ماجرای حذف شعار مرگ بر شوروی به روایت سفیر سابق ایران در مسکو
سفر پرحاشیه مک فارلین به ایران چه تأثیری بر روسها گذاشت و نقش شما در تفهیم این ماجرا چه بود؟
من قبل از اعزام به مسکو به محضر رئیسجمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای رسیدم تا آخرین رهنمودها را از ایشان کسب کنم و از ایشان پرسیدم به نظر شما مهمترین مأموریت من در شوروی چیست؟ معظمله عدم اعتماد را مهمترین آسیب روابط دو کشور دانسته و مرا جهت ایجاد اعتماد دوجانبه ترغیب کردند. به هر حال ۴ سال بعد در روز خداحافظی با وزیر خارجه روسیه وی به من گفت مهمترین کار شما تحمیل اعتماد از سوی شوروی به ایران بود. من آن لحظه خدا را شکر کردم که وظیفهام را به درستی انجام دادم. هنگامی که من در شوروی سفیر شدم حتی اجازه واردات سیم خاردار به ایران را هم به ما نمیدادند و در هنگام بازگشت بیش از ۱۰ میلیارد دلار قرارداد نظامی با شوروی داشتیم. در آن قراردادها سلاحهایی همچون زیردریایی، انواع هواپیماهای جنگی و... باعث تکمیل کسری نظامی ما بعد از جنگ شد. این پیچیدگی مسائل دیپلماتیک است. مقام معظم رهبری نیز اخیراً بدرستی به سیاست احمقانه غرب در تهدید و فشار به ایران و البته نتیجه معکوس آن اشاره کردند.
تضاد ایدئولوژیک و جنگ با واسطه با سربازان روسی در حین مذاکرات نیز جاری بود. شعار مرگ بر شوروی از مرگ بر امریکا پررنگتر بود؛ با شروع مذاکرات عادیسازی روابط اولین هیأت دو نفره شامل من و آقای صدر به عنوان مدیرکل اروپا و امریکا به دیدار گرومیکو وزیر وقت خارجه شوروی رفتیم. ما در آن سفر از قائممقام وزیر خارجه شوروی دعوت کردیم تا روابط آغاز شود. بعد از مدتی سفیر شوروی در تهران اعتراض کرد که چگونه ایشان به تهران بیایند در حالی که دیواری در تهران نیست که از توهین به مقامات شوروی بهره نبرده باشد آیا شما میهمان دعوت میکنید تا به او ناسزا بگویید؟! شما اول ناسزا گفتن به شوروی را تعطیل کنید تا وی به تهران بیاید. من در پاسخ به سفیر شوروی گفتم اگر میخواهید تضادهای ما با شما به پایان برسد و بعد او بیایید دیگر نیاز به سفر نیست؛ اتفاقاً ایشان باید با قصد حل اختلافات سفر خود به تهران را ترتیب بدهند. سفیر گفت بنابراین حداقل فحشها را از دیوارها پاک کنید، اما من زیر بار نرفتم و تأکید کردم با این شرایط اختلافات ما حالا حالاها مرتفع نخواهد شد باید ما مشترکات مثبت خود را تقویت تا به صورت طبیعی نکات منفی و افتراق تحت تأثیر نکات مثبت از بین بروند. بنابراین ما لیست درخواستهای خود را به شما میدهیم و اگر خواستید آنها را به ما بدهید و سفیر شوروی تنها خندید. بالاخره روسها به مدل پیشنهادی ایران تن داده و در حالی که از فرودگاه تا سفارت شوروی در تهران سرشار از دیوارنویسی علیه مقامات این کشور بود و در هر مراسمی یکی از شعارهای قابل توجه مردم مرگ بر شوروی بود، قائم مقام وزیر خارجه شوروی به تهران سفر کرد.
جالب آن است که وقتی سفیر این کشور از من درخواست کرد که حداقل شعارهای روی دیوارهای فرودگاه را پاک کنید من در پاسخ گفتم این کار مردم است. این سفیر کشور ابرقدرت آنقدر رفتوآمد تا اینکه در آستانه سفر گفت: من تنها یک خواهش کوچک دارم حداقل شعارهای روی دیوار سفارت را پاک کنید این توهین به ایشان به حساب میآید، ما نیز اعلام کردیم که روی این موضوع فکر میکنیم. در نهایت تنها با همین خواسته آنها در طی سفر موافقت کردیم البته به محض خروج وی از تهران دوباره دیوار سفارت مملو از شعارهای ضدشوروی شد.
بنابراین راه اعتمادسازی با ابرقدرتها در نکتهای مستتر است، نخست آنکه امکانات خارج از عرف آن قدرت در داخل کشور باید از بین برود؛ به عبارت دیگر دست داخلی آن قدرت خارجی باید قطع شود. در ضمن باید مذاکرات از مشترکات آغاز شود تا با تقویت نقاط مثبت نقاط منفی کمرنگ شوند. هنگامی که دیدار سران با سفر آقای هاشمی رفسنجانی به مسکو آغاز شد (آقای هاشمی آن موقع رئیس پارلمان بودند ولی با تلاشی که به عمل آمد میزبانشان رهبر و رئیسجمهور شوروی شد) و قراردادهای عظیم نظامی، اقتصادی، هستهای به امضا رسید، آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه گفت «تا دیروز روسها علیه ما بودند و شعار شما قابل دفاع بود اما من به مسکو رفته و قرار شد ما همسایههای خوبی برای هم باشیم و احترام هم را حفظ کنیم لذا خواهشمندم دیگر شعار مرگ بر شوروی نگویید» با بیان همین خطبه دیگر کسی مرگ بر شوروی نگفت.
قرار بود ماجرای مک فارلین و البته واکنش روسها را توضیح دهید؟
هنگامی که این ماجرا پیش آمد طبیعتاً ضربهای به اعتماد روسها وارد شد. من را به عنوان سفیر به وزارت خارجه احضار کرده و مفصلاً در این رابطه با من صحبت کردند. روسها میگفتند «چه شد؟! شما که ادعای مبارزه با امپریالیسم را داشتید مگر شما نمیگفتید دوست کشورهای ضدامپریالیسم هستید حالا چه شده که روابط مخفیانه با نماد امپریالیسم برقرار کرده و کلی بده بستان دارید.» باور کنید روزانه دهها تلکس خبری خبرگزاری تاس "خبرگزاری رسمی شوروی" مربوط به ماجرای مک فارلین بود و جو سنگینی را علیه ما ایجاد کرده بودند. من در پاسخ گفتم: «به چه موردی ایراد میگیرید؟! مگر من بارها از نیازهایمان به شما خبر نداده بودم، اگر شما پیشتازی نکنید باید منتظر همین رویدادها هم باشید؟ ما در حال جنگ هستیم وقتی به ما میگویند سلاح میخواهید؟ ما بگویم نه نمیخواهیم مگر شما به ما سلاح دادید که از امریکا نگیریم شما سیم خاردار هم نمیدهید، بعد انتظار دارید در موقعیت جنگی بر نیازهایمان چشم ببندیم. مگر من بارها به شما تذکر نداده بودم، به خانه ما حمله شده و از هر جای ممکن سلاح تهیه میکنیم مگر برای ما چه کردید که انتظار هم دارید. ضمن اینکه ما سر حرف خود هستیم ما هنگامی که از وجود نجاست در آن تیم آگاه شدیم سریعاً آنها را بیرون کردیم و بر روی اصول خود ایستادهایم ما خودمان ماجرا را افشا کردیم.»
با این تفسیر چگونه شوروی با حمایت تمامعیار ما از مجاهدین افغانی که با سربازان روسی در حال جنگ بودند کنار آمد و سلاح در اختیار ما قرار داد؟
این سؤال به یک موضع بسیار پیچیده برمیگردد و آن اینکه ایران همواره در میان ابرقدرتها میتواند با ۲ مدل نقش ایفا کند، نخست آنکه ایران بین ابرقدرتها رقابتی به نفع خود ایجاد کند و آنها برای نزدیکی به ایران رقابت کنند و مدل دیگر آنکه ایران با اشتباهات استراتژیک خود موجب رقابت ابرقدرتها برای فشار به ایران شوند. اگر حرفهای عمل شود آنها برای نزدیکی و فروش امکانات رقابت خواهند کرد اما آنها در مدل دیگر برای تحریم و فشار آوردن مسابقه میگذارند. در آن مقطع ما مدل حرفهای را به خوبی اجرا کرده بودیم به صورتی که یکی به دنبال فروش محرمانه سلاح بود و دیگری از طریق متحد خود به ما موشک میداد با افشای این طرح این مدل مدتی دچار نقض شد و در این بین بیشترین نقش تخریبی را هم مرتجعین عرب داشتند یعنی با گردش دیپلماتیک در جهان و مظلومنمایی و... به تمامی کشورها فشار وارد کردند. زبان حال کشورهای عربی آن زمان و هیأتهای دپیلماتیکشان با قدرتهای بینالمللی این بود که «شما دروغگو و نامرد هستید چرا که روی میز با ما دوست هستید و پشت پرده با ایران».
بنا به اعتقاد بعضی از منتقدین گویا ایران در شوروی خلأ اطلاعاتی داشته است؟
خلأ اطلاعاتی یعنی چه؟ اصولاً سیستم ایران در کار با بلوک کمونیستی این گونه بود، یعنی به طور سنتی ما روابط اطلاعاتی با بلوک شرق نداشتیم و این امر در بعد از انقلاب هم بود. که ما سعی در مرتفع کردن آن داشتیم. در ماجرای مک فارلین درست است که آسیب لحظهای به ما وارد شد و قدرتهای جهانی به نوعی مرعوب کشورهای مرتجع عرب شدند اما ما باز هم در بلندمدت از فضا استفاده کردیم. هر بار که با روسها ملاقات داشتم میگفتم یاد ماجرای مک فارلین بیفتید اگر عجله نکنید و ضعف سیستم کند خود در تصمیمگیری در رابطه با ایران را مرتفع نسازید، امریکاییها سریع از شما جلو خواهند افتاد بنابراین کاری نکنید که مجدداً ماجرای مکفارلین پیش آید. روسها در نهایت به مرحلهای رسیدند که کاری بزرگ و استراتژیک را انجام دادند و آن قراردادهای عظیم را با ایران امضا کردند.
در آن ایام اگر شوروی و رقابت آن با امریکا نبود قطعاً وضعیت ما وخیمتر بود؟
این رقابت همیشه وجود دارد اما مهندسی آن میتواند به دست شما باشد.
با توجه به سلطه نظام تک قطبی هم اکنون نیز میتوان از این پولتیک استفاده کرد؟
من معتقد به نظام کامل تک قطبی نیستم و هم اکنون نیز نظام قابل رقابت هم وجود دارد. در گذشتههای دور هم حتی شما بین انگلیس، روس، فرانسه و آلمان رقابت سختی را میدیدید. اصولاً در کل تاریخ با توجه به موقعیت استراتژیک، ایران محل رقابت ابرقدرتها بوده است. یک نمونه اخیر آن استفاده روسها از موقعیت ایران بود، امریکا قصد استقرار سپر موشکی در مرزهای روسیه را داشت و لذا روسیه با طرح مسئله ایران و رأی مثبت به قطعنامه امریکاییها موجب عدم استقرار این سپر دفاعی شد. برای اینکه ایران هم از دست نرود یک امتیاز سوخته هم به ایران داده و بوشهر را افتتاح کردند چرا که مسئولان ایرانی بشدت از رفتار روسیه ناراحت بودند و کار به مجادله لفظی هم رسیده بود.
منبع: رجانیوز
نظر شما :