برنامه‌نویسی و خلقیات ما ایرانی‌ها/ مروری بر گزارش مک لئود از برنامه‌ریزان دانشگاه‌ هاروارد

آرمین زنبوری
۱۴ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۹:۵۱ کد : ۷۱۱۵ مصائب بودجه‌نویسی ایرانی
به عقیده مشاوران هاروارد نمی‌توان در ایران الگوی کشورهای شمال را پیاده کرد، زیرا نه تنها ساختار سازمانی و اجتماعی ناشناخته‌ای پیش روی آنها بود بلکه رفتار اجتماعی مردمی ‌که قرار بود برنامه در آنجا اجرا شود، هم غیرقابل پیش بینی می‌نمود.
برنامه‌نویسی و خلقیات ما ایرانی‌ها/ مروری بر گزارش مک لئود از برنامه‌ریزان دانشگاه‌ هاروارد
سنجه برنامه نیت آن نیست، دستاوردهای آن است؛ تخصیص نیست، فایده آن است.

"ایندیرا گاندی"

 

تاریخ ایرانی: ایران از متقدمان و مبتکران برنامه‌ریزی اقتصادی در کشورهای توسعه نیافته است و این برای کشوری که حتی در میان مردم خود به کشور روزمرگی‌ها و کوتاه مدت‌ها مشهور است اتفاق شگفت‌انگیزی است. ابوالحسن ابتهاج بانکدار و اقتصاددان ایرانی که از سال 1321 به مدت 8 سال ریاست بانک ملی ایران را بر عهده داشت بزرگترین مبلغ، مدافع و معمار اصلی برنامه ریزی اقتصادی ایران است که برای نخستین بار اصطلاح "دایره خبیثه فقر یا شکستن دور باطل فقر به کمک برنامه" را به کار برد. پس از این بود که در مراکز آکادمیک اقتصادی جهان، مبنای ایده‌های لزوم برنامه‌ریزی اقتصادی از سوی دولت برای ایجاد فرآیند توسعه در کشورهای جنوب شد.

 

 

برنامه‌ریزی باید دولتی باشد، دولت‌ها دشمن برنامه ریزی!

 

ابتهاج تحصیل‌کرده رشته اقتصاد در فرانسه و از شیفتگان نظرات کینز بود. او از هر فرصتی برای تبلیغ و زمینه‌سازی جهت آغاز فرآیند برنامه‌ریزی در ایران استفاده می‌کرد. تبلیغ ابتهاج از برنامه و نتایج آن به قدری دامنه‌دار بود که ناظران خارجی را نیز تحت تاثیر قرار داد؛ به طوری که گزارشگر روزنامه هرالد تریبیون در ۱۲ مارس ۱۹۴۷ در گزارشی که از تهران برای روزنامه خود ارسال کرد، می‌نویسد: «ابتهاج این مکتب (برنامه‌ریزی) را با انرژی بی‌پایانی تبلیغ می‌کند، به طوریکه قوام [نخست وزیر وقت] و شاه هر دو مشتاقانه هواخواه آن شده‌اند.» ابتهاج در کنفرانس بین‌المللی صنعتی۱۹۶۱ سانفرانسیسکو نیز در سخنرانی بی‌بدیلی در تبیین اندیشه خود و در اهمیت برنامه ریزی گفت: «اگر کشورهای عقب مانده بخواهند دور باطل فقر و رکود را در هم بشکنند، برای سرمایه‌گذاری در حدی که لازم است، ناگزیرند دست به برنامه ریزی ملی بزنند. برنامه‌ریزی به عهده دولت است، اما دولت تنها شروع کننده فعالیت‌های نوین، موتور اصلی رشد، منشا اصلی نوآوری و ایجاد شرکت‌های بزرگ و ... خواهد بود.»

 

ایده‌ای که در آغاز همانگونه که او می‌خواست پیش رفت اما در اجرا چنین نشد و تجربه نشان داد که دولت‌ها بخصوص در ایران هرگز توانایی صبورانه نشستن و واگذاری اجرای طرح‌ها به بخش خصوصی را نداشتند چون آنها حضور پررنگ بخش خصوصی را چالشی در برابر قدرت حاکمیتی خود می‌دانستند، بعلاوه اینکه دولت‌ها هرگز نمی‌پذیرفتند که افتخار احداث یک طرح بزرگ را به دیگری واگذار کنند. آن‌ها همیشه خواسته‌اند در چشم مردم به شکل ناجی بزرگ جلوه کنند. شیوه‌ای که نتیجه آن اتلاف سرمایه در همه اشکال آن برای یک کشور در حال توسعه است. به هر حال ابتهاج با کمک برخی دیگر از اعضای دولت موفق شد در نخستین گام ایده خود را به رضاخان تحمیل کند. نتیجه این امر تشکیل «شورای اقتصاد» در سال 1316 بود. اما این شورا نتوانست کاری از پیش ببرد و برنامه‌ای را تنظیم کند.

 

 

مشاوران خارجی؛ موریسن نودسن به ایران می‌آیند

 

پس از اشغال ایران از سوی متفقین و فرار رضا شاه، ابتهاج که اینک ریاست بانک ملی ایران را که عملا وظایف بانک مرکزی امروز را انجام می‌داد برعهده داشت، در کوششی مجدد برای دستیابی به آرمان دیرینه خود، دولت وقت را بر آن داشت که برای تنظیم نخستین برنامه اقتصادی و عمرانی ایران از شرکت‌ها و مراکز علمی ‌معتبر خارجی کمک بگیرد. به همین منظور و پس از تحقیق و فراخوان شرکت آمریکایی «موریسن نودسن» که شرایط بهتری نسبت به دیگران داشت انتخاب و به کار گرفته شد.

 

نمایندگان "موریسن نودسن" به سرعت در ایران مستقر شدند و سفرهای خود را به چهار سوی کشور آغاز کردند، در نتیجه آنها گزارشی با عنوان «برنامه توسعه و عمران ایران» در تابستان 1325 به دولت وقت ایران تسلیم نمودند. اما از آنجا که اجرای این برنامه هزینه زیادی در بر داشت، دولت ایران با نظر و مدیریت ابوالحسن ابتهاج درخواست وامی‌ را به به بانک تازه تاسیس «بین‌المللی توسعه و ترمیم» تسلیم کرد، اما بانک مزبور برای پرداخت این وام خواستار اطلاعات تفصیلی در باره طرح‌های عمرانی دولت ایران شد که در نتیجه آن دولت ایران از «مشاوران ماورا بحار» خواست که در این امر آنها را یاری دهد.

 

با این وجود مشکل اصلی برنامه اول توسعه ایران که تمرکز بر اجرای طرح‌ها و پروژه‌های عمرانی بود رفع نشد اما به هر حال این برنامه در مدت 7 سال کم و بیش اجرا شد. البته نباید از یاد برد که سازمان برنامه ایران که وظیفه برنامه‌ریزی را برعهده داشت در اجرای برنامه اول نقشی نداشت و در مدت 7 ساله اجرای این برنامه بیشتر در حال تدوین برنامه هفت ساله دوم بود.

 

 در توصیف برنامه اول عمرانی می‌توان گفت که این برنامه هرگز یک برنامه منسجم توسعه اقتصادی که به تمام جوانب سخت افزاری و نرم افزاری توسعه توجه داشته باشد نبود بلکه بیشتر مجموعه‌ای بود از طرح‌های عمرانی که انسجام و ارتباط لازم بین طرح‌های آن نیز وجود نداشت. اما این برنامه حاوی نکات مثبتی نیز بود. در برنامه به عدم تمرکز و اعطای اختیار تصمیم‌گیری به استان‌ها و مناطق توجه مناسبی شده بود. در ضمن برای نخستین بار امور اجتماعی کشور نیز در این برنامه گوشه‌ای هر چند کوچک به خود اختصاص داده بود.

 

 

مشاورین هاروارد از جنون خودپرستی می‌گویند

 

پس از حضور «موریسن نودسن» و «مشاوران ماورا بحار» (وابسته به دانشگاه‌ هاروارد) در برنامه ریزی ایران در انتهای اجرای برنامه دوم دولت وقت تصمیم گرفت در تدوین برنامه سوم اقتصادی نیز از مشاوره خارجی بهره ببرد، به همین منظور گروه دوم مشاوران ‌هاروارد دعوت و وارد ایران شدند.

 

 آنان در نخستین گام دست به بازنگری برنامه دوم در جهت یافتن کاستی‌های آن زدند. پس از چندی این گروه به طور خلاصه کاستی‌های برنامه دوم را اینچنین اعلام کرد: «پیچیدگی‌های برنامه ریزی»، «کمبود نیروی انسانی آموزش دیده» و «عوامل نهادی». گزارش بازنگری برنامه دوم نقطه آغازی بر تهیه منطقی‌تر برنامه سوم بود. اما گروه دوم مشاوران‌ هاروارد بر خلاف دیگر گروه‌ها که تنها در تدوین برنامه حضور داشتند هدف دیگری را نیز دنبال می‌کرد؛ نظارت بر عملکرد سازمان برنامه و نحوه اجرای برنامه سوم از دیگر فعالیت‌هایی بود که این گروه بر اساس قرارداد خود با دولت ایران اجازه آن را یافته بودند. حاصل 3 سال حضور و پژوهش دقیق این گروه در ایران، در این جمله که در گزارش آنها آمده است را می‌توان به خوبی مشاهده کرد: «...بیش از آنکه لازم باشد تا بر نگاه "تئوری توطئه" در امر توسعه‌نیافتگی یا بر نارسایی‌های فنی در ایران استناد کنیم باید بر ناکارآمدی خصلت‌های فرهنگی ایرانیان صحه نهیم.»

 

آنها به جای اینکه تمرکز کامل خود را بر امور فنی و توان سخت افزاری ایران بگذارند، مسائل فرهنگی و چالش‌های حاصل از آن در مسیر توسعه را مورد توجه قرار دادند. یکی از یافته‌های آنان برخوردهای فکری ایرانیان بود. آن‌ها دریافتند که نگرش «ما بهتر از شما کار می‌کنیم» که مسئولان برنامه‌ریزی مرکزی نسبت به دستگاه‌های اجرایی داشتند، سبب تقویت نیروهای بانفوذی شده بود که جامعیت برنامه‌ریزی را امری بسیار مطلوب و اگر نه ضروری می‌دانستند. در واقع، این نگرش گاهی در حد جنون خودپرستی اداری آشکار می‌شد.

 

استراتژیست‌‌های‌ هارواردی در گزارش خود آورده بودند که: «در برخورد‌های فکری در ایران آنچه راه‌حل مساله به نظر می‌رسد معمولا راه ‌حل نیست، بلکه نوعی سازش ناپایدار است که با متقاعد شدن یا تغییر نگرش فرد چندان سروکار ندارد. در این شرایط، چون افراد با یکدیگر برخورد شخصی می‌کنند نه عقیدتی، برخوردها معمولا با صف ‌آرایی و یارگیری علیه همدیگر حل می‌شود، نه با برهان و استدلال. در این صف ‌آرایی، پیشقراولان افکار به پایگاه تجمع گروه‌های رقیب بدل می‌شوند. این گروه‌ها وجه مشترک خود را در عناصری می‌جویند که بسیار دور از ملاحظات خاص برخورد فکری مورد نظر است. از سوی دیگر، پرده‌ای از «تعارف» و «نزاکت خاص ایرانی» آنچنان ارتباطات جامعه با این گروه را پوشانده بود که ارزیابی ماهیت واقعی نگرش‌های فوق تقریبا ناممکن می‌نمود...» چون در نظر آنان «در ایران اشخاصی چون ابوالحسن ابتهاج و حسن ارسنجانی بسیار کم بودند که نظراتشان را با خشونت تمام و بی‌پرده بگویند.»

 

این در حالی است که اکثر صاحب نظران، ناکامی ‌در برنامه ریزی اقتصادی در کشور را ناشی از عوامل فنی یا به عبارت دیگر، ناشی از اشتباهات فنی سیاستگذاران و برنامه‌ریزان در انتخاب اهداف و ابزار اجرای این برنامه‌ها می‌دانند و دسته‌ای دیگر برنامه ریزی اقتصادی در ایران و سایر کشورهای در حال توسعه را، نه به منزله تلاش آگاهانه دولت در این کشورها برای بهبود وضعیت اقتصادی خود، بلکه یکی دیگر از ابزارهای مدرن سرمایه داری مسلط، برای استمرار روند استثمار اقتصادهای پیرامونی یا عقب افتاده می‌دانند. حال آنکه گروه دوم مشاوران‌ هاروارد این نظریه‌پردازی‌های مبتنی بر تئوری توطئه را کنار نهاده و مطالعه شاخص‌های انسانی و اجتماعی برای دریافت علل شکست برنامه‌ریزی در ایران را در اولویت خود قرار دادند. از نظر آنان برنامه ریزی متمرکز به شرطی کارساز خواهد بود که با بالاترین سطح تصمیم گیری در دولت مرتبط باشد. با چنین نگرشی، سازمان برنامه، نهادی ستادی است که مانند خود دولت درست تعریف نشده بود. آنها می‌گفتند که این سازمان را باید چنان بنا نهاد که منعکس کننده این نقش یگانه، یعنی پاره‌ای جداناپذیر از بالاترین سطح دولت و فرآیندهای تصمیم گیری باشد. نکته‌ای که آنان با زیرکی بسیار به آن اشاره می‌کنند، این است که در سازمان برنامه تماس‌ها و ارتباط‌های مستقیم میان مدیرعامل و اعضای واحدها اغلب قاعده است نه استثنا. در مسیر صدور و دستورات سازمانی، مقامات میانی نه تنها دور زده می‌شوند، بلکه اغلب از توافقات و تفاهمات حاصله بی‌اطلاع می‌مانند. این تماس‌ها در‌هاله‌ای از تلاش‌های اسرارآمیز برای مخفی کاری پوشانده می‌شود.

 

حتی زمانی که فکر می‌کنید اصلاحات اداری درمان این درد بی‌درمان است آنان متذکر می‌شوند که اصلاحات اداری در ایران واقعا حکایت غم‌انگیزی دارد. در این کشور «اصلاحات اداری» همچون «پیشرفت فنی» و «توسعه اقتصادی» اصطلاحی کلیشه‌ای است که به طور نامشخصی با مفاهیم «نوسازی» و «پیشرفت» - که فی نفسه باید خوب باشد- ربط داده می‌شود. دولت یا برخی سازمان‌های دولتی در مقاطع زمانی مشخص و معمولا به هنگام رویارویی با مقتضیات سیاسی به این اصطلاحات کلیشه‌ای روی می‌آورند و می‌کوشند تا به آن عینیت بخشند.

 

 

ماموریت غیرممکن

 

گروه دوم مشاوران‌ هاروارد با تلاش بسیار ابتدا درصدد رفع نقیصه‌های گوناگون برآمدند و همین آنان را به نتایجی رساند که نشان دهنده آن بود که نمی‌توان در ایران الگوی کشورهای شمال را پیاده کرد، زیرا نه تنها ساختار سازمانی و اجتماعی ناشناخته‌ای پیش روی آنها بود بلکه حتی رفتار اجتماعیِ مردمی ‌که قرار بود برنامه مورد نظر در آنجا اجرا شود، هم ناشناخته و هم غیرقابل پیش بینی می‌نمود. از نظر آنان عامل اساسی در نظام اداری ایران رهبری است نه تشکیلات سازمانی و روش‌های اداری. به نظر می‌رسد رهبری که دارای ویژگی‌های فرهمندی (کاریزمایی) برجسته باشد تنها عاملی است که می‌تواند شفافیت اهداف و انسجام عمل اداری را تأمین کند. آرمان بزرگ و شخصیت بزرگ که مظهر این آرمان باشد، همچنان مهمترین عناصر نظام اداری در ایران خواهند ماند. زیرا تشکیلات اداری در ایران از طریق این عناصر می‌تواند به هدف‌های جوامع غربی مانند توسعه و پیشرفت دست یابد. اما مهمتر از همه این‌ها این بود که روزگاری نه چندان دور سازمان برنامه را ابتهاج رهبری می‌کرد؛ شخصی که ویژگی‌های فرهمندی کاریزمایی لازم برای رهبری را در خود نهفته داشت.

 

با تمامی ‌این تفاصیل ایندیرا گاندی که از حامیان برنامه ریزی هندوستان است، می‌گوید: «سنجه برنامه نیت آن نیست، دستاوردهای آن است؛ تخصیص نیست، فایده آن است.» بر این اساس یک سوال کلی‌تر مطرح می‌شود: آیا پویایی و رشد اقتصاد ملی لزوما نیاز به برنامه‌ریزی اقتصادی متمرکز با مدیریت دولت دارد و این برنامه‌ریزی می‌تواند نتایج مورد انتظار برای اقتصاد ملی را در پی داشته باشد؟

 

 

 

کلید واژه ها: برنامه توسعه بودجه نویسی ابوالحسن ابتهاج


نظر شما :