سردار رشید: جنگ سال ۶۵ تمام شد
سردار محسن رشید، از اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران در دوره دفاع مقدس میگوید: «پیش از آغاز جنگ، ظواهر نشان میداد که قرار است عراق به کشور حمله کند، اما با وجود این به مفهوم واقعی کلمه غافلگیر شدیم. این غافلگیری به ما فرصت تنظیم استراتژی را نداد، اما استراتژی را به ما تحمیل کرد. این استراتژی هم این بود که کشور شما مورد هجوم واقع شده، پس باید با متجاوز مقابله و او را از کشور بیرون و سرزمین خود را آزاد کنید.»
رشید در گفتوگو با روزنامه ایران (۵ مهر) افزود: «باید عملیات کربلای ۵ را پایان جنگ بدانید. این عملیات سال ۶۵ اجرا شد. منظور از اینکه باید پایان جنگ دانست، این است که در واقع ما هر برگ یا شیوه جدیدی که برای رو کردن داشتیم، در عملیات کربلای ۵ استفاده کردیم و دیگر برگ تازهای برای رو کردن نداشتیم. به این ترتیب، به تعبیری جنگ پس از این عملیات تمام شد و پس از آن بود که قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل تصویب شد. بنابراین نباید پایان جنگ را زمان پذیرش آتشبس و قطعنامه از سوی ایران بدانید، بلکه باید بگویید واقعیت پایان جنگ عملیات کربلای ۵ است و بقیه، یعنی تا سال ۶۷، شمارش معکوس پایان جنگ است.»
رشید درباره تبدیل استراتژی «جنگ، جنگ تا رفع فتنه» به استراتژی «جنگ، جنگ تا یک پیروزی» نیز گفت: «ما گاهی در بررسی شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه» افکار عمومی را مبنا قرار میدهیم و گاهی اتاق فرماندهی را مبنا قرار میدهیم. در اتاق فرماندهی «جنگ جنگ تا رفع فتنه» مطرح نبود، اما در افکار عمومی مطرح بود و همین امر زمینه بسیج نیرو را فراهم میکرد. بنابراین، اگر شما از یک بسیجی درباره چرایی جنگ میپرسیدید، قطعاً به شما پاسخ میداد که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه.» اما مسئولان اینطور نمیگفتند. اتاق فرماندهی که برای جنگ طرحریزی میکرده، استراتژی ترسیم میکرد و میخواست گام به گام به اهداف خود برسد، اینطور فکر نمیکرد که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه». مهمتر از همه اینکه حتی امام (ره) هم نگفت «جنگ، جنگ تا رفع فتنه» بلکه گفت «اگر…» امام (ره) میگفت «اگر هم تا رفع باشد، مجاز هستیم (بجنگیم).» البته این عین جمله امام نیست، اما عین مفهوم جمله امام هست. اما ما به عنوان بدنه که خطاب به امام میگفتیم «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» میگفتیم جنگ تا رفع فتنه.
در کنار اینها باید توجه داشت که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» شعار عقلی و منطقی است، اما واقعیت این است که ظرفیتی در افکار عمومی به نام «جنگ تا رفع فتنه» وجود داشت. مگر غیر از این است که نظامها باید تابع افکار عمومی باشند؟ و آقایان رؤسا، یا باید افکار عمومی را اصلاح کنند، یا اگر اصلاح نمیکنند، از افکار عمومی تبعیت کنند. ولی ما نمیتوانستیم این کار را بکنیم، زیرا اگر در زمینه شعار «جنگ، جنگ تا رفع فتنه» افکار عمومی را تعدیل میکردیم، جنگ میخوابید و اصلاً نمیتوانستیم بجنگیم. ما به این افکار عمومی و به این آرمانها نیاز داشتیم تا بتوانیم با انرژی دفاع کنیم و بجنگیم.
اما یک نکته دیگر، اینکه در مسأله «جنگ، جنگ تا یک پیروزی» یعنی رسیدن به یک پیروزی برای رفتن پای میز مذاکره، مشکل ما اینجا بود که این حرف ما یا اساساً جمهوری اسلامی حامی جهانی نداشت. آنان میخواستند (نظام بینالملل) ما را فریب دهند. اساساً مگر میشود کسانی که صدام را علیه ما تحریک کردند، بپذیرند که خب! حالا فاو را گرفتید، بیایید مذاکره کنیم و این سهم شما و این سهم غرامتهایی که عراق باید بدهد؟ مگر چنین چیزی ممکن بود؟ آنان جنگ را به ما تحمیل کردند تا ظرفیت انقلابی ما را در مرزهایمان حبس کنند، دوم اینکه همه انرژی این ظرفیت را تضعیف و خرج خود بکنند. در این شرایط انتظار داشتید آنان بپذیرند که جمهوری اسلامی در جنگ پیروز شده است؟ معلوم است که این ضد غرض آنان است و اصلاً قابل دستیابی نیست.
اصلاً یک علت اینکه نتوانستیم قطعنامه ۵۹۸ را بپذیریم همین بود. قطعنامه را طوری تنظیم کرده بودند تا سر ما کلاه برود و نتوانیم مطالبات خود را محقق کنیم. ما فقط میگفتیم یک بند آن را به گونه دیگری تنظیم کنید، اما قبول نمیکردند. ما میگفتیم بند تعیین متجاوز را اول بیاورید، اما نمیپذیرفتند. معنی این عدم پذیرش از سوی آنان این بود که دنیایی که جنگ را به ما تحمیل کرده بود، حاضر نبود عراق را متجاوز اعلام کند و ایران را طرف پیروز بشناسد. در نهایت بهترین استراتژی که اعلام کردند، این بود که نگذاریم هیچیک از دو طرف پیروز نهایی شوند. این نهایت و بهترین امتیازی بود که به ما دادند. بنابراین، استراتژی یک عملیات برای پایان جنگ، چند بار هم به وقوع پیوست که اولین آن در والفجر ۸ و دومین آن در کربلای ۵ بود. از پیروزی والفجر ۸ استفاده نکردیم، اما پس از پیروزی در کربلای ۵ بود که قطعنامه ۵۹۸ صادر و تصویب شد. اما چرا از این قطعنامه استقبال نکردیم؟ برای اینکه اساساً زمینه پذیرش آن وجود نداشت.»
نظر شما :