روایت صباغیان از واکنش طالقانی به نخستوزیری بازرگان: گفت دلم برای مهندس میسوزد
شورا
زمان تشییع جنازه طالقانی آن خیل کثیر مشایعتکنندگان خارج از انتظار به جای هر گونه شعار مرسوم دیگری که در اینگونه مراسم سر داده میشود، همصدا شعار میدادند: «پیام طالقانی شهادت است و شورا» این موضوع بیانگر اهمیت شورا در نگاه طالقانی بوده است تا جایی که در آخرین نماز جمعهای که او در بهشتزهرا اقامه کرد، در خطبههای اول و دوم نماز، تنها به موضوع شورا پرداخت و آن را اساسیترین موضوع اسلام معرفی کرد. مرحوم طالقانی، اصل شورایی عمل کردن را مهمتر از نتیجه شورا میدانست و میگفت: «اگر کاری را به صورت شورایی انجام دادیم و شکست خوردیم، بهتر از آن است که با سیستم فردی که به استبداد منتهی خواهد شد، عمل کنیم و پیروز شویم.»
طاغوت
آیتالله طالقانی بر خلاف اکثر مردم لغت طاغوت را مترادف با سلطنت پهلوی نمیدانست و به یکی از بزرگترین مفسران قرآن، طاغوت را به معنی مستبد و جبران میدانست. مستبد را کسی میدانست که علیه حقوق مردم طغیان میکند.
قسط
آیتالله طالقانی سه نتیجه اصلی از واژه قسط در حاکمیت ملی میگرفت. اولین نتیجه آن مبازره با استبداد بود. یعنی مردم باید در سرنوشتشان دخالت کنند. دومین نتیجه، نفی استعمار به معنی استقلال سیاسی است. سومین و آخرین نتیجه از لغت قسط به باور طالقانی نفی استثمار است. یعنی استقلال اقتصادی.
اقتدای اشرار به آیتالله طالقانی
پس از انقلاب سفید شاه، اکثر اعضای نهضت آزادی به همراه طالقانی در زندان قصر زندانی بودیم. آن زمان تفکیک جرایم در حدی رعایت میشد که بند زندانیان تودهای از بند ما که زندانی ملی ارزیابی میشدیم، جدا بود اما به دستور رییس شهربانی وقت دو نفر مجرم شرور که یکی محکوم به حبس ابد و دیگری محکوم به اعدام بود را به بند ما آوردند تا آنان ما را مورد آزار و اذیت قرار بدهند و نگذارند برنامههای خاص و کلاسهای درس ما در زندان ادامه پیدا کند. هر از چند گاهی رییس زندان به بند ما سر میزد تا ببیند که این دو زندانی شرور با ما چه کردهاند. پس از دو هفته که از آمدن این دو شرور به بند ما میگذشت، روزی رییس زندان برای سرکشی آمد و دید ما به همراه زندانیان شرور به امامت آیتالله طالقانی نماز جماعت برگزار کردهایم. طالقانی آنچنان برخورد پدرانهای با تمام زندانیان داشتند که حتی شرورترین زندانیان را هم تحت تاثیر قرار میداد.
آیتاللهی فراتر از صورت ظاهری احکام
آیتالله طالقانی از جمله مراجعی بود که تنها در صورت ظاهری احکام باقی نمانده بود و زمانی که از حوزه خارج شد تعداد زیادی از سنتهای حوزوی که از نظرشان منسوخ شده بود را به دست فراموشی سپرد. روزی برای پرداخت سهم امام و خمس خدمت وی رسیدم. وی از من پرسید: «میدانی این پول در چه راههای باید خرج شود؟» عرض کردم: «بله» گفتند: «تو که بهتر از من میتوانی این پول را هزینه کنی. این پول را هزینه مبارزه کن. علاوه بر این من کسان دیگری را معرفی میکنم که برای هزینههای مبارزه برای شما پول بیاورند.» همین کار را هم کردند. بارها در دفتر نهضت در خیابان شریعتی کسانی به ما مراجعه میکردند و مقداری پول به ما میدادند و میگفتند: «خدمت آقا رسیدیم. او امر کرد که این پول را برای شما بیاوریم.»
هملباسان من
صراحت لهجه مرحوم طالقانی در بین روحانیون اگر نگویم بینظیر، کمنظیر بود. این روحانی سیاسی زمانی که خبر پذیرش پست نخستوزیری را توسط مهندس بازرگان پس از مدتهای مدیدی مشورت در شورای انقلاب شنید، از من پرسید: «چرا مهندس قبول کرد؟» جواب دادم: «حضرت آیتالله نهضت آزادی هم راضی به این امر نبود. اما ترسیدیم که اگر مهندس نپذیرد، دشمن با ساختن شایعه وجود اختلاف بین صفوف انقلابیون، به انقلاب صدمه بزند.» آیتالله طالقانی پاسخ دادند: «من دلم برای مهندس میسوزد زیرا با عدهای کار کردن سخت است. مهندس بازرگان سرمایه این ملت است و اگر نتواند کار کند و حذف شود ملت یکی از بزرگترین سرمایههایش را از دست خواهد داد.»
منبع: ویژهنامه روزنامه شرق
نظر شما :