اسناد محرمانه رسوایی ریگان؛ عملیات ارسال سلاح به ایران

ترجمه: شیدا قماشچی
۲۵ شهریور ۱۳۹۳ | ۱۶:۵۱ کد : ۴۶۹۶ وقایع اتفاقیه
اسناد محرمانه رسوایی ریگان؛ عملیات ارسال سلاح به ایران
«بالاخره ماجرای ایران - کنترا و جنجالی که دولت ریگان آفرید به کتابی تاریخی تبدیل شد…مالکوم برن این داستان پیچیده را به نحو فوق‌العاده‌ای بازگو کرده است.»

سیمور هرش

 

تاریخ ایرانی: کتاب جدیدی درباره رسوایی ایران - کنترا منتشر شده که نشان می‌دهد رونالد ریگان در قلب این ماجرا قرار داشته است. او برای آزادی آمریکایی‌های گروگان گرفته شده در لبنان، قوانین ایالات متحده را زیر پا گذاشت ولی از عهدهٔ پذیرفتن عواقب و پیامدهای تصمیماتش برنیامد.

 

کتاب ۴۴۸ صفحه‌ای «ایران - کنترا: رسوایی ریگان و سوءاستفاده از مقام ریاست جمهوری»، جزئیات تاریخی، سیاسی و پیش‌زمینه‌های ساختاری را تشریح می‌کند که در ‌‌نهایت به این ماجرا ختم شدند. این کتاب از ده‌ها هزار سندی بهره برده است که پیش از این محرمانه محسوب می‌شدند و با استفاده از این اسناد تصمیمات و عملکردهای دولت به دقت توصیف شده و دلایل اتخاذ برخی از تصمیم ها - هم در زمان وقوع ماجرا و نیز پس از پایان آن - به بحث گذاشته می‌شود. (اختلافات عمده‌ای در میان برخی از این توضیحات به چشم می‌خورد.) این مجلد فقط به طرف آمریکایی نمی‌پردازد بلکه با کمک اسناد و مصاحبه‌ها، نظرات و اعمال طرف‌های ایرانی، اسرائیلی، نیکاراگوئه‌ای و دیگرانی که در این ماجرا دست داشته‌اند را نیز بررسی می‌کند. بسیاری از این نقطه نظر‌ها نخستین بار است که منتشر می‌شوند.

 

ایران - کنترا نخستین رسوایی‌ای است که توسط مقامات مختلف مورد تحقیق و بررسی طولانی و کامل قرار گرفت. کمیسیون تاور، کمیته مشترک کنگره و یک شورای مستقل این تحقیقات را انجام دادند. محدودیت‌های هر کدام از این دستگاه‌ها باعث شد تا این ماجرا ناتمام باقی بماند و راه برای سوءاستفادهٔ روسای جمهور و دولت‌های بعدی از قدرت گشوده شد. با وجود اینکه گروه‌های زیادی در این رسوایی دخیل بودند - از جمله کنگره آمریکا که نتوانست جلوی ماجرا را بگیرد و قانون‌های مناسب را در زمان مقتضی به تصویب برساند - اما نقش رئیس‌جمهور و مشاوران ارشدش در این قضیه از همه پررنگتر است. در بخش آخر این مقاله اسنادی گردهم آورده شده‌اند که به تازگی از رده‌بندی محرمانه خارج شده و طرز فکر و نحوهٔ اجرای تصمیمات رئیس‌جمهور را نشان می‌دهند.

 

این بخش از مقاله از توضیح ناشر کتاب گرفته شده است: ماجرا زمانی فاش شد که در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ یک سرباز نیکاراگوئه هواپیمای آمریکایی حامل اسلحه برای جنگجویان غیرنظامی کنترا را سرنگون و برنامهٔ مخفیانهٔ ایالات متحده را افشا کرد. یک ماه بعد گزارش‌ها نشان دادند که واشنگتن در ازای کمک ایران به آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، به صورت مخفیانه اسلحه در اختیار ایران قرار می‌داده است (کشوری که دشمن اصلی آمریکا و حامی تروریسم محسوب می‌شد). مشخص شد که علیرغم دستور موکد کنگره، سود حاصل از فروش اسلحه صرف حمایت از کنترا‌ها می‌شده است.

 

در پی طوفانی که برپا شد جزئیات شوکه‌کننده‌ای هم منتشر شدند، احتمال احضار به دادگاه و اعلام جرم قوت گرفت و مردم آمریکا با مساله‌ای مواجه شدند که در عین اهمیت بسیار گیج‌کننده بود. رونالد ریگان در مرکز این اغتشاش قرار داشت و می‌بایست به سؤالات مختلف دربارهٔ جنگ‌های غیرقانونی، همکاری با تروریسم و سوءاستفاده از قدرت پاسخ دهد. این قضیه علیرغم اهمیتش از دایرهٔ توجه عموم مردم به بیرون رانده شد و رسانه‌ها پس از سال‌ها مشاجره و درگیری قضایی برای جلوگیری از یک فاجعهٔ دیگر همچون واترگیت خاموش شدند. در نتیجه مردم آمریکا نتوانستند به کل قضیه پی ببرند.

 

با مطالعهٔ دقیق اسناد از رده‌بندی خارج شده (که پیش‌تر جزو مدارک محرمانهٔ تحت بررسی محسوب می‌شدند) و گردآوری مجموعه‌ای از گزارش‌ها، کتاب جدید مالکوم برن این وقایع را در جایگاه تاریخی و سیاسی‌شان قرار می‌دهد (از همه مهم‌تر جنگ سرد و تقسیم‌بندی‌های بسیار حساس داخلی).

 

برن در این مجموعه بررسی می‌کند که این ماجرا چگونه شکل گرفته و به دقت روابط را واشکافی می‌کند؛ همچنین از افسانه‌هایی که در حاشیهٔ این ماجرا پدید آمدند همچون کیک‌، کلید‌، انجیل‌، پرونده‌های گمراه‌‌کننده و …پرده برمی‌دارد. در آخر، کتاب «ایران – کنترا» نتیجه می‌گیرد که این ماجرا نمی‌توانسته بدون آگاهی و موافقت بالا‌ترین مقامات آمریکایی صورت گرفته باشد. برن از الگوهای تردیدبرانگیزی پرده‌برداری می‌کند که دستورات رئیس‌جمهور، معاون رئیس‌جمهور، وزرای امور خارجه و دفاع را در هستهٔ اصلی ماجرا قرار می‌دهد.

 

کتاب با اشاره به اینکه افراد دخیل در این ماجرا هیچگونه عواقبی را متحمل نشدند پرسش مهمی را مطرح می‌کند و توانایی نظام جاری در کنترل روسای جمهور و جلوگیری از سوءاستفاده از مقام را زیر سؤال می‌برد و امکان بروز مشکلات مشابه در آینده را هشدار می‌دهد.

 

در نگارش کتاب از اسناد زیر بهره گرفته شده است؛ این مدارک نشان می‌دهند که اعضای تصمیم‌گیر در دولت ریگان چگونه به دو مسالهٔ مورد نظر رئیس‌جمهور توجه نشان داده‌اند: مسالهٔ گروگان‌ها در لبنان و کنتراهای نیکاراگوئه. آمریکایی‌ها ریگان را شخصیتی کارتونی و نادان می‌دانستند ولی این اسناد نشان می‌دهند که برخلاف تصور، ریگان بسیار به اوضاع مسلط بود و کاملا می‌دانست که چه می‌خواهد.

 

 

سند شماره ۱: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: شدت یافتن جنگ خلیج، ۱۷ می‌ ۱۹۸۴، فوق محرمانه

 

در یادداشت‌های جلسهٔ مربوط به افزایش تنش‌ها در جنگ ایران - عراق، رئیس‌جمهور و مشاوران ارشدش دربارهٔ درخواست فوری ملک فهد، پادشاه عربستان که توسط شاهزاده بندر، سفیر عربستان در واشنگتن انتقال داده شده بود بحث می‌کنند. پادشاه عربستان خواستار کمک ایالات متحده بود تا با حملات طرفین درگیر در جنگ به سمت کشتی‌های خلیج فارس مقابله کند چرا که این حملات ارسال نفت از تنگه هرمز را تهدید می‌کردند. اظهارنظرهای ریگان نشان می‌دهند که او از جزئیات حوادث نیز آگاهی داشته و در تلاش بوده تا مسائل کلیدی که به او در تصمیم‌گیری‌هایش کمک می‌کردند را دریابد. ریگان در پاسخ به جورج شولتز، وزیر امور خارجه که به عقب‌نشینی ایالات متحده از لبنان در پاییز سال قبل اشاره کرد با جدیت می‌گوید: «نمی‌توانیم یک بار دیگر تمام وجهه‌ای را که ساخته‌ایم تخریب کنیم.»

 

لازم به ذکر است که درخواست عربستان سعودی زمانی مطرح شد که رابرت مک‌فارلین با شاهزاده بندر تماس گرفت تا سعودی‌ها به صورت مخفیانه به کنترا‌های نیکاراگوئه کمک‌رسانی کنند. بندر به سرعت پاسخ می‌دهد که شاه فهد تصمیم دارد تا ماهیانه مبلغ ۱ میلیون دلار را به این منظور هزینه کند؛ این رقم ظرف چند ماه دو برابر شد. همزمانی درخواست عربستان سعودی مشخص می‌کند که ملک فهد قصد داشت تا دولت آمریکا سریعا کمک‌های عربستان سعودی را جبران کند. قانون ایالات متحده در آن زمان هرگونه معامله با دولت‌های خارجی حامی کنترا را ممنوع کرده بود.

 

 

سند شماره ۲: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: آمریکای مرکزی، ۲۵ ژوئن ۱۹۸۴، محرمانه

 

این سند بحث دربارهٔ درخواست کمک از دولت‌های خارجی به کنترا‌ها را مطرح می‌کند. پیش‌بینی می‌شد که کنگره کمک‌های رسمی را در پایان سال ۱۹۸۴ قطع کند. شولتز (وزیر امور خارجه) به همکارانش خاطرنشان می‌کند که جیمز بیکر (رئیس دفتر کاخ سفید) به او هشدار داده است که: «سعی در دریافت کمک مالی از کشورهای خارجی جرم محسوب می‌شود.» جورج بوش، معاون رئیس‌جمهور مخالفت می‌کند: «هیچ کس نمی‌تواند به این موضوع اعتراض کند که چرا آمریکا، کشور دیگری را به حمایت از گروه‌های ضد ساندیست ترغیب کرده است. تنها در صورتی مشکل پدید می‌آید که آمریکا در قبال این کمک‌ها به کشور سوم خدماتی ارائه بدهد و این شبهه در مردم ایجاد شود که نوعی معامله صورت گرفته است.» بعد‌ها بوش معامله با هندوراس را نیز به همین طریق توجیه کرد. ریگان جلسه را ختم می‌کند و از همه می‌خواهد که در این مورد سکوت کامل اختیار کنند: «اگر این موضوع به بیرون درز پیدا کند همگی‌مان را در مقابل کاخ سفید آویزان می‌کنند تا بفهمیم چه کسی این کار را انجام داده است.»

 

 

سند شماره ۳: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: بررسی فعالیت‌های ویژهٔ آمریکای مرکزی، ۱۱ سپتامبر ۱۹۸۴، فوق‌ محرمانه

 

فضای این جلسه نشان از بحران‌های قریب‌الوقوع دارد و اعضای جلسه راجع به هواپیمای ال-۳۹ بلغارستان که در اختیار ساندیست‌ها قرار گرفته است، بحث می‌کنند. هراس آمریکا از کمک‌های نظامی بلوک شرق به نیکاراگوئه افزایش یافت. این پرسش همواره مطرح بود که چگونه می‌توان مردم آمریکا را از جدی بودن این تهدید آگاه کرد، اما دولت نتوانسته بود در این زمینه موفقیتی کسب کند؛ مردم بار‌ها متوجه شده بودند که دولت واقعیت‌ها را تحریف کرده و اغراق‌آمیز جلوه می‌دهد. جالب است بدانیم در حالی که کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع پیشنهاد می‌کرد که ایالات متحده آمریکا «ارسال این هواپیما‌ها را تغییری اساسی در معادلات قدرت در منطقه اعلام کند»، جورج شولتز گوشزد می‌کند که هندوراس هواپیماهای فرانسوی بیشتری در اختیار دارد و «بعید است که بتوانیم جلوی سر و صدای مردم را بگیریم». ریگان در این جلسه اعلام می‌کند که به یک استراتژی اطلاعاتی نیاز است تا کنترا‌ها را نزد افکار عمومی محبوب جلوه کنند.

 

 

سند شماره ۴: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: پاسخگویی به تهدید علیه گروگان‌های آمریکایی در لبنان، ۱۸ ژانویه ۱۹۸۵، فوق محرمانه

 

چند ماه پیش از تایید معاملهٔ بحث‌برانگیز «اسلحه در برابر آزادی گروگان‌ها» با ایران، رونالد ریگان از امکان بروز یک تنش دیگر در خاورمیانه صحبت می‌کند: این احتمال که گروگان‌های آمریکایی در لبنان محاکمه شده و حتی اعدام شوند. اسناد نشان می‌دهند که موضوع گروگان‌ها تا چه حد برای ریگان موضوعی حساس و پراهمیت تلقی می‌شده است. او اعلام می‌کند که در صورت وقوع چنین مساله‌ای به شدت واکنش نشان داده و نه تنها حزب‌الله لبنان که تمامی دارایی‌های ایران را هدف حمله شدید قرار خواهد داد. طبق این اسناد هنگامی ‌که جان پوین‌دکستر، مشاور امنیت ملی تائید کرد که آمریکا مواضع تعیین شده را هدف قرار خواهند داد، ریگان با انگشتان یک دست بشکن زده و اعلام کرد: «به این سرعت». رئیس‌جمهور حتی مایل نبود صبر کند تا بحث به پایان برسد و تائید نهایی را انجام بدهد، با این حال می‌گوید: «اگر حمله‌ها به تاخیر نیافتند.»

 

 

سند شماره ۵: کاسپار واینبرگر، دست‌نوشته‌ها از ملاقات در اقامتگاه خانوادگی رئیس‌جمهور در کاخ سفید، ۷ دسامبر ۱۹۸۵

 

پس از ارسال سه محموله اسلحه برای ایران توسط آمریکا از طریق اسرائیل، رئیس‌جمهور دستور داد که مقامات رده بالا در اقامتگاه خانوادگی کاخ سفید با یکدیگر ملاقات کنند تا دربارهٔ ادامهٔ عملیات مخفیانه تصمیم‌گیری شود. از مشاوران ارشد رئیس‌جمهور فقط جورج بوش، معاون او و ویلیام کیسی، رئیس سی‌آی‌ای در جلسه حضور نداشتند. در طول جلسه شولتز، وزیر امور خارجه و واینبرگر، وزیر دفاع کمافی‌السابق با این عملیات مخالفت می‌کردند و این عملیات را نه تنها از لحاظ سیاسی اشتباه که آن را غیرقانونی می‌شمردند زیرا آمریکا در حال ارسال اسلحه به ایران بود، کشوری که پیش‌تر آن را حامی تروریسم بین‌المللی معرفی کرده بود. در این یادداشت‌ها واینبرگر نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور مصمم بوده که علیرغم همهٔ موانع به عملیات ادامه دهد: «رئیس‌جمهور اصرار داشت که می‌تواند پاسخگوی جرایم غیرقانونی باشد ولی نمی‌تواند به این اتهام پاسخ دهد که ریگان، رئیس‌جمهوری بزرگ و با قدرت، شانس آزادی گروگان‌ها را از دست داده است.»

 

 

سند شماره ۶: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: بررسی سیاست‌های ایالات متحده در آمریکای مرکزی، ۱۰ ژانویه ۱۹۸۶، محرمانه 

 

همزمان با دستور کنگره برای متوقف کردن هرگونه پشتیبانی از کنترا‌ها تحت لایحهٔ بولاند، این جلسه با موضوع آمریکای مرکزی، نخستین جلسه‌ شورای امنیت ملی بود که در طی ۱۵ ماه گذشته با حضور تمامی اعضای شورا برگزار می‌شد و به بررسی موضوعات حساسی می‌پرداخت که معمولاً فقط با حضور اعضای خاص برگزار می‌شدند. موضوع اصلی جلسه آن بود که علیرغم مخالفت کنگره چگونه می‌توان به شورشیان کمک رساند. ریگان نشان داد که مصمم است تا سریع‌تر وارد عمل شده و از هر وسیله‌ای برای نیل به این هدف بهره بگیرد. او بر محرمانه بودن این جلسه تاکید کرد: «حداقل بخشی از این بودجه باید محرمانه باشد و دلیلی وجود ندارد تا سخنی از کمک‌های نظامی به میان بیاید.» سپس گفت که نارضایتی روسای مشترک در زمینهٔ موانع قانونی - که در ارتباطات مستقیم نظامی پدید می‌آید - را درک می‌کند. او خطاب به دریاسالار ویلیام کرو گفت: «متوجه هستم که چقدر برای افراد شما سخت است که با کنترا‌ها مذاکره کنند، شاید بهتر باشد که در جریان یک مهمانی باربکیو با هم معاشرت کنند.» از راه‌حل پیشنهادی ریگان بر می‌آید که یا اصلا از مشکلات اساسی قانونی در این زمینه آگاهی نداشته و یا عمدا به این مشکل بی‌توجهی نشان می‌داده است.

 

 

سند شماره ۷: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: آمریکای مرکزی، ۱۶ می ‌۱۹۸۶، محرمانه

 

در یک جلسهٔ مهم دیگر که دربارهٔ چگونگی کمک‌رسانی به کنترا‌ها بحث شد، گفت‌وگو‌ها شدت گرفت و درگیری پیش آمد. جورج شولتز به همراه نمایندهٔ مخصوص فیلیپ حبیب، با همکاران تندروی دیگر بر سر چگونگی ادامهٔ مذاکرات با ساندیست‌ها درگیر شدند. شولتز از «توهین به من و فیلیپ و وزارت امور خارجه برای شرکت در این مذاکرات» شکایت داشت. کاسپار واینبرگر این اتهام را رد کرد ولی شولتز بر سر حرف خود باقی ماند. رئیس‌جمهور نیز هر از چندی در این میان مداخله می‌کرد: «تنها توافقی مورد قبول است که دموکراسی در نیکاراگوئه را تضمین کند.» او چندین بار تاکید می‌کند که کنترا‌ها می‌بایست بر ماناگوا فشار بیاورند. ناتوانی اعضای جلسه در یافتن پاسخ به این پرسش که چگونه می‌بایست هزینه‌ها انتقال بیابند، کاملا مشهود است. واینبرگر می‌گوید: «همهٔ راه‌ها را امتحان کنید.»

 

پس از آنکه امکان استفاده از یک کشور سوم به بحث گذاشته شد ریگان سؤال عجیبی را مطرح می‌کند. در اسناد سؤال ریگان به این صورت ثبت شده است: «آیا با گروهی که هزینهٔ تبلیغات کنترا‌ها را پرداخت می‌کنند تماس گرفته‌اید؟ غیر از تبلیغات کار دیگری از دستشان بر می‌آید؟» اما گویا سؤال اینگونه مطرح نشده است. یک افسر عالی‌رتبه سی آی‌ای، آلن فیرس، رئیس نیروهای وظیفه در آمریکای مرکزی، به «وضوح» به یاد می‌آورد که رئیس‌جمهور از کلمات دیگری استفاده کرد: «خب، آدم‌های اولی (اولیور) چطور؟ کمکی از دستشان برنمی‌آید؟» این سخنان فیرس باعث می‌شود تا ادعای کاخ سفید زیر سؤال برود؛ کاخ سفید ادعا کرده بود که ریگان از فعالیت‌های غیرقانونی اولیور نورث، از اعضای شورای امنیت ملی، در کمک به شورشیان نیکاراگوئه آگاهی نداشته است.

 

 

سند شماره ۸: جلسهٔ گروه برنامه‌ریزی امنیت ملی، موضوع: آمریکای مرکزی، ۲۰ فوریه ۱۹۸۷، محرمانه

 

رئیس‌جمهور در برابر جنجال‌هایی که پس از افشای ماجرای ایران - کنترا در پایان سال ۱۹۸۶ در گرفتند، سر خم نکرد. علیرغم تحقیقات و بررسی‌ها در مورد حمایت غیرقانونی دولت از کنترا‌ها، مشروح جلسات نشان می‌دهند که او در آغاز جلسه «اعلام کرد که مصمم است تا در آمریکای مرکزی پیروز شود و زمان اندک است». او به شدت از ساندیست‌ها به خاطر بدعهدیشان انتقاد می‌کند و به مشاورانش می‌گوید: «ما باید داستان خودمان را روایت کنیم و با کمپین خبررسانی نادرست که از طرف رژیم نیکاراگوئه به راه افتاده است مقابله کنیم.» او به روش‌های کلامی بسنده نکرده و در پایان جلسه استفاده از زور را نیز جایز می‌داند: «این فکر در سرم می‌چرخد. دائم راجع به هلیکوپتر‌های ساندیست‌ها می‌خوانم و می‌شنوم. نیروهای ما توانایی آن را دارند تا پل‌ها و شبکه‌های برق را تخریب کنند ولی می‌توانند هلیکوپتر‌ها را هم نابود کنند؟» در پاسخ به سخنان کسی که به دلایل امنیتی حذف شده است، ریگان با هیجان می‌گوید: «بسیار عالی!»

کلید واژه ها: ایران - کنترا مالکوم برن مک فارلین


نظر شما :