معمای جوجو و کمک یک میلیون تومانی ناصر به انقلابیون ایران

۱۰ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۵:۲۳ کد : ۷۱۰۹ ایران و مصر در گذر تاریخ
شاه: دستگیرشدگان گفته‌اند به آنها ۲۵ ریال داده‌اند تا در کوچه‌ها بدوند و بگویند زنده باد فلانی...روزنامه پیغام امروز: آدم دانه‌ای ۲۵ ریال...رئیس اداره ضدجاسوسی ساواک: مصر کمک مالی نکرده بود... جوجو را معالجه کردیم و پس از مدتی استراحت بازگرداندیم به بیروت‌.
معمای جوجو و کمک یک میلیون تومانی ناصر به انقلابیون ایران
تاریخ ایرانی: نام مصر و رییس جمهور وقت آن، جمال عبدالناصر در ماجرای قیام 15 خرداد سال 42 مطرح شد. مصر از اولین کشورهایی بود که محمدرضا شاه آن را متهم به دخالت در امور ایران و حمایت از انقلابیون و کمک مالی به آنها کرد؛ اتهامی که از سوی رژیم شاهنشاهی نیز مورد تردید قرار گرفت و به دستور محمدرضا شاه از برخی کتاب‌های تاریخی نیز پاک شد اما دامنه آن تا سال‌های بعد هم ادامه یافت.

 

به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در 15 خرداد 1342 به مناسبت سخنرانی ایشان علیه اسرائیل و رژیم شاه،  از نخستین ساعات آن روز اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.

 

تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. دهقانان کفن‌پوش ورامینی که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند توسط مأموران نظامی در سر پل قتل عام شدند.

 

 

ماموریت رئیس ساواک جهت پروژه‌سازی جوجو

 

پس از فرو نشستن قیام، اسدا‌لله علم نخست‌وزیر، در مصاحبه‌ای با روزنامه هرالد تریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی صحبت‌های امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان- جمال‌ عبدالناصر- دانست.

 

در این راستا رسانه‌های رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس جوجو از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پول‌ها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.

 

پاکروان، رئیس وقت ساواک در بعد‌ ازظهر روز 15 خرداد 1342 در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اظهار داشت: «با کمال تأسف باید به مطلبی بپردازیم که دردناک و مشمئز کننده است، عده بسیار معدودی از روحانیون با همدستی عناصر بسیار پلید خواسته‌اند با استفاده از نفوذ معنوی خود یک تلاش مذبوحانه به کار برند و برخلاف اراده تمام ملت، جلو اقدامات آزادی‌بخش اعلیحضرت همایونی را گرفته و امیال پلید خود را ارضا نمایند...» وی سپس به موضوع دریافت پول از یک دولت خارجی اشاره کرد. پاکروان در پاسخ یکی از خبرنگاران که پرسید "ممکن است بفرمائید از چه کشور خارجی پول وارد شده؟» چنین گفت: «جواب این سؤال را بعداً خواهیم داد.»

 

در 26 خرداد در تشریح ماجرا چنین اعلام شد: در تاریخ 11 خرداد شخصی به نام عبدالقیس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید و چون مورد سوء ظن مأمورین گمرک قرار گرفته بود، تحت بازجویی و وارسی قرار گرفت و مبلغی معادل یک میلیون تومان از او به دست ‌آمد که پس از تحقیقات اعتراف کرد مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آورده است. تفصیل این جریان بزودی در معرض اطلاع عموم قرار داده خواهد شد.

 

 

ادعای شاه؛ دریافت نفری 25 ریال برای سرنگونی رژیم

 

دو روز بعد (17 خرداد) محمد‌رضا پهلوی در مصاحبه‌ای گفت: «باید به شما بگویم که چه کسانی بساط 15 خرداد را به راه انداختند. در میان کسانی که یا زخمی شده‌اند، ‌یا دستگیر شده‌‌اند، خیلی از آنها می‌گفتند که ما چه کار کنیم، به ما 25 ریال پول داده بودند و می‌گفتند در کوچه‌ها بدوید و بگویید زنده باد فلانی،‌ ما حالا می‌دانیم این وجوه از کجا رسیده است و به شما ملت ایران بزودی جزئیات گفته خواهد شد.»

 

سه روز بعد محمدرضا شاه در جریان سفرهای دوره‌ای خود برای اعطای اسناد مالکیت اراضی کشاورزی مربوط به قانون اصلاحات ارضی در همدان گفت: «... دو قوه‌ از پای نخواهند نشست، چون در آزادی ملت ایران و رفاهیت آنها، آن دو قوه مرگ خودشان را مشاهده می‌کردند. یکی از آنها ارتجاع سیاه [است] که تجلی آن را در روز چهارشنبه پانزده خرداد در شهر تهران مشاهده کردیم... ارتجاع سیاه چه کرد؟ کتابخانه پار‌ک‌شهر را آتش زد... باجه بلیط فروش اتوبوس را آتش زد برای اینکه لابد فکر می‌کند که در این قرن که دنیا به سمت تسخیر فضا می‌رود ما باید سوار الاغ یا قاطر شویم...» او در پایان اضافه کرد که: «جای تأسف است که یک ملت شیعه [روحانیون ایران] از یک دولت سنی [مصر] برای سقوط رژیمش پول می‌گیرد، آن هم نفری 25 ریال.»

 

 

سرتیپ ‌‌هاشمی: مصر کمک مالی نکرده بود

 

اما سرتیپ‌‌ منوچهر هاشمی، رئیس اداره ضدجاسوسی ساواک در کتاب «داوری، سخنی در کارنامه ساواک» (چاپ لندن،‌ پائیز1373 ) در تشریح این ماجرا پرده از زوایای دیگری برداشته و نوشته است: در دو سه هفته بعد از تحویل گرفتن اداره هشتم، شنیدم سرلشکر پاکروان رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور، مصاحبه‌ای در رادیو و تلویزیون کرده و طی آن اظهار داشته است که جمال عبدالناصر به وسیله ایادی خود، مبلغ یک میلیون تومان از لبنان به تهران فرستاده که بین عوامل و طرفداران اوو گروه‌های مذهبی تقسیم شود.  طبق تبلیغات منتشره تقسیم این پول به منظور خرابکاری و تبلیغات بر ضد رژیم ایران صورت گرفته است. پیک حامل پول و متهمان دستگیر شده‌اند‌، بازجویی و تحقیقات از آنها ادامه دارد و نتیجه تحقیقات متعاقباً به اطلاع عموم خواهد رسید. همان طور که اشاره کردم، در هنگامی که این مسأله در رادیو و تلویزیون و مطبوعات داخلی و خارجی (غالب مطبوعات عربی) مطرح شد من چند هفته نبود که ریاست اداره ضد جاسوسی ساواک را عهده‌دار شده بودم و هنوز به موردی که به براندازی و مداخله کشور بیگانه در امور مملکت مربوط بوده باشد، برنخورده بودم.

 

با توجه به این که یک بعد ماجرای یاد شده به لبنان و جمال عبدالناصر و پیک حامل پول مربوط می‌شد لذا مسأله قطعاً به اداره هشتم یعنی اداره ضد جاسوسی ارتباط پیدا می‌کرد. از مشاور قضایی که یک سرهنگ بازنشسته حقوقدانی بود، ماجرا را پرسیدم. او گفت پرونده امر در شرف تکمیل و آماده ارسال به دادستانی ارتش برای محاکمه متهمین است. ارسال پرونده پس از ملاحظه و امضای شما صورت خواهد گرفت. پرونده را چند بار دقیقاً مطالعه کردم.  داستان چنین بوده که در گمرک مهر‌آباد مأمورین گمرک به جوان مسافری از اهالی لبنان مظنون می‌شوند و ضمن بازرسی بدنی از داخل کمربند مخصوصی که او به کمک بسته بوده، مبلغ یک میلیون تومان پول نقد کشف می‌کنند. جوان از جواب درست طفره می‌رود و ماجرا به مأمورین ساواک مستقر در مهر‌آباد کشیده می‌‌شود و شخص مظنون بازداشت می‌شود. آنها در تعقیب ماجرا، شخصی را هم که به استقبال آن جوان لبنانی به فرودگاه آمده بود، دستگیر می‌کنند.

 

در بازجویی اولیه معلوم می‌شود که شخص استقبال کننده شاگرد مغازه جواهر‌فروشی متعلق به کسی به نام نقره‌چی در بازار تهران است. در مراحل بعدی پای خود نقره‌چی هم به وسط کشیده می‌شود که او را هم دستگیر و هر سه نفر را به باغ مهران، که ‌آن موقع زندان موقت ساواک بوده، اعزام می‌کنند. همزمان هم از سوابق جوان لبنانی توسط نمایندگی ساواک در بیروت تحقیقات به عمل می‌آید که معلوم می‌شود جوان دارای هیچ‌گونه سابقه‌ای از خوب یا بد نمی‌باشد.

 

براساس بازجویی‌ها و سؤال و جواب‌های منعکسه در پرونده که سراپا ناقص و ساختگی به نظر می‌رسید، گزارش ساختگی و موهوم تهیه می‌شود مبنی بر این که "عوامل جمال عبدالناصر در بیروت یک میلیون تومان پول به وسیله پیک به یکی از تجار بازار تهران که مغازه جواهر فروشی دارد، فرستاده‌اند تا به دست عوامل آنها در تهران صرف هزینه‌های تبلیغات و عملیات خرابکاری بشود. تحقیقات از متهمین ادامه دارد. نتیجه متعاقباً به شرف عرض خواهد رسید."

 

به دنبال این گزارش شرف عرضی بوده که اعلیحضرت دستور داده بود رئیس ساواک شخصاً مصاحبه کرده و مراتب را از طریق رسانه‌های گروهی به اطلاع مردم برساند. مضمون مصاحبه رئیس ساواک هم همان بودکه بدان اشاره شد. تنها موردی که در پرونده قابل استناد بود، صورتجلسه تنظیمی توسط مأمورین گمرک بود که در آن به کشف یک میلیون تومان اشاره شده بود. بقیه اوراق پرونده را اطلاعیه‌های بی‌سر و ته بازجویی از دستگیرشدگان تشکیل می‌داد که همه حاکی از تبلیغات و تحریکات ناصر در لبنان و سوریه و کشورهای عربی دیگر علیه ایران بود.

 

 در حالی که این اوراق و اعلامیه‌ها در همه جا پراکنده بود و نمی‌شد هیچ ارتباطی بین آنها و پول کشف شده برقرار کرد. از مشاور قضائی چگونگی تشکیل پرونده را سؤال کردم و به موارد نقص آن اشاره نمودم. او گفت:"پرونده را در اختیار من نگذاشته‌اند که بخوانم. اطلاعات من در این باره در حد مصاحبه رئیس ساواک است."

 

با توجه به مراتب طی شده، مصلحت نبود که من در این باره اظهارنظر بکنم. از افسر بازجو و دو نفر مترجم زبان عربی چگونگی تحقیقات و اعترافات گرفته شده را جویا شدم و متفقاً جواب دادند که متهم (جوان لبنانی) در بازجویی‌ها به صراحت گفته است که پول را ایادی ناصر فرستاده‌‌اند.

 

با بررسی دقیقی که روی این پرونده صورت گرفت، معلوم شدد که هیچ گونه دلیلی که بتوان کشف این پول را به ایادی ناصر و یا به منظور تبلیغات و خرابکاری مربوط دانست، در پرونده وجود ندارد. احتمالاً افسر بازجو بر اثر کم‌تجربگی یا هر نظر دیگر مثلاً «جوان بودن و جویای نام بودن» در ‌آن روزها که مبارزات ضدغربی ناصر و تبلیغات او علیه رژیم ایران تمام فضای ایران را پر کرده بود،‌ مترجمین را که آنها هم تازه‌کار بودند،‌ تحت تأثیر قرار داده و به ‌آنها تلقین کرده به این جوان تفهیم کنند که راه خلاصی تو از این گرفتاری فقط در این است که هر کس در هر کجا از تو سؤال کرد این پول را چه کسی و برای چه کسی و برای چه منظوری به تو داده و تو با چه منظوری آن را به ایران آورده‌ای؟ باید جواب بدهی "این پول را ایادی ناصر وسیله کارفرمای من برای تبلیغات و خرابکاری در ایران فرستاده‌اند."

 

در مورد نقره‌چی هم معلوم شد که او یک تاجر جواهرفروش معتبر در بازار تهران است و معاملاتی را با بعضی از کشورهای عربی از جمله لبنان دارد. پولی که جوان لبنانی همراه آورده بود، بابت معامله‌ای بوده که نقره‌چی با طرف خود در بیروت (که ارباب آن جوان بوده) انجام داده است و آن جوان برای این که مشکلی در انتقال پول پیدا نکند،‌آن را در کمربند مخصوص جاسازی کرده است.

 

 اگر قرار بود ایادی ناصر پولی به ایران بفرستند راه‌های متعددی وجود داشت که بدون دردسر انجام گیرد. به هر حال از مشاور قضائی خواستم پرونده را تحویل گرفته و دقیقاً بررسی نماید و اگر لازم باشد مجددا از متهمین بازجویی کند تا اگر قرار شد پرونده به دادستانی ارتش برود، ‌بدون نقص باشد. در عین حال موضوع را با سرتیپ محمد آیرملو، معاونت ساواک در میان گذاشتم. او که یک افسر رک‌گو و شوخ طبعی بود، گفت: "از این قبیل پرونده‌ها زیاد است. من وقتی به سرلشکر فردوست می‌گویم کار از بیخ خراب است، ناراحت می‌شود، بهتر است خودتان جریان را به اطلاع ایشان برسانید."

 

وقتی سرلشکر پاکروان اظهارات من، افسر بازجو و مترجمین را شنید، ضمن اظهار تأسف گفت اشتباه بزرگی صورت گرفته است و این تقصیر خود من است. من باید به عرض اعلیحضرت برسانم که اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام. نامه را هم امضا می‌کنم. مسؤول و جوابگوی نواقص پرونده هم خواهم بود. آن‌گاه تیمسار پاکروان رو به مترجمین و افسر بازجو کرد و گفت بروید و دیگر مرتکب این نوع خیانت‌ها نشوید.

 

پرونده با امضای سرلشکر پاکروان به دادرسی ارتش ارسال شد. آنها در شانزده مورد به پرونده ایراد گرفتند و جواب خواستند که هیچ‌ کدام پاسخ منطقی نداشت و بالاخره ماجرای این پرونده پس از مدت طولانی بسته و متهمین آزاد شدند و جوان لبنانی که بر اثر فشارهای متعدد، ناراحتی روحی پیدا کرده بود، مدتی پذیرایی شد و سپس از طریق بندرعباس به دوبی فرستاده شد که از آنجا به کشور خود برود. دستگیری این جوان و ماجرای او مدتها سوژه مطبوعاتی عربی و اسباب تبلیغات سوء علیه ایران بود.

 

 

جوجو از کتاب‌‌ها پاک شد

 

نکته قابل تذکر این است که قسمتی از اظهارات شاه درباره پرداخت 25 ریال به انقلابیون ایران، هنگام تنظیم و تدوین کتاب «مجموعه‌ تألیفات... محمدرضا شاه...» در سال‌های بعد حذف گردید، طرفه آنکه در کتاب انقلاب سفید ـ منسوب به شاه ـ نیز اشاره‌ای به جمله و یا ادعای مذکور نشده است. البته در همان زمان این اظهارات مورد توجه برخی محافل مطبوعاتی قرار گرفت. چنانچه روزنامه پیغام امروز در سرمقاله روز 19 خرداد 1342 به ظنز نوشت: آدم دانه‌ای 25 ریال. و به کنایه خاطرنشان کرد: «اگر وضع مردم بهتر بود، حاضر نمی‌شدند سر خود را به بهای 25 ریال بفروشند.» ساواک نیز در ارزیابی خود از افکار عمومی درباره اظهارات شاه گزارش داد: "در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده، که هر نفر 25 ریال گرفته‌اند و در تظاهرات شرکت کرده‌اند، بین مردم مورد تنفر و گفت‌وگو و تمسخر قرار گرفته است و همه می‌گویند ببینید چقدر ملت ایران بدبخت شده‌اند که در پایتخت مملکت مردم 25 ریال می‌گیرند و جلوی گلوله می‌روند... مأمور ویژه اضافه می‌کند باید به هر ترتیب شده این مطلب که بخصوص دستاویز مخالفین شده به نحوی اصلاح شود."

 

 

خسروشاهی و ادعای نوری‌زاده

 

سیدهادی خسروشاهی در ردّ اتهام کمک مالی جمال عبدالناصر به نهضت اسلامی مردم ایران تحقیقی صورت داده‌ و آن را در قالب یک کتاب منتشر کرده است. خسروشاهی در خصوص هدفش برای انتشار این کتاب در گفت‌و‌گو با فصلنامه مطالعات تاریخی می‌گوید: از جمله اتهاماتی که به ایران زده می‌شد و آن را در نشریه روزگار نو که در پاریس چاپ می‌شد خواندم این بود که امام خمینی فلان مبلغ پول از عبدالناصر گرفته بود. این را نوری‌زاده به نقل از نشریه الشراع چاپ بیروت نوشته بود. نوری‌زاده را می‌شناختم‌. پیش از انقلاب اولین کتاب او به نام حماسه فلسطین را ما چاپ کردیم‌. حتی توسط آقای فخرالدین حجازی کمکش کردیم رفت دکترا گرفت‌. تلفن کردم لندن پیدایش کردم‌. ضدانقلاب شده بود. گفتم منبع اصلی این مطلب را می‌خواهم‌. برایم فرستاد. دیدم سندی که مورد استفاده قرار گرفته‌، ارسال بلیت برای افرادی چون ابراهیم یزدی‌، مصطفی چمران و صادق قطب‌زاده و... برای مسافرت به مصر است‌. پی‌گیر شدم‌. متوجه شدم نقل از کتابی است که فتحی‌الدیب سفیر مصر در برن در کتابی به نام عبدالناصر و الثورة ‌الاسلامیه فی ایران نوشته است‌.

 

از دکتر ابراهیم یزدی خواستم که اطلاعاتش را در این مورد برایم بفرستد. جواب نرسید. مدتی گذشت تا این که به عنوان سرپرست سفارت ایران در مصر به قاهره رفتم‌. در آنجا اصل کتاب فتحی‌الدیب را خواندم‌. او مفصلاً قلم‌فرسایی کرده بود که اگر کمک عبدالناصر نبود، انقلاب اسلامی به پیروزی نمی‌رسید! به موازات این مساله‌، حسنین هیکل نیز این موضوع را در یکی از کتاب‌هایش مطرح کرده بود، آن هم به این شکل که امام خمینی از عبدالناصر تقاضای کمک کرد و ناصر هم پاسخ مثبت داد و پولی از طریق سوریه به تهران فرستاد و آورنده در تهران دستگیر شد. لازم دیدم به این موضوع که پیروزی انقلاب اسلامی را به عبدالناصر منتسب کرده پاسخ دهم‌. طوری هم نوشته بود که گویی هر حرکت انقلابی در جهان صورت گرفته منشأ آن عبدالناصر بوده است‌. مطالب کتاب بسیار بی‌ربط بود. برای مثال عکسی از امام در پاریس چاپ کرده بود که دوران تبعیدش را می‌گذراند و قرار است عبدالناصر با ایشان ملاقات کند. اولاً امام هجرت کرده بود به پاریس و عبدالناصر هم 14 سال پیش از آن در گذشته بود! باز سراغ آقای دکتر یزدی را گرفتم‌. گفتند در آمریکاست و پروستات خود را معالجه می‌کند. موفق شدم با او تماس بگیرم‌. احوالش را پرسیدم و گفتم در تهران به من وعده‌ای داده بودید که عمل نکردید. گفت که دوره شیمی درمانی را می‌گذرانم‌، اما پاسخ را برایتان ارسال خواهم کرد. دو هفته بعد پاسخی که از آغاز تا انجام را یاد کرده بود به دستم رسید. این گزارش را ترجمه کردم و در آن کتاب آوردم‌.

 

خسروشاهی معتقد است: «دولت مصر برای ارائه خدماتی که به افرادی از نهضت آزادی ارائه می‌کرد تقاضاهایی هم داشت که از جمله آنها ایجاد رادیو فارسی‌، همکاری با قشقایی‌ها و چپی‌ها، تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی و مسائلی از این قبیل بود. قرار بود نهضت آزادی خارج از کشور دوره‌های چریکی ببیند. به نوشته مرحوم بازرگان چهل نفر برای این دوره عازم مصر شدند. آقای یزدی هم اسم از ده‌ها نفر برده است‌. خوب‌، این احتیاج به همکاری دولت مصر داشت‌. این همکاری صورت گرفت‌. اینان از جمله صادق قطب‌زاده‌، ابراهیم یزدی و مصطفی چمران دو سالی در قاهره بودند. دوره دیدند و کمک‌هایی هم به آنها می‌شد. مثلاً ماهی 30 جُنیه می‌گرفتند که الآن هر پنج جُنیه‌، پنج دلار است‌. خوب‌، این خدمات ربطی به امام و روحانیت نداشت.»

خسروشاهی همچنین در تشریح ماجرای جوجو و ادعاهای شاه در باره کمک مصر به انقلابیون می‌گوید: بعدها کتابی در لندن خریدیم که یکی از اعضای رده بالای ساواک آن را نوشته بود؛ منوچهر‌‌هاشمی مدیر اداره ضدجاسوسی ساواک‌. او در این کتاب به موضوع کمک عبدالناصر به امام خمینی اشاره کرده است‌. در آن جا اسم از شخصی می‌برد به نام عبدالقیس جوجو که حامل پولی برای امام خمینی بود. وقتی پی‌گیری شد روشن گردید این شخص شاگرد یک جواهرچی در بیروت است‌، که هر از گاهی به ایران می‌آید، جواهراتی می‌خرد و به بیروت می‌برد. پول را برای خرید جواهرات آورده بود و برای این که دزدیده نشود، به کمرش بسته بود. او را در فرودگاه دستگیر می‌کنند و به اندازه‌ای شکنجه می‌دهند که بگوید این پول را عبدالناصر برای کمک به روحانیت ایران داده است. ‌. هاشمی می‌نویسد که دیدم موضوع از این قرار است‌. گزارشی تهیه می‌کند و به فردوست می‌دهد. فردوست هم ناراحت می‌شود و به هاشمی تشر می‌زند که این مسائل چه ارتباطی به تو دارد. گزارش را به نصیری هم می‌دهد. او هم به نظر شاه می‌رساند، شاه در نهایت دستور می‌دهد موضوع مسکوت بماند. هاشمی می‌نویسد عبدالقیس جوجو را معالجه کردیم و پس از مدتی استراحت بازگرداندیم به بیروت‌.

 

 

منابع:

1- بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، سید‌حمید روحانی، ص 8 ـ 496.

2- به نقل از مجله تاریخ و فرهنگ معاصر‌، سال چهارم، شماره 1 و 2، سال 1374.

3- مجله الکترونیکی تاریخی دوران

4- فصلنامه مطالعات تاریخی، سال دوم، شماره7، (ویژه نامه 15 خرداد)، بهار 1384

5- خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، انتشارات اطلاعات

6- متن کامل مذاکرات دولت طاغوت در پانزدهم خرداد 1342: اسناد فاش نشده‌ای از قیام خونین پانزده خرداد، گردآورنده: دفتر هیات دولت و روابط عمومی نخست‌وزیری [در دوره میرحسین موسوی]

7- مجموعه تألیفات، نطق‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها و بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران، جلد چهارم؛ دی ماه 1341 ـ آبان ماه 1344،

8- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

کلید واژه ها: ایران و مصر جمال عبدالناصر 15 خرداد


نظر شما :