پاسخ رزماری هالیس به پرسشهای تاریخ ایرانی: آمریکا از ناکامی در پیشبینی انقلاب ایران رنج میبرد
استاد مدرسه علوم اجتماعی دانشگاه لندن
تاریخ ایرانی: پروفسور رزماری هالیس، در مدرسه علوم اجتماعی دانشگاه لندن تدریس میکند و پژوهشهایش بیشتر حول مسائل سیاست بینالملل، مسائل امنیتی در خاورمیانه، روابط بریتانیا، آمریکا و اتحادیه اروپا با منطقه و ابعاد بینالمللی چالشهای خاورمیانه است.
پروفسور هالیس پیش از حضور در این دانشگاه، مدیر پژوهش در چتم هاوس (انستیتوی سلطنتی امور بینالملل) بوده است. وی در دهه ۸۰ در دانشگاه جورج واشنگتن در پایتخت ایالات متحده، علوم سیاسی و سیاست بینالملل تدریس میکرد.
خانم هالیس نویسنده کتاب «اروپا و خاورمیانه پس از عصر یازدهم سپتامبر» است. او همچنین در کتابهای تالیفی بسیاری، فصلهایی با عناوین «خاورمیانه بزرگتر»، «فهم استراتژیک» و «نقش آمریکا، مضر یا امیدبخش؟» نگاشته است. این پژوهشگر مسائل خاورمیانه، نویسنده مقالاتی چون «ایران و ایالات متحده: تروریسم و صلح در خاورمیانه و عراق» و «ایران، روابط خارجی و و نقش منطقهای ممکن» است.
«تاریخ ایرانی» دو پرسش از پروفسور هالیس مطرح کرده و از وی خواسته است نظر خود را پیرامون دلایل اصلی سقوط شاه و همچنین ناکامی ایالات متحده آمریکا در پیشبینی انقلاب ایران در اواخر دهه هفتاد میلادی بازگو کند.
پاسخ وی به سوالات «تاریخ ایرانی» در ذیل میآید:
دلایل سقوط شاه
عواملی که من در وقوع انقلاب ایران بیش از همه در نظر میگیرم عبارتند از:
اول- از یک طرف افزایش بیزاری/ شکاف میان شاه و نخبگانی که تحت حکمرانی وی پیشرفت کرده بودند از یکسو و مردم شامل بازاریها از دیگر سو.
دوم- بهرهگیری از شیوههای بیرحمانه و نظارت فراگیر توسط پلیس مخفی شاه (ساواک).
سوم- روی خوش نشان دادن ایالات متحده به جاهطلبیهای شاه، از جمله فروش اسلحههایی که وی میخواست، همراه با حضور تمام عیار ایالات متحده، شامل بسیاری از مستشاران که به این تصور مردم ایران دامن میزد که شاه ابزار دست آمریکاست و اوست که از قدرت ایالات متحده ذینفع است، نه دولت مشروع مردم ایران.
چهارم- چهره آیتالله العظمی خمینی که رهبری جایگزین را تامین میکرد.
ثروت نفت که به طور معمول مستقیما به سمت دولت جاری میشد، شاه را قادر میکرد تا از تکیه بر پرداختکنندگان عادی مالیات که بودجه دولت را تامین میکنند اجتناب ورزد. همچنین به زیادهرویهای شاه و در نتیجه بیگانهتر شدن از مردم کمک کرد.
علت ناکامی ایالات متحده و اروپا در پیشبینی انقلاب
پس از انقلاب ایران، در سال ۱۹۸۱، من برای کار و درس خواندن به ایالات متحده (واشنگتن دی سی)، شهر نخبگان آمریکا رفتم. در این مورد مقامات وزارت امور خارجه، مشاوران، افراد آکادمیک و رجل سیاسی، هنوز از اینکه در پیشبینی انقلاب ایران ناکام مانده بودند رنج میبردند. بر اساس مشاهداتم در این دوره میگویم که به غیر از تعداد اندکی از پژوهشگران فارسی زبان، شگفتی عظیمی پیرامون انقلاب حاکم بود. فکر میکنم توضیحی که وجود دارد بیشتر به دیدگاه جهانی و شرایط آمریکاییان مربوط است تا طبیعت انقلاب ایران. در نتیجه:
اول- آمریکاییها میپنداشتند کل دنیا در مسیری بود که از سیاستهای سنتی و روابط اجتماعی- اقتصادی گرفته تا آنچه آنها مدرنیته میخواندند، از دور رهبری میشود، به عنوان مثال به سوی دموکراسی سکولار همچون ایالات متحده هدایت میشود. در آن زمان در آمریکا تقریبا باورنکردنی بود که مردم قادر باشند انقلابی را به نام مذهب سنتی اداره کنند.
دوم- همچنان که معمول است قدرتهای بزرگ (بریتانیا این سندروم را در زمان امپراطوریاش داشت) و ایالات متحده (که متوجه نبود حضورش در ایران سرچشمه تلاطم و خشم بود، مخصوصا با توجه به فعالیتهای ساواک) انتظار انتقاد یا مقاومت علیه خود را نداشتند چرا که تصور میکردند موجود خوبی هستند.
سوم- آمریکاییها، شامل نخبگان سیاسی و تجاری، چندان اهل سفر نیستند و زبان (یا رسوم و عرف) کشورهای خارجی را بلد نیستند. عمدتا به این خاطر برای کامیابی در آمریکا یا قطعا دیگر مناطق دنیا به آن احساس نیاز نمیکنند. پس آنها فکر نمیکنند که در جستجوی نشانههای نارضایتی در ایران باشند.
کمتر قادر هستم در خصوص چرایی ناکامی اروپاییان در دیدن آنچه اواخر دهه هفتاد در ایران در جریان بود، اظهارنظر کنم، چرا که من در آن زمان این موضوع را دنبال نمیکردم. تنها نظارهگر صرف تحولات بودم. با نگاهی به گذشته، سازمان اطلاعات بریتانیا اغلب شکایت از این دارد که همواره برایشان درک خارج، اعم از ایران و شبه جزیره عربستان دشوار بوده است تا با مردم صحبت کنند، چرا که رژیمها تلاش کردند آنها را از تحقیقات مستقل درباره احساسات عمومی منع کنند.
نظر شما :