ادعای عجیب رابطۀ بازرگان و علم- محمدمهدی جعفری
من شب دوم خرداد سال ۴۲ در منزل احمد صدر حاج سیدجوادی که آن زمان دادستان تهران بود، همراه با ۱۰ نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی بازداشت و به بازداشتشدگان در زندان قصر پیوستم.
در سال ۱۳۴۴، ۱۸ نفر را به زندان برازجان تبعید کردند؛ ۱۴ نفر از زندان شماره ۴ قصر و ۴ نفر از زندان شماره ۳ که تعدادی از آنها از اعضای نهضت آزادی بودند. در خرداد سال ۴۵ دکتر سحابی در زندان برازجان دچار چشم درد شدیدی شد. مهندس سالور که بواسطه عضویت در انجمن اسلامی مهندسین با دکتر سحابی آشنایی داشت و در عین حال رئیس کارخانههای سیمان فارس، سیمان خوزستان، سیمان درود و قند قهستان وابسته به بنیاد پهلوی بود و به همین دلیل با اسدالله علم، رئیس وقت بنیاد پهلوی ارتباطاتی داشت، روزی که به ملاقات دکتر سحابی آمد، در جریان چشم درد ایشان قرار گرفت. او پس از این ملاقات به علم میگوید: «اینها (زندانیان برازجان) وضع خوبی ندارند. برازجان خیلی گرم است و اینها بیمار شدهاند. این زندانیها را به جای دیگری منتقل کنید.»
در همان ایام شاه عازم سفر بود که علم در فرودگاه به او میگوید «من شنیدم وضع زندانیان سیاسی برازجان خیلی بد است، دستور بفرمایید آنها را به نقطه خوش آب و هوایی منتقل کنند.» شاه به نعمتالله نصیری، رئیس ساواک دستور میدهد و نصیری هم پیرو آن، زندانیان را از برازجان به تهران بر میگرداند. علاوه بر اعضای نهضت آزادی، افسران عضو سازمان نظامی حزب توده که در زندان برازجان بودند نیز به تهران منتقل شدند.
من همراه با اعضای نهضت آزادی از زندان قصر به برازجان تبعید شده بودم، اما چون اهل برازجان هستم، دو ماه بعد از آن به دستور ساواک من را به یزد فرستادند و یک هفته بعد از انتقال زندانیان از برازجان، من را هم به تهران برگرداندند.
بنابراین بحث آزادی اعضای نهضت آزادی از زندان به هیچ وجه مطرح نبود و علم هم نقشی فراتر از این نداشت. در خرداد ۴۵ زندانیان به زندان قصر برگردانده شدند و در بهمن ۴۵ بود که با پایان ۴ سال حبس، دکتر سحابی از زندان آزاد شد، به عبارتی با گذراندن کل دوره محکومیت در زندان.
اشتباه و تحریف فاحش ثابتی ادعای او درباره آزادی مهندس بازرگان پس از ۳-۲ سال زندان است و سناریویی را تعریف میکند که نصیری آمد و گفت اعلیحضرت گفته که بازرگان و طالقانی را آزاد کنید و آنها (ثابتی) نمیپذیرند - تمرد از فرمان ملوکانه! - و یکسال بعد دوباره درخواست تکرار میشود و وقتی میپرسند چه کسی دنبال این کارهاست؟ میگوید اسدالله علم. حال آنکه بازرگان در سال ۴۶ (با تحمل ۵ سال زندان) آزاد میشود. دلیلش هم این بود که در همان سال شاه تاجگذاری کرد و گروههای مدافع حقوق بشر و جمعیت دفاع از آزادی زندانیان سیاسی که در فرانسه مستقر بود و دانشجویان ایرانی خارج از کشور به نهادهای بینالمللی فشار آوردند که بازرگان از زندان آزاد شود. در پی همین فشارها بود که مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی از زندان آزاد شدند.
دیگر اعضای نهضت آزادی هم با گذراندن دوره کامل محکومیت خود آزاد شدند، من، مهندس عزتالله سحابی و حکیمی با تحمل ۴ سال زندان، در اردیبهشت ۴۶ آزاد شدیم. در این مساله هم نه اسدالله علم نقشی داشت و نه انگلیسیها. البته علم پیشتر در آزادی آیتالله طالقانی از زندان اثرگذار شده بود. در سال ۱۳۴۱ آیتالله طالقانی و سیدغلامرضا سعیدی بازداشت شدند. سعیدی در بیرجند، در مدرسه شوکتیه که شوکتالملک، پدر علم موسس آن بود، تحصیل کرده بود. علم هم احترام زیادی برای سعیدی قائل بود. همین که علم میشنود سعیدی بازداشت شده به زندان میرود و دستور آزادی او را میدهد. علم در انتظار نشسته بود که سعیدی را آزاد میکنند اما او به علم میگوید اینجا شخص بزرگواری هست و من در صورتی از اینجا بیرون میآیم که او را هم آزاد کنید. علم در ابتدا استنکاف میکند اما با اصرار سعیدی در نهایت دستور آزادی طالقانی را هم میدهد.
بنابراین برخلاف ادعاهای ثابتی، انگلیسیها هیچ نقشی در آزادی سران نهضت آزادی از زندان نداشتند، البته بهتر بود رجوعی هم به منابع تاریخی میشد تا نفر دوم ساواک، چنین در ذکر بدیهیات و سیر آشکار محکومیتها و آزادیها دچار اشتباهات فاحش نشود.
جریان ملی- مذهبی به دلیل مصدقی بودن و نقش بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد، کینه دیرینهای از انگلیس داشته و جای شگفتی است که چطور رییس اداره امنیت داخلی ساواک مدعی میشود که جریانات فکری رهرو مصدق، میتوانند مورد توجه دولتی قرار بگیرند که نخستوزیر دولت ملی را با کودتایی ساقط کرد؟
منبع: دوماهنامه اندیشه پویا
نظر شما :