امام، شیخ فضلالله و حکومت مشروطه - ابوالفضل شکوری
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
این سخنان نشاندهنده آن است که امام کلیات قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند و از انقلاب مشروطه به عنوان تحول بزرگ اجتماعی یاد میکردند. به صراحت میتوان گفت پس از ۲۵۰۰ سال، این انقلاب، اولین مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم برای تعیین سرنوشتشان بوده است. با این واقعه از این پس سلطنت و حکومت شاهنشاهی مشروط به قوانین مردمی شد. امام به این انقلاب و آرمانهایی که منجر به تحرکات اجتماعی شده توجه ویژهای داشتند، این توجه بیشتر معطوف به اشخاص برجسته این انقلاب از جمله سیدحسن مدرس بوده است.
مدرس، الگوی مبارزان مسلمان
پیش از هر چیز باید به این مسأله توجه کنیم که محتملاً امام خمینی، مدرس را الگوی رفتاری خود در برخوردهای سیاسی و اجتماعی قرار داده بودند و همواره در سخنان خود به تجلیل از شخصیت برجسته مدرس، مقاومتها و منش او میپرداختند. امام مدرس را نماد ظلمستیزی معرفی کردهاند، چنانکه مدرس در برابر یکدندگیهای رضاشاه مقاومت کرد و موجب شکستن اسطوره موهوم سلطنت رضاشاهی شد؛ اسطورهای که از شاه تصویری بتگونه میساخت و مردم را مطیع آن میکرد و موجبات ستایش شاه را فراهم میآورد، چنانکه همه اقشار و افراد فدای تصمیمات شاه میشدند و به چاپلوسی و تملق او میپرداختند. اما در آن فضا مدرس، نماینده مجلس و عالم بزرگ دینی، به مقابله با این دیدگاه و جایگاه پرداخت. امام در سخنانشان مدرس را بنابر همین رویه و روحیه میستودند؛ او را الگوی مبارزات خود قرار داده بودند و بسیار توصیه میکردند که علمای شیعه نیز او را الگوی خود قرار دهند و در برابر ظلم، ستم و خرافات بایستند.
از سوی دیگر این شخصیت از منظر هوشمندی و موقعیتشناسی نیز مورد قبول امام بود. امام، مدرس را نمونه انسانی واقعبین که سیاست را به درستی درک کرده است، معرفی میکنند و همواره بر این جنبه شخصیتی او تأکید داشته است. البته این جنبه شخصیتی مدرس در تاریخ مصادیق بسیاری داشته و به حق امام درباره او به درستی قضاوت کردهاند؛ شاهد مثال این سخن را میتوان وضعیت ایران در زمان اولتیماتوم روسیه برای اخراج نماینده آمریکا از این کشور دانست. آن هنگام که همه با ناامیدی در برابر تهدید روسها تصمیم به تسلیم داشتند، مدرس با حضور در مجلس نطق قرایی در مخالفت با این تصمیم ایراد کرد که «اگر قرار است نابود شویم چرا حکم نابودیمان را خود امضا کنیم؟» به دنبال مخالفت مدرس، پایه مقاومت پیریزی شد، مردم و نمایندگان تشویق شدند و این روحیه بینظیر موجب شکست روسها در آن مقطع شد.
در سخنان امام به جنبه دیگری از شخصیت این روحانی برجسته نیز برمیخوریم. امام در بسیاری از اشاراتشان به مدرس در کنار چهره مبارزاتی او، سادهزیستیاش را نیز مطرح میکنند. چنانکه تاریخ نیز بر این سادهزیستی گواهی میدهد. در کنار سادهزیستی او آموزههای اخلاقی بسیاری نیز نهفته است. زندگی ساده و دور از تکلف مدرس سرمشق بسیاری از مبارزین مسلمان بوده است. در بیان مثال از زندگی این شخصیت تنها به این داستان بسنده میکنیم که روزی یکی از بزرگان حکومت به همراه چند تن دیگر به خانه او وارد شدند و او برای شکستن ابهت آنها به هر کدام مسئولیتی داد، به یکی مسئولیت تهیه چای و به دیگری مسئولیت فراهم آوردن قلیان را. همین امور موجب محبوبیت او در میان مردم شده بود. مدرس تکلف در زندگی را امری شیطانی میدانست و بر همین اساس در خوراک و پوشش خود بسیار ساده بود؛ شاید این تصور ایجاد شود که مدرس امکانات لازم را نداشته و یا اوضاع مالی مساعدی ندارد که این چنین قناعت پیشه کرده است، اما شواهد تاریخی بیان میکند که مدرس اگر میخواست، میتوانست از بهترین امکانات بهرهمند شود؛ زیرا رضاشاه و درباریان برای رسیدن به اهداف خود در این زمینه از هیچ فرصتی فروگذار نمیکردند. ولی به استناد همان تاریخ، مدرس هیچگاه با امکانات درباری موافقت نکرده است و حتی برای اطمینان از حلال بودن رزق و روزی در زندگی خود با دو نفر در یک گاوداری در منطقه ورامین مشارکت میکرد و حقوقی را که از مجلس به دست میآورد به بیمارستان فیروزآبادی شهرری اهدا میکرد (بیمارستانی که توسط یکی از علما تأسیس شد، از لحاظ بودجه اولیه در سطح پایینی بود و از طریق کمکهای مردمی اداره میشد) و همین رفتار، منش و جاذبه شخصیتی مدرس برای امام الگویی در پیشبرد انقلاب محسوب میشد.
در میان اظهارنطرهای امام پیرامون مدرس تنها در یک مورد به نقد وی برمیخوریم و آن هم در رابطه با جمهوریخواهی رضاخان است. آن زمان که مشروطه عملاً با شکست مواجه شد، مجلس اصالت خود را از دست داد و نمایندگان به جای اینکه وکیلالمله باشند، وکیلالدوله شدند و از آن پس در اعمال اختیارات قانونی خود ناتوان شدند؛ این امر موجب شد مردم از انقلاب مشروطه، مجلس و ارگانهای مربوطه ناامید شوند. در این فضای ناامیدی رضاخان از طریق کودتا روی کار آمد، فردی که در ابتدا قزاق بود و وزیر جنگ شد و با اعمال نیروی نظامی، دیگران را به جبر تسلیم خود کرد. رضاخان قصد داشت جمهوریت را جایگزین مشروطه کند و خود رئیسجمهوری مادامالعمر آن شود همانند کشورهای عربی که بسیاری با نام جمهوریت سلطنت میکردند، از جمله مبارک، زینالعابدین بنعلی و صدام حسین، که با نام جمهوریت روی کار آمده بودند اما در حکومتشان اثری از اعمال جمهوریت و برقراری آن به چشم نمیخورد. قصد رضاخان این بود که با فریب مردم از این طریق مشروطه را حذف کند؛ اینجا نیز مدرس مخالفت کرد و با مخالفت وی و همراهی ادبا، شعرا و برخی از نمایندگان از جمله میرزاده عشقی و محمدتقی بهار و... جمهوری رضاخانی را با شکست روبهرو کرد.
امام معتقد بود که مدرس نباید مخالفت میکرد اما به نظر من مدرس در این مسأله نیز اشتباه نکرده است و موقعیت را به درستی درک کرده و بهترین راه را برگزیده است. اگر نظام جمهوری با آن کیفیتی که بیان شد، روی کار میآمد و رضاخان در راس آن قرار میگرفت، «جمهوریت» جاذبهاش را نزد مردم از دست میداد و آنها دیگر گزینهای برای خواستن موقعیت برتر نداشتند. اما مدرس با این عمل خود موجب شد سلطنت مشروطه برجای بماند و جمهوریت همچنان به عنوان نیازی برآورده نشده برجای خود استوار باشد. از آن پس این مفهوم ایدهآل نسلهای بعدی شد و مردم در جستوجوی جمهوری و حکومتی صحیح بودند، البته جمهوریتی که سلطنت را از میان بردارد نه آنچه که رضاخان بر آن تکیه زند. مدرس بار دیگر تصمیمی تاریخی گرفت که موجب نجات اندیشه مردم شد و نگذاشت مفهوم جمهوریت آلوده به فریب خاندان پهلوی شود. برای اثبات درستی تصمیم مدرس باید به انقلاب اسلامی و برقراری جمهوری اسلامی توجه داشته باشیم که مردم تا چه حد اشتیاق به برقراری این نوع حکومت داشتند.
شیخ فضلالله نوری، شهید مشروطه مشروعه
از دیگر شخصیتهای مورد توجه امام در انقلاب مشروطه، شیخ فضلالله نوری است، امام به این شخصیت نیز به چشم یک فرد مظلوم در انقلاب مشروطه نگاه میکردند و دیدی مثبت نسبت به این فرد داشتند. در سخنان امام هرگز به مطلبی برخورد نخواهید کرد که مخالفت و یا انتقادی به این شخصیت داشته باشد. بر اساس تاریخ و همچنین در دیدگاه امام که به تفصیل در صحیفهاش آمده است، شیخ فضلالله نوری با انحراف مشروطه مخالف بود و هرگز موافق حذف آن نبود، چنانکه متمم قانون اساسی را به آن اضافه کرد؛ اما همه چیز آنجا به هم ریخت که حکم بر اعدام شیخ فضلالله نوری داده شد و همین امر اولین گام نابودی مشروطه شد. همانطور که امام بیان کرده است شیخ فضلالله نوری به خاطر بیان نظراتش مظلومانه کشته شد و این با آرمان آزادیخواهی انقلاب مشروطه مطابق نبوده است، باید نظرات او به عنوان یک مخالف تحمل میشد.
امام شیخ فضلالله را هم به دلیل ایستادگی در برابر انحراف مشروطه و هم اعدام مظلومانهاش بسیار میستودند. امام به صور مختلف هشدار میدادند که مراقب تکرار مشروطه باشید،البته نباید این جمله را به مفهوم مخالفت با مشروطه دانست و تصور کرد که امام نظر مثبتی نسبت به اصل مشروطه نداشته است. برخلاف آن امام با مشروطه موافق بودند و آنچه به عنوان مبنای هشدار در سخنان امام است، انحرافی بود که منجر به حکومت دیکتاتوری پس از آن شد. او هشدار داد که مراقب باشیم انقلابی که اصل و پایه آن صحیح است به خطا نرود؛ همانگونه که مشروطه با اصلی صحیح تاسیس و پس از گذر زمان از مسیر خود خارج شد و این جمله مصداق صحت انقلاب مشروطه و شکست آن است ولاغیر. هشدار امام تنها برای حفظ انقلاب اسلامی با آرمانهای صحیح آن در برابر افراد و جریانهای نفوذی و انحرافی است. جنبه انذاری برای ممانعت از تکرار سرنوشت مشروطه.
نظر شما :