظهارات در واقع اهانت و توهینی به جهانبینی افراطی و نژادپرستانه تشکیلات تحت مدیریت هیملر محسوب میشد. به همین خاطر بود که هاینریش هیملر فرمانده اساس پس از پایان کنگره جوانان در وین ضمن احضار آکسمان به سرزنش وی پرداخت و گفت: «همحزبی عزیز آکسمان، لطفا بگویید که اصولا چرا شما به جای تاسیس یک اتحادیه جوانان آلمان بزرگ اقدام به راهاندازی یک اتحادیه جوانان اروپایی کردهاید؟» و آکسمان در پاسخ گفت: «این پایان کار نیست. ما خواهان تاسیس و همکاری با اتحادیههای جوانان اسلاو و رومانی نیز هستیم.» در همین دوره بود که رهبران بلند پایه اساس و پلیس آلمان، شعبههای خارجی جوانان هیتلری در بلژیک و هلند را برای وادار کردن آنان به حمایت از خط مشی آکسمان تحت فشار قرار دادند.
بالاخره در اکتبر ۱۹۴۲ بود که کاوفمان اعتراف کرد که در رابطه با تعامل و همکاری و همزیستی با دیگر کشورهای اروپایی با موانعی سخت روبرو شده است. این مشاور شیراخ نیز در یکی از شمارههای مجله «خواستن و توانستن» نوشت که گروههای کوچکی از جوانان روشنفکر و بیش از همه دانشجویان دانشگاههای کپنهاک، اسلو، بوداپست و بلگراد از نوعی اندیشه گلیستی حمایت میکنند. در واقع این عده طرفدار اندیشههای ژنرال دوگل فرانسوی بودند، یعنی همان نظامی محبوبی که از طریق رادیو لندن همه ساکنان کشورهای اشغالی را به مقاومت در برابر اشغالگران آلمانی فرامیخواند. به گفته کاوفمان یا همان ایدئولوگ جوانان هیتلری، این اپوزیسیون اروپایی از «پرولتاریای روحانی و یا خانوادههای تازه به دوران رسیده» تشکیل شده است.
اینکه سازمانها و اتحادیههایی مانند اتحادیه جوانان هیتلری همواره اقلیتی کوچک را نمایندگی میکردند، واقعیتی بود که خیلی زود آشکار گشت زیرا پس از بیرون راندن نازیها از سرزمینهای اشغالی همان گولیستها در فرانسه و دشمنان نازیسم در دیگر کشورهای اروپایی به قدرت رسیدند و جوانان را به قدرت مسلط بدل ساختند.
منبع: اشپیگل
فاشیستهای جوان و جوانان هیتلری اهل اسپانیا در سپتامبر ۱۹۴۲ مانند سربازان ارتش در شهر وین رژه میرفتند.
عکس سمت چپ پایین صفحه ۹۴: آلدو ویدوسونی رهبر جوانان فاشیست ایتالیا و آرتور آکسمان رهبر جوانان حزب نازی آلمان به هنگام سخنرانی فون شیراخ
نظر شما :