زنان نازی: بچهداری و جنگ
مادری در آلمان شغل شد
آنته برونس/ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
تاریخ ایرانی: بسیاری از طرفداران و هواداران مونث نازیها خواهان مشارکت و حضور در رهبری سیاسی رژیم هیتلر بودند اما حزب نازی با این خواسته زنان سر سازش نداشت و گروههای زنان را زیرمجموعه مردان و تحت رهبری مردان قرار داده بود.
اعضای باشگاه طرفداران ویژه زنان که صرفا به مناسبت کنگره حزب حاکم رایش به نورنبرگ سفر کرده بودند تا با اونیفرمهای نازی دستدوز خودشان در برابر هیتلر رژه بروند، از قرار معلوم بیهوده به خود زحمت داده بودند زیرا در آگوست سال ۱۹۲۷ هنوز برای زنان جایگاه خاصی وجود نداشت و میهمانانی ناخوانده محسوب میشدند. هیتلر به عنوان رئیس و رهبر حزب نازی اعلام کرد که مبارزه سیاسی برای جنس ضعیف مناسب نیست. او تا قبل از سال ۱۹۳۳ تلاش داشت که به هر صورت ممکن از ورود حتی یک زن به عنوان نماینده حزب نازی در رایشتاگ جلوگیری کند.
با این حال بسیاری از زنان آلمانی از این سخنان و احکام عجیب هیتلر رنجیدهخاطر نمیشدند. به عنوان مثال «هلنه بکشتاین» از جمله یکی از اولین طرفداران و مشوقان مونث هیتلر و همسر مالک معروف کارخانه سازنده پیانوهای معروف در برلین را میتوان نام برد و یا وینفرید واگنر عروس ریچارد واگنر. پس از سال ۱۹۲۳ و در دوره ممنوعیت فعالیتهای حزب نازی، شماری از زنان طبقات فرودست جامعه به شوهران خود برای انجام فعالیتهای غیرقانونی حزبی کمک میکردند. زنانی مانند «ماما لاوفرس» و «موتشن رایزیگ» زنانی بودند که به افسانههای نازیها راه یافتند، همان زنانی که برای رزمندگان SA سوپ میپختند و بدین صورت تصویری از زنان فداکار نازی را به نمایش میگذاشتند و این باور را تقویت میکردند که نازیها اصولا و ذاتا موجوداتی فداکار و ایثارگر هستند.
با تولد دوباره حزب نازی در سال ۱۹۲۵، یگانهای کمکرسان متشکل از زنان نیز در سراسر کشور شکل گرفت. گروهی از این زنان به نحو رقتباری در محلی به نام «ویلا داهایم» در هسن کارهای پزشکی و اورژانسی برای مردان SA انجام میدادند. در دیگر مناطق و شهرها نیز پرستاران مونث حزب نازی وظیفه مداوای افرادی را بر عهده داشتند که در درگیریهای خیابانی زخمی میشدند.
نخستین سازمان رسمی زنان نازی در سال ۱۹۲۶ و تحت عنوان «جامعه زنان آلمانی» تاسیس شد. این سازمان پیش از آن یعنی در سال ۱۹۲۳ توسط یکی از فعالان سیاسی به نام «الیزابت تساندر» البته به صورت غیررسمی کار خود را آغاز کرده بود. البته این سازمان با نامی دیگر یعنی «صلیب شکسته سرخ» به سلسله مراتب تشکیلات نازیها راه یافت و در همان زمان حزب نازی به ۴ هزار عضو آن هشدار داد که باید به حزب بپیوندند. این هشدار البته وحشت افراد زیادی را برانگیخت و بسیاری از این زنان از پیوستن به حزب وحشت داشتند و حتی پس از به قدرت رسیدن هیتلر نیز فقط پنج درصد از اعضای حزب نازی را زنان تشکیل میدادند. همزمان اما زنان جدیدی برای عضویت در جامعه زنان آلمانی تحت ریاست تساندر هجوم آوردند. دلیل این اشتیاق و هجوم در واقع جذابیتهای حرفهای و امکانات این سازمان بود. اعضای جامعه زنان آلمانی میتوانستند در دورههای کوتاه آموزش پرستاری و یا کمک به خانوادههای پرجمعیت و عیالوار شرکت کنند.
حولوحوش سال ۱۹۳۰ تب نازی به زنان آلمانی نیز سرایت کرد و روز به روز شدت گرفت؛ زنانی که البته اکثریت آنان به نقشی که برایشان در نظر گرفته شده بود یعنی همان کدبانوی همیشگی خانه، علاقهای نشان نمیدادند. آنها در رویای مبارزه برابر و عادلانه در جبهه مردمی بودند و زنان باهوشی مانند آن خانم دکتر یعنی «اما هادلیش» برای تحقق این رویای خود نظریه «به بردگی گرفتن زنان یک کشف یهودی است» را خلق کرده و بر این خواستهها دامن زدند. در همان زمان یک زن طی نامهای به رهبری حزب نازی نوشت: «این ناسیونالسوسیالیسم است که از مردها، مردهایی واقعی میسازد تا بتوانند به زیردستان خود حکم برانند. اما زنان امروز دیگر چنین مردانی را تحسین نمیکنند.» اما از آنجایی که رهبری حزب خواهان یکدستسازی بود، اقدام به تاسیس «بخش زنان نازی» کرد و مدیریت آن را به آن فعال مونث و وفادار یعنی خانم تساندر سپرد.
به موازات آن مدیریت بخش زنان برلین توسط رهبری حزب به خانم «الیزابت فون گوشتت» از جمله سخنرانان زبردست رایش واگذار شد. خانم گوشتت که نویسنده خوبی نیز بود در میان شادی و شور گروهی از زنان شنونده از تاثیر و مشارکت زنان در رویدادهای سیاسی گفت. جالب آنکه هنگامی که گوبلز پشت تریبون قرار گرفت و خط مشی حزب را چنین اعلام کرد که زنان نه در پارلمان و نه در دادگاهها جایی ندارند، باز هم این گروه از زنان به همان صورت به ابراز احساسات پرداختند و ناطق را تحسین کردند.
گوشتت در سپتامبر سال ۱۹۳۲ اخراج شد. از قرار معلوم سران حزب عقیده داشتند که خانم گوشتت به جای آنکه زنان را تحت رهبری و مدیریت مردان قرار دهد، انگیزههای استقلالطلبانه را در میان آنان تقویت و تحریک کرده و به همین خاطر باید کنار گذاشته میشد. حزب نازی به صورت رسمی نیز اعلام کرد که خانم گوشتت به دلیل تمرد از دستورات یک اخراجی مطرود به شمار میآید: «و هر کس با او ارتباط برقرار کرده و یا در خیابان به او سلام کند و آشنایی بدهد، از حزب اخراج میشود».
انتقام رهبری حزب از متمردین و عصیانگران وحشتناک بود. پس از قتل «گرگور اشتراسر» منتقد هیتلر، خانم گوشتت نیز در ژوئن ۱۹۳۴ به جرم «تهدید امنیت ملی» بازداشت و به زندان افتاد. او ۵۵ روز در اردوگاه کار اجباری مورینگن بسر برد و در سال ۱۹۳۸ به تحمل هفت سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. این شاعره آلمانی اما با وجود بیماری سختی که داشت توانست از آن حبس طولانی و دشوار جان سالم بدر برد.
در سال ۱۹۳۴ برای زنان مستقل و زنانی که نقطه مقابل زنان نازی بودند، دیگر جایی و جایگاهی در «کارگاه زنان آلمانی» وجود نداشت. سازمان موسوم به کارگاه زنان آلمانی در آغاز کار رهبری نداشت و رهبری حزب تلاش میکرد که یک مرد را به ریاست آن بگمارد؛ تلاشی که البته بیهوده بود. در نهایت خانم «گرترود شولتز - کلینگ» فردی ایدهآل برای ایفای نقش «رهبر مونث زنان رایش» شناخته شد، زنی بلوند و مادر چهار فرزند، سخنرانی ماهر و مادرزاد و دارای تجارب کافی برای هماهنگ شدن با روسا و رهبران مذکر.
در یکی از نهادهای تحت ریاست خانم شولتز - کلینگ به نام «خدمات مادران رایش» دورههای آموزشی خانهداری، تربیت فرزندان و جهانبینی وجود داشت و هدف از برگزاری این دورهها به گفته رهبری حزب نازی این بود که ناسیونالسوسیالیسم «در مغز و قلبهای همه زنان آلمانی نهادینه شود». مدیران مونث نازی در برنامهها و نشستهای تبلیغاتی زیادی شرکت میکردند. در این برنامهها از جمله در برنامهای که سال ۱۹۳۶ در جزیره نوردرنای برگزار شد، هزاران زنی را میدیدیم که بر روی تپههای شنی آواز میخوانند و به تماشای طلوع و غروب خورشید مینشینند. هر شب نیز موضوعاتی مانند «خانه مسکونی آلمانی» به بحث و تبادل نظر گذاشته میشد و به عنوان خداحافظی سرود «پیروزی مقدس» را میخواندند. بسیاری از زنان نازی که در چنین برنامههایی شرکت داشتند در طول برنامه از امکاناتی برخوردار بودند که در زندگی شخصی و زناشویی بهرهای از آن نداشتند.
یکی از بزرگترین کمپینهای رژیم نازی کمپین موسوم به «علیه دستمزد مضاعف» بود. بر این اساس چنانچه زن خانواده از شغل خود به نفع زندگی زناشوییاش استعفا میداد، پولی تحت عنوان «وام ازدواج» دریافت میکرد و با به دنیا آوردن هر فرزند یکچهارم از بدهیاش کاسته میشد و با تولد چهارمین فرزند نه تنها بدهی صفر میشد بلکه مدال برنز مادر به زن خانواده اعطا میگردید.
بر اساس تصمیم حزب نازی، زنانی که صاحب مشاغل مهم و پردرآمد بودند با کنارهگیری از شغلهای خود میتوانستند در روستاها به کشاورزی پرداخته و یا به خانهداری بسنده کنند و البته با این کار پستهای بهتری برای مردان آزاد میشد. نرخ کارمندان مرد و زن در ادارات دولتی وضعیت عجیبی داشت. در همان حال که شمار کارمندان مرد تا سال ۱۹۳۹ افزایشی ۲۳ درصدی را نشان میداد، از شمار کارمندان زن به میزان ۵.۵ درصد کاسته شده بود. به همین خاطر در حوزههای کارمندی نغمههای اعتراض شنیده میشد و حتی زنان سازمانی حزب نازی هم از تغییر شغل و یا استعفا خودداری میکردند.
اگرچه برنامهها و سیاستهای دولت نازی در رابطه با زنان در حد مفهوم «بچهداری، آشپزی و فعالیتهای جنگی در پشت جبهه» تنزل کرد اما این سیاستها از جهتی دیگر نتیجه مثبتی داشت. به باور بسیاری از مورخان و جامعهشناسان تاکید بر نقش زنان به عنوان مادر و الگوی ایثار و فداکاری، برای نخستین بار در تاریخ بشر پختن و نظافت کردن و تولد و تربیت فرزندان که تا آن زمان وظیفه بدیهی زنان شمرده میشد، از سوی حکمرانان جامعه به عنوان شغلی پراهمیت به رسمیت شناخته شد.
منبع: اشپیگل
نظر شما :