صوراسرافیل هنوز بوی تازگی می‌دهد

گلاب پارسا
۱۸ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۶:۱۶ کد : ۷۲۱۹ صوراسرافیل روی پیشخوان تاریخ
هم نام روزنامه و هم تصویر آن تمثیلی بودند؛ چه آنکه روشنفکران ایرانی از سده نوزدهم به این سو رسالت خود را بیدار کردن مردم می‌دانستند و اکنون قرعه فال به نام صوراسرافیلیان افتاده بود که صور به دست گیرند و بیداری مردم و آگاهی ایرانیان را هدف قرار دهند...صوراسرافیل نخستین روزنامه و یا شاید اولین نشریه‌ای بود که سازش و مدارا با شاهی را که زیر بار متمم قانون اساسی نمی‌رفت، کنار گذاشت.
صوراسرافیل هنوز بوی تازگی می‌دهد
تاریخ ایرانی: روزنامه و روزنامه‌نگاری برای ایرانیان عمری به اندازه تجددخواهی‌شان دارد و گو اینکه روزنامه‌ها منتشر می‌شدند برای نوشتن از مدرنیته و شرح آنچه برای ایرانیان جدید بود و ناآشنا و جالب اینکه نامشان نیز به اندازه تلاششان در مسیر آزادیخواهی ماندگار شد و پابرجا. صوراسرافیل از آن روزنامه‌های مشروطه‌خواهی بود که مولود مشروطه بود و آمده بود تا سنگلاخ‌های پیش پای مشروطه‌خواهان را بردارد و مردم کوچه و بازار را همراه مشروطه کند و چقدر توفیق یافت در این مسیر.

 

اگرچه تاریخ به ما نمی‌گوید که اول بار چه کسی فکر انتشار صوراسرافیل را پیش کشید اما آنگونه که تقی‌زاده نوشته، اوایل سال ۱۲۸۶ شمسی میرزا قاسم خان به صرافت افتاد که روزنامه‌ای با سرمایه خود به راه اندازد و ‌‌نهایت اینکه اردیبهشت ۱۲۸۶ روزنامه مجلس خبر داد که میرزا قاسم خان می‌خواهد روزنامه‌ای با نام صوراسرافیل منتشر کند. روزنامه‌ای که البته به ‌گاه انتشار آن نام میرزا قاسم خان در سایه قرار گرفت و میرزا جهانگیرخان و از او بیشتر میرزا علی‌اکبر خان دهخدا در صدر آن نشستند و با نام صوراسرافیل شناخته شدند. میرزا جهانگیرخان که شهید مشروطه لقب گرفت و صوراسرافیل دنباله نامش باقی ماند و علی اکبر دهخدا که نوشته‌هایش در صوراسرافیل ضرب‌المثل سال‌های سال ایرانیان شد.

 

اما چرا " صوراسرافیل" و چرا این نامگذاری که زمینه‌ای دینی در جامعه ایران داشت؟ "اسرافیل" یکی از فرشتگان پرارج پروردگار است که بنا به روایات دینی، در روز رستاخیز در "صور" می‌دمد و مردگان را برمی خیزاند، روزنامه صوراسرافیل نام گرفت و در سرلوحه روزنامه نیز تصویر اسرافیل نقش بست که با آوای صور مردگان را از خواب گران بیدار می‌کند. بدین ترتیب هم نام روزنامه و هم تصویر آن تمثیلی بودند؛ چه آنکه روشنفکران ایرانی از سده نوزدهم به این سو رسالت خود را بیدار کردن مردم می‌دانستند و اکنون قرعه فال به نام صوراسرافیلیان افتاده بود که صور به دست گیرند و بیداری مردم و آگاهی ایرانیان را هدف قرار دهند؛ هدفی که البته در آن توفیقی فزون نیز یافتند چرا که محبوبیت صوراسرافیل را از سرعت فروش آن می‌توان دریافت. گفته و نوشته‌اند هنگامی که روزنامه منتشر می‌شد افرادی از قشرهای گوناگون، با سواد و بی‌سواد برای خریدنش هجوم می‌بردند. دهخدا حتی درجایی نوشته است روزهایی که روزنامه منتشر می‌شد پیرمردی باربر با پشته سنگین خود از پله‌های اداره صوراسرافیل بالا می‌رفت و یک نسخه روزنامه می‌خرید و این بالا و پایین رفتن از پله‌ها را برای خود ثواب می‌شمرد. و از آن فزون‌تر اینکه در برخی مناطق کشور آوردن یک نسخه روزنامه صوراسرافیل بهترین سوغاتی شمرده می‌شد. عبدالله مستوفی نیز که آن زمان کارمند سفارت ایران در پترزبورگ بود، در شرح زندگانی‌اش نوشته که در پایتخت روسیه روزشماری می‌کرد تا هفته سرآید و " آن چند صفحه صوراسرافیل" به دستش برسد.

 

اما آن همه محبوبیت آن هم برای یک روزنامه و در زمانه‌ای که روزنامه‌های پرشماری در ایران منتشر می‌شد از کجا سرچشمه می‌گرفت؟ صاحب‌نظران مقالات علی‌اکبر خان دهخدا در ستون معروف "چرند و پرند" را علت نامور شدن صوراسرافیل دانسته‌اند. این مقاله‌ها به زبان عامیانه و شیرین و طنزآلود نوشته می‌شدند و هرچند بر مسائل حساس جامعه انگشت می‌گذاشتند اما چنان ساده بودند که فرد عادی جامعه نیز از آن سر در می‌آورد. درعین حال مقاله‌های جدی آن نیز به گونه‌ای بودند که برای روشنفکران جذابیت داشت و نتیجه اینکه صوراسرافیل مخاطبینی داشت از همه طیف‌ها و طبقات و روزنامه‌ای شده بود برای همه ایرانیان. در فضای گرگ و میش مشروطه‌‌خواهی و مخالفت با مشروطه و از روزی که کودکان خردسال در کوی و برزن‌های تهران نام صوراسرافیل را فریاد کشیدند تا روزی که مجلس شورای ملی به توپ بسته شد، صوراسرافیل با متولیان سیاسی و فکری جامعه آن روز ایران در ستیز بود. رادیکال می‌نوشت و بی‌پرده نقد می‌کرد و به صراحت به چالش می‌کشید.

 

صوراسرافیل اندیشه‌ای سامان یافته و ایدئولوژیک داشت و البته به تندروی خود چارچوبی مشخص می‌بخشید. نویسندگان روزنامه به دشواری‌های ریشه‌ای جامعه ایران توجهی تام داشتند؛ دشواری‌هایی از این دست: رفتار و شیوه فرمانروایی حاکمان، ماهیت طبقه حاکم، وضع طبقات فرودست، اقتصاد ملی به ویژه مسئله ارضی و جایگاه دین در جامعه. نویسندگان صوراسرافیل این‌ها را مسائل کلیدی جامعه ایران می‌شناختند و با تاکید بر چنین مسائلی بود که می‌خواستند هر آنچه را که فاسد و معیوب می‌دیدند افشا کنند و بندی از بندهایی که بر دست و پای ایرانیان بسته شده بود بگشایند. پس صوراسرافیل از سویی محبوب آزادی‌خواهان بود و از سوی دیگر در معرض تنفر شدید درباریان و گروه‌هایی از جامعه قرار داشت. اینچنین بود که صوراسرافیل نخستین روزنامه و یا شاید اولین نشریه‌ای بود که سازش و مدارا با شاهی را که زیر بار متمم قانون اساسی نمی‌رفت، کنار گذاشت و البته بهای سنگینی نیز برای این سرکشی پرداخت؛ میرزا جهانگیرخان در باغ شاه به دار آویخته شد تا نشانی از استبداد محمدعلی شاهی باشد و آسیب پذیری روزنامه‌نویسی در ایران.

 

روزنامه صوراسرافیل دلبسته اندیشه تجدد بود و نسخه‌ای ناب از تجدد برای ایرانیان برجای گذاشت. تجدد را ایرانی می‌خواست و قرار نبود که راه رفته تجدد غربی در ایران نیز همانند پیموده شود. پایه‌های اندیشه روشنگری مانند تاکید بر نیروی رهگشای خرد، تکیه بر دانش و اعتقاد به پیشرفت درونمایه چند مقاله مهم آن نشریه را می‌ساخت و همراه با آن رویگردانی از خرافات و بیزاری از عقب‌ماندگی فکری و دوری از جزم‌اندیشی و کهنه‌پرستی نیز در صفحات صوراسرافیل چشمگیر بود. بدین ترتیب صوراسرافیل یکی از انگشت‌شمار روزنامه‌های عصر انقلاب بود که گاه پوشیده و گاه آشکارا از مقوله تجدد پشتیبانی می‌کرد با این هدف که جامعه را از آنچه عقب مانده و دست و پاگیر می‌یافت بپالاید و ایرانیان را با جهان نو آشنا سازد. آنگونه نمی‌نوشت که اکثریت بی‌سواد و دل به خرافات بسته جامعه ایران را علیه تجدد بشوراند بلکه به گونه‌ای می‌نوشت که‌‌ همان توده بی‌سواد را در سودای تجدد فرو می‌برد و اعتقاد به لزوم تجدد را با خون و گوشتش درمی آمیخت.

 

 صوراسرافیل محبوب ایرانیان بود، و همچون قوت بر سفره جمعیت بزرگی از ایرانیان می‌نشست و انرژی می‌بخشید و هدایت می‌کرد. در میان ده‌ها روزنامه‌ای که پس از برقراری مشروطیت در ایران منتشر شدند، صوراسرافیل نام و آوازه‌ای بی‌همانند یافت و به صورت یادگار ارزشمند مشروطیت ایران درآمد. یادگاری مکتوب که خواندن آن حتی برای امروز ایرانیان نیز حرف تازه برای گفتن دارد و حدیث شنیدنی برای روایت.

 

 

منابع:

 

اندیشه‌های میرزا آقاخان؛ فریدون آدمیت

شرح زندگانی من؛ عبدالله مستوفی

صوراسرافیل نامه آزادی؛ سهراب یزدانی

 

کلید واژه ها: روزنامه صوراسرافیل دهخدا


نظر شما :