غرضی: در ۸۷ دادگاه بازرگان حاضر بودم
به گزارش خبرگزاری تسنیم، از طنین صدای قرآن برادر و توصیه به دقت در معانی قرآن تا سکوتش در فرنگ، ۸۰ سال درازا داشت تا مهدی بازرگان از تدریس در دانشگاه، ریاست هیئت مدیره خلع ید از شرکت نفت انگلیسی، عضویت در جبهه ملی و تشکیل نهضت آزادی، به نخستوزیری و نمایندگی مجلس برسد و در نهایت دار فانی را نه در زمین بلکه در آسمان وداع بگوید و از میان مردم رخت بربندد.
سخن گفتن از مهدی بازرگان، کسی که گاهی از چارچوبها میگریخت و به جای ۲۰، نمره ۲۲ در درس ترمودینامیک، به شاگردش مصطفی چمران داد، کمی سخت به نظر میآید. در این مسیر ۸۰ ساله شاید برخی علاقهمند باشند که ۸۰ سال زندگی مهندس بازرگان را سفید سفید و یا سیاه سیاه ببینند ولی هر دو این دیدگاهها انسان را به بازرگان حقیقی نمیرساند و تنها برشی از زندگی او را به نمایش میگذارد. یکی از معدود افرادی که نه از تیره موافقین و نه از مخالفین بازرگان بوده و به گفته خودش تمام ۸۷ جلسه دادگاه بازرگان را در پادگان عشرتآباد حاضر بوده، سید محمد غرضی است که در آن روزگار برای تحصیل در دانشگاه راهی تهران میشود. او که از معدود افرادی است که در آن دوران در متن حوادث بوده و اکنون نیز حافظه تاریخیاش کممثال است، در این مصاحبه سعی میکند که بازرگان واقعی را به تصویر بکشد و حتی گاهی با خود کلنجار میرود و در نهایت میگوید «زبانم نمیگردد که بگویم مهندس فقط مبارز بود چون در نوع تحلیل و تفسیر و اعتقاداتش، جریان انقلابی از او ظاهر میشد.»
این مصاحبه با مهندس غرضی که پایانش به نیمه شب رسید، معطوف به سالهای ۴۰ تا ۵۵ زندگی سیاسی مرحوم مهندس بازرگان است . غرضی در این گفتوگو در خصوص اینکه اولین بار نام مهندس بازرگان را کجا شنیدید، گفت: هفده ساله بودم که واعظی از تهران به نام حاج آقای انصاری به اصفهان آمد و در سرایی سخنرانی میکرد و میگفت که رفته بودیم خانه مهندس بازرگان و به جای ۱۷ مهر، ۱۷ جانماز پهن کرده. او میخواست بگوید که در منزل آقای بازرگان ۱۷ جانماز پیدا میشود و ایشان یک آدم متدین نمازخوان فعال است.
وی با بیان اینکه بعد از ۱۵ خرداد، تنها اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» را مرحوم آیتالله طالقانی نوشت و به مرحوم عراقزاده دادند و او به صورت واحد ۱۰۰ هزارتایی در تهران منتشر و توزیع کرد، افزود: بعد از توزیع بیانیه، ساواک فهمید چه اتفاقی افتاده است. آنها این اعلامیه را گردن نهضت آزادی انداختند و محاکمات آقای بازرگان و نهضت در سال ۴۳ برگزار شد.
این فعال انقلابی با اشاره به محاکمات مرحوم بازرگان، تصریح کرد: تمام ۸۷ جلسه محاکمه مرحوم بازرگان که در پادگان امام حسین(ع) که آن موقع به عنوان عشرتآباد معروف بود، را شرکت کردم. جلسات ۲ تا ۳ ساعت و نیم درازا داشت و پس از آن بلافاصله نوارش را «شرف عرضی» شاه میبردند.
غرضی ادامه داد: این دادگاهها مذاکرهای بین نهضت آزادی و شاه بود و آقایان بازرگان و مرحوم طالقانی هم میدانستند چه کار میکنند. به یاد دارم موقعی که آقای بازرگان میخواستند شاه را تحقیر کنند، گفتند قبل از افتتاح سد دز، شاه برای افتتاح رفت. در آنجا چگونگی کارکرد سد را پرسید. مسئولین به او میگویند که آب میرود و پرههای توربین را میگرداند. شاه تحمل نمیکند که حرف تمام شود و با صدای بلند و تند میگوید ایران یک کشور کم آب است؛ چرا آب را میبرید به پرههای توربین؟ این حرف را مهندس زدند و قرهباغی از جایش بلند شد و گفت آقا توهین کردی و بازرگان گفت من کی توهین کردم؟ خلاصه بین مرحوم بازرگان و قرهباغی در دادگاه دعوا شد. آقای بازرگان گفت نوار را برگردانید. قرهباغی گفت من رئیس دادگاهم و نمیگذارم نوار برگردد. در این ۸۷ جلسه دادگاه، تمام شریانهای حیاتی کشور مورد بحث قرار گرفت.
وی در خصوص دیدار نهضت آزادی با امام خمینی(ره) و عدم قبول دیدار امام با آنان تحت عنوان نهضت آزادی اظهار داشت: در زمانی که رژیم میخواست آقای بازرگان و طالقانی را محاکمه کند، دادگاه طیب و آقای رضایی هم در جریان بود. این دو محاکمه تقریباً همزمان انجام میشد و هر دو در عشرتآباد بود. وقتی ما به عنوان دانشجو به عشرتآباد میرفتیم، بین۵۰ تا ۱۵۰ نفر برای بازرگان میآمدند و دادگاه هم ۷۰ نفر را راه میداد.
این فعال انقلابی ادامه داد: ولی در مورد دادگاه مرحوم رضایی و طیب ۳۰-۲۰ هزار نفر در پادگان برای حضور در دادگاه جمع میشدند. اصلاً تفاوت خیلی زیاد اجتماعی بین این دو جریان بود، یعنی در مورد مرحوم طیب و رضایی آن موقع به صورت وسیع از جنوب شهر مردم جلوی پادگان جمع میشدند که خودش یک نمایش قدرت بود ولی در مورد این آقایان، این اتفاق نمیافتاد.
غرضی در خصوص دیدگاه مرحوم بازرگان به مبارزه گفت: مهندس بازرگان در محاکماتشان میگفتند «این آخرین دادگاهی است که تشکیل میشود و مشروطه را قبول دارد؛ من بعد دادگاهی که تشکیل شود، قانون اساسی را قبول ندارد.» البته این اتفاق هم افتاد، یعنی بعد از اینکه سران نهضت آزادی محاکمه شدند، از سالهای ۴۴ و ۴۶ و ۴۸ و ۵۰ به بعد، هر چه دادگاه تشکیل شد، دادگاه کسانی بود که دیگر به مشروطه و نظام شاهنشاهی اعتقادی نداشتند.
وی از عدم مقابله نهضت آزادی با جریان انقلاب اسلامی پیش از ۲۲ بهمن گفت و تصریح کرد: جریان انقلاب همه جریانات سیاسی موجود در جامعه از جمله حزب توده، منافقین و نهضت آزادی را محو کرد و آنان هیچ اثری در انقلاب نداشتند؛ نه شعاری داشتند و نه جمعیتی و نه کسی از اینها حمایت میکرد.
این فعال انقلابی در خصوص نقش و وزن نهضت آزادی در پیروزی مبارزات با تاکید بر اینکه اصلاً نقش امام با نهضت آزادی قابل مقایسه نیست و آنها وزنی نداشتند، خاطرنشان کرد: جریانات اجتماعی مثل نهضت آزادی و جبهه ملی در قبل از سالهای ۴۲ از جریانات اجتماعی تاثیرگذار بودند ولی بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ دیگر تاثیرگذار نبودند.
غرضی در خصوص تظاهرات نیروهای انقلابی و طرفداران نهضت آزادی اظهار داشت: جریان ۱۵ خرداد یک جریان تمام عیار ضد رژیم است. مردم به صورت کامل ایستادند و شهید دادند و یک مقاومت مستقیم را نشان دادند. من جمعیتی را که در روزهای ۱۳و ۱۴ و ۱۵خرداد در سبزه میدان و اطراف شمسالعماره دیدم، قابل مقایسه با تظاهرات نهضتیها نبود. وقتی که جبهه ملی یا نهضت آزادی تظاهراتی میگذاشتند، تعداد بسیار کمی میآمدند و آنها را هم معمولاً با یک ماشین آبپاش و پلیس باطوم بهدست، متفرق میکردند.
به گفته وی، در اول بهمن سال ۴۰ که بین شاه و امینی دعوا شده بود و در دانشگاه تظاهرات شد و این اولین باری بود که گاردیها با چوب و چماق در دانشگاه ریختند و همه را زدند و کسی یارای مقاومت نداشت، تفاوت بین نیروهای نهضت و جبهه ملی و آن نیروی مردمی امام خمینی(ره) خیلی زیاد بود.
این فعال انقلابی شروع ایرادات به نهضت آزادی را مربوط به مرامنامهشان دانست و تصریح کرد: وقتی جوانان مرامنامه نهضت آزادی را که در آن آمده بود، ایرانی، مصدقی و مسلمان هستیم، دیدند و با جریانهای اصفهان و ۳۰ تیر و ۲۸ مرداد اصفهان مقایسه کردند، برای بسیاری از جوانان نسبت به نهضت آزادی، بیمیلی پیدا شد که مثلاً یعنی چه که ما مصدقی هستیم؟
غرضی در خصوص مرحوم بازرگان گفت: تصور مهندس از اداره کشور، یک دولت درست و حسابی، چارچوبدار و منطقی و خیلی منظم که کسی در آن دروغ نگوید و... بود و با اینکه یک دفعه بزنیم سیستم حکومتی را از بین ببریم، خیلی موافق نبود. به همین دلیل وقتی که نخستوزیر شدند، بلافاصله با گرفتاریهای زیادی روبهرو شدند و استعفا دادند و رفتند. مهندس یک مسلمان متعهد، متدین و مبارز است ولی با انقلاب خیلی فاصله دارد. امام هم با این روشهای مشروطهای و بده و بستانی موافق نبودند والا ۱۵ خرداد بوجود نمیآمد.
نظر شما :