روایت مجید انصاری از انتخابات مجالس سوم و چهارم و تاسیس مجمع روحانیون مبارز
مهمترین عواملی که سبب شد مجمع روحانیون و طیف خط امام به صورت مستقل در فضای سیاسی کشور فعال شوند چه بود؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان انتخابات نخستین دوره مجلس، جریان خط امام عمدتا متشکل از حزب جمهوری اسلامی (حزبی نسبتا وسیع و با اعتبار) بود. البته با توجه به موسسین و بنیانگذاران آنکه شهید مظلوم دکتر بهشتی و بزرگان دیگری همچون آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر و شخصیتهای دیگر، همچنین احزاب و دیگر گروههای سیاسی عمدتا فعال قبل از انقلاب مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگر گروههای پیرو خط امام با یکدیگر ائتلاف بزرگی را تشکیل دادند. در دور اول مجلس در مقابل این ائتلاف، گروههای پراکندهای قرار داشته که بعضا با نظام زاویه ایجاد کرده بودند، مثل سازمان مجاهدین خلق یا برخی گروههای چپگرای دیگر. البته نهضت آزادی در آن زمان با نظام زاویهای نداشت اما در این ائتلاف هم حضور پیدا نکرد. بهرحال اکثریت قاطع مجلس اول را هم همین جریان خط امام در اختیار گرفت. گرچه گروههای دیگر هم در فضای کاملا آزاد انتخابات دور اول هر کدام به تناسب وزنشان و نفوذشان، نمایندگانی را در مجلس انتخاب کردند. البته سازمان مجاهدین خلق به دلیل ویژگیهای خاصی که دارا بود یعنی همان زاویه جدی که با نظام داشت به نوعی عملا انتخابات را تحریم کردند گرچه کاندیداهای منفردی را در شهرها مورد حمایت قرار دادند. اما جریان نهضت آزادی خیلی قوی وارد شد و چهرهای شاخصشان مثل مرحوم مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس سحابی، صباغیان و دکتر یزدی و افراد بسیار موجه دیگری به مجلس راه پیدا کردند. در مجلس دوم به تدریج یک شبهه انشعاب در جریان خط امام بوجود آمد و دو جریان سیاسی در درون جریان خط امام بر محور دیدگاههای اقتصادی آن زمان شکل گرفت و تعریف جدیدی از گروههای چپ و راست ارائه شد. در دور اول چپ و راست اقتصادی معنا نداشت. در گذشته زمانی که جریانات راست مطرح میشد عمدتا جریانات غربگرا و بازماندگان رژیم گذشته و سلطنتطلبها مد نظر بود. جریان چپ هم شامل گروههای مارکسیستی کمونیستی و حزب توده و فدائیان خلق بود، سازمان مجاهدین خلق هم در واقع در همین جریان چپ قرار میگرفت. اما در دور دوم یک مفهوم تازهای از تقسیمبندی سیاسی درون نظام بوجود آمد بنام چپ و راست اقتصادی. جریان راست اقتصادی بیشتر مدافع اقتصاد سنتی بازار بود و چپ اقتصادی بیشتر بر کنترل دولت و اقتصاد دولتی تاکید میکرد. علت عنوان چپ و راست اگرچه عنوان رسمی این جریانات نبود اما متاثر از فضای کلی تقسیمبندی جهانی بود. در آن زمان بلوک غرب عمدتا حامی مکتب اقتصادی سرمایهداری و کاپیتالیسم بود و جهان کمونیسم و مارکسیسم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و چین هم طرفدار اقتصاد دولت محور و اشتراکی یا همان اقتصاد سوسیالیستی و مارکسیستی بودند. اما در داخل کشور این مفاهیم مطرح نبود و جریانات چپ و راستی که شکل گرفته بود، هیچ وابستگی به جریانات خارج از کشور نداشتند.
تنها موضوع غنی و فقیر در مجلس مطرح بود؟
بله. هم غنی و فقیر و هم اقتصاد سنتی و دولتی مطرح بود. الان وضع تغییر کرده است. هم تقسیمبندی جغرافیای سیاسی و بینشهای اقتصادی جهانی در کل متفاوت شده و هم در داخل کشور اگر ما بخواهیم ترسیمی از آن زمان داشته و درباره آن داوری کنیم حتما باید فضای ۳۰ یا ۲۵ سال پیش را درک کنیم. کشور ما قبل از انقلاب چون در بلوک غرب و در اقمار غرب تعریف میشد و رژیم شاه که متمایل و به تعبیری دست نشانده غرب بود طبعا در جریان راست اقتصادی تعریف میشد. گرچه در عمل اینطور نبود. بعد از انقلاب دو گرایش اقتصادی در درون خط امام شکل گرفته بود، یکی اقتصاد سنتی بازار و دیگری اقتصاد دولت محور. بهرحال بازار یک پایگاه سنتی بوده و بر روش اقتصادی خود پافشاری میکرد. طرفداران اقتصاد کنترل شده دولتی آن زمان نزدیکتر به واقعیات جاری کشور بودند چون دفاع از اقتصاد باز در آن زمان مفهومش نادیده گرفتن شعارهای اصلی مردم و انقلاب که تمایل به مستضعفین و محرومین و مبارزه با سرمایهداری و کاپیتالیزم که آن موقع از خواستههای جدی بود و از طرفی بخصوص بعد از تحمیل جنگ و مشکلاتی که در عرصه تامین منابع مالی دولت به دلیل جنگ پیش آمد چنان تلقی از بازار و اقتصاد باز یا آزاد و سنتی میشد که هر گونه کنترل را بر نمیتافت و قیمت گذاری، مبارزه با احتکار یا احیانا اقداماتی که دادگاهها با بررسی اموال نامشروع طاغوتیان و بازماندگان رژیم گذشته داشتند اینها رو برنمیتافتند. در حالی که در آن زمان واقعا یک ضرورت بود. توزیع عادلانه امکانات محدود ان زمان اقتضا میکرد که واقعا دولت کنترل جدی اعمال کند و بهخصوص بعد از محدودیتهایی که در اثر جنگ و تحریمها بوجود آمد، دولت از یک سو میبایست هزینههای سنگین جنگ را تامین می کرد که سالانه متجاوز از ۵/۲ تا ۳ میلیارد دلار هزینه مستقیم بود و از سویی نیازهای اولیه کل مردم را در کشور تامین میکرد. مواد غذایی و سایر مایحتاج (آن موقع کشور بشدت وابسته بیگانه بود چون هنوز اول انقلاب بود و گامهای خود کفایی برداشته نشده بود) محرومین و مستضعفین و افراد تهیدست جامعه که انقلاب را عمدتا آنها انجام داده بودند و از انقلاب توقع رسیدگی داشته و از جهاد سازندگی انتظار عمران و آبادانی داشتند، باید تامین میشد. آنها نمیتوانستند تحمل کند که یک عده آزادانه ثروت انباشته کند و بخورند و آنها هیچ چیز نداشته باشند. با توجه به اینکه درآمدهای نفت بشدت کاهش پیدا کرده) بعضا سالانه ۷ میلیارد دلار کل درآمد ارزی کشور بود) بدون دخالت سختگیرانه دولت و سهمیهبندی برخی کالاهای اساسی امکان نداشت که اداره جنگ بخوبی انجام شود. بنابراین در آن زمان که قوه مجریه در اختیار آقای مهندس موسوی (بعنوان نخست وزیر)، ایشان ناچار شدند سیاست توزیع سهمیهبندی کالاهایی مثل برنج و روغن و امثال اینها را اعمال کند و با توزیع کوپنهایی در میان مردم سهمیهها را بطور عادلانهای بدست مردم برساند. مخالفین ادعا داشتند که کوپنیزم مساوی است با کمونیسم و غیره. اینطور عقیده داشتند که اقتصاد دولت محور و یا کنترل شدید دولتی نوعی اقتصاد سوسیالیستی و کمونیستی است که به اقتصاد کشورهای بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی شباهت دارد. در حالی که در اینجا بر اساس یک ضرورت که در اثر کمبود منابع و مطالبه مردم و ضرورت مدیریت جنگ و تامین حداقل نیازهای جامعه اقتضا کرده بود که کوپن توزیع شود و کالاها سهمیهبندی شود و احیانا سختگیریهایی صورت گیرد.
نمایندگان منتقد مجلس چه طرحی بهجای طرحهای مدیریتی مهندس موسوی ارائه میکردند؟
طرح روشنی مطرح نمیشد. این بحث تحلیل جداگانهای را میطلبد. اما اتفاقا یکی از ایراداتی که به جریان راست و طرفدار اقتصاد سنتی گرفته میشد همین بود که آنها مخالف این سیاست بودند اما در برابر سوالات جدی پاسخی نداشتند، حتی به یاد دارم این جریان که در بسیاری از مجامع و روزنامهها علیه دولت آقای مهندس موسوی انتقادات و اتهاماتی را وارد میکردند و وزرای ایشان را به کمونیستی بودن متهم میکردند. امام در دفاع از دولت برآمده و فرمودند «آقایانی که این بحثها را میکند توانایی اداره یک نانوایی را ندارند.» حضرت امام در دفاع از آقای محمد سلامتی وزیر کشاورزی دولت آقای مهندس موسوی یکی از فقهای محترم شورای نگهبان که نسبت کمونیستی بودن را به آقای سلامتی داده بود را مورد عتاب و خطاب قراردادند و در واقع توبیخ کردند. بنابراین با توجه به فضای فکری و شرایط خاص آن زمان این تقسیمبندی بر اساس بینش اقتصادی راست و چپ در درون خط امام شکل گرفت. بتدریج که پیش رفتیم این اختلاف بینش اقتصادی تبدیل به تقسیم بندی و جناحبندی سیاسی شد، چون خود بخود جریان طرفدار اقتصاد بازار سعی میکرد که حضور خود در مراکز قدرت مثل قوه مجریه و مجلس را افزایش دهد تا بتواند در سیاستهای کلی کشور تاثیرگذار شود. طبعا جریان چپ هم سعی داشت طرفداران خود را داشته باشد. این کشمکش دو جریان درون نظام در مجلس دوم حاد شد از این جهت که طرفداران اقتصاد بازار علیه دولت مهندس موسوی خیلی فعال شده و بشدت در سخنرانیها، گفتهها و در مجلس ایشان تحت فشار قرار داده بودند و حضرت امام هم به ناچار برای دفاع از دولتی که کمرش زیر بار فشار جنگ و اداره کشور در حال خم شدن بود به میدان بیایند و از او دفاع کند. بالاخره در معرفی مجدد آقای مهندس موسوی به مجلس بعنوان نخست وزیر، این اختلافات به اوج خود رسید. البته مجلس دوم که آن در جریان راست سنتی نسبتا قدرتمند بود، چندان تمایل به مهندس موسوی نداشتند. حضرت امام در پیغامی که در صحیفه نور هم آمده است به نمایندگان فرموده که «من مداخله نمیکنم و نمایندگان آزاد هستند اما با توجه به شرایطی که کشور دارد مصلحت نمیدانم آقای موسوی نخست وزیر نباشند» در عین حال در همان نامه امام فرمودند «اختیار با نمایندگان مجلس است». اما بهرغم نامه امام و موضع آشکار امام متاسفانه در مجلس، ۹۹ نفر با نظر امام مخالفت کردند و تعبیرات نامناسبی را نیز بهکار بردند.
اشاره شما به سخنان مرحوم آقای زوارهای است؟
بله ولی چون ایشان فوت کردهاند مایل نبودم که نامشان را مطرح کنم. اما در جامعه و در بین مردم این تقسیم بندی خود را نشان داده بود و مردم بشدت از دیدگاههای امام حمایت و تبعیت میکردند و ناراحت از جریانی بودند که چنین برخوردی را در پیش گرفتهاند. بنابراین در آستانه انتخابات مجلس سوم زمینه جامعه برای تغییر ترکیب مجلس از جریان راست به جریان چپ فراهم شده بود.
آیا همین اختلافات زمینه پیروزی جریان چپ را رقم زد؟
بله. در آستانه اعلام لیست برای مجلس سوم با توجه به همین زمینه فکری و اختلاف نظری که وجود داشت، در تهران و در جامعه روحانیت مبارز که در برگیرنده روحانیون طرفدار راست سنتی و هم روحانیون طرفدار جریان خط امام بود، در تنظیم لیست ۳۰ نفره تهران این اختلاف مشهود شد. جریان راست بر وجود نامهایی که از دید جریان خط امام شاخصهای لازم را برای نمایندگی نداشتند پافشاری میکردند و متقابلا جریان خط امام بر وجود نام افرادی ماند جناب آقای دعایی و مرحوم فخرالدین حجازی در لیست اصرار داشتند. این مسئله موجب شد تا این احساس بوجود آید که این همکاری قابل دوام نیست و باید یک جریان سیاسی تازهای شکل گیرد. البته به لحاظ سابقه همکاری که مجموعه با هم داشتند یا القاء این نکته که احیانا درون سازمان روحانیت اختلاف در حال شکلگیری است و متهم کردن افراد به اختلافافکنی سبب میشد که افراد با احتیاط و دست به عصا حرکت کند. اما نهایتا به نقطهای رسید که ۴-۵ نفر از همان اعضاء جامعه روحانیت که بیشتر به خط امام معروف بودند یعنی آقایان کروبی و موسوی خویینیها و مرحوم توسلی، امام جمارانی و جلالالدین خمینی بفکر استعلام و کسب تکلیف از حضرت امام بیافتند و این مسئله را با مرحوم حاج احمد آقا در میان گذاشتند. مرحوم حاج احمد آقا فرزند حضرت امام هم که نقش محوری در جریانات با امام داشتند. از طرفی امام هم این مسئله را مطرح کرده بودند که گویی منتظر این اتفاق بودند و تاکید کرده بودند که حتما برای پاسخ گویی به گرایشهای جدید سیاسی در کشور جریانات دیگری هم باید شکل بگیرد و انحصاری بودن هدایت سیاسی درون سازمان به یک جریان و نحله فکری نوعی تکصدایی است. امام کلا تک صدایی را در خط و مشی سیاسی نمیپسندیدند. از این جهت فرمودند خیلی خوب است و موافقت کردند و مجمع روحانیون مبارز تاسیس شد. یعنی آن چند نفر از جامعه روحانیت مبارز انشعاب کردند به اضافه ۲۵ یا ۲۶ نفر از دوستان هم فکرشان در جاهای مختلف که عمدتا در دفتر امام بودند حضور داشتند. این افراد مجمع روحانیون مبارز را تاسیس کردند. نگاهی به ترکیب ۳۰ نفره هیات موسس مجمع که عمدتا به طور مستقیم یا غیر مستقیم در دفتر حضرت امام مسئولیت داشتند از یک سو و حساسیت و مراقبت حضرت امام نسبت به دفتر از سوی دیگر، نشان از علاقمندی و تایید ایشان از جریان فکری مجمع دارد.
شکلگیری مجمع روحانیون مبارز قبل از مجلس سوم بود یا توام با هم؟ و نتیجه ورود مجمع به انتخابات مجلس شورای اسلامی چه بود؟
همانگونه که قبلا توضیح دادم بستر و زمینه تشکیل مجمع به ماهها قبل از انتخابات باز میگردد اما اعلام رسمی تشکیل مجمع در ایام تبلیغات انتخابات دوره سوم صورت گرفت. سپس مجمع روحانیون در تهران لیست خود را ارایه کرد، همان موقع جامعه روحانیت در صدد بود که برای سراسر کشور لیست ارائه کند. اما حضرت امام مخالفت کردند و فرمودند که روحانیون تهران چه حقی دارند برای سایر استانها لیست بدهند چرا که هر استانی روحانی و گروه سیاسی دارد. امام باز این نوع قیممابی از مرکز را بر اساس همان بینش تکثرگراییشان رد کردند و فرمودند شما تنها حق دارید در تهران کاندیدا بدهید. شهرهای دیگر و هر شهر دیگری روحانیانشان به مردم شهر خود مشورت و راهنمایی بدهند. سرانجام جریان خط امام لیست ۳۰ نفره مستقلی در تهران ارائه کرد و جامعه روحانیت و گروههای نزدیک به این جامعه هم لیستی را اعلام کردند. خودبخود این انشعاب و تقسیمبندی و ارائه لیستهای مستقل تاثیر خود را در سطح کشور گذاشت و همین تقسیم بندی در سایر نقاط کشور هم عملا صورت گرفت. یعنی درون طیف خط امام در سطح کشور دو لیست ارائه شد و در شهرستانها کاندیداها در این تقسیمبندی از هم متمایز شدند. انتخابات هم برگزار شد و بطور قاطع جریان خط امام یا چپ پیروز شد. یعنی در تهران لیست مجمع روحانیون بطور کامل رای آورد و در شهرستانهای دیگر هم طرفداران همین تفکر به مجلس راه پیدا کردند و مجلس سوم با اکثریت قاطع از جریان خط امام شکل گرفت. در جمعبندی این بخش میتوانم بگویم که فضای سیاسی انتخابات دوره سوم مجلس متاثر از گرایش عمومی جامعه به خط امام و اشاراتی که حضرت امام در هدایت کلی جریانات سیاسی داشتند و تحت تاثیر برنامهها و شعارها و تبلیغات انتخاباتی جریان خط امام با محوریت مجمع روحانیون مبارز و دیگر گروههای همسو با مجمع صورت گرفت. البته اینجا باید بر این نکته اشاره کنم که حضرت امام به هیچ عنوان دخالت مستقیم و غیرمستقیمی را در امر کاندیداها و انتخابات نداشتند و از اینکه مبادا از ناحیه ایشان یا اقدامات ایشان تلقی مداخله در امر انتخابات صورت گیرد بشدت پرهیز داشتند. ایشان همیشه از همان ابتدای انقلاب از انتخابات آزاد حمایت میکردند و در بعضی جاها که حتی پیش بینی میشد، نتیجه انتخابات برخلاف علاقه ایشان شکل بگیرد، امام مداخلهای نداشتند مثل انتخابات ریاست جمهوری اول که تا آخر هم بعضیها تصور میکردند حضرت امام تمایلشان به آقای بنیصدر بوده و از فرط احتیاط در امر بیطرفی در انتخابات، تمایلشان را بروز ندادند. اما بعدها مشخص شد خود ایشان در نامهای سوگند یاد کردند که از اول با ریاست جمهوری ایشان مخالف بود و به ایشان رای نداد. نکته مهم همین است که این مخالفت فقط در قلب امام مانده بود، ولی در عمل اقدامی صورت نگرفت.
در کل خط و مشی امام این بود که مردم خود در عرصه سیاسی به رشد و بلوغ و تشخیص برسند و با آزادی عمل انتخاب کند، حتی اگر در جایی اشتباه کرده این اشتباه خود را بعدها با بلوغ سیاسی بیشتر و مطالعه بیشتر جبران کند تا تکامل اجتماعی به سمت آگاهیهای سیاسی عمومی بطور طبیعی پیش برود. امام همواره بر این حقیقت اذعان و توجه داشتند که مداخلات قیممابانه گرچه ممکن است در یک مقطعی منافعی را متوجه کشور کند یا ضررهایی را از کشور دفع کند اما این به مثابه این است که پدر و مادر و یا مربی بجای کمک کردن به تقویت اورگانیزم بدنی و رفتاری کودک و نوجوان خود سعی کند بجای او تصمیم گرفته و حرکت کند و با شیوههای مصنوعی او را از تصمیم گیری و حتی حرکت طبیعی جسمانی بازدارند. انقلاب ما نورس بود و هنوز تجربه دموکراسی و آزادی نداشتند. امام تلاش داشتند این آزادی سلب شده چند ده ساله مردم ایران را دوباره در پیچ و خم مصلحت اندیشیها به مسلخ نرود بلکه با پذیرش برخی از خطرها یا احیانا هزینهها اصل آزادی مخدوش نشده و مردم بتواند روی پای خود بایستند. و این باید همیشه برای تمام جریانات سیاسی درس باشد برای دولتمردان و برای مسولان انتخاباتی برای احزاب و گروهها که مصالح زودگذر مقطعی و مصلحت اندیشیهای کوتاه مدت را دستاویز قرار ندهند که یک آرمان بزرگ و یک هدف مقدس دائمی مثل انتخابات آزاد و سالم بودن انتخابات و انتخاب آگاهانه مردم مخدوش شود. بهرحال اگر امام از تشکیل مجمع روحانیون مبارز حمایت کردند، هرگز به معنای مداخله ایشان در امر انتخابات نبود بلکه امام با یک جریان انحصارگرا در امر تبلیغات انتخاباتی، مبارزه کردند چون به نوعی جریان روحانیت در تهران و در جامعه متمرکزشده بود.
در قم نیز در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم متمرکز شده بود و جریان روحانی دیگری وجود نداشت لذا جریان روحانی دیگری اگر حرف دیگری داشتند از ترس اینکه به ایجاد شکاف درون جامعه روحانیت متهم نشوند، نمیتوانستند حرف خود را بزند. سپس یک عده بعد از این جریانات خدمت حضرت امام رفتند و گفتند که تشکیل مجمع روحانیون مبارز سبب ایجاد شکاف و تفرقه بین روحانیت شده است. ما نامهای را خدمت امام نوشتیم و سیر چگونگی تشکیل مجمع روحانیون مبارز را بیان کردیم و به ایشان عرض کردیم که اگر مصلحت نمیدانید ما حاضریم آن را تعطیل کنیم. اما ما انگیزهمان چنین بود. حضرت امام در ذیل نامه مجمع روحانیون مبارز مکتوب فرمودند) البته مطالب بسیار مهمی هم هست و در صحیفه هم آمده است) سیر قضیه همانطور است که شما نوشتید و به هیچ وجه وجود تشکیلات دیگری به معنای تفرقه نیست. تفرقه و اختلاف خدایی ناکرده زمانی است که افرادی برای اغراض و اهداف دنیوی و قدرتطلبی بر سر هم بزند اما وجود تشکیلاتی برای هدایت و کمک و مشورت دادن به جامعه به معنای اختلاف و تفرقه نیست. آقای ری شهری آن زمان که وزیر اطلاعات بودند خودشان فرمودند ایشان ظاهرا دو بار در سال۶۷ و ۶۸ خدمت امام رفته و به امام پیشنهاد کرده بودند که انشعاب مجمع روحانیون مبارز ممکن است سبب دو دستگی جامعه روحانیت شود و شما دستور دهید که این دو دوباره در هم ادغام شوند، امام به ایشان فرموده بودند «همینطور که هست خوب است». متاسفانه اخیرا بعضی از دوستان در مجلس بخصوص آقای دکترغفوریفرد) که من به ایشان علاقمند هستم و در احترام ایشان به حضرت امام شک ندارم) سخنانی گفتهاند که من احساس کردم احتمالا از سوابق امر مطلع نبودند از قول ایشان یکی از خبرگزاریها نوشته بود که من از اول با این انشعاب مخالف بوده و این یک اشتباه بود و چرا انجام شده است. در حالی که سیر ماجرا نشان دهنده این است که کار درستی بوده و امام هم شفاها و هم کتبا تایید فرمودند و تا آخر هم راضی به همین موضوع بودند و حاضر نشدند دستور ادغام این دو جریان را بدهند البته ایشان همواره به همه گروههای سیاسی تاکید میکردند که اختلاف نظرتان مثل مباحث علمی دانشمندان یا علما حوزه باشد ولی این مناظرات و اختلاف دیدگاه، موجب بروز تشنج و یا دعوای بر سر قدرت نشود.
پس همین حمایت و تایید امام سبب استقبال مردم از لیست مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس سوم شد؟
من معتقدم جامعه منتظر چنین رویدادی بود. اگر به فضای مطبوعات آن زمان بازگردیم میبینیم جامعه به شدت در برابر برخی از کسانی که در مقابل آقای مهندس موسوی و دولت ایشان میایستادند واکنش نشان میداد حتی در برخی جلساتشان و در برخی سخنرانیهایشان حقیقتا مردم ناراحت بودند، چون مردم با همه وجود به پیشبینیها و مصلحت اندیشیهای امام باور داشتند و از مجموع گفتار و رفتار حضرت امام اینطور برداشت میکردند که امام از جریان سیاست فکری که میخواهد در این شرایط دولت را تحت فشار قرار دهد یا به نوعی مروج اقتصاد سرمایه داری و باز باشد خوشنود نیستند. شما اگر پیامهای حج امام را ببینید جنگ فقر و غنا را مطرح کردند جنگ مستضعف و مستکبر را مطرح کردند. پس مردم احساسشان این بود که این جریان به اصطلاح چپ و خط امام به دیدگاه امام نزدیکتر است. در واقعیات روزمره زندگیشان هم احساس میکردند که کاملا این جریان هماهنگتر است و تطابق بیشتری دارد. همین امر موجب پیروزی قاطع شد و مجلس سوم شکل گرفت.
از نحوه تعاملتان با دولت در آن زمان بگویید.
اما تعامل مجلس سوم با دولت درعمل تعامل خوبی بود. البته برخی از افراد وابسته به جریان چپ بعضا نطقهای تندی علیه برخی اقدامات دولت داشتند بخصوص بعد از پایان جنگ که سیاست تعدیل اقتصادی که جناب آقای هاشمی اعلام کرد و برخی سیاستهای دیگر، مخالفتهایی را در داخل مجلس و بیرون مجلس را درپیداشت و به نوعی میتوان گفت یک آرایش و ترکیب جدید در خصوص مسائل اقتصادی در حال شکلگیری بود و از همین زاویه هم در داخل وهم خارج مجلس مخالفتهایی با سیاستهای تعدیل اقتصادی جناب آقای هاشمی بروز میکرد بخصوص بیشتر این مخالفتها در بخشی از اردوگاه سنتی جریان راست بود. اما بعضی نطقها و موضع گیریها در مجلس علیه آقای رفسنجانی وجود داشت اما نه بصورتی که کارشکنی خاصی صورت بگیرد. البته استیضاح در مجلس سوم نسبت به بر خی از وزرا آقای هاشمی صورت گرفت که فکر میکنم یکی از آنها به نوعی بوی سیاسی میداد اما همین هم یک امر عادی بود. چون اگر به مجموع استیضاحهایی که در مجالس مختلف انجام شده نگاه کنید، حتی در مجلس ششم که بسیار هم هماهنگ و همراه با آقای خاتمی بود در عین حال هم تحقیق و تفحص و هم سوال هم و استیضاح از وزرای ایشان در مجلس تقدیم شد. البته در برخی مجالس استیضاح کاملا جنبه سیاسی پیدا میکرد، مثل مجلس پنجم و استیضاح آقای مهاجرانی و آقای عبدالله نوری کاملا استیضاحی سیاسی از سوی طیف راست در اعتراض به جریان اصلاح طلب بود، بهر حال منهای یک سری نطقهای تند در مجلس و بعضی مصاحبهها و موضع گیریها و احیانا برخی تذکرات نمایندگان و سوالهایی که از وزرا میشد، تعامل مجلس سوم با دولت آقای هاشمی را تعامل مثبتی میدانم. بیاد دارم در همان روزهای اول که جناب آقای هاشمی به ریاست جمهوری انتخاب شد و با اینکه آقای هاشمی عضو جامعه روحانیت مبارز بودند ولی مجمع روحانیون مبارز در انتخابات ریاست جمهوری اول ایشان از آقای هاشمی حمایت کردند و مجمع از میان اعضاء خود کاندیدای دیگری معرفی نکرد. مجمع روحانیون مبارز در دور دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی اعلام بیطرفی کرد و از کاندیدای خاصی حمایت نکرد و اعضا را آزاد گذاشت از هر کس خواستند حمایت کند. اتفاقا همان موقع هم ده نفر از اعضا مجمع با ذکر نام شخصی از ایشان اعلام حمایت کردند، بنابراین اتفاق تازهای در تعامل مجلس با دولت رخ نداد. ولی فضای مطبوعاتی و بیرون و در برخی از دانشگاهها و جریانات تند چپ آن زمان، نسبت به آقای هاشمی زاویه پیدا شد و تندرویهایی هم شد.
چه عواملی سبب شکست خط امامیها در مجلس چهارم شد؟
شکست در اصطلاح انتخاباتی نوعا جایی مطرح میشود که انتخابات به صورت کاملا رقابتی و سالم برگزار شده باشد. در دور چهارم بیش از شکست موانع راهیابی را باید مطرح کرد و باید گفت چه موانعی موجب عدم راه یابی جریان خط امام به مجلس شد. کما اینکه امروز هم همچنان این مشکل وجود دارد. یعنی قبل از آنکه نوبت به انتخابات و رقابت و شکست برسد در عرصه انتخابات ما با موانع قبل از انتخابات مواجه هستیم. مهمترین مانع دو موضوع بود. یکی رد گسترده صلاحیت داوطلبان منتسب به جریان خط امام و جریان چپ. گرچه در گذشته رد صلاحیت انجام میشد اما قبلا عمدتا ناشی از مسایل قانونی بود و اگر صبغه سیاسی هم در جایی داشت کم رنگ یا نادر بود. اما این بار شورای نگهبان بسیار عریان و بدون رودربایستی به قلع و قمع گسترده جریان خط امام پرداخت. کسانی که در ادوار مختلف تایید شده بودند کسانی از چهرههای موجه انقلاب و نظام، صرفا بدلیل مخالفت با بعضی از مسائل رد صلاحیت میشدند...
ممکن است به این مسائل اشاره کنید؟
در آن زمان هنوز جریان اصولگرا به تعبیر با آقای هاشمی بطور جدی زاویه پیدا نکرده بود. گرچه بعضی انتقادها در گوشه و کنار شنیده میشد، اما این جریان در آستانه انتخابات چهارم برای جبران شکست خود در انتخابات سوم تبلیغات وسیعی روی آوردند و جریان خط امام را به کارشکنی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن متهم کردند. در تبلیغاتشان آقای هاشمی را آنقدر منزه و بالا قرار میدادند که حتی در شعارهایشان «مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است سر میدادند»... درحالی که این افراط بود. البته ما به آقای هاشمی ارادت داشته و داریم و در مجالس مختلف به ریاستشان رای دادیم و کاندیدای دیگری نداشتیم. ولی اینها به معنای این نبود که انتقادی به برنامه اجرایی، مدیریتی و اقتصادی ایشان نداشته باشیم، از این انتقادها تلقی مخالفت و ضدیت بشود. بعد هم این ضدیت، مخالفت با خدا و پیغمبر تلقی شود و بنام دین و بنام دفاع از پیغمبر مخالفان را به حاشیه برانند. بهرحال فضای آن زمان اینطور بود. در رد صلاحیت غیر قانونی اگر بخواهم به مصداقی اشاره کنم، شخصیت برجسته و مظلومه، همسر شهید رجایی بهترین نمونه آن است. زن قهرمانی که در رژیم ستمشاهی مقاومت کرده و سهم عظیمی در پایداری شهید رجایی در مبارزاتشان علیه رژیم شاه داشتند. بعد از انقلاب هم با متانت و با سادهزیستی واقعی و کرامت نفس زندگی کردند. مردم تهران ایشان را سه نوبت در دوره مجلس اول و دوم و سوم با رای بالا انتخاب کرده بودند. اما خانم عاتقه رجایی در دوره چهارم به اتهام ضدیت با ولایت فقیه رد صلاحیت شد، امثال ایشان فراوان بودند که متاسفانه برخی از آنها امروز هم هنوز رد صلاحیت میشوند در حالی که حقیقتا زندگی آنها جز شفافیت و خدمت به مردم و جامعه نبوده است. پس رد گسترده صلاحیتها از یک سو و تبلیغات دامنه دار از سوی دیگر از جمله عوامل و موانع جدی در عدم راهیابی نیروهای خط امامی بود.
در این باره هیچ مقاومتی نشد؟
ما چه مقاومتی میتوانستیم بکنیم؟ تلاش زیاد کردیم.
بهر حال قبول دارید اگر الان رد صلاحیتی میشود، اگرچه رد صلاحیتها گستردهتر است اما هزینه آن هم بسیار زیادتر از گذشته است؟
نه آن موقع هم ردصلاحیتها هزینه برای نظام داشت. برای نخستین بار بود که نظام در داخل و خارج متهم به مهندسی انتخابات و فیلتر گذاشتن برای انتخاب مردم شد. با مرور در فضای رسانهای جهانی و داخلی آن زمان متوجه میشویم که هم دوستان متاسف بودند و هم دشمنان خوشحال از اینکه جریان نوپای مردمگرا و مردم سالار نظام جمهوری اسلامی ایران که تکیهگاه اصلی آن، انتخابات آزاد بود دچار توقف و آسیب و آفت شده است. بهر حال نظام انتخاباتی و رقابتی سالم در انتخابات چهارم یک ضربه مهلک خورد نمیخواهم بگوییم همه افراد یک جریان را رد کردند بلکه یک عده را در شورای نگهبان رد کردند و برخی را در تبلیغات. مثلا در نماز جمعه تهران در جمعه قبل از انتخابات و یا حتی روز انتخابات و در حالی که مردم پای صندوقهای رای بودند از تریبون نماز جمعه تهران اعلام میشد که هر کس به اینها رای دهد مثل این است که به خیمه امام حسین تیر زده است. این حرف کمی نیست. آن موقع هم هنوز جریانات چندان شفاف نشده و یک عده از متدینین دچار حیرت و تردید شده بودند. پس تبلیغات شدید و مسموم علیه جریان چپ به اضافه رد صلاحیت گسترده موجب شد که ما در انتخابات دوره چهارم شکست بخوریم.
پس معتقد هستید که مقاومت کردید؟
در حدی که میشد مقاومت کردیم. البته نکته مثبت آن دوران نسبت به دوره هشتم این است که آن زمان هر اتفاقی که میافتاد از جمله رد صلاحیت و تبلیغات منفی قبل از انتخابات بود. اما در میدان انتخابات و اینکه در انتخابات دستی برده شده باشد، رایی کم و زیاد بشود وجود نداشت در جاهایی که من اطلاع داشتم، همین فضای منفی موجب شد که رای نیاوریم یا نیروهایی که رای داشتند رد صلاحیت شوند. گرچه من فکر میکنم آنچنان فضای تبلیغاتی سنگین و سهمگین بود که حتی برخی از آنهایی که رد صلاحیت شده بودند اگر تایید هم میشدند دیگر در آن فضا رای نمیآوردند.
قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد برای پایان جنگ رویداد مهمی بود که در مجلس سوم رخ داد. موضع مجلس سوم را در خصوص پذیرش این قطعنامه چه بود؟
در کل مجلسهای اول و دوم چندان درگیر تصمیمگیری جنگ نبودند. البته حمایت و تامین کامل از رزمندگان وجود داشت و مجلس هیچگاه در نطقهای قبل از دستور همچنین تصویب بودجهها کوتاهی نداشته و در واقع پیروزی در جنگ اولویت اول دولتها و مجلسها و جریانات مختلف سیاسی بود. از سویی چون اعتماد راسخ و کامل به تدابیر فرماندهی کل قوا یعنی حضرت امام داشتند (بخصوص با توجه به صداقت و شفافیتی که امام در علت پذیرش قطعنامه از خودشان ارائه کردند) دیگر جای شک و شبههای در میان نمایندگان باقی نماند. گرچه متاثر بودند که چرا سرنوشت جنگ به این نقطه رسیده که حضرت امام باید جام زهر بنوشند، بهرحال مجلس به تبعیت از مردم نسبت به پذیرش قطعنامه از سوی امام هم تمکین و هم حمایت کرد و گرچه در جلسات غیرعلنی و خصوصی مرتبا موضوع جبههها و جنگ مورد توجه قرار میگرفت. به یاد دارم در ماهها و سالهای آخر جنگ نوع گزارشاتی که در جلسات خصوصی بعضی از فرماندهان نظامی ارائه میشد و یا اینکه در تماس مستقیمی که برخی نمایندگان مجلس با آیتالله هاشمی رفسنجانی و یا بعضا با اعضا کمیسیون دفاع که دررفت و آمد به جبههها بودند، مجموع گزارشات این جلسات حکایت از آن میکرد که ما دچار مشکلات جدی هم در تدارک جبهه و هم در تامین نیرو و حفظ روحیه رزمندگان هستیم. بخصوص گزارشاتی که از همکاری و حمایتهای گسترده و روز افزون غربیها از صدام بویژه بعد از هدف قرار دادن هواپیمای ایرباس و یا اقدامات عملی که نیروهای غربی در حمایت از صدام انجام میدادند کاملا پیدا بود که ما دچار مشکل جدی در اداره و پیشبرد جنگ شدهایم. اما مجلس به طور مستقیم درگیر نبود چون موضوع طبق قانون اساسی از حوزه مجلس خارج بود و تحت فرماندهی فرمانده کل قوا بود ولی مجالس از این جهت که چه در دوره اول شخصیتهایی مثل آیتالله خامنهای که نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند چه شهید چمران که نماینده مجلس و فرمانده جنگهای نامنظم بودند گزارشات مداومی به مجلس میدادند و مجلس در جریان امور جنگ بود ولی در جریان تصمیم گیری مستقیم نبود، جز برای تامین و تدارک بودجه که وظیفه خود را انجام میداد.
مهمترین اقداماتی که مجلس سوم در عرصه قانون گذاری داد چه بود؟
مجلس سوم کارهای بزرگی در حوزههای مختلف انجام داد که تنها به چند نمونه اشاره میکنم:
۱-ـ تصویب نخستین برنامه توسعه پنجم کشور بعد از انقلاب
۲ـ اصلاح روند رسیدگی به لوایح بودجه سالانه کل کشور به گونهای که حداکثر تا پایان بهمن ماه هر سال مراحل رسیدگی و تصویب نهایی آن انجام شده باشد.
۳ـ تصویب قانون مربوط به تعیین روز ۱۳ آبان بهعنوان روز مبارزه با استکبار جهانی
۴ـ تصویب قانون مربوط به محاسبه مهریه نقدی زنان به نرخ برابری روز
۵ـ ایجاد تسهیلات قانونی برای استفاده از سرمایهگذاری خارجی
۶ـ پیش بینی و تصویب بودجه مناسب برای بازسازی مناطق جنگ زده و بازگشت مهاجران جنگ به شهرها و روستاهای خود و بازسازی تاسیسات زیر بنایی کشور که در جنگ آسیب دیده بود
۷ـ ایجاد تسهیلات قانونی و بودجهای برای جبران عقبماندگی تحصیلی دانشجویانی که بدلیل حضور در جنگ دچار عقبماندگی تحصیلی شده بودند.
منبع: ماهنامه نسیم بیداری
نظر شما :