عکسهای مشروطه یادگاری بود
گفتوگو با کامران عدل، عکاس
تاریخ ایرانی: کامران عدل پراکنده صحبت میکند. این را خودش هم میداند و قبل از آغاز گفتوگو تاکید میکند در صورت به حاشیه رفتن به او متذکر شویم اما وقتی در مورد تاریخ میخواهد صحبت کند مدام به اتفاقهای مختلفی که روی داده گریز میزند و در این میان از ایران به اروپا و رویدادهای تاثیرگذار عکاسی آنجا نیز میرود. پیشه اصلی او عکاسی است و یکی از تخصصهایش عکاسی معماری اما تاکید میکند به تاریخ علاقه دارد. هرچند بخشی از این علاقه شخصی است اما شاید موقعیت خانوادهای که در آن بزرگ شده، به این علاقه هم افزوده باشد. جد او حاج عدلالملک یکی از روحانیون و تاجران تبریز در دوره مشروطه و پدرش احمدحسین عدل، مؤسس دانشکده کشاورزی کرج است که سه بار در کابینههای مختلف قوامالسلطنه و یک بار در کابینه حکیمالملک و یک بار در کابینه سپهبد زاهدی به مقام وزارت کشاورزی منصوب شده است. برادرش هم شهریار عدل است که یکی از شناختهشدهترین باستانشناسان ایرانی بود. همه اینها باعث شد به سراغ عدل برویم تا در مورد عکسهای دوره مشروطه با او گفتوگو کنیم. پس از این گفتوگو با «تاریخ ایرانی» که حتی از موضوع عکسهای مشروطه هم فراتر رفت او در پایان بر یک نکته تاکید کرد: «به هیچ عنوان نباید این عکسها را با آنچه بعدها عکاسی خبری مدرن نام گرفتند مقایسه کرد. این عکسها نمایانگر اندیشه آن دوران با دنیایی بسته، احاطه شده با افکاری عقبمانده و محافظهکار است. برای من، افتخار بزرگی است که عکس جدم را در وسط آن درگیریها میبینم. احساس غرور میکنم.»
***
گفته میشود مشروطه باعث شد عکس از داخل دربار به بطن جامعه بیاید و حتی عکاسی خبری و مستند شکل بگیرد. آیا میتوان گفت این آثار با هدف مستند و خبری به وجود آمدند؟
عکس خبری خوب، عکسی است که در نوع خودش انقلابی را به وجود بیاورد مثل پروپاگاندا در جنگ که البته مشروطه را هم تا حدودی میتوان جنگ تلقی کرد. ولی با در نظر گرفتن تواناییهای آن روز ایران و تا حدی در جهان، نمیتوان گفت که عکاسی میتوانست در این بازی شرکت کند. در سینماها، تا حدودی فیلمهای خبری پخش میشد، ولی در آن روزگار، هنوز به اثر مثبت یا منفی پروپاگاندای تصویری پی نبرده بودند. به این ترتیب، در یکی از عکسهایی که در اختیار من است، یک نفر که ایرانی نیست، یک دوربین فیلمبرداری به همراه دارد که از نظر هیکل و وزن، قابل مقایسه با دوربینهای عکاسی موجود در ایران آن روز نیست. البته در آن زمان دوربین کداک کوچک مکعب اختراع شده بود ولی هنوز به ایران نرسیده بود. به همین علت تمام عکسهای در دسترس از انقلاب مشروطه با فرمت بزرگ گرفته شدهاند.
برگردیم به این دوربین فیلمبرداری کذا. آنچه که مسلم است، این فیلمبردار با انقلابیون همکاری میکرد ولی در آن موقع، ما دارای سینما نبودیم که فیلم را برای ما بگیرد. اگر هم که روس بوده نمیتوانسته از فیلمهایش در روسیه جهت فیلم خبری استفاده کند. پس، فقط میتوانیم حدس بزنیم که او یک فیلم مستند از جنگهای مشروطه ایران میگرفت. با در نظر گرفتن فاصله بین جبهههای جنگ ایران تا اروپا، این فیلم دیگر قابلیت خبری خود را از دست داده بود. در مورد این موضوع هم که عکس و عکاسی از دربار خارج شده بود باید گفت این یک شعار پوپولیستی است. عکاسی، فیلمبرداری و فیلمسازی، کارهای بسیار گرانی هستند. دستمزد عکاسان و فیلمبرداران حرفهای بسیار زیاد است و مردم عادی، از عهده آن برنمیآیند. حالا، چرا این اندیشه «عکس درباری» پیش آمده است؟ برای اینکه در حکومت گذشته خانم آتابای به این گنجینه سر و سامان میداد. کاخ گلستان در حیطه مالکیت دربار شاهنشاهی نبود و زیرمجموعهای از وزارت دارایی بود اما در حال حاضر، آرشیوها در دسترس افراد حرفهای و اینکاره قرار نمیگیرند و منبع درآمدی میشوند برای یک مشت موجودات اپورتونیست و بیسواد. از خودم شروع میکنم. من را هرگز به داخل گنجینه کاخ گلستان راه ندادهاند. در نتیجه، من که آلبوم علیخان حاکم - عکاس دوره ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار - را کشف کردهام و مقام علمی آن را یادآور و باعث شدم که شهریار عدل و دیگر محققان روی آن کار کنند، نمیدانم در آن «انباری» چی هست که به حضرات ارزش آن را یادآور شود.
از طرف دیگر با عکسهایی که از کاخ گلستان به دست این ناآگاهان خارج شد، ما فکر کردیم لابد سایر آلبومها هم به همین اسقاطی هستند. ولی خانم آرزو ابوطالبی که ایشان نیز روی آلبوم علیخان کار میکرد، جهت مقایسه کارهای او با سایر عکاسان آن دوره، توانست در دوران خانم ثقهالاسلام - مدیر سابق مجموعه فرهنگی تاریخی کاخ گلستان - وارد گنجینه شود و آنها را مورد مطالعه قرار دهد. آنطور که ایشان به من گفت، در زمان ناصرالدین شاه، عکاسان خوب آن دوره، به تمام نقاط ایران فرستاده میشدند تا از ایران آن دوره عکاسی کنند. من حرف خانم ابوطالبی را باور میکنم. حالا از تمام کسانی که از اصطلاح عکاسی درباری صحبت میکنند، سؤال میکنم چه کسی بودجه و پول کافی در اختیار دارد که در ایران امروزی دست به چنین کاری بزند و چه کسی این کار را امروزه انجام میدهد؟ آنهایی که عکاس نیستند، ولی خیال میکنند که اینکاره هستند. این شرایط، بیشتر به کشور زیان میرساند تا آن دوران که عکاسی، سلطنتی بود زیرا پول که همان «بیتالمال» باشد، به هدر میرود.
در مورد این موضوع نیز که عکسهای مشروطه، مستند هستند باید پاسخ مثبت بدهم کمااینکه دوربین فیلمبرداری موجود در یکی از عکسها هم به ما ثابت میکند ولی در آن دوران، این عکسها بیشتر به عنوان عکس یادگاری گرفته میشد زیرا در آن دوران امکان تکثیر عکس وجود داشت مثلاً اگر عکاسی که این عکسها را گرفته، در داخل کادرش ۲۰ نفر بودند و سفارش چاپ ۲۰ عکس را به او میدادند، درآمد زیادی به دست میآورد. از این رو میتوانیم او را یک عکاس حرفهای، به زبان امروزی بنامیم. این را هم یادآور شوم که خانوادههای معتبر آن روزگار، یک نفر عکاس در مجموعه خودشان داشتند.
تا قبل از مشروطه، از عکس به عنوان ابزاری برای مستند کردن رویدادها استفاده میشد؟
عکس و عکاسی به این علت، «ثبت» شد که «نیسه فورنیپس» مخترع عکاسی، اصلاً گراورساز برای تصویرسازی روزنامههای آن دوران بود. این تصویرها را پسر او میساخت زیرا نیپس خودش اینکاره نبود. از بد حادثه، پسر نیپس را به سربازی بردند و کار نیپس لنگ ماند. برای جبران این کمبود، سرانجام او موفق شد عکس را ثبت کند. در اول کار، عکاسی بیشتر در محدوههای تاریخی اکتشافی و علوم به کار برده میشد. انقلاب کاربرد عکاسی، بهطوری که ما در این عکسها میبینیم، از ۱۸۶۲ در جنگهای داخلی آمریکا شروع شد که در همان محدوده زمانی، علیخان هم این کار را در ایران شروع کرد.
پس عکاسان دوره مشروطه بیشتر از منظر شخصی عکس میگرفتند؟
در تبریز و رشت که جنبه شخصی داشت. عکاس با ریسک و به خرج خودش این کار را کرد که بعداً آنها را بفروشد یا اینکه دستاندرکاران انقلاب، این عکسها را برای ثبت در تاریخ سفارش میدادند که به نظرم این فرضیه درستتر است. نکته دیگر این است که عکاسیای که در آن حرکت واقعی وجود دارد، از ۱۹۶۰ آغاز شد. دعوای من با شهریار عدل در مورد تاریخ عکاسی ایران نیز از همینجا شکل گرفت. وقتی میخواستم ارزش عکسهای علیخان را به شهریار نشان دهم میگفتم تمام عکسها و فیلمهای جنگ اول جهانی ساختگی هستند. من آنقدر نترس هستم که در موقعیتهای خطرناک قرار گرفته باشم و عکاسی کرده باشم اما پیش آمده، در موقعیتهایی مثل جنگ بدجوری ترسیدهام و عضلاتم دیگر جوابگوی خواستههای من نبودهاند طوری که نمیتوانستم از آنها استفاده کنم. با همین تجربه بود که به شهریار میگفتم عکس سرباز اسپانیایی «کاپا» تقلبی و ساختگی است. هرچه به عکسهای جنگ جهانی اول نگاه میکردم از خودم میپرسیدم که عکاسها چگونه در آن موقعیت جنگ و درگیری توانستهاند چنین عکسهایی بگیرند. ولی فهمیدم که تمام آن عکسها و فیلمها بعداً گرفته و ساخته شده بودند.
در مورد مشروطه هم معتقد هستید عکسها ساختگی هستند؟
شاید استفاده از واژه ساختگی درست نیست. میزانسن بودهاند. اگر عکس ساختگی میخواهید، عکسی است که سربازان آمریکایی در جنگ پاسفیک و در جزیره اوکیناوا پرچم آمریکا را میکارند. عکس معروفی است از «کاپا» که فردای روز واقعه، بازسازی و صحنهسازی شد. درحالی که در عکسهای مشروطه درگیری نمیبینید. عکسها حالت پز گرفتن دارند، آدمها تفنگهایشان را در دست دارند و ژست تیراندازی گرفتهاند. در بعضی از عکسها نیز میبینید سر کسی باند بسته شده است. به احتمال خیلی زیاد برای این است که نیرویی نداشتند تا حوادث را دوباره بازسازی کنند. اهمیتی که مشروطه ایران دارد این است که اولین انقلاب سوسیالیستی پیروز شده در جهان است. انقلابها همیشه توسط طبقه بورژوا پیریزی و آغاز میشود. انقلاب کبیر فرانسه هم توسط بورژواها انجام شد. در مورد انقلاب مشروطه آنچه که مردم یادشان میرود این است که افکار انقلابی از باکو به ایران آمد چون در ابتدا آذریها انقلاب کردند. کارگرهای نفتی باکو، مسلمان و سرکارگرها ارمنی و ارتدکس و نماینده تزار بودند. به همین علت میان آنها درگیری به وجود آمد و منجر به بروز انقلاب اول بلشویکی شد که سرکوب شد. در واقع زیربنای انقلاب مشروطیت از آذربایجان و رشت شروع شد که با باکو رابطه داشتند. در آن موقع استالین از گرجستان به رشت آمد. حتی استالین در انقلاب رشت حضور داشت و بههمین دلیل میگویم انقلاب مشروطیت، انقلابی سوسیالیستی بوده است چون انقلاب شوروی ده سال بعد انجام و پیروز شد. اگر آزادیخواهان از آذربایجان و رشت آمدند برای این است که انقلاب سوسیالیستی در باکو اتفاق افتاد. در تبریز البته داستان کمی فرق داشت. محمدعلی شاه با تبریز خردهحساب داشت چون مدتی آنجا ولیعهد بود و برنمیتافت که تبریزیها با او مخالفت کنند. برای همین است که بیشترین نیرویش را به تبریز فرستاد که به گفته کسروی ۵۰۰ هزار نفر بودند که کاملاً مهمل است. اشتباه محمدعلی شاه در این بود که نیروی اصلی خود را به تبریز فرستاد. هنر تبریز هم این بود که سقوط نکرد. در نتیجه رشتیها به راحتی تا تهران آمدند زیرا که نیرویی در تهران نبود که جلوی آنها را بگیرد و آنها خیلی راحت پیروز جنگ شدند. گرجیها و ارمنیهای زیادی نیز در مشروطه جنگیدند زیرا خودشان را مستعمره روس حساب میکردند. عکسهایی از دوره مشروطه باقی مانده است که در زیر آن نوشته شده: «مجروحین مجاهدین ارامنه در تهران.»
چرا حضور آنها در مشروطه زیاد بود؟
به دلیل اینکه به دنبال مساوات بودند.
اگر از بحث محتوایی عکسهای مشروطه بگذریم که از نظر تاریخی و مستند بودن مهم هستند، آیا این تصاویر از نظر فنی هم در تاریخ عکاسی ایران تاثیرگذار بودهاند؟
فن یا دانش عکاسی، فقط وقتی به داد شما میرسد که دارای اندیشه و دانشی باشید. هر کسی فن و دانش عکس گرفتن را بلد باشد، الزاماً عکاس خوبی نمیشود.
از عکسهای آن دوران میتوان متوجه چه مسائل دیگری شد که تا به حال کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
عکسهای جالبی از دوره مشروطه باقی مانده که افرادی که با هم رقیب بودند مثل بهبهانی و طباطبایی، ستارخان و باقرخان یا سپهدار و بختیاری را در کنار هم نشان میدهد. من این عکسها را دوست دارم زیرا دکوری که اغلب بیریخت و زهوار درفته بودند، پشت آنها گذاشته نشده است.
عکاس آن مشخص است؟
خیر. موضوع دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که وقتی به عکسهای خانوادگیام نگاه میکنم، میبینیم نیروهایی که در ششگلان تبریز عکس گرفتهاند، لباس یونیفرم داشتهاند منتهی کسی به این موضوع توجه نکرده است. ششگلان محله عدلها در تبریز است. آنها سربازان سردار همایون والی هستند که اولین تحصیلکرده دانشکده افسری «سن سیر» فرانسه و داماد جد من بود که بعدها فرمانده دیویزیون قزاق شد. در بعضی از عکسها هم یونیفرمهایی را به تن بچههایشان کردهاند. در این عکسها، افراد مسلح و تفنگ بهدست هستند و دست هیچ کدامشان چوب و چماق دیده نمیشود. در یکی از این عکسها نام رضاخان عکاس هم نوشته شده است: «کلوپ مجاهدین گیلان به یادگار خدمت دوست عزیزم رضاخان عکس فرستادم. شوال ۱۳۲۷». دو عکس هم هست که کسروی در آن تقلب کرده است.
چطور؟
این مطلب سر درازی دارد و متاسفانه نشان میدهد کسانی که خودشان را پاک و منزه معرفی میکنند، میتوانند با نوشتن مطالبی اعتبار کتاب تاریخی و اندیشه خودشان را زیر سؤال ببرند. کسروی در صفحه ۳۱۷ کتاب «تاریخ مشروطه ایران» عکسی از مرحوم حاج عدلالملک – جد من - با شیخ سلیم و شیخالاسلام به چاپ رسانده و زیرنویس اصلی را تبدیل به «شادروان شیخ سلیم با تنی چند از مجاهدان و دیگران» کرده و بار دوم در صفحه ۴۰۴ که زیرنویس اصلی عکس «جلو خانه حاج عدلالملک در موقع پذیرائی عموم محلات برداشته شده است ۱۳۲۵» را به «این پیکره نشان میدهد آذینبندی ششگلان را در روز بازدید» تبدیل کرده است و بدتر از آن برای آن که مردم متوجه تقلب نشوند، در عکس اولی برای اشخاص سمت راست عکس که زیر پوشش آلبوم قرار دارند و نصفه هستند داده دست و کلاه کشیدهاند و در عکس دوم، از سمت چپ و راست و از بالای عکس بریده است تا محل عکسبرداری مجهول بماند. آیا میشود احمد کسروی که همه بقالها و باغبانها و نجارهای تبریز را میشناخته، حاج عدلالملک را نشناسد و او که عکسش را جزء مجاهدان آورده «حاجی عدلالملک نامی از درباریان» معرفی کند؟
سرعت ظهور عکس چگونه بود؟ آیا در آن دوره میتوانستند عکسها را با سرعت بالا ظاهر کنند؟
بله.
آرشیوی که از عکسهای دوره مشروطه مانده است، چه وضعیتی دارد؟
عکسهای زیادی نیست مثلاً در کل میتوان گفت حدود ۱۵۰ عکس از آن دوره باقی مانده است.
جد شما، در مشروطه چه سرنوشتی پیدا کرد؟
مشکلی برایش پیش نیامد زیرا که مشروطهطلبان پیروز شدند. چیزی که ایشان میخواست.
آیا به صورت مستقیم در جریان مشروطه هم نقش داشت؟
خیر. خانوادههای بزرگ آذربایجان، افرادی داشتند که در صحنه حضور داشتند ولی خودشان در پشت صحنه حضور داشتند و از نظر مالی انقلابیون را حمایت میکردند. به احتمال بسیار زیاد هم اینان بودند که هزینههای این عکسبرداریها را تأمین میکردند زیرا هزینههای عکاسی، ریگی بودند در مقابل سنگلاخهای هزینههای انقلاب مشروطیت.
بر هم زدن دستگاه استبداد. در این عکس فردی که کلاه کاهی بر سر دارد، فیلمبردار است. رشت
بمبانداز در رشت که خودش را کشته است
کمیسیون جنگ رشت و قزوین
میرزاعلی محمدخان، پسر سپهدار و میرزاحسنخان کسمایی با مجاهدین رشت
مجروحان مجاهد ارمنی در خارج از تهران
مجروحان مجاهد ارمنی در تهران
اجتماع مردم رشت بعد از به آتش کشیدن عمارت حکومتی
یک نفر مجاهد که در جنگ کشته شده است
میرزاعلی محمدخان، پسر سپهدار و میرزاحسنخان کسمایی با مجاهدین رشت
دسته باقرخان در جنگ تبریز
دسته ستارخان در تبریز
مجاهدین تبریز؛ در این عکس یونیفورم جنگ به تن بچهها کردهاند
طاق نصرت پیروزی در محله ششگلان تبریز
طاق نصرت دستههای ششگلان. در این عکس، مجاهدین ششگلان یونیفورم به تن دارند
جلو خانه حاج عدلالملک که در موقع پذیرایی عمومی محلات گرفته شده است. ۱۳۲۵. خانه جد کامران عدل
حرکت وکلای تبریز به سوی تهران در مدرسه ادبیه
اجتماع مردم در جشن مجلس
صدراعظم، وزرا و هیأت تجار که دستخط مشروطه را به مجلس آوردهاند
خان بختیاری و سپهدار رشتی
ستارخان و باقرخان
تقلبهای کسروی در عکسها
تقلبهای کسروی در عکسها
نظر شما :