هاشمی رفسنجانی: ما موافق رهبری شورایی بودیم
تاریخ ایرانی: آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید او و آیتالله خامنهای موافق شورایی شدن رهبری پس از رحلت امام بودند اما تشخیص خبرگان به رهبری فردی بود.
بخشهایی از گفتوگوی هاشمی رفسنجانی با خبرگزاری ایلنا را به انتخاب «تاریخ ایرانی» میخوانید:
* در همه دورههای انقلاب تندروی داشتیم. در مجلس اول هم که مجلس انقلاب بود و حقیقتاً نیروهای جوان، متدین و انقلابی در میدان بودند، تندروی داشتیم و خیلی تصمیمها گرفتیم که بعداً نیاز شد که تعدیل کردیم. بعد از آن هم همیشه یک جریان تندرو بوده که گاهی وابسته به راستها و گاهی وابسته به چپها بوده است. اما نهادها از تندرویها دور بودند. تندرویهای فعلی و جریانهایی که در دولت قبل به وجود آمدند، ریشه در نهادهای قدرت پیدا میکردند و از آنها هم استفاده میکنند که تندرویهای خیلی مزاحمی هستند.
* در همه تاریخ، بدون استثنا همه کشورهای مقتدر مایل هستند در کشورهای دیگر نفوذ پیدا کنند. در گذشته بیشتر دنبال این بودند که دولتهای دستنشانده بیاورند که خیلی خطرناک بود. در خیلی از مقاطع تاریخ، دولتی در ایران بود که خودش را قدرقدرت مطلق، مثل رضاخان حساب میکرد، اما میدانستیم و بعدها در اسناد تاریخی دیدیم چگونه او را آوردند و چگونه او را برداشتند! دولتی نبود که مردم به سراغش بروند یا مردم او را بردارند.
وقتی نقش دولتی تمام میشد، از خارج میآمدند و او را بر میداشتند. آنگونه که رضاخان را به جزیرهای آن طرف آفریقا بردند. الان و پس از پیروزی انقلاب اینگونه چیزها در ایران معنا پیدا نمیکند و این نفوذها زمینهای ندارد. ولی دشمنان با نفوذ فرهنگی، نفوذ اطلاعاتی، نفوذ اقتصادی یا نفوذهای دیگر سعی میکنند کسانی را در سطوح مختلف تحت تأثیر قرار بدهند. ولی اگر ملت استقلال بخواهند، یعنی تصمیمگیری کشور، مال خودمان باشد تمام راهها و نفوذ بسته میشود که البته باید مواظب بود، چون شیوههای نفوذ با توجه به شرایط تغییر مییابد. اگر شخصیتهای حقیقی و حقوقی خارج از ایران، در مسایلی دخالت کنند، این دیگر به این صورت متقابل است. ما باید از استقلال سیاسی که به دست آوردیم، خیلی محافظت کنیم. سوءاستفاده سیاسی و جناحی از تذکرات کلی رهبری هم بیسابقه نیست و همیشه بعضی از گروههای سیاسی چنین کارهایی میکنند که البته پسندیده نیست و نباید شخصیت حقیقی و حقوقی ایشان را صرف بازیهای سیاسی کنیم.
* در قانون اساسی، رهبری را از اول شورایی نوشتند. وقتی که امام(ره) رحلت کردند و ما میخواستیم رهبری را انتخاب کنیم، قانون اساسی ما شورایی بود. آن موقع هنوز قانون اساسی را اصلاح نکرده بودیم. خود امام جملهای گفته بودند که سند شد. ایشان گفته بودند که شورایی خیلی جواب نمیدهد و من فکر میکنم که فرد بهتر و زودتر میتواند تصمیم بگیرد. این در حد صحبت بود و نه در دستور، چون اظهارنظری کرده بودند.
وقتی که بنا شد رهبر جدید انتخاب کنیم، شورا را در نظر گرفتیم و سه نفر را در نظر گرفتیم؛ یعنی آیات موسوی اردبیلی، مشکینی و خامنهای را به عنوان شورا به جلسه پیشنهاد دادیم. منتها عدهای هم بودند که آیتالله گلپایگانی را در نظر گرفته بودند که اعضای جامعه مدرسین قم بودند. آنها میگفتند: باید فرد باشد، چون امام اجازه دادند که فرد باشد. بحثی شروع شد و در این بحث هر کسی صحبت کرد که اکثر وقت جلسه ما را گرفت و خود آیتالله خامنهای طرفدار شورا و عضو پیشنهادی ما هم بودند. صحبت بسیار مستدلی در طرفداری از شورایی کردند و گفتند که باید شورایی باشد.
بنا بود من هم صحبت کنم که نوبت نرسید و صحبت نکردم. نظر من هم شورایی بود. بعد از صحبت رأیگیری کردیم که ۳۵ نفر به شورا و ۴۵ نفر به فرد دادند و فرد برنده شد. آنها آیتالله گلپایگانی را برای رهبری معرفی کردند و رأی گرفتیم که همان ۱۴ نفر رأی دادند و انتخاب نشد.
ما آن موقع آیتالله خامنهای را پیشنهاد دادیم، ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند: من فرد را قبول ندارم، چرا مرا نامزد میکنید؟ قبول نمیکنم. من گفتم: نظر ما هم همین بود. ولی رأیگیری کردیم و الان قانون شد و اگر شما نباشید، فرد دیگری باید بیاید. ایشان جواب مرا ندادند و رفتند در جایشان نشستند.
گفتیم که این سکوت را دلیل رضایت تلقی کنیم و برای ایشان رأی گرفتیم که رأی بالایی آوردند. بعداً که قانون اساسی را بازنگری کردیم، به جای شورا، فرد آوردیم. در همان جلسه به آیتالله خامنهای گفتم: نظر من هم شورایی بود، ولی وقتی خبرگان اینگونه تصویب کرد، تسلیم هستیم. البته الان پشیمان نیستیم، چون شاید اگر در آن موقع و در آن شرایط کشور، شورایی میگذاشتیم، مشکلاتی پیش میآمد. بالاخره تشخیص خبرگان این بود.
نظر شما :