ناجی نازی؛ از یهودیکشی تا زنستیزی
هیتلر چگونه با سقوط اقتصاد آلمان ظهور کرد؟
فهیمه نظری
تاریخ ایرانی: «حکومت نازی هنوز یکی از چشمگیرترین و ویرانگرترین رخدادهای غرب اروپا، به واقع در تمام جهان و در طول تاریخ است. نازیسم مترادف است با ترس، اردوگاههای کار اجباری و قتل عام. جنگ هیتلر جان دهها میلیون نفر را گرفت و از اروپا ویرانهای بر جای گذاشت. از نازیسم واژگان و نمادهایی برجای مانده که هنوز در قلب انسانها هراس برمیانگیزد؛ انسانهایی که به جز اینها درباره هیتلر یا حکومت نازی بسیار کم میدانند؛ بنابراین نازیسم برای همه ما به دلیل شیوههای ادامه حیاتش در تصوراتمان خیلی مهم است.»
اینها دلایلی است که «دیوید اف کرو»، پژوهشگر تاریخ آلمان، برای انجام پژوهشش میآورد. وی در کتاب خود با عنوان «هیتلر و نازیها بر پایه اسناد تاریخی» میکوشد تا بر پایه اسناد برجای مانده از جنگ دوم جهانی تصویری کلی از چگونگی برآمدن، شیوه حکومت و در نهایت برافتادن حکومت نازیها و در رأس آن هیتلر به دست دهد؛ اسنادی که هرچند در مقایسه با «حدود ۱.۵ میلیون سند» برجای مانده از این دوران، مختصر و گاهی مبهم به نظر میرسند اما به ادعای او «خود به سخن درآمده و حقیقت محض را پیش روی خواننده قرار میدهند» که البته این نیز به عقیده مترجم آن خود «ادعای بزرگی است!» اما اگر کمبود اسناد، ابهام گاهگداری برخی از آنان و نیز تکراری بودن برخی دیگر را جزء نقاط ضعف کتاب حاضر بدانیم باید از انسجام مطالب و نیز رعایت انضباط در خط سیر کلی کتاب به عنوان نقاط قوت آن یاد کنیم؛ نقاط قوتی که کتاب را از حالت خشک مجموعهای از اسناد پراکنده بیرون آورده و آن را به اثری جذاب و خواندنی تبدیل کرده است. کرو در کتاب حاضر، پیش از پرداختن به هرگونه سندی، ابتدا ذهن مخاطب را با شمهای کلی از وضعیت آلمان در جنگ اول جهانی، برآمدن جمهوری وایمار و نیز خطر اشاعه کمونیست در اروپا آشنا میکند، سپس دست مخاطب را میگیرد و گام به گام با حوادث به پیش میبرد و در نهایت یک یا چند سند را ـ از جمله شرح حال، متن سخنرانیهای حزب نازی، قوانین وضع شده و... ـ به عنوان مهر تأییدی بر پای نوشتههایش میزند.
بسترهای ظهور هیتلر
خط سیر کتاب کرو از علل برآمدن هیتلر آغاز و با پیروزی متفقین و سیاست نازیزدایی در آلمان به پایان میرسد. کرو دو زمینه اصلی برآمدن هیتلر و حزب نازی را رهایی از چنگال کمونیست و بحران اقتصادی جمهوری وایمار میداند. او برآمدن هیتلر و نیز مابقی جنبشهای فاشیستی در اروپای بعد از جنگ اول جهانی را ناشی از ترس از افتادن در دامان کمونیست میداند. به عقیده وی «جنبشهای فاشیستی برای آن دسته از اروپاییها جذابیت داشت که از کمونیست میترسیدند و احساس میکردند که دمکراسیهای موجود صرفاً ضعیفتر از آن هستند که با این خطر مقابله کنند.» وی در تأیید این ادعای خود به مرامنامهای که مجمع اسپارتاکیست برای کارگران آلمانی و همکاران آنها در سراسر جهان منتشر کرد اشاره میکند؛ مرامنامهای خطاب به «اعضای پرولتاریا! مردان و زنان کارگر! رفقا!» که مدعی است: «... تنها سوسیالیسم در جایگاهی است که بتواند کار سترگ صلح پایدار را به سرانجام برساند... دشتهای اروپا را که زیر چکمههای جنگطلبان لگدمال شده به بوستانهایی شکوفا تبدیل کند... صلح قرار است زیر پرچم به اهتزاز درآمده انقلاب جهانی سوسیالیستی برقرار شود.» و در نهایت همه آنان را به مبارزه فرا میخواند.
یکی دیگر از دلایلی که کرو نقش آن را در برآمدن هیتلر و حکومت نازیها بسیار پررنگ میداند، بحران اقتصادی ناشی از جنگ اول جهانی است؛ بحرانی که یکی از نقاط ضعف جمهوری نوپای وایمار به حساب میآمد و بیشتر سهم آن به غرامتی برمیگشت که بنابر پیمان ورسای بر گرده آلمان نهاده شده بود. کرو در توضیح تصویر مردی که در حال نصب کاغذ دیواری با اسکناسهای مارک آلمان است، مینویسد: «در سال ۱۹۲۳ استفاده از اسکناسهای آلمانی به عنوان سوخت یا کاغذ دیواری معقولتر از تلاش برای خرید چیزی با این پول کاغذی بیارزش بود؛ همانگونه که این مرد چنین میکند.»
شاخصههای حکومت نازیها
پس از پرداختن به بستر ظهور حزب نازی و در رأس آن شخص هیتلر، مهمترین بخش کتاب برمیگردد به نحوه استفاده از تبلیغات برای کسب آرا، سیاست تبعیض نژادی نازیها و شیوههایی که برای انتشار ایدئولوژی خود به کار میبرند. کرو جایگاه تبلیغات را در به قدرت رسیدن حزب نازی آنچنان والا میداند که فصلی را صرفاً به این بخش اختصاص داده و انبوهی از تصاویر تبلیغاتی حزب نازی را به تصویر کشیده است؛ تبلیغاتی که هیتلر در همه جای آن حضور داشت: روی تمبرها، کارتپستالها، بیلبوردها، فیلمهای خبری، کتابهای درسی و نیز بر نمای سردر شهر. «این تهاجم بصری بخشی از تلاشی گستردهتر برای ایجاد تصویری مردمی و درعینحال افسانهای از هیتلر بود که اغلب در تضاد کامل با خود واقعی او بود.»
در یکی از این تصاویر هیتلر ایستاده، با دست راست خود پرچم رایش را بالا گرفته و دست چپش را بر روی سینه مشت کرده است درحالیکه عقابی به سویش پرواز میکند. کرو در توضیح این تصویر مینویسد: «این پوستر که مدتی پس از ۱۹۳۶ چاپ شد، یکی از کاربردهای افراطیتر استعاره مسیح از سوی تبلیغاتچیهای نازی است. وقتی یحیی تعمیددهنده مسیح را غسل تعمید داد، کبوتری از آسمان فرود آمد؛ اما اینجا ظاهراً عقابی به سوی هیتلر پرواز میکند.» نکته مشترک در تمامی این تصاویر، عمدی پنهانشده در پس تمامی آنها در جهت القای طرز فکری معین و در راستای اهداف حزب نازی است.
نژاد؛ کانون جهانبینی نازی
«نازیها بر این باور بودند که ترکیب زیستشناختی یک کشور سرنوشت آن را تعیین میکند و آلمان باید از همه عوامل غیرآریایی پاک شود تا باقی بماند و قدرتمند شود.» نخستین سندی که کرو در توضیح این بخش ارائه میدهد همان قوانین صادرشده نورنبرگ در سال ۱۹۳۵ است که به شکل رسمی یهودیان را از غیریهودیان جدا و آب پاکی را بر روی دست آنان میریخت: «یک فرد یهودی نمیتواند شهروند رایش باشد. او نمیتواند از حق رأی استفاده کند. او نمیتواند محل کار عمومی را اشغال کند.» قوانین نژادپرستانه هیتلر اگرچه نسبت به یهودیان سختگیرانهتر از دیگران بود اما ملیتهای دیگری چون افریقاییتبارها، روماها و افرادی که دارای مشکلات جسمی و ذهنی بودند، نیز بینصیب نمیگذاشت. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳ حکمی به امضای هیتلر، وزیر کشور و وزیر دادگستری صادر شد که در آن شرایط عقیم شدن الزامی فرد برای جلوگیری از تولد فرزندان بیمار از نظر ژنتیکی اعلام شد. بند ۱ حکم مذکور از این قرار بود: «هر کس که به بیماری موروثی مبتلاست، اگر طبق تجربه علم پزشکی احتمال بسیار داده شود که فرزند او دچار نقصهای ذهنی یا جسمی موروثی جدی میشود، باید به وسیله عمل جراحی عقیم شود.»
دنیای زن کوچکتر از دنیای مرد است!
«نازیها فکر میکردند که مردان و زنان طبیعتهای متفاوت اما مکمل دارند که ناشی از تفاوتهای زیستشناختی آنهاست.» کرو در همین راستا به سخنرانی هیتلر در ۸ سپتامبر ۱۹۳۴ خطاب به زنان ناسیونال سوسیالیست حزب نازی اشاره میکند که هیتلر در آن آزادی زنان را دروغی یهودی به منظور تضعیف نژاد آریایی میداند و میگوید: «اگر آنطور که میگویند دنیای مرد کشورش، مبارزهاش و خدمت به جامعه باشد، پس شاید بتوان گفت که دنیای زن دنیای کوچکتری است. به این دلیل که دنیای او همسرش، خانوادهاش، فرزندانش و خانهاش است...»
سؤالهای امتحانی به سبک نازیسم!
آنچه کرو از آن به عنوان «دستگاه شستشوی مغزی آلمانیهای جوان» یاد میکند، «سازمان جوانان هیتلری» است. جایی که به زعم وی «یکی از مهمترین ابزارهای نازیها برای تلقین ارزشهای جامعه نوین نژادی به نسل بعدی آلمانیهای آریایی بود.» کرو در توصیف این سازمان به خاطرات شخصی به نام آلفونس هک رجوع میکند که در ۱۰ سالگی به این سازمان پیوسته بود؛ شخصی که آثار فعالیتهای جوانان هیتلری را بر سربازان جوان اینگونه شرح میدهد: «همه این فعالیتهای [جسمانی] به منظور همساز کردن ما با شعارهایی که میدادیم طراحی شده بود: چابک چون سگ تازی، محکم چون چرم و سخت چون فولاد کروپ.» شستوشوی مغزی آلمانیهای جوان فقط در سازمان جوانان هیتلری صورت نمیگرفت بلکه ایدئولوژی نازی به برنامه درسی معمول مدرسه نیز راه یافته بود، حتی در طرح سوالات امتحانی: «پرسش ۹۵: ساخت یک آسایشگاه روانی ۶ میلیون رایش مارک هزینه برمیدارد. اگر ساخت هر خانه ۱۵ هزار رایش مارک هزینه بردارد با این مبلغ چند خانه میتوان ساخت؟»
شک پیشوا!
سرانجام زنگ پایان کلاس ایدئولوژی هیتلری که او و همراهانش طی ۱۳ سال بر آن پای فشرده و چون خون در تمام عروق آلمان جاری کرده بودند در شهر استالینگراد در جنوب روسیه به صدا درآمد. «شکست آلمان در شهر استالینگراد در جنوب روسیه در زمستان ۱۹۴۳ یک گسست روانشناختی مهم بود. در استالینگراد ۱۵۰ هزار سرباز آلمانی مردند و ۹۱ هزار سرباز باقیمانده به اسارت ارتش شوروی درآمدند.» سربازانی که روزگاری با افتخار سلام محکم هیتلری را فریاد میزدند حالا مستأصل و سرخورده در برزخی از تردید گرفتار بودند. کرو در اثبات این ادعا به نامه افسری به همسرش اشاره میکند: «... نمیخواهم گناه خود را در این میان انکار کنم... من ترسو نیستم، فقط اندوهگینم که نمیتوانم پیش از مردن به خاطر این هدف پوچ، اگر نگوییم ننگین، دلیلی برای شجاعت خود بیاورم.» یا نامه سرباز دیگری که به خواهرش مینویسد: «پیشوا قاطعانه قول داد که ما را از اینجا نجات میدهد... و ما باور کردیم... در تمام زندگیام، دستکم در طول هشت سال از آن به پیشوا و سخنان او اعتقاد داشتم. شک آنان در اینجا آزاردهنده و گوش دادن به آنچه میگویند اهانتآمیز است...»
***
هیتلر و نازیها؛ بر پایهٔ اسناد تاریخی
دیوید اف کرو
ترجمه: مستوره خضرائی
انتشارات: پارسه
نوبت چاپ: اول، ۱۳۹۴
۲۶۸ صفحه
قیمت: جلد کالینگور ۲۳ هزار تومان، جلد شومیز ۱۷ هزار تومان
نظر شما :