محسن رضایی: ۹۵ درصد نامههایم به امام هنوز منتشر نشده است
علت آغاز جنگ
علت مهم وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران را باید در اصل وقوع انقلاب و آرمانهای آن جستجو کرد، در واقع استکبار شرق و غرب با عاملیت صدام، جنگ را آغاز کرد تا انقلاب اسلامی و اهداف آن را ناکام بگذارد.
ناگفتهها...
ناگفتههای بسیاری از دوران دفاع مقدس وجود دارد که بخشهایی از آن تنها برای نسلهای بعدی ناگفته مانده، ولی بخشهایی هم هست که حتی همان نسل حاضر در آن دوران هم آنها را نشنیدهاند. برای نمونه، بیشتر بخشهای مدیریتی جنگ ناگفته مانده که من همواره از ترس سیاسی شدن و برخوردهای غیرمنصفانه با آن، به آنها راه نیافتهام، ولی میخواهم به مرور آنها را بازگو کنم.
نکته مهمی که در این باره باید بدان توجه داشت، اینکه به ویژه در سال نخست جنگ، بیشتر اختلافات سیاسی بود و بنیصدر و همفکرانش بدون توجه به ابعاد گسترده هجوم دشمن و لزوم همدلی میان مسئولین، در دو جبهه سیاسی و جنگ همواره بر طبل تفرقه میکوبیدند که نتایج سال اول جنگ گویای آن است. این در حالی است که در سالهای بعدی اختلافات صرفا فنی و تخصصی بود، ولی از آنجا که دغدغه همه یکی بود، این اختلافات اتفاقا باعث بهتر انجام شدن کارها میشد.
دلایل شکست در برخی عملیاتها
باید توجه داشت در هر جنگی هم شکست هست و هم پیروزی و برای همین، ما هم در این هشت سال در مقاطعی پیروز میدان بودیم و در مقاطعی با شکست مواجه میشدیم، چنانکه روی هم رفته، شش سال و نیم از طول جنگ را ما در حال تهاجم بودیم و عراق تنها یک سال و نیم در وضعیت تهاجم بود. اما هم در شکستها و هم در پیروزیها یک سلسله عوامل دست به دست هم میداد. مثلا در کربلای ۴ عوامل منافقین به کمک جاسوسی ماهوارههای آمریکایی، سبب لو رفتن عملیات و شکست آن شد یا در عملیات رمضان و... ولی نکته مهم آن است که در مجموع و در پایان جنگ، این ما بودیم که سرافرازانه پیروز شدیم.
ماجرای نامههایم به امام
من نزدیک چهارصد صفحه نامه به امام (ره) دارم که بیش از ۹۵ درصد آنها هنوز منتشر نشده است و هر جا احساس نیاز کنم، به مرور آنها را منتشر خواهم کرد. اما درباره پایان جنگ، یکی از آن نامههایی که برخی گمان میکنند من به امام نوشتهام، نامه مهمی است که من به جناب آقای هاشمی نوشتهام که ظاهرا ایشان آن نامه را به امام دادهاند.
محتوای آن نامه اساسا درباره قطعنامه نبود، چون شخصا در آن مقطع موافق قطعنامه نبودم و در آن نامه، تنها در مورد امکانات مورد نیاز برای ادامه کار صحبت کرده بودم و خطاب به آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ، گفته بودم که ما پیروزی سریعتر، نیاز به چنین امکاناتی داریم؛ البته گفته بودیم که اگر این امکانات را هم ندهند ما برای رسیدن به اهداف انقلاب به دفاع ادامه خواهیم داد. این همان نامهای است که برخی آن را با عنوان نامه رضایی به امام برای پذیرش قطعنامه طرح میکنند.
دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
نخست اینکه در آن زمان، هرچند خرمشهر به لطف خداوند آزاد شده بود، اما همچنان هزاران کیلومترمربع از زمینهای ما دست دشمن بود... مانند موسیان، نفتشهر و... و اینکه برخی مدعیاند که جنگ در آن زمان باید پایان میپذیرفت، عمدا یا سهوا از این نکته عبور میکنند. دوم آنکه جنگ قاعدتا تنها با پذیرفتن بینالمللی مرزها ـ همان قرارداد معروف ۱۹۷۵ الجزایر ـ پایان میپذیرفت و بنابراین نمیشد بدون تعیین تکلیف مرزها دست از جنگ بکشیم؛ افزون بر اینکه مثل روز روشن بود که عراق مترصد این مسأله بود تا به بازسازی قوای خود پرداخته و دوباره حمله کند.
از سویی، هنوز هم که هنوز است، هیچ سند و مدرکی از سوی کسانی که مدعیاند اعراب و عراق حاضر به پایان جنگ و پرداخت غرامت به ما بوده ارایه نشده و فقط ادعا میشود که یک مقام سعودی در جلسهای با سفیر ما چنین چیزی گفته است که البته چون در جایی ثبت و از سوی طرف مقابل رسما بیان و اعلام نشد، هیچ ارزشی نداشت.
دلایل ناکامیهای سال سوم جنگ
در مقطعی از جنگ، و درست پس از فتح خرمشهر، ما دچار ناکامیهایی شدیم. دلیل عمده آن هم این بود که نیروهای عراقی با کمک گسترده مالی ـ تسلیحاتی آمریکا، کشورهای اروپایی و اعراب رشد و بازسازی شده بودند، ولی ما چنین امکانی را نداشتیم؛ بنابراین، ما تنها به فکر ابتکارات افتادیم و مثلا از رودخانهها و باتلاقها استفاده کردیم و محور عملیاتها را چنین جاهایی تعیین میکردیم تا آنها نتوانند از امکاناتشان بهره ببرند.
چه اتفاقی با حضور شما در سپاه افتاد؟
پس از ابلاغ حکم حضرت امام (ره) به من، مبنی بر پذیرفتن فرماندهی کل سپاه، رمز اصلی کلام امام (ره) را در تأکید ایشان بر بهرهمندی از «انسانها» یافتم؛ بنابراین، با پیروی از ایشان بچههای انقلابی را پیدا کردیم و به اینها که هر کدام سی، چهل نفر نیرو داشتند، گفتیم بروند تیپ و بعدا لشکر درست کنند. مثلا همت را که در پاوه مستقر بود، خرازی را که در دارخوین بود، باکری را که در اهواز حضور داشت و... جمع کردیم و همین شد که به مرور تیپها و لشکرهای گوناگون توسط همین بچههای بیادعا تشکیل شد و سرنوشت جنگ تغییر کرد.
البته برخی همیشه میپرسند که چگونه شما و این نیروهای جوان ـ عمدتا بین بیست تا سی سال ـ که قاعدتا هم بیتجربه بودند، توانستید جنگ را اداره کنید؟ در این باره باید گفت که اینها همه از مبارزین پیش از انقلاب بودند و اغلب در کوران مبارزه با رژیم ستم شاهی ساخته و پرداخته شده بودند؛ هنر امام (ره) این بود که زمینه را برای جوانان فراهم کرد تا بتوانند بیایند و در حین کار تواناییهای خود را به فعلیت برسانند و البته گاهی هم اشتباه کنند، اما در مدت کوتاهی اشتباه خود را جبران نمایند و سرانجام خود را نشان دهند و همین شد که این جوانان با رشادتهایشان در تاریخ این کشور ماندگار شدند.
نقل مکان به مجمع تشخیص مصلحت نظام از سپاه و نامه ۱۳۷۶/۶/۱۸ رهبر انقلاب
دلیل خروج من از سپاه همان دلیل ورودم به آن است؛ ورود من به سپاه از سر تکلیف و برای مبارزه با دشمنان بود و پس از پایان جنگ با توجه به اینکه احساس میکردم، اکنون کشور در موقعیتی دیگر به کمک من نیاز دارد، از سپاه خارج شدم و با تغییر رشته از مکانیک به اقتصاد، ادامه تحصیل دادم و با اینکه تصمیم خود را گرفته بودم، با توجه به شرایط پیش آمده ـ ارتحال حضرت امام (ره) ـ با توجه به ضرورتهای پیش آمده، صبر کردم و سه سال بعد خدمت رهبر انقلاب رسیدم و مسأله را با ایشان در میان گذاشتم.
ایشان به من فرمودند که الآن به صلاح نیست و هر موقع وقتش شد، به شما میگویم که این مسأله تا چند سال بعد مسکوت ماند تا اینکه ایشان مرا خواستند و از دلایلم برای این کار پرسیدند و پس از شنیدن دلایل من فرمودند که قانع شدم. پس از آن روز هم تا زمانی که جایگزینی پیدا کنند، من ماندم و سپس با نظر ایشان به دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتم که البته نامه محبتآمیز ایشان در تاریخ هجدهم شهریور سال ۷۶ موید این مسأله است. البته من به زودی همه این ماجرا را در کتاب خاطرات خود با مستندات موجود منتشر خواهم کرد.
منبع: تابناک
نظر شما :