گوهر وارطانیان؛ زنی که مسیر تاریخ را تغییر داد
تاریخ ایرانی: گوهر وارطانیان (پهلوانیان) مأمور اطلاعاتی افسانهای شوروی که همراه همسرش گئورگ وارطانیان، مانع ترور رهبران شوروی، بریتانیا و آمریکا توسط آلمان نازی در جریان کنفرانس تهران در سال ۱۳۲۲ شده بود، روز دوشنبه (۴ آذر) در ۹۳ سالگی درگذشت.
گئورگ و گوهر وارطانیان با نامهای مستعار امیر و آنیتا توانستند عملیات «پرش بلند» برای ترور استالین، چرچیل و روزولت را خنثی کنند؛ آن هم توسط تیم جاسوسی ۷ نفره با نام «سواره نظام کوچک». علت نامگذاری این بود که اعضای گروه برای طی مسافت خود بیشتر از دوچرخه استفاده میکردند.
دیمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین، روز چهارشنبه از گوهر وارطانیان ستایش کرد و گفت: تلاش وارطانیان احتمالاً مسیر تاریخ را عوض کرد.
به گزارش فرارو، پسکوف گفت: «بدون گوهر وارطانیان و همسرش گئورگ، تاریخ جهانمان میتوانست متفاوت باشد. اینها افرادی هستند که بر تاریخ بشریت تاثیر گذاشتهاند.»
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز که به عنوان مامور دستگاه اطلاعاتی «کاگب» در دوران جنگ سرد در آلمان شرقی خدمت کرده بود، به خانواده وارطانیان تسلیت گفته است.
نقشه ترور سران متفقین در تهران چگونه لو رفت؟
محمد تربتزاده
۷۶ سال پیش وقتی در اوج جنگ جهانی دوم، سران متفقین در تهران جمع شده بودند، تقریباً هیچکس نمیدانست از مدتها پیش، علاوه بر جنگ میدانی، جنگ سختی هم میان جاسوسان آلمانی و روسی در تهران درگرفته است. هیتلر با حساب و کتاب دستگاه جاسوسیاش برای سران آمریکا، شوروی و انگلیس در تهران تله گذاشته بود و اگر کار درست پیش میرفت، در همین شهر، کلک هر سه نفر را میکند.
جاسوسهای عاشقپیشه
«گوهر» و «گئورگ»؛ عاشق و معشوقی که داستان زندگیشان را خیلی از اهالی روسیه از حفظاند. بهخصوص آنهایی که در آخرین سالهای حیات شوروی به دنیا آمدهاند و روز و شبشان را با خواندن رمانهای عاشقانه از زندگی گوهر و گئورگ گذراندهاند. این زوج عاشقپیشه، آخرین نسل از جاسوسان افسانهای شوروی در جنگ جهانی دوم و سالهای جنگ سرد به حساب میآمدند و احتمالاً یکی از معدود زوجهای جاسوس تاریخ که تا آخرین روز زندگیشان، در کنار هم ماندند. آن هم در خانهای قدیمی در پشت میدان سرخ.
داستانهای قدیمی روسی میگویند گئورگ و گوهر همیشه کنار هم بودند. چه زمانی که «گئورگ» مدال لیاقت قهرمان اتحاد جماهیر شوروی را از دست استالین گرفت و چه آن موقع که «پوتین» چند شاخه گل را به رسم یادبود روی تابوت «گئورگ» قرار داد. حتی آن موقع هم گوهر با چشمهای اشکبار کنار تابوت همسرش ایستاده بود و احتمالاً به بهترین روزهای زندگی مشترکشان در کوچه پسکوچههای تهران فکر میکرد. همان روزهایی که سرنوشت دنیای بعد از جنگ، به عملکرد آنها در عملیات دستگیری مأموران ستون پنجم آلمان نازی بستگی داشت که قصد داشتند رزولت، چرچیل و استالین را یکجا، در کنفرانس تهران ترور کنند.
پایتخت جاسوسی دنیا
در داغترین روزهای جنگ جهانی دوم، زمانی که نازیها میدان را در «لنینگراد» و جبهههای اروپای شرقی، یکی پس از دیگری به روسها واگذار میکردند، بنا را بر این گذاشتند که نبردشان را در شکل و شمایلی جدید، به کوچه پسکوچههای تهران بکشانند. تاریخنگارها میگویند آن زمان، محله ارمنیهای تهران، پایتخت جاسوسی دنیا بود. جایی که جاسوسهای آلمان، شوروی، انگلیس و آمریکا در کوچه پسکوچههایش میلولیدند و خیلی وقتها پیش میآمد که جاسوسهای آلمان نازی و شوروی با هم در یک ساختمان زندگی کنند!
گوهر و گئورگ در همان روزها همراه با تعداد بیشماری از اهالی شوروی که ساکنِ تهران بودند، به استخدام «کاگب» درآمدند، اما احتمالاً هیچ کدامشان فکر نمیکردند بعدها سرنوشت جنگ جهانی دوم و حتی دنیای پس از جنگ در دستان آنها قرار بگیرد. این زوج عاشقپیشه فقط یک مأموریت ساده داشتند: جمعآوری اطلاعات از تحرک جاسوسهای آلمانی و نیروهای ستون پنجم نازی در محله ارمنیهای تهران.
سواره نظام کوچک
گوهر وارطانیان ۲۵ ژانویه ۱۹۲۶ در شهر لنیناکان در ارمنستان شوروی به دنیا آمد. گوهر در اوایل دهه ۱۹۳۰ به همراه خانوادهاش به ایران مهاجرت کرد و در ۱۶ سالگی به گروه ضد فاشیسم شوروی به نام «سواره نظام کوچک» جذب شد که آن روزها در تهران فعالیت میکرد. گئورگ وارطانیان که یکی از سرهنگهای اتحاد جماهیر شوروی بود در آن زمان ریاست گروه اسبسواران را بر عهده داشت. این مقدمه آشنایی زوج جاسوس عاشقپیشه بود. خود گئورگ وارطانیان، ماجرای آشناییاش با گوهر را اینطور شرح میدهد: «برادر او جزو گروه هفت نفره «سواره نظام کوچک» بود. وقتی ما با هم آشنا شدیم، گوهر ۱۳ سال داشت. در سن ۱۶ سالگیاش من او را جذب کار کردم، چون در او کیفیت مورد نیاز را دیدم. کم کم همکاری و دوستی ما به عشق تبدیل شد و در سال ۱۹۴۶ در تهران ازدواج کردیم.»
البته این تنها ازدواج جاسوسهای عاشقپیشه نبود و گوهر و گئورگ بعدها چند بار دیگر هم برای حفظ مسائل امنیتی با نامهای مختلف با همدیگر ازدواج کردند!
گئورگ در آن سالها یک شیرینیفروشی در تهران داشت و با نام مستعار امیر در محله ارمنیها زندگی میکرد. آقای جاسوس که در اوایل سال ۱۹۳۰ راهی ایران شده بود، تا اواسط دهه ۵۰ میلادی با ظاهر یک تاجر ثروتمند، در تهران ماند و برای شوروی جاسوسی کرد.
تهران ۴۳
زوج وارطانیان در تمام سالهای حضورشان در ایران، عملیاتهای جاسوسی زیادی انجام دادند اما مهمترین مأموریت آنها بدون شک همزمان با کنفرانس تهران رقم خورد، که بعدها هم در قالب فیلم «تهران ۴۳» با بازی آلن دلون روی پرده سینما رفت و با حدود ۴۸ میلیون بیننده در سال ۱۹۸۱ بهترین فیلم سال شوروی شد.
آگوست ۱۹۴۱ بود که نیروهای شوروی طبق پیمان دوستیای که در سال ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی امضا شده بوده، از شمال وارد تهران شدند تا عملیات نیروهای آلمانی را تحت کنترل بگیرند. همزمان با این ماجرا، انگلیس هم نیروهایش را از جنوب وارد ایران کرد تا طبق گفته خودش، به جریان ارسال تجهیزات انگلیسی – آمریکایی به شوروی از طریق خلیج فارس نظارت کند. گئورگ وارطانیان اوضاع آن روزهای تهران را اینگونه توصیف میکند: «شهر پر از پناهجویان ثروتمند اروپایی بود که از ترس جنگ به تهران آمده بودند. حدود ۳۰ هزار آلمانی در ایران بودند و عوامل جاسوسی نازی در میان آنها پنهان شده بودند. آنها توانستند با کمک یکی از عوامل قدرتمند و کارکشته خود به نام «فرانس مایر» در تهران پایگاهی ایجاد کنند.»
در این بین گئورگ یا همان امیرآقای شیرینیفروش، فقط بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۱ همراه با تیم هفت نفرهاش، ۴۰۰ عامل نفوذی نازی در ایران را شناسایی کرد که تکتکشان توسط نیروهای امنیتی شوروی دستگیر شدند.
تقابل جاسوسها
مأموریتهای زوج وارطانیان همراه با گروه هفت نفرهشان در قالب شناسایی جاسوسهای نازی در تهران ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۴۳ یعنی در بحبوحه جنگ جهانی دوم، ژوزف استالین رهبر شوروی، تئودور روزولت رئیسجمهور ایالات متحده و وینستون چرچیل نخستوزیر انگلیس تصمیم گرفتند در تهران با هم دیدار کنند و درباره دنیای پس از جنگ جهانی به گفتوگو بنشینند. تاریخ تعیین شده از طرف سه کشور، ۲۸ نوامبر بود اما از آنجایی که این نشست یک کنفرانس کاملاً محرمانه به حساب میآمد، حتی پادشاه ایران هم از آن خبر نداشت. یکی از جاسوسان معروف آلمانی به نام «آبوهر» اما چند ماه قبل از برگزاری کنفرانس از زمان و مکان برگزاریاش اطلاع پیدا کرده و آن را به شخص هیتلر گزارش داده بود. هیتلر هم به یکی از خبرهترین جاسوسهایش یعنی «اوتو اسکورزنی» دستور داده بود تا در عرض چند ماه، نقشه ترور هر سه نفر را طراحی کند. اسکورزنی همان مأموری بود که چند ماه پیش از این ماجرا توانسته بود موسولینی را از ایتالیا فراری دهد و تقریباً حرفهایترین جاسوس نازیها بهحساب میآمد. از آن طرف گئورگ هم با موفقیت در تمام مأموریتهایش، تبدیل به معروفترین جاسوس کاگب شده بود. یعنی در پشتپرده کنفرانس تهران، تقابل خبرهترین جاسوس آلمان با حرفهایترین جاسوس شوروی جریان داشت!
دوست داشتم «اسکورزنی» هم بیاید
گئورگ ماجرای خنثی کردن عملیات ترور که «پرش بلند» نام داشت را اینطور شرح میدهد: «برنامه عوامل نازی، کنترل کردن رودخانهای زیرزمینی بود که از نزدیکی قبرستان ارمنیها میگذشت و به سمت سفارت انگلیس میرفت. در زمان نشست سال ۱۹۴۳، سفارت انگلیس که چرچیل در آن اقامت داشت از طریق یک دالان کاملاً محافظت شده با سفارت شوروی ارتباط داشت که استالین و روزولت هر دو در آنجا مستقر بودند. تیم ما یک گروه شش نفره عوامل رادیویی نازی را در مسیر حرکت به شهر قم شناسایی کرد. آنها را تا تهران تعقیب کردیم و متوجه شدیم ویلایی را برای محل استقرار خود انتخاب کردهاند. آنها با شتر مسافرت میکردند و سلاح به همراه داشتند. آنها را زیر نظر داشتیم و متوجه شدیم از طریق رادیو با برلین در تماس هستند؛ در نتیجه پیامهای رادیویی آنها را ضبط کردیم. از طریق این پیامها متوجه شدیم قرار است گروه دومی برای انجام این ترور عازم تهران شود. به احتمال فراوان رهبری گروه دوم به عهده اسکورزنی بود. پیش از رسیدن گروه دوم، تمامی اعضای گروه نخست را دستگیر کردیم. البته دوست داشتیم خود اسکورزنی هم به تهران بیاید و او را هم دستگیر کنیم، اما زمان نشست نزدیک بود و نمیتوانستیم ریسک کنیم. در نتیجه اعضای دستگیر شده گروه نخست را مجبور کردیم از طریق پیامهای رادیویی، شکست عملیات «پرش بلند» را اعلام کنند. رهبران برلین هم پس از این ماجرا تصمیم گرفتند دیگر گروه دوم خود را اعزام نکنند.»
مصیبتی جبرانناپذیر
گئورگ به عنوان تنها بازمانده از نسل افسران امنیتی تراز اول شوروی در زمان جنگ جهانی، حدود هفت سال پیش در بیمارستان مسکو از دنیا رفت، اما همسرش گوهر خانم، که بنا بر گفته گئورگ اصلیترین نقش را در عملیات دستگیری جاسوسان آلمانی ایفا کرده بود، تا همین دو روز پیش زنده بود. هرچند رسانهها در تمام سالهای پس از کنفرانس تهران، بارها برای مصاحبه سراغ گئورگ رفته بودند و حتی کتاب خاطرات او هم به بیشتر زبانهای دنیا از جمله فارسی ترجمه شده بود اما در این سالها کمتر سراغ گوهر خانم رفته بودند. با این همه گوهر روز دوشنبه در ۹۳ سالگی، درست در هفتاد و ششمین سالگرد کنفرانس تهران درگذشت تا صفحه فیسبوک سفارت ارمنستان در روسیه، خبر درگذشتش را با این تیتر منتشر کند «عزیمت او مصیبتی جبرانناپذیر برای همه ماست!»
قدس آنلاین
وارطانیان طرح هیتلر را ناکام گذاشت
هنگام برگزاری کنفرانس تهران در ۱۹۴۳، اتو اسکورزینی مامور سرویس ویژه آلمان نقشه ترور استالین، روزولت و چرچیل را کشید.
عملیاتی که اتو اسکورزینی، مامور ممتاز و محبوب هیتلر تهیه کرد، نام رمزی «پرش بلند» داشت. والِنتین برِژکوف مترجم استالین در این خصوص نوشت: شواهدی وجود دارد که سرویس ویژه هیتلر در حال آمادهسازی ترور سه رهبر در چارچوب کنفرانس تهران بود. در سال ۱۹۶۶، اتو اسکورزینی، چاقوکش مشهور، اعلام کرد که هیتلر که به او اعتماد داشت به وی دستور داد روزولت رئیسجمهور آمریکا را از تهران برباید. این عملیات توسط نازیها در محیط محرمانه عمیق تهیه شد. اطلاعات مربوط به خرابکاری علیه سران سه قدرت از افسران اطلاعاتی شوروی واصل شد که در خاک دشمن عمل میکردند.
در آن زمان، عوامل هیتلر در ایران مخفیانه عمل میکردند. آنها توسط افسران باتجربه سرویس ویژه آلمان هدایت میشدند. زمانی که دولت ایران تصمیم گرفت نمایندگان آلمان هیتلر را اخراج کند، شولز - هولتوس یکی از رهبران اطلاعات آلمان برای مدت طولانی پنهان شده بود و در یک وضعیت غیرقانونی زندگی میکرد و همچنان به کارکنان محلی مراجعه مینمود. شولتز - هولتوس همچنین با رئیس مخفی گشتاپو که در منطقه تهران فعالیت داشت، تماس برقرار کرد. نام او مایر بود. مایر برای مدت سه ماه در قبرستان ارمنی تهران مخفی شد و در دسته گورکنان کار کرد. او تماس رادیویی با برلین برقرار کرد. کمی قبل از کنفرانس تهران، شش تن از چتربازان خرابکار آلمانی در منطقه پایتخت ایران برای کمکرسانی به او فرود آمدند.
آلکسی ایوانف، مورخ روس، در مقاله خود «تلاش شکستخورده یا شکست عملیات پرش بلند»، موفقیت سرویس اطلاعات شوروی در فروپاشی طرح هیتلر را چنین توصیف کرد: پس از دریافت این اطلاعات، کارکنان اقامتگاه ماموران شوروی در تهران تحت سرپرستی سرهنگ ایوان آقایانتس با حمایت ضد اطلاعات و اسمیرش (یک افسر با تجربه، سرهنگ دوم نیکولای کرافچنکو به تهران فرستاده شد) کار خود را در زمینه حصول اطمینان از امنیت کنفرانس و شناسایی گروه خرابکاری تقویت کرد. برای جلوگیری از حملات تروریستی در تهران، به ایران یک هنگ خاصی از وزارت داخله شوروی نیز تحت فرماندهی سرهنگ نیکیتا کایمانوف، قهرمان اتحاد شوروی فرستاده شد.
کار فعال به قصد تخریب شبکه ماموران سرویس ویژه آلمان شروع شد که خیلی آسان نبود - ماموران آلمان هر کاری که ممکن بود انجام میدادند تا به شرایط محلی همگرا شوند. به عنوان مثال، مایر افسر سرویس ویژه هیتلر ریش گذاشت و در قبرستان ارمنی کار کرد و مامور آلمانی شولتزه تحت پوشش ملا، جهاد مسلمانان علیه انگلیسیها و روسها را تبلیغ میکرد.
دو هفته پیش از این کنفرانس، ماموران شوروی باخبر شدند که یک گروه شش نفره چتربازان در ایران پیاده شد و راهی تهران گردید. در نتیجه عملیات درخشان انجام شده توسط افسران شوروی تحت رهبری گئورگ وارطانیان ۱۹ ساله، گروه جاسوسان آلمانی کشف شد. هدف جاسوسان آلمانی برقراری تماس رادیویی با برلین و آماده ساختن یک سرپل برای فرود گروه اصلی خرابکارها به رهبری اتو اسکورزینی بود. گروهی کشف شده در طول زمان معین زیر نظر ماموران شوروی کار کرد و بعد به برلین خبر شکست خود را فرستاد. سرویس ویژه آلمان مجبور شد از ایده اعزام ماموران به ایران صرفنظر کند، سرویس ویژه شوروی در ایران برای جلوگیری مطمئن از اقدام تروریستی به کار خود ادامه داد.
بین سفارتخانههای بریتانیا و شوروی، یک راهرو با پوشش برزنتی ایجاد شد تا رفتوآمدهای رهبران از خارج دیده نشود. دو سفارتخانه با حلقههای فشرده تفنگداران محاصره شده بودند، دستههای مسلح متفقین در شهر گشت میزده و امنیت محل برگزاری کنفرانس و اطراف آن را تامین کردند. در ۲۷ نوامبر به فرماندهی گزارش شد که امنیت برقرار شد و برای برگزاری کنفرانس سه رهبر همه چیز حاضر و آماده است.
هیتلر به نوبه خود، با دریافت گزارشی درباره گروه ماموران در ایران، تصمیم گرفت برنامههای بعدی مبنی بر اعزام دسته اصلی خرابکاری در این مسیر لغو شوند.
آلکساندر اریشوف، یک مورخ شرقشناس، در مصاحبهای با روزنامه «شب مسکو»، با استناد با اسناد آرشیوی برخی از اسطورهها را تکذیب کرده گفت: ما (شوروی) درباره ترور قریبالوقوع باخبر شدیم و چنین اقدامات امنیتی را اتخاذ کردیم که مو لای درزش نمیرفت. چیز دیگری این است که تهدید به استالین، روزولت و چرچیل، بسیار اغراق شده بود. اما ایده هیتلر به نفع ما بود. استالین به برکت این ایده، توانست با همتای آمریکاییاش دوستی کند.
اسپوتنیک
اسطوره کاگب؟
آلکساندر واسیلیف تاریخدان و نویسنده معتقد است که سوءقصد به رهبران متفقین در تهران واقعیت ندارد. او در این باره میگوید: «این یک اسطوره کاگب است که پس از پایان جنگ منتشر شد. ایران از ابتدای جنگ توسط شوروی و بریتانیا اشغال شده بود و تا سال ۱۹۴۳ ساختار جاسوسی آلمانیها در ایران از هم پاشید. تاکنون هیچ سندی دال بر تدارکات عملیات ترور تهران توسط نازیها، به دست نیامده. تنها یک نوشته از اتو اسکورزنی سرهنگ وافن اساس که عملیات آزادسازی موسولینی را با موفقیت انجام داد در این باره باقی مانده که میگوید ابتکار ترور رهبران متفقین مطرح اما همان روز کنار گذاشته شد.»
واسیلیف ادامه میدهد: «به عقیده بسیاری از تاریخدانان، استالین شایعه تدارکات ترور در تهران را برای نزدیکی به روزولت و کاهش نفوذ چرچیل پخش کرد و پس از جنگ از این ماجرا این بار با اهداف تبلیغاتی استفاده کردند. وارطانیان که طی کنفرانس تهران تنها ۱۹ سال داشت نمیتوانست به عنوان رئیس عملیات جلوگیری از ترور رهبران مهمترین قدرتهای جهان تعیین شود - اگر البته چنین عملیاتی وجود داشت. وارطانیان و همسرش متعاقباً کارهای مهمی برای کاگب انجام دادند و مدال و نشانهای افتخار بابت آن گرفتند اما این قسمت از فعالیتشان ربطی به ایران ندارد.»
رادیو اروپای آزاد
روایت وارطانیان از دیدار استالین و شاه
تاریخ ایرانی: در کنفرانس تهران در ۱۹۴۳، پس از رفتن روزولت و چرچیل، استالین آن قدری در تهران ماند که محمدرضاشاه پهلوی را تنها در کاخش ملاقات کند. گئورگ وارطانیان ظاهراً به اتفاق کلیم وروشیلوف و ویاچسلاو مولوتوف استالین را همراهی میکردند. وارطانیان مینویسد: «وقتی رهبر شوروی وارد تالار سلطنتی شد، شاه به سمت استالین آمده و سعی کرد دست او را ببوسد، ولی استالین اجازه این کار را به او نداد و او را بلند کرد.»
در دهه ۱۹۶۰ هنوز افسانه «پرش بلند» باقی بود، اما فقط به صورت شایعات درگوشی و در پسکوچههای تاریک فرهنگهای عامیانه. گهگاه در گوشه و کناری این شایعات درگوشی در لابهلای صفحات نشریات و کتابها به رشته تحریر درمیآمد. داستان به محاق سکوت رفت، تا آنکه بخشهایی از اطلاعاتی که مدتها در بایگانی حفظ شده بود، از اتحاد شوروی به بیرون درز کرد. در سال ۲۰۰۳ یوری کوزنتس و پل سودوپلاتوف در روسیه کتابهایی نوشتند که در آنها به جزئیات و جنبههای فراموش شده نقش شوروی در خنثیسازی عملیات پرش بلند پرداخته شده بود. سودوپلاتوف در کتاب خود با عنوان «عملیات ویژه؛ لوبیانکا و کرملین» اطلاعات تازه زیادی در مورد نیکلای کوزنتسف که نقشش در کشف اولریش فون اورتل عامل اصلی آگاهی شورویها از عملیات پرش بلند بود، ارائه کرد. گئورگ وارطانیان که شاید آخرین بازمانده از کسانی بود که در این رخداد دخالت داشتند، با افشاگریهای بعدیاش در مصاحبه با یوری پلوتنکو از سرویس خبری آرآیای نووستی که در ۱۶ اکتبر ۲۰۰۷ منتشر شد، توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرد.
او با افتخار از زندگی در تهران گفت: «ما خوششانس بودیم که هیچوقت با خیانت روبرو نشدیم. خیانت برای ما ماموران مخفی بدترین مصیبت است. اگر ماموری تمام مقررات امنیتی را رعایت کند و رفتار مناسبی داشته باشد، هیچ نیروی ضد اطلاعاتی نمیتواند او را شناسایی کند. ماموران مخفی مثل مسئولین حفر نقب فقط یک بار اشتباه میکنند.»
پلوتنکو به خوانندگان مصاحبهاش یادآوری میکند که پرونده گئورگ وارطانیان «تنها در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۰ از طبقهبندی خارج شد. او و همسرش گوهر، که یکی از اعضای گروهش بود، بلافاصله پس از جنگ پنج مدال افتخار از جمله مدال جنگ وطنپرستانه بزرگ، پرچم سرخ نبرد و ستاره سرخ دریافت کردند.» وارطانیان بعدها در غرب مصاحبههای زیادی داشت، اما به طور ضمنی اظهار داشت که هیچ چیز را نگفته است و برخی از اسرارش را در سال ۲۰۱۲ با خود به گور برد.
کتاب «عملیات پرش بلند»، بیل ین، ترجمه اکبر بتوئی، انتشارات مهراندیش، ۱۳۹۵
در این باره بخوانید:
نظر شما :