واکنش پری صابری، فخرالدین انوار و جهانگیر هدایت به گفته‌های کیمیایی

۱۰ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۹:۱۱ کد : ۴۳۵۷ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: پری صابری، کارگردان تئا‌تر و از دوستان صمیمی فروغ فرخزاد می‌گوید روایت مسعود کیمیایی از ماجرای غسل فروغ را تا به حال نشنیده‌ است؛ فخرالدین انوار و جهانگیر هدایت هم به گفته‌های کیمیایی واکنش نشان داده‌اند.

 

مسعود کیمیایی در گفت‌وگو با روزنامه شرق، خاطراتی گفت که حالا جنجال به پا کرده است. از حرف‌هایش درباره دولت‌آبادی و هدایت گرفته تا ماجرای غسل دادن پیکر فروغ فرخزاد شاعر. کیمیایی در این گفت‌وگو درباره روز خاکسپاری فروغ در بهمن ۱۳۴۵، گفته است: «فروغ فرخزاد در حادثه رانندگی سرش به جدول می‌خورد و کشته می‌شود. باید فردا برویم از پزشکی‌ قانونی جنازه‌اش را تحویل بگیریم و تشییع کنیم. اتومبیل خواهرم را می‌گیرم. ۱۹ ساله‌ام. تصدیق رانندگی ندارم. همه سوار می‌شوند. محمدعلی سپانلو، مهرداد صمدی، اسماعیل نوری‌ علاء و احمدرضا احمدی. راه می‌افتیم به سمت پزشکی‌ قانونی. جنازه را با آمبولانس حمل می‌کنند. تند می‌رود. همه جا می‌مانند. جا مانده‌ها می‌روند ظهیرالدوله. ما به‌ دنبال آمبولانس می‌پیچیم زرگنده، آنجا یک غسالخانه هست. مردی از غسالخانه بیرون می‌آید. می‌گوید: غسال ‌زن نداریم. باید به مرحوم محرم شوید. خطبه‌ای خوانده می‌شود. دو نفر از ما به فروغ محرم می‌شویم. می‌شویم برادران او. روی او آب می‌ریزیم. (لحظه‌ای سکوت) مگر می‌شود کسی این حوادث را دیده باشد و دروغ بگوید؟ مگر می‌تواند به خود اجازه دهد چیز دیگری بگوید؟ فیلمساز آینده این سرزمین است. اصلا مگر می‌تواند از این‌ها خلاص شود؟»

 

اما این روایتی است که پری صابری از شنیدن آن حسابی تعجب می‌کند: «من این داستان را الان می‌شنوم و اصلا نمی‌دانم که واقعیت دارد یا نه، اما به نظرم باید به گفته خواهر فروغ، پوران اعتماد کرد چون او بهرحال از اعضای اصلی خانواده فروغ بوده و بهتر از همه ما در جریان آن اتفاق قرار داشته است.»

 

صابری به «خبرآنلاین» می‌گوید که آن روز آنقدر ظهیرالدوله، گورستانی که فروغ در آنجا به خاک سپرده شد شلوغ بود که «از در و دیوارش آدم می‌ریخت»: «یادم هست فشار جمعیت به حدی بود که چند نفر به داخل مزار کنده شده فروغ افتادند و حتی خود من هم نزدیک بود به داخل گور بیفتم.»

 

او اضافه می‌کند: «در آن روز کسی از هنرمندان مطرح کشور نبود که در ظهیرالدوله حضور نیافته باشد و همه شیون می‌کردند. حتی کسانی که به فروغ می‌تاختند و او را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند هم بی‌محابا می‌گریستند و وضعیت به شکلی بود که ابراهیم گلستان، که به آنجا آمده بود نتوانست این فضا را تحمل کند و آنقدر حالش بد شد که او را به خانه بردند و در نتیجه در هنگام خاکسپاری فروغ، آنجا نبود.»

 

صابری در مورد داستان غسل فروغ توسط کیمیایی می‌گوید: «من هرگز این ماجرا را تا به امروز از زبان کسی نشنیده بودم و نمی‌توانم آن را تایید یا تکذیب کنم چون اصلا در جریان این موضوع نیستم اما کماکان معتقدم که باید به روایت خواهر فروغ اعتماد کرد.»

 

پوران فرخزاد، خواهر فروغ هم ضمن اظهار تعجب از روایت مسعود کیمیایی از این واقعه به «تابناک» گفت: «با کمال احترامی که برای آقای کیمیایی قائلم، گفته‌هایشان را تکذیب می‌کنم و متاسفانه تمام این‌ها که گفته‌اند، داستان است. ایشان هیچ نقشی در غسل فروغ نداشت و من یادم نمی‌آید اصلاً ایشان را دیده باشم. تصاویر این تشییع جنازه نیز ثبت شده و مشخص است که جایگاه‌ها چگونه بوده است.»

 

فخرالدین انوار، یکی از معاونان سابق سازمان سینمایی نیز به برخی اظهارات کیمیایی پاسخ داد. او در «شرق» نوشت: «متن گفت‌وگویی با جناب آقای مسعود کیمیایی فیلمساز برجسته سینمای ایران به چاپ رسیده است. ضمن احترام به آقای کیمیایی، نظر به گذشت نزدیک به ۳۰ سال از آن زمان و رجوع به مستندات تاریخی، مراتب زیر جهت روشن شدن اذهان خوانندگان محترم اعلام می‌گردد:

 

۱- مسئولیت اینجانب در وزارت ارشاد از خرداد ۱۳۶۲ آغاز شد و در فروردین ۱۳۷۳ خاتمه یافت.

 

۲- فیلم «خط قرمز» به کارگردانی آقای کیمیایی در سال ۱۳۶۱ توسط شورای بازبینی مردود اعلام می‌شود. دلیل ذکر شده، حضور بی‌حجاب خانم‌های بازیگر در فیلم بوده است.

 

۳- مسئولیت بازبینی و صدور پروانه نمایش همواره بر عهده شورای بازبینی و اداره کل نظارت و ارزشیابی بوده است و لذا نه اینجانب و نه جناب آقای بهشتی مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی هرگز مستقیما اقدام به بازبینی و احتمالا حک و اصلاح فیلم نمی‌کردیم.

 

۴- همه فیلمسازان محترم به شرایط سیاسی - اجتماعی پس از پیروزی انقلاب آشنا بوده و رعایت ضوابط و مرزهای اخلاقی و حساسیت برانگیز را در تولیدات سینمایی خود مد نظر داشتند. اینجانب منکر پیشنهاد انجام حک و اصلاح برخی از فیلم‌ها توسط شورای بازبینی نیستم لیکن به شهادت آمار و ارقام موجود و در مقایسه با سایر دوره‌ها و با توجه به ۱۱ سال مسئولیت ما در راه‌اندازی و استقرار جامعه سینمایی متشخص و معتبر در این سرزمین، کمترین تعداد فیلم مردودی و کمترین حجم اصلاحی در همین دوره بوده است.

 

۵- رعایت حرمت فیلمسازان و هنرمندان جزء مهمی از اصول سیاست‌های امور سینمایی بوده است؛ لذا ما هرگز نه جناب آقای کیمیایی و نه هیچ هنرمند دیگری را درجه‌بندی نکرده‌ایم. درجه «ج» نه به ایشان بلکه به فیلم «تیغ و ابریشم» داده شده است. درجه‌بندی فیلم‌ها توسط گروهی از کار‌شناسان سینمایی صورت می‌گرفت. اگر چه همواره در اینگونه تصمیم‌گیری‌ها احتمال خطا وجود داشته است لیکن برای ارزیابی دقیق‌تر فیلم «تیغ و ابریشم»، خوانندگان محترم را به کتاب «تاریخ سینمای ایران» جلد دوم نوشته آقای جمال امید، نشر روزنه صفحات ۴۸۲ تا ۴۸۷ ارجاع می‌دهم.»

 

جهانگیر هدایت، برادر‌زاده صادق هدایت هم به بخش دیگری از گفت‌وگوی کیمیایی واکنش نشان داد و به سایت «پیام نو» گفت: «مسعود کیمیایی متولد ۱۳۲۰ است به این معنا که در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ زمانی که صادق هدایت خودکشی کرد کیمیایی ۹ سال بیشتر نداشته است. ایشان در چند سالگی آقای هدایت را می‌دیدند؟»

 

کیمیایی گفته بود: «من ۱۰ ساله‌ام و همه این وقایع دارد پیرامون من رخ می‌دهد. در گوشه‌ای از همین شهر هیاهوزده «گری کوپر» هم هست که می‌توانی بروی آن را روی پرده ببینی. مرد آرام و بلندقدی که با شیاطین می‌جنگد. در‌‌ همان گوشه آرام شهر، «صادق هدایت» هست. یا «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «ابراهیم گلستان»، «احمد محمود» و «غلامحسین ساعدی» که گاه با آن‌ها دیدار می‌کنی. ‌داری قد می‌کشی.»

 

جهانگیر هدایت می‌گوید: «فرض می‌کنیم ایشان هدایت را دیده است با دیدن لحظه‌ای یک فرد در کوچه یا خیابان که ارتباطی برقرار نمی‌شود. یک بچه ده ساله که آثار نویسنده‌های این‌چنینی را نمی‌شناسد با یک بار دیدن یک نویسنده چه ویژگی برایش ایجاد می‌شود؟ من از آقای کیمیایی تعجب می‌کنم که تعریف دیدار با یک نویسنده در آن سن و سال چه سودی برایشان داشته است؟ حال اگر بچه‌ای بود که با آن فرد زندگی کرده بود و یا به واسطه داشتن پدر یا مادری هنرمند در چنین مکان‌هایی آمد و شد داشت شاید تاثیراتی در آینده‌اش ایجاد می‌شد اما صرف دیدن یک نویسنده در بچگی چه اتفاق مثبتی محسوب می‌شود؟»

 

برادرزاده صادق هدایت با تاکید بر اینکه ادعاهایی که مطرح می‌شود باید به این نتیجه منجر شود که امتیازی را با خود به همراه بیاورد، خاطرنشان کرد: «امتیازی از گفتن این حرف حاصل نمی‌شود پس گفتنش چه فایده‌ای دارد؟ مسعود کیمیایی اولین فیلم را از کتاب صادق هدایت با نام «داش آکل» ساخت و من به عنوان وارث هدایت با او کار کردم. وقتی این امتیاز وجود دارد چه نیازی به ادعاهای این‌چنینی است.»

 

او درباره ادعاهای بی‌شماری که مطرح می‌شود، گفت: «گاهی مردی ۵۴ ساله پیش من می‌آید و می‌گوید من با هدایت دوست بوده‌ام. هدایت ۶۳ سال است که فوت کرده است حال کسی که ۵۴ سال دارد چطور با هدایت دوست بوده است، نمی‌دانم. در واقع این ادعا‌ها جنبهٔ روانی دارد و نوعی گزافه‌گویی است. فردی که مقامی دارد چرا باید با توسل به چنین ادعاهای دروغینی مقام خود را بالا‌تر ببرد. به نظرم چنین فردی نه تنها مقام خود را بالا نمی‌برد بلکه از مقام خود در جامعه هم می‌کاهد.»

 

جهانگیر هدایت با اشاره به هم‌دوره‌ای نبودن عمویش با غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی تصریح کرد: «این نویسنده‌ها هیچ کدام هم‌دوره‌ای هم نبودند. هدایت از دهه ۱۰ تا ۲۲ نویسنده مطرحی بود، این نویسندگان در آن زمان کجا بودند. آقای ساعدی در سال ۲۰ بچه‌ای ۶ ساله بوده است. صادقی هم سال ۱۳۳۴ متولد شده که اصلا در آن زمان هدایت زنده نبود.»

کلید واژه ها: پری صابری فخرالدین انوار جهانگیر هدایت مسعود کیمیایی فروغ فرخزاد


نظر شما :