سردار سوداگر: محسن رضایی موافق ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود

۰۴ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۶:۲۷ کد : ۸۲۳ از دیگر رسانه‌ها
سیدابوطالب موسوی: جنگ ما حکایت غریبی دارد! حکایت شهرها و آدمهایش غریبتر! اهل حق که باشی، همیشه هجمه باطل را می‌بینی! جنگ ما شبهات زیادی دارد؛ سوداگر را برای پاسخگویی به این شبهات انتخاب کردیم؛ با حوصله و دقت زیاد به سئوالات پاسخ می‌دهد و حتی مصر است که برای روشن شدن برخی موارد، دست روی نقشه بگذارد و حرکت و نوع آرایش دشمن را توضیح دهد. سردار احمد سوداگر، روزگاری جزو فرماندهان اطلاعات و عملیات جنگ بوده و امروز در کسوت استاد دانشگاه و رییس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، به قول خودش در حال انجام رسالت زینبی است، با خنده می‌گوید: کسوت سرداری را با هیچ منصب و عنوانی عوض نخواهم کرد.

 

 

***

 

تصمیم بر ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر یک تصمیم سیاسی بود یا یک تصمیم نظامی؟ این استراتژی دوگانه چگونه بهوجود آمد؟

 

نمی‌دانم چهکسی اسمش را گذاشته استراتژی دوگانه. اول باید بگویم استراتژی ما چه بود که معلوم بشود دوگانه است یا نه. باید ببینیم دیدگاه‌های مختلف روی استراتژی ما چه بوده است. استراتژی را معمولا رهبران کشورها تعیین می‌کنند، ممکن است سلایق و علایق فرق بکنند یا شکلش جور دیگری باشد، این را نمی‌شود گفت استراتژی. آقای محسن رضایی هم که می‌گوید ما بعد از فتح خرمشهر دو استراتژی داشتیم اشتباه است. وقتی دو استراتژی حاکم است که دو نظام در یک کشور حاکم باشد، در زمان فتح خرمشهر در کشور دو طیف فکری وجود داشت؛ طیف اول که نظرشان ادامه جنگ بود و مبانی استدلالی و منطقی را برای ادامه جنگ داشتند. اینها می‌گفتند که دیدگاه‎‎های نظام جمهوری اسلامی ایران باید تأمین بشود و کشورهای منطقه و فرامنطقهای صدام را بهعنوان متجاوز اعلام بکنند، در این صورت آتشبس برای ما نتیجهبخش است. اما طیف دوم که نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، این نگاه را قبول نداشتند و از جواب به استدلالهای ما طفره می‌رفتند. ما می‌گفتیم آیا شما ضمانت می‌دهید که بعد از قبول آتشبس، صدام دوباره به ایران حمله نکند؟ آیا عراق بهعنوان متجاوز که اولین فاکتور برای پذیرش آتشبس یا صلح است، معرفی شده؟ نه خود عراق، نه سازمان‎‎های بینالمللی، نه شورای خلیجفارس و نه اتحادیه عرب، عراق را بهعنوان متجاوز نمی‌شناختند!

 

در دیداری حبیب شطی به امام گفته بود که جنگ را تمام کنید. امام هم فرموده بودند: از این در برو بیرون و بهعنوان دبیر کل اتحادیه عرب اعلام کن که عراق متجاوز است، آنوقت ما هم جنگ را تمام می‌کنیم. همچنین تهدید شهرهای دزفول، اهواز، دشت آزادگان و خرمشهر به قوت خودش باقی بود که بهعنوان شهرهای استراتژیک با فاصله ۳۰۰ - ۴۰۰ متر از عراق قرار دارند، یعنی آنها آنطرف اروندرود و ایران طرف دیگر اروندرود. خود اروندرود مالکیتش معلوم نبود که مال ماست یا عراق یا سازمان‎‎های بینالمللی! وقتی از نهضت آزادی و جبهه ملی این سئوالات را می‌پرسیدم که در صورت قبول آتشبس، وضعیت اینها چه می‌شود، جوابی نداشتند. از طرف دیگر مفاهیمی مانند: متارکه جنگ، آتشبس، منع آتش و صلح، قواعدی دارد که عراق حاضر به پذیرش این قواعد نبود.

 

 

آتشبسی که بعد از فتح خرمشهر مطرح بود چه قواعدی داشت؟

 

یعنی اینکه قطع درگیریها و منع هرگونه فعالیت نظامی، در حد فاصل ۵ - ۳ کیلومتر از خطوط درگیری. شما هیچ کاری از نظر مهندسی و بازسازی و یا سازماندهی و حتی اجتماعی در این محدوده، نمی‌توانید انجام بدهید، فقط در حد خورد و خوراک و جابهجایی نیرو برای رفتن به مرخصی. حتی اگر خواسته باشید مثلا پلی را تعمیر کنید، اجازه ندارید و باید با نظر سازمان‎‎های بینالمللی این کار صورت گیرد.

 

 

چرا بعد از عملیات بیتالمقدس، به فاصله یک ماه، عملیات رمضان برای ورود به عراق طراحی شد؟ چه ضرورتی داشت که باید وارد خاک عراق می‌شدیم.

 

در جلسهای که تیرماه سال ۶۱ با امام برگزار شد، امام اجازه دادند به شرطی که به مردم عراق آسیبی نرسد، از مرز عبور کنیم تا جاییکه امنیت برای کشور تأمین شود. چون باید دشمن را عقب می‌راندیم و آن را در فاصلهای قرار می‌دادیم که بتوانیم آتشبس را بپذیریم. ما باید بهجای اینکه روی خط مرزی درگیر بشویم، در حاشیه رودخانه دجله درگیر می‌شدیم و فاصله ما با دشمن از ۵ کیلومتر به ۱۵ کیلومتر می‌رسید، در چنین موقعیتی می‌توانستیم آتشبس را بپذیریم. بنابراین برای تأمین امنیت مرز‌ها، آزادسازی مناطق اشغال شده و داشتن برگ برنده برای رسیدن به آتشبس، باید از مرز عبور می‌کردیم و وارد خاک عراق می‌شدیم.

 

 

دلایل نهضت آزادی و جبهه ملی برای پذیرش آتشبس پس از فتح خرمشهر چه بود؟

 

دلایلشان این بود که کشور بنیه و توانایی ادامه جنگ با عراق را ندارد. آنها اعتقادی به جنگ بسیجی و تفکر انقلابی نداشتند و نهضت آزادی و جبهه ملی در جریان انقلاب فقط به دادن اطلاعیه اکتفا می‌کردند. این برداشت برخاسته از ایدئولوژی و نظام فکریشان بود. نظام فکریشان تا مرز درگیری است و یک نظام عاشورایی نیست.

 

 

گویا دلایلی که نهضت آزادی و جبهه ملی برای آتشبس مطرح می‌کردند، شش سال بعد در جریان پذیرش قطعنامه از طرف برخی انقلابیون (طیف اول) مثل آقای محسن رضایی مطرح شد و به امام نامه نوشتند و گفتند که برای ادامه جنگ توانایی و امکانات نداریم.

 

حرف شما کاملا درست است، منتهی شما قید زمان را حذف می‌کنید و برخورد شما با این مسأله ژورنالیستی است. آقای محسن رضایی در‌‌ همان طیف ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود، با فرض اینکه معادلات به هم نخورد. بعد از فتح خرمشهر تمام قدرتهای دنیا تمرکز پیدا کردند که ایران برنده جنگ نباشد و می‌گفتند عراق برنده جنگ است. بهنظر شما آیا عراق نمی‌دانست که حلبچه شهر خودش است. می‌دانست یا نمی‌دانست؟ چرا آنجا را بمباران شیمیایی کرد؟ سازمان ملل چه اقدامی انجام داد؟ آیا آمریکا نمی‌دانست هواپیمای ایرباس، هواپیمای مسافربری ایران است؟

 

من آن زمان در اطلاعات بودم و گزارش مکتوبم در مرکز اسناد موجود است که در آن نوشتهام بمباران شیمیایی حلبچه و انهدام هواپیمای مسافربری ایرباس ایران از سوی آمریکا، حامل پیامهایی استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران است. پیام این است که ما با هر سبعیتی که شده نمی‌گذاریم شما برنده جنگ باشید، ولو اینکه کرمانشاه، دزفول، اهواز و گیلان غرب را بمباران شیمیایی کنیم. من نمی‌خواهم از محسن رضایی دفاع بکنم، اما بهعنوان کسی که از روز اول نظرم بر ادامه جنگ بود تا رسیدن به یک موقعیت قابلقبول و محکم این توضیحات را دادم. بحث قطعنامه که پیش آمد، نظام باید یکجوری از معرکه بیرون می‌آمد.

 

 

بعد از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر بهخاطر دلایلی که مطرح کردید - برای قبول نکردن آتشبس - شش سال جنگیدیم و جنگ را ادامه دادیم. دستآوردهای ما در پایان جنگ و پس از قبول قطعنامه چه بود؟

 

سازمان ملل اعلام کرد که عراق متجاوز است و خود صدام ششبار نامه نوشت به ایران که خواسته شما محقق شد. شرایطی که بعد از فتح خرمشهر فراهم نبود. همچنین ما توانسته بودیم ماشین جنگی عراق را در حد وسیعی منهدم کنیم و با اجرای عملیات کربلای ۵ و والفجر ۸ تفوق و برتری استراتژیک خودمان را نشان دهیم که اینها بعد از فتح خرمشهر محقق نشده بود و ۹۰ درصد برکاتی که امام از جنگ می‌شمارند، بعد از پذیرش قطعنامه حاصل شد.

 

 

واکنش صدام پس از فتح خرمشهر چه بود؟

 

صدام مدعی بود اگر ارتش عراق نتواند خرمشهر را حفظ کند، این ارتش به هیچ دردی نمی‌خورد. او گفته بود اگر ایران خرمشهر را آزاد کند، من کلید بصره را به او می‌دهم؛ چون به ارتشش اطمینان داشت. اما پس از شکست، صدام تعدادی از فرماندهانش را اعدام کرد، به این دلیل که مقاومت نکرده بودند و ایران را به صدام ضعیف نشان می‌دادند. در جایی صدام گفته بود: «این فرماندهان من بودند که مرا در مورد خرمشهر فریب دادند.»

 

 

منبع: هفته‌نامه پنجره

 

کلید واژه ها: آزادی خرمشهر پایان جنگ


نظر شما :