تأثیر قطع رابطه آمریکا با ایران در وقوع جنگ
درودیان: اسنادی درباره ارتباط قطع رابطه آمریکا با حمله عراق منتشر نشده است
تاریخ ایرانی: نقش آمریکا در حمله عراق به ایران، با وجود اهمیت آن، تاکنون به شکل محققانه و مستند کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. با وجود آنکه نقش آمریکا در حمله عراق به ایران، تاریخی شده است، اما به دلیل پیوستگی آن با سیاستها و روندهای کنونی در ایران و منطقه، همچنان مورد بحث و مناقشه قرار دارد. متأسفانه در بسیاری از متون منتشر شده، پارهای از مسائل اساسی تاریخی، بدون ارجاع به اسناد، مفروض گرفته شده است. با توجه به ضرورت بازیابی فهم صحیح از مسائل و رخدادهای مهم تاریخی، برای پاسخگویی به پرسشها و نیازهای نسل کنونی و آینده کشور، باید مفروضات پیشین مورد پرسش و تحقیقات مجدد قرار بگیرد. هدف از انتشار این یادداشت بحث درباره «نقش آمریکا در حمله عراق به ایران» نیست، بلکه مسئله اصلی «روششناسی برخورد با موضوع، اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران و تأثیر آن در وقوع جنگ» است.
پرسش از «نقش آمریکا در حمله عراق به ایران»، به دلیل اهمیت واقعه تاریخی جنگ و پیامدهای آن در مناسبات ایران و آمریکا، یک پرسش پایدار است که همواره در مناسبتهای مختلف تکرار شده و تأثیر سیاسی خود را برجای خواهد گذاشت. پرسش یاد شده بر پایه تشدید خصومتهای آمریکا علیه انقلاب اسلامی مردم ایران شکل گرفته و به همین دلیل به مفروضات و باور عمومی جامعه تبدیل و تنها «میزان و چگونگی» این نقش و نه اصل آن، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. نظر به توضیحات یاد شده، در این یادداشت، تأثیر اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران و تحریم این کشور در وقوع جنگ، مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
پس از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران و تحریم این کشور در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹، با وجود اهمیت این موضوع و تأثیر آن در افزایش سیاستهای خصومتآمیز آمریکا علیه ایران، هیچگاه این موضوع در همان زمان به عنوان یک متغیر مؤثر در وقوع جنگ، مورد توجه قرار نگرفت. پس از حمله عراق به ایران و بحث درباره زمینههای آن، نقش آمریکا و رخدادهایی مانند اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران، حادثه طبس و کودتای نقاب، مورد توجه قرار گرفت. در واقع پس از وقوع جنگ برای تبیین آن، تحلیلهای جدیدی مبنی بر زمینهسازی جنگ از سوی آمریکا و عراق، ارائه شد که در زمان وقوع حوادث یاد شده، چنین تحلیلهایی، کمتر مورد توجه قرار میگرفت.
ملاحظه یاد شده از دو جهت اهمیت دارد: یکی بررسی موضوع تأثیر اقدامات آمریکا، از جمله اعلام قطع رابطه با ایران، در حمله عراق به ایران است. علاوه بر این، نگرش به موضوع یاد شده نشان میدهد، به لحاظ روششناسی، تحلیلهای پسینی برای تبیین وقایع تاریخی، در واقع نوعی «علتسازی» برای وقایع، پس از وقوع است. در حالی که اگر ارتباط معنادار و روابط علت و معلولی میان رخدادهای تاریخی وجود داشته باشد، باید قبل و یا در زمان وقوع این ارتباط کشف و تبیین شود.
فارغ از تأثیر ملاحظات مفهومی - روشی در تحلیل رخدادهای تاریخی، تاکنون هیچگونه اسنادی ناظر بر ارتباط میان اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران و حمله عراق، منتشر نشده است. با این توضیح این پرسش وجود دارد که چرا در بررسی واقعه یاد شده، از جمله آثار منتشر شده از سوی اینجانب، اقدام آمریکا برای قطع رابطه با ایران، به عنوان زمینهسازی جنگ، تحلیل شده است؟
در پاسخ اولیه به دو موضوع میتوان اشاره کرد: نخست اینکه، چارچوب مفهومی مبارزه با آمریکا و تشدید تنش میان دو کشور پس از سقوط شاه و تصرف سفارت آمریکا موجب شده بود تمامی حوادث سیاسی - امنیتی در داخل و تحولات منطقهای از جمله کودتا در ترکیه و پاکستان، تحرکات عراق علیه ایران و برخی حوادث دیگر در چارچوب سیاستهای آمریکا علیه ایران تحلیل و تفسیر شود. در همین چارچوب تصمیمگیری آمریکا برای اعلام قطع رابطه با ایران بعدها به عنوان عامل مؤثر در وقوع جنگ تفسیر و تحلیل شد، در حالی که هیچگونه سندی دال بر صحت این موضوع تاکنون منتشر نشده است و در زمان اعلام تصمیم آمریکا نیز چنین برداشتی ارائه نشد. علاوه بر این، اعلام موضع صدام مبنی بر آمادگی عراق برای حل تمامی اختلافات با ایران از طریق زور، یک روز قبل از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران، موجب تفسیر پیوستگی میان تصمیم آمریکا با حمله عراق به ایران شد. در حالی که صدام یک روز قبل و در تاریخ ۱۸ فروردین این موضع را اعلام کرد.
اکنون با گذشت ۳۶ سال از زمان اعلام تصمیم آمریکا مبنی بر قطع رابطه با ایران و تحریم این کشور و نقش آن در حمله عراق به ایران، این پرسش وجود دارد که، با نظر به نتایج و پیامدهای سیاسی و تاریخی مناسبات ایران و آمریکا و تأثیر آن در حمله عراق به ایران، چرا این موضوع اساسی مورد تحقیق و بازبینی قرار نمیگیرد؟ یادداشت حاضر ناظر بر این معناست که بسیاری از تفسیرها و بررسیهای تاریخی، صرفاً از طریق مفاهیم و باورهای موجود، به عنوان واقعیات تاریخی ارزیابی میشود، حال آنکه مقدم بر این مفاهیم باید بررسیها از طریق نقد و بررسی مفروضات، با توجه به اسناد صورت پذیرد. مهمترین نتیجه تغییر در روش برخورد با مسائل تاریخی، علاوه بر روشن شدن سایر ابعاد آن، موجب خواهد شد مسائل تاریخی، از جمله جنگ ایران و عراق، برای پاسخگویی به پرسشهای نسل جوان، از استدلال و استحکام لازم برخوردار شود.
نظر شما :