تقابل و تعامل آرمانگرایی انقلابی با واقعیات جنگ
تاریخ ایرانی: پیش از این، مسئله پیوستگی «جنگ و سیاست» و «جنگ و انقلاب»، در یادداشتهای جداگانهای در سایت مورد بررسی قرار گرفت. مسئله قابل توجه این است که؛ ادراک از واقعیات تاریخی - راهبردی جنگ ایران و عراق، تنها بر اساس نظریه پیوستگی جنگ و سیاست و یا پیوستگی جنگ و انقلاب، قابل تبیین نیست. بخشی از پیچیدگیهای موجود در این زمینه، در یادداشت حاضر مورد اشاره قرار گرفته است.
طرح مسئله
جنگ در حالی که از نظر «اهداف»، با سیاست پیوند وثیقی دارد، ولی از نظر «کارکرد»، تعامل عمیقی با ساختار سیاسی، جامعه و نیروهای نظامی دارد. در عین حال جنگ در صحنه نظامی، با استراتژی عملیاتی و تاکتیکها و درگیریها نسبت دارد. پیوند سهگانه جنگ با سیاست، جامعه و قدرت نظامی، شاکله مفهومی و کلیت واحدی را تشکیل و زمینه طرح این پرسش را فراهم میکند؛ با توجه به وقوع جنگ پس از پیروزی انقلاب، همچنین گسترش و طولانی شدن آن، نتایج تعامل و تقابل آرمانگرایی برآمده از انقلاب با واقعیتهای برآمده از جنگ، کدام است؟ پاسخ به پرسش یاد شده بر اساس مفروضات دوگانه صورت میگیرد:
الف) وقوع جنگ پس از انقلاب، موجب تعامل آرمانگرایی در انقلاب با جنگ و در نتیجه شکلگیری «جنگ دفاعی» و ظهور «قدرت دفاعی - تهاجمی» ایران شد.
ب) گسترش جنگ و طولانی شدن آن، موجب ظهور واقعیات جدید و تقابل آن با آرمانگرایی و در نتیجه «شکاف میان اهداف با تواناییها» و سرانجام تصمیمگیری برای پایان دادن به جنگ، از طریق «پذیرش قطعنامه ۵۹۸» شد.
تجزیه و تحلیل
۱) وقوع جنگ پس از گذشت ۲۰ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و در کشاکش درگیریهای سیاسی - امنیتی برای استقرار نظام جدید، همچنین پس از تصرف سفارت آمریکا، موجب تفسیر جنگ در چارچوب انقلاب و بسیج مردمی و در نتیجه شکلگیری «دفاع همهجانبه مردمی» در برابر حمله عراق شد. ضرورت دفاع از کشور، نظام و انقلاب، موجب «جایگزینی جنگ به جای انقلاب» شد و در نتیجه، چارچوب مفهومی جنگ دفاعی در برابر دشمن متجاوز شکل گرفت. با این توضیح، در صورت وقوع جنگ در شرایط متفاوت، نتیجه دیگری حاصل میشد.
۲) شکلگیری قدرت دفاعی ایران و تبدیل آن به قدرت تهاجمی، موجب آزادسازی مناطق اشغالی شد. اگر در انقلاب، «قدرت سیاسی - اجتماعی» با حضور مردم در صحنه سیاسی، موجب سقوط رژیم شاه شد و در تداوم آن، سازماندهی مردم در ساختار دفاعی کشور، موجب شکلگیری جنگ دفاعی شد، بنابراین تحول اساسی در جنگ، حاصل توانایی ایران برای «تبدیل جنگ دفاعی به جنگ تهاجمی» بود که منجر به ظهور صورت جدیدی از قدرت نظامی، با مبانی و مولفههای جدید شد.
۳) جایگزینی آرمانهای انقلاب به جای اهداف سیاسی جنگ، با تاکید بر سقوط صدام، همچنین تبدیل قدرت مردمی و اجتماعی حاصل از انقلاب، به ساختار و سازمان جدید نظامی، چارچوب مفهومی - روشی جنگ و انقلاب را بیش از گذشته در پیوند با هم قرار داد، به گونهای که علاوه بر تأمین ثبات سیاسی – امنیتی در کشور، به دلیل احتمال دستیابی ایران به پیروزی نظامی بر عراق و سقوط صدام، چشماندازهای جدیدی مبنی بر گسترش انقلاب اسلامی را در منطقه ترسیم کرد.
۴) مهمترین نتیجه تعیینکننده و دستاوردهای راهبردی ایران پس از آزادسازی مناطق اشغالی، شکلگیری «باور به استفاده از قدرت نظامی، برای پیشبرد اهداف سیاسی انقلاب»، از طریق سقوط صدام بود. ملاحظه یاد شده، به معنای جایگزینی «آرمان انقلاب به جای اهداف سیاسی جنگ» بود. از این طریق در واقع منطق ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، در چارچوب مفهوم «به هم پیوستگی جنگ و انقلاب» شکل گرفت.
۵) گسترش جنگ و طولانی شدن آن، موجب ظهور واقعیات جدید سیاسی - اجتماعی، اقتصادی و نظامی شد که، تداوم جنگ نه تنها با منابع موجود دشوار بود و همخوانی نداشت، بلکه دستاوردهای انقلاب را به مخاطره میانداخت، به همین دلیل اختلافنظر درباره ادامه و یا پایان دادن به جنگ در ساختار سیاسی و در نیروهای نظامی، موجب تصمیمگیری برای پایان دادن به جنگ، با نگرانی نسبت به تهدید دستاوردهای انقلاب، از جمله حفظ نظام برآمده از انقلاب شد.
نتیجهگیری
۱) حمله عراق و سپس ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، هر یک صورتی از تعامل و تقابل جنگ و انقلاب، در تعیین اهداف و نتایج حاصل از کنشهای سیاسی - نظامی و امنیتی بود. با وقوع جنگ گرچه دستاوردهای انقلاب به مخاطره افتاد، ولی با آزادسازی مناطق اشغالی و خرمشهر، نظام برآمده از انقلاب تثبیت شد. همچنین در برابر حمله عراق، گرچه ساختار قدرت نظامی بر اثر پیروزی انقلاب آسیب دیده بود، ولی جنگ دفاعی بر پایه «قدرت مردمی و اجتماعی» برآمده از انقلاب، شکل گرفت و با فتح خرمشهر، چشمانداز ظهور قدرت نظامی ایران و برخورداری از نقش و موقعیت جدید منطقهای ایران، آشکار شد.
۲) جایگزینی جنگ به جای انقلاب، در مرحله دفاع در برابر حمله عراق، مانع از شکست نظامی و تسلیم سیاسی ایران در برابر عراق شد. با ادامه جنگ و آزادسازی مناطق اشغالی، استفاده از «قدرت نظامی» برای پیشبرد اهداف سیاسی، جایگزین «قدرت اجتماعی» شد. تحول مفهومی - روشی در روند جنگ، در حالی که چشماندازهای جدید قدرت سیاسی - نظامی ایران را در منطقه ترسیم کرد، ولی میزان توانایی کشور برای پشتیبانی از جنگ در خاک عراق، همچنین چگونگی تأثیر نتایج آن بر آرمانهای انقلاب، مورد ابهام و پرسش بود، به همین دلیل تصمیمگیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، با تأمل و تأخیر انجام گرفت.
۳) ظهور شرایط و واقعیات جدید در صحنه سیاسی - نظامی جنگ و کشور، به منزله ظهور دوگانگی میان اهداف جنگ و انقلاب بود، به این معنا که از یکسو امکان ادامه جنگ با پیروزی نظامی بر عراق و سقوط صدام وجود نداشت، از سوی دیگر در صورت ادامه جنگ، دستاوردهای نظام و انقلاب در معرض خطر قرار میگرفت. شاید به همین دلیل، امام از «تعبیر جام زهر» برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ استفاده کرد.
نظر شما :