یادمان مصدق در انتظار امضای آخر

باربد گلشیری از ترمیم تاریخ در ابن‌بابویه می‌گوید
۱۴ اسفند ۱۳۹۶ | ۱۹:۴۲ کد : ۶۲۱۴ وقایع اتفاقیه
باربد گلشیری از ترمیم تاریخ در ابن‌بابویه می‌گوید
یادمان مصدق در انتظار امضای آخر
فرزانه ابراهیم‌زاده

 

تاریخ ایرانی: «برای برپا کردن مجدد سنگ یادمان دکتر مصدق، جز مجوزهای قانونی از مسئولان چیز دیگری نمی‌خواهم. حتی برق را هم خودم تأمین می‌کنم، تا این یادمان بار دیگر برپا شود.»

 

حرف‌های باربد گلشیری را در میان سکوت عجیب این سمت از گورستان قدیمی پایتخت، لابه‌لای نت‌های شهر خاموش که روی کمانچه کیهان کلهر می‌نشیند، به یاد می‌آورم؛ پای این سنگ خاکستری‌رنگ دو تکه‌ای که آن‌قدر بر زمین مانده که همه یادشان رفته روزگاری در برابر آرامگاه شهدای ۳۰ تیر قد برافراشته بود. سنگ خاکستری دو تکهٔ بر زمین افتاده‌ای که در تنها عکس به یاد مانده از آن دیده‌ام آن سویی که بر خاک افتاده این نوشته را در سینه حفظ کرده است: «به یاد پیشوای ملت ایران، مصدق زادروز ۱۲۶۱ – درگذشت ۱۳۴۵»

 

با اینکه بارها به ابن‌بابویه و آرامگاه ساده ۲۵ شهید ۳۰ تیر رفته‌ام اما ماجرای این سنگ خاکستری‌رنگ دو تکه را برای اولین بار از باربد گلشیری شنیدم؛ هنرمند جوانی که به گفته خودش سال‌هاست گورنگاری می‌کند و یادمان می‌سازد. برنده جایزه دوسالانه مجسمه که اعلام کرده است جایزه‌اش را برای بازسازی این یادمان هزینه خواهد کرد.

 

گلشیری هم برای اولین بار از پرستو فروهر درباره این یادمان شنیده: «با آنکه پیش از این بارها به ابن‌بابویه رفته بودم، اما آن را ندیده بودم. جالب است که با رئیس اوقاف شهرری که صحبت می‌کردم او هم نمی‌دانست چنین یادمانی در این بخش از ابن‌بابویه بوده است.»

 

او مدتی است که بیشتر وقت و انرژی خود را برای مستندسازی و بازسازی یادمان مصدق گذاشته و برای آغاز کار بازسازی این یادمان فقط به مجوز اوقاف شهرری نیاز دارد؛ مجوزی که البته مسئولان اوقاف به صورت شفاهی با آن موافقت و صدور آن را معطوف به مجوز سازمان میراث فرهنگی کرده‌اند. مجوزی که با حضور مدیر میراث فرهنگی شهرری و معاون مدیرکل میراث استان تهران و کارشناس سازمان میراث فرهنگی، یک روز مانده به پنجاه‌ویکمین سالروز درگذشت دکتر مصدق صادر شده است.

 

 

خواندن تاریخ در گورستان

 

باربد گلشیری در نامه سرگشاده‌ای که یک ماه پیش به اعضای شورای شهر و اداره میراث فرهنگی استان تهران و اوقاف نوشت، خودش را این‌طور معرفی کرد: «سال‌هاست گورنگاری می‌کنم؛ سنگ مزار، تهی‌گور و یادمان می‌سازم و از گورستان‌ها عکاسی می‌کنم.»

 

او علت گره زدن هنرش به گورنگاری را در قدمت و اصالت تاریخی می‌داند که در سرگذشت تدفین خلاصه می‌شود: «تاریخ تدفین و سیاست تدفین و فرهنگ تدفین بسیار عمیق‌تر و ریشه‌دارتر از تاریخ هنر است. تاریخ هنر در برابر این کودکی بیش نیست. الان وقتی که قبرهای کهن را پیدا می‌کنیم از طریق آن‌هاست که به باورهای مردم می‌رسیم. از اینکه جنازه را چطور خاک می‌کردند و اینکه جنازه را به سمت آفتاب خاک می‌کردند و... چرا با اسب خاک می‌کردند. سکاها این کار را می‌کردند. در تمدن ایلام هم داریم. یک بخش محذوف شاهنامه هم هست که رستم را با رخش به خاک سپردند. مهرداد بهار معتقد است این بخش واقعاً متعلق به شاهنامه است.»

 

به گفته او: «هیچ جایی مانند قبرستان نیست که بتوانی تاریخ معماری را ببینی. من همیشه قبرستان گرین‌وود را مثال می‌زنم که با یک ساعت قدم زدن می‌توانی تاریخ معماری را ببینی که متعلق به آن بستر اجتماعی هم نیست. آمریکا تاریخ معماری گوتیک ندارد. اما در آنجا هست. نئوکلاسیک ندارد اما هست آنجا.»

 

گورستان‌ها به عنوان خانه آخر هر فرد وجه سیاسی خودشان را هم حفظ کردند. آن‌طور که گلشیری به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «بخش سیاسی‌اش اینکه فقط در قبرستان می‌تواند از زن رضاشاه تا چریک فدایی اعدامی و پری بلنده یک جا جمع شوند و بشود تاریخ را این‌طوری روایت کرد و بشود بهشت‌زهرا.»

 

گلشیری همچنین می‌گوید که از فضای هنر مطلق هم خسته شده است: «از افتتاحیه و بازار و گالری‌هایی که به زبان مادری نمی‌توانند صحبت کنند و خبرنامه‌هایشان هم به انگلیسی است ولی اگر شعری از ویلیام بلیک بگذارید جلویشان نمی‌توانند بخوانند. بخشی‌اش هم انتخاب خودم نبود. به خودم که آمدم دیدم آرشیو بسیار عظیمی از قبرستان‌ها دارم و هر جای دنیا می‌روم سری به قبرستانش می‌زنم. شروعش حتماً گره خوردن زندگی من با امامزاده طاهر بوده است در سال ۷۷. ابن‌بابویه هم به هر ترتیب قبرستان شهری است که من در آن زندگی می‌کنم. تاریخی هم هست و از میرزاده عشقی تا دکتر سامی در آنجا به خاک سپرده شده‌اند.»

 

 

ماجرای آن روز تابستانی

 

یادمان دکتر مصدق در روز ۲۹ تیرماه ۱۳۵۸ در آستانه مراسم یادبود شهدای ۳۰ تیر در ابن‌بابویه در جایی نصب شد که دکتر مصدق سال‌ها پیش آرزو کرده بود تا در آنجا به خاک بسپارندش؛ اما زمانی که او در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در بیمارستان نجمیه درگذشت، محمدرضاشاه پهلوی شخصاً اجازه دفن پیکرش را در ابن‌بابویه نداد و پیکرش را به قلعه تبعیدگاهش در احمدآباد بازگرداندند. بنا به تصمیم نزدیکان دکتر مصدق، پیکر رهبر جبهه ملی را در اتاق پذیرایی قلعه احمدآباد شرعاً به صورت امانی دفن کردند تا زمانی که شرایط لازم فراهم شود به ابن‌بابویه و صفه‌ای که قرینه آرامگاه شهدای ۳۰ تیر بود منتقل و در کنار آن‌ها به خاک سپرده شود.

 

این نخستین سالگرد شهدای ۳۰ تیر بعد از انقلاب بود و قرار بود مراسم بزرگ و باشکوه همراه با میتینگی با حضور همه جناح‌های سیاسی ایران که برای تشکیل مجلس خبرگان در حال ائتلاف بودند، در میدان بهارستان برگزار شود؛ میتینگی که با سخنرانی آیت‌الله طالقانی برگزار شد. ۲۹ تیر ۱۳۵۸ یک روز مانده به «میتینگ میدان بهارستان» جمعی از چهره‌های ملی و مبارز آن روزگار از جناح‌های سیاسی در ابن‌بابویه و آرامگاه شهدای ۳۰ تیر جمع شدند و از این یادمان پرده‌برداری کردند. مراسمی که همان‌طور که باربد گلشیری هم به آن اشاره می‌کند در کنار بازسازی مزار شهدای ۳۰ تیر و ساخت یادمان به همت داریوش فروهر و حزب ملت ایران برگزار شد. آن روز در ابن‌بابویه در یک سو داریوش فروهر و دکتر بهروز برومند و دکتر قاسمی سخنرانی کردند و در سوی دیگر محمدعلی عمویی.

 

گلشیری که تمام روزنامه‌های آن زمان را جمع‌آوری و مرور کرده و همچنین با بعضی از افرادی که در آن روز حضور داشتند گفت‌وگو کرده به تاریخ ایرانی می‌گوید: «طبق نوشته روزنامه حزب ملت ایران در سال ۵۸، مزار شهدای ۳۰ تیر که ۲۵ قبر است و اکثرشان بسیار جوان هستند همیشه محصور بوده و پلیس اجازه نزدیک شدن به آن را نمی‌داده است. به مرور از اردیبهشت تا ۲۹ تیر ۱۳۵۸ حزب ملت ایران این قبرها را احیا می‌کند و عکس‌هایی هم از این اتفاق هست.»

 

سازنده این یادمان بر اساس پژوهش‌های او مهندس رضا بصیری بود؛ در آن زمان از اعضای حزب ملت ایران: «متاسفانه مهندس بصیری مبتلا به آلزایمر و ساکن آمریکا هستند و با وجود تماسی که با ایشان گرفتم نتوانستند درباره جزئیات این یادمان و چگونگی ساختش اطلاعاتی به من بدهند.»

 

گلشیری با اشاره به اتفاقاتی که در روز نصب یادمان افتاده، می‌گوید: «من روایت‌های ۲۹ تیر را جمع کردم. گروه‌های مختلف در آن برنامه شرکت کردند. چندین نفر هم از این مراسم عکاسی کردند از جمله رضا دقتی. یکی هم فیلم‌برداری کرده اما نمی‌دانم چه کسی است. از کسانی که آن روز بودند و سخنرانی کردند دکتر برومند هستند. لطف هم کردند عکسی به من دادند.»

 

بر اساس گزارش روزنامه «آیندگان» افرادی چون تیمسار فربد، دکتر سامی و دکتر شریعتمداری در کنار پسران دکتر مصدق، دکتر غلامحسین و احمد در این مراسم شرکت کرده‌اند. این مراسم با آرامش نسبی برگزار می‌شود و آن‌طور که گلشیری از شاهدان مراسم شنیده و در روزنامه‌ها هم آمده داریوش فروهر و دکتر برومند در آرامش سخنرانی می‌کنند.

 

داریوش فروهر بعد از پخش صدای دکتر مصدق می‌گوید: «من به عنوان یک سرباز قدیمی نهضت ملی ایران که روزهای ۲۶ تا ۳۰ تیر را در کنار مردم گذرانده است و روزهای انقلاب را نیز با مردم بوده، هشدار می‌دهم که توطئه‌های امپریالیستی از چپ و راست در راه است تا شاید بار دیگر پیروزی درخشان ملت ایران را دچار شکست سازد.» او همچنین پیام مهندس بازرگان، نخست‌وزیر را می‌خواند.

 

همزمان آن‌طور که روزنامه آیندگان نوشته در پل سیمان محمدعلی عمویی و اعضای حزب توده سخنرانی و به سمت ابن‌بابویه حرکت می‌کنند که تنشی میان آن‌ها و گروه دیگری که در حرکت بودند اتفاق می‌افتد. همان‌طور که خبرنگار آیندگان به آن اشاره می‌کند گروهی که به سیاه‌پوشان معروف هستند مانع آن می‌شوند. باربد گلشیری هم با اشاره به سیاه‌پوشان و نیروهای دیگر می‌گوید: «می‌دانیم چه کسانی مصدق را برنتابیدند. جبهه ملی را بعد از ۶۰ برنتابیدند و حزب ملت ایران را برنتابیدند. کسانی که در عکس‌ها کنار داریوش فروهر و یادمان ایستاده‌اند و سیاه به تن دارند نیروی حفظ نظم وزارت کارند. این‌ها با آن سیاه‌پوشان معروف فرق دارند. با تیم زهرا خانم فرق دارند. مخالفان راه و منظر مصدق مشخص‌اند.»

 

یکی از این سیاه‌پوشان در تنها عکسی که از یادمان در این روز توسط رضا دقتی گرفته شده ایستاده است. در کنار این سیاه‌پوشان که حافظ امنیت مراسم بودند تیم زهرا خانم معروف آن روزها هم حضور دارند. صادق قطب‌زاده یکی دیگر از شرکت‌کنندگان این مراسم بود. عکس‌هایی که از زهرا خانم وجود دارد در این روز و در کنار صادق قطب‌زاده در حال گفتن حرف‌هایی به او است. این عکس که چند روز بعد در مجله «تهران مصور» منتشر و حاشیه‌ساز می‌شود رضا دقتی گرفته که بیشتر لحظات آن روز را ثبت کرده است.

 

آنچه در هیاهوی آن روز صحبتش شد عمل به وصیت دکتر مصدق برای انتقال پیکرش به ابن‌بابویه بود. اتفاقی که در شتاب اتفاقات بعدی گم شد. آیت‌الله طالقانی دو ماه بعد از این مراسم بر اثر سکته قلبی درگذشت. چهار ماه بعد از آن نیز پس از تسخیر سفارت آمریکا، دولت موقت استعفا داد و نهضت آزادی و جبهه ملی رفته رفته از جریان انقلاب کنار گذاشته و در سال‌های بعدی کاملاً حذف شدند.

 

آنچه فراموش شد این گوشه ابن‌بابویه و یادمان و البته قبری بود که آخرین آرزوی دکتر مصدق بود؛ رئیس دولت ملی ایران که یکی از کارهای مهمش ملی کردن صنعت نفت بود و در ۳۸ سال گذشته نه تنها هیچ خیابان و گذری به نامش نبود که حتی برگزاری مراسمش هم با مشکلات زیادی روبه‌رو شد و درهای قلعه احمدآباد که آرامگاه موقت اوست چند سالی است بسته مانده است. برخی نیروهای تندرو حتی به این هم بسنده نکردند و در تابستان سال گذشته یادمانی را که روی کوه دماوند برای دکتر مصدق ساخته بودند، شکستند.

 

همزمان با طرح خالی بودن شهر تهران از جایی به اسم مصدق، این پسر هوشنگ گلشیری، نویسنده برجسته معاصر بود که از یادمان دکتر مصدق گفت. او در متنی که برای دریافت جایزه دوسالانه مجسمه نوشته بود و توسط مادرش فرزانه طاهری خوانده شد با یادآوری این اتفاقات از مسئولان شهری پایتخت خواست تا به او این امکان را بدهند حداقل این سنگ را بازسازی و برپا کند؛ درخواستی که با جدیت و در تنهایی به دنبال آن رفت.

 

 

سنگ ۳ متر و ۲۰ سانتی

 

یادمان سنگی دکتر مصدق در ابن‌بابویه آن‌طور که گلشیری می‌گوید چند روز بعد از برپایی بر زمین می‌افتد: «مطمئنم کمتر از یک هفته بعد این یادمان افتاده است.»

 

یادمان سنگی سه متر و ۲۰ ‌سانتی بوده که به گفته گلشیری روی صفه مقابل مجموعه گورهای شهدای ۳۰ تیر قرار دارد: «این سنگ سه متری حدوداً چهل سانت پی سیمانی داشت که البته این پی برای چنین سنگی کم است و باید پی عمیق‌تری می‌زدند.» او می‌گوید: «اگر دقت کنید زیر سنگ یادمان دو سنگ دیگر است که برای این است که اگر افتاد زمین از کمر بشکند، روی زمین اطرافش چیز دیگری نیست.»

 

این دقیقاً اتفاقی است که برای سنگ یادمان افتاده و توسط کسانی که معلوم نیست چه کسانی هستند به روی زمین افتاد و دو تکه شد: «به هر حال در آن زمان مخالفان زیادی وجود داشتند. مگر پسر کاشانی مخالفت نمی‌کند؟ نامه به شورای شهر نوشته که خیابان به اسم مصدق نکنید و اسناد خیانت‌های مصدق را هم داده است!»

 

البته درباره اینکه چه کسی این سنگ را انداخته روایت‌های متعددی وجود دارد. گلشیری یکی از روایت‌ها را از یکی از نگهبانان گورستان شنیده است: «چند روز پیش که دوباره رفته بودم اندازه‌گیری کنم روز فاطمیه بود و مردم آمده بودند. قبرستان‌های ما هم مثل پرلاشز نیست که راهنما داشته باشد. همین نگهبانان قبرها هستند که با گورستان آشنا هستند و کمک می‌کنند. مردی آنجا بود که داشت قبر دکتر فاطمی و خواهرش سلطنت‌خانم را به خانواده‌ای نشان می‌داد و گفت وزیر امور خارجه دکتر مصدق و به یادمان هم اشاره کرد و گفت این یادمان را در شأن دکتر مصدق ساخته‌اند. شروع به حرف زدن کردم و برایش تعریف کردم برای مرمت مشغول رایزنی هستند. برای من تعریف کرد ۵۰ تا ۶۰ نفر طناب دور این یادمان بستند و کشیدند پایین. پرسیدم کی؟ گفت ۲۷ سال پیش. متوجه شدم اشتباه می‌کند. اینکه مقبره دکتر سامی را خراب کرده‌اند؟ گفت ۲۷ سال پیش. حدسم این بود که او ۲۷ سال پیش اینجا آمده است. در سال ۵۸ سیاه‌پوش‌ها بودند شاید... به هر حال کار یک نفر، دو نفر نیست. طناب بسته‌اند دورش و کشیده‌اند پایین.»

 

 

بازسازی زمان ازدست‌رفته

 

باربد گلشیری این روزها همزمان با پیگیری مجوز بازسازی یادمان دکتر مصدق در حال طراحی کاری است که برای این یادمان انجام خواهد داد. او هیچ سازه تازه‌ای را به ابن‌بابویه نخواهد برد و آن‌طور که می‌گوید همین سنگ سه متر و بیست سانتی را بازسازی خواهد کرد: «قرار است این دو سنگ را بلند کنم و با میلگرد برایش پین بگذارم و این‌ها به هم متصل شوند و پی‌ آن را هم بکنیم و با قرقره دو سنگ را بالا بکشیم و سر جایش بگذاریم.»

 

تنها دخل و تصرفی که او قرار است در این یادمان داشته باشد و در درخواست و نامه سرگشاده‌اش هم به آن اشاره کرده، باقی گذاشتن بخش تخریب شده یادمان خواهد بود: «شفاف در نامه‌ام گفتم یک تکه مثلثی از این سنگ کم شده است. آن را مرمت نخواهم کرد. این مهم است. کاری که آدم‌هایی مثل من می‌کنند ضد یادمان ساختن است. یاد و خاطره فقط در ذهن است. غیاب آن تکهٔ مثلثی دقیقاً همین کار را خواهد کرد.»

 

گلشیری معتقد است ضد یادمان شاید لفظ دقیق و درستی برای این کار نباشد اما تنها انتخاب است: «دوره یادمان‌های ایدئولوژیک گذشته است. این را هنرمندان آلمانی بعد از جنگ خیلی خوب رویش کار کردند. مثلاً اگر قرار است یادمانی برای یهودیان کشته‌شده در جنگ بسازیم کاری که در لهستان و آلمان بعد از جنگ دوم کردند، ساختن یک یادمان بزرگ و عظیم خاطره را صُلب و منجمد می‌کند. جای تفکر را می‌گیرد. پس کو خاطره؟ دیگر ذهن کار نمی‌کند؛ مثل بیشتر یادمان‌هایی که در این سال‌ها ساخته شده است. جدا از این مصدق گفته لعنت خدا و رسولش بر کسی که از من مجسمه‌ای بسازد. می‌توانیم به حرفش گوش نکنیم. خالی بودن این مثلث تاریخش را تازه زنده می‌کند. تازه آدم‌ها شروع به فکر کردن می‌کنند و ذهن این جای خالی را پر می‌کند. تنها دخالت من این است و نصب یک کیو آر (QR) کد که اسکن می‌شود و وارد سایت خواهید شد و بریده روزنامه‌ها و عکس‌ها و سابقه این یادمان را می‌توانید ببینید.»

 

البته در کنار آن قرار است که کف‌ محوطه یادمان را مرمت کنند. بخشی از موزاییک‌های این بخش کنده شده است و بعد از بازسازی یادمان باید این موزاییک‌ها بار دیگر مرمت شوند.

 

به گفته گلشیری فضایی که یادمان قرار است در آنجا بار دیگر برپا شود هیچ تداخلی با فضای داخلی گورستان ابن‌بابویه ندارد: «در این بخش از گورستان دو صفه رو‌به‌روی هم هستند که روی یکی گور شهدای ۳۰ تیر است و روی صفه روبه‌رویی یادمان قرار دارد. این فضا کاملاً محصور است. وقتی اوقاف گفت که با طرح‌های عمرانی تداخل دارد به آن‌ها نشان دادم که این امکان‌پذیر نیست. در اطراف این دو صفه قبری وجود ندارد و بعد محصور است، دیواره‌ای کوتاه کشیدند و فقط با آسمان بالای سرش می‌تواند تداخل داشته باشد.»

 

گلشیری بعد از اعلام آمادگی برای بازسازی یادمان چندین بار با حجت نظری، عضو شورای شهر تهران دیدار کرده و از طریق او به اوقاف و اداره میراث شهرری مرتبط شده است. اداره اوقاف شهرری اما بررسی و صدور مجوز را منوط به اجازه کتبی کردند. مجوزی که روز ۱۳ اسفندماه با بازدید مدیران میراث صادر شد و حالا تنها جایی که مانده اوقاف شهرری است.

 

او برای بازسازی این یادمان تنها یک هفته زمان لازم دارد و پیش از آن چند روزی که مقدماتش از جمله ساخت خرپایی برای بالا بردن سنگ‌ها لازم دارد. او در نامه‌ها و گفت‌وگوهایش با مسئولان تاکید کرده است که هیچ کمک مالی از سوی هیچ جایی نمی‌خواهد و جایزه نقدی دوسالانه را برای این کار در نظر گرفته است: «اعتقاد دارم هنرمند باید مستقل باشد. حتی گفتم برق هم نمی‌خواهم و خودم موتور برق می‌برم که به من نگویند با طرح‌های عمرانی دیگر تداخل دارد و.... کمکی هم نمی‌خواهم.»

 

باربد گلشیری می‌گوید: «چند ماه پیش که این موضوع مطرح شد آقای خلیل‌آبادی عضو شورای شهر تهران که تمرکزشان روی شهرری است گفتند این گورستان متروکه است و بهتر است که یادمان دکتر مصدق در جای دیگری مثل چهارراه ولیعصر باشد. من گفتم که هر جوری دوست دارید اما این یادمان تاریخی است و می‌خواهم تاریخ را ترمیم کنم. اگر خواستند یادمان دیگری بسازند کمک می‌کنم اما قصد من ترمیم تاریخ است. برای همین به این رأی‌گیری که شورای شهر سر خیابانی به نام مصدق گذاشت رأی ندادم چون ولیعصر در آن میان نبود. بلوار کاشانی در میانش نبود.»

 

حالا در پنجاه‌ویکمین سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق در کنج بیمارستان نجمیه تهران و بعد از صدور مجوز سازمان میراث فرهنگی، یادمان دکتر مصدق تنها یک امضا تا برپایی نیاز دارد تا در روزهایی که خبرهایی از تغییر نام خیابان کارگر شمالی به مصدق، در میان منتقدان و موافقان بحث‌هایی را پیش کشید برپا شود و یک بار دیگر نام مردی که استقلال کانون وکلا را در کنار ملی شدن صنعت نفت و شیلات به مردم ایران داد شنیده شود. 


تصویری از یادمان مصدق در 
ابن‌بابویه در ۲۹ تیر ۱۳۵۸

سنگ دوتکه یادمان مصدق در ابن‌بابویه در اسفند ۱۳۹۶ 

مزار شهدای ۳۰ تیر در ابن‌بابویه - اسفند ۱۳۹۶

کلید واژه ها: مصدق ابن‌ بابویه 30 تیر باربد گلشیری


نظر شما :