هاشمی و ناطق نوری رقیب نداشتند
گفتوگوی «تاریخ ایرانی» با سیدمحمود دعایی درباره روسای مجالس
تاریخ ایرانی: جلو در اتاق به هم میرسیم. میگوید شما بفرمایید داخل من الان میآیم. ساده و بیتکلف است با آن گذشته و سابقه، نه به روحانیون همطرازش شباهتی دارد و نه به مدیران همپایهاش. میرود به آبدارخانه روزنامه و با خودش دو تا دم کرده بابونه میآورد؛ یکی برای من و یکی برای خودش. هوا گرم است و برای همین عبا و عمامه را آویزان کرده روی رختآویز کنار در. چند بار بابت همین عذرخواهی میکند که لباس ساده بر تن دارد. همان ابتدای مصاحبه از پیشخدمت سؤال میکند که قهوه هم داریم؟ پاسخ مثبت میشنود و سفارش دو فنجان قهوه میدهد چون به قول خودش مهمان ما جنتلمن و لیدی است. قهوه من که تمام میشود اصرار میکند قهوه دوم را هم به جای دم کرده بابونهای که ننوشیدهام بنوشم و من هم در برابر صمیمیت و اصرارهای میهماننوازانهاش چارهای جز پذیرش ندارم. مصاحبه که تمام میشود سؤال میکند ماشین دارید؟ میگویم نه. زنگ میزند و میگوید یک ماشین بفرستید تا مهمان ما را ببرد. از من اصرار که نیازی نیست و از او که نه. تا پایین محوطه هم همراهم میآید درحالی که یک جلد سالنامه اطلاعات در دستش است، هدیهای است که باید به دست کسی برسانم و چون معتقد است حملش سنگین است خودش تا پای ماشین آن را برایم میآورد. حجتالاسلام سید محمود دعایی آخوند متفاوتی است. با او که شش دوره نماینده مجلس بوده درباره خاطراتش از انتخاب روسای مجلس گفتوگو کردهایم.
***
جناب آقای دعایی شما چند دوره در مجلس حضور داشتید؟
من از دوره اول تا ششم در مجلس بودم. مجلس اول، در انتخابات میاندورهای به همراه دوستان دیگری، به جای شهدای هفتم تیر به مجلس آمدم.
به نظر میآید که هیچ دورهای مانند این دوره، بحث ریاست مجلس تا به این اندازه تنگاتنگ و رقابتی نبوده است. برخلاف الان که برای عموم جامعه و جریانهای سیاسی مهم شده که چه کسی رئیس مجلس میشود، در دورههای قبل ریاست مجلس بیشتر یک بحث درون مجلسی بوده تا برون مجلسی. برای همین از «تاریخ ایرانی» خدمت شما رسیدیم تا نحوه انتخاب رئیس مجلس در آن دورههایی که شما حضور داشتید را بررسی کنیم. خاطرتان هست که آقای هاشمی چطور به ریاست مجلس اول رسید و آیا اصلاً رقابت یا مخالفتی در کار بود؟
وقتی هیات رئیسه دوره اول انتخاب شد من نبودم. آن زمان هنوز سفیر ایران در عراق بودم و بعداً در انتخابات میاندورهای وارد مجلس شدم. حزب جمهوری اسلامی به عنوان یک تشکل نیرومند به پیروزی و انتخابش مطمئن بود. آن زمان از وقتی که هیات رئیسه سنی مجلس را اداره میکرد تا وقتی هیات رئیسه رسمی انتخاب شود، فاصله زیادی افتاد. رئیس سنی مجلس اول مرحوم دکتر یدالله سحابی شخص بسیار وارستهای بود. فارغ از خطوط و جریانهای سیاسی و اتهاماتی که میزدند، همه حرمت ایشان را نگه میداشتند و واقعاً انسان برجسته و شایستهای بود. تا زمانی که اعتبارنامهها تصویب شد و مجلس قانونمند شد و میتوانست مصوبه داشته باشد و تصمیم بگیرد، فاصله زیادی طی شد و در این فاصله هم آقای سحابی مجلس را انصافاً خوب اداره کرد. بعد هم که آقای هاشمی رفسنجانی انتخاب شد. چون حزب جمهوری اسلامی اکثریت را داشت تقریباً ایشان بدون رقیب رئیس مجلس شد.
اجماع بود؟
بله. کسانی که در مقابل ایشان خارج از حزب جمهوری اسلامی بودند چندان بنایی بر مخالفت و بیان صریح آن نداشتند. من یادم هست که خیلی از جریانات دیگر هم از حزب جمهوری اسلامی حمایت میکردند و برای همین آقای هاشمی مشکل یا رقیبی برای ریاست مجلس در برابر خود نداشت. به عنوان نمونه من عضو جامعه روحانیت مبارز بودم اما برای انتخابات مجلس، از طرف حزب جمهوری اسلامی معرفی و انتخاب شدم. علاوه بر حزب جمهوری اسلامی تشکل دکتر حبیبالله پیمان هم از من و دکتر شیبانی حمایت کرده بود. فراکسیون اکثریت مجلس که ائتلاف بزرگ حزب جمهوری اسلامی و روحانیت مبارز بود، آقای هاشمی را معرفی کرد. شخصیت آقای هاشمی هم محبوب و جاافتاده بود. یادم هست وقتی که رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، مرحوم آیتالله مطهری نامزدش برای ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود و در مجلسی هم گفته بود که آقای هاشمی تو یک رأی پیش من داری؛ یعنی ایشان از نظر محبوبیت و پذیرش موقعیت خوبی داشت و طبیعی بود که ریاست مجلس به او برسد. اداره موفق مجلس اول از سوی ایشان باعث شد که در مجلس دوم هم خود به خود ایشان برای ریاست مجلس مطرح شود و رقابتی در نگیرد. به ویژه که مجلس دوم هم پالایش شده بود و گروههایی که اسم لیبرال رویشان گذاشته شده بود دیگر نیامدند یا رأی نیاوردند و اکثریت قاطع را ائتلاف بزرگ روحانیت و حزب جمهوری اسلامی داشت و این به موقعیت برتر آقای هاشمی کمک میکرد. به هر حال ایشان موقعیتهای دیگری هم داشت که برای پیشبرد مسئولیتهایش در آن سمتها، حضورش به عنوان رئیس مجلس نوعی کمک بود. مجلس سوم اما متفاوت بود.
مجلسی که آقای کروبی رئیس آن بود؟
ریاست مجلس سوم در ابتدا با آقای هاشمی بود که بعد از اینکه رئیسجمهور شد آقای کروبی به جایش انتخاب شد.
چطور آقای کروبی انتخاب شد؟
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز، ائتلاف بزرگی را در مجلس سوم داشتند که طبیعتاً آقای کروبی انتخاب شد. البته نوعی حرمتگذاری به روحانیت هم بود. نمایندگان دوره سوم شخصیتهایی بودند که شایستگی ریاست مجلس را داشتند اما حرمتگذاری به روحانیت باعث میشد که شخصی مانند آقای کروبی برای ریاست مجلس در اولویت باشد.
مگر به جز آقای کروبی روحانی دیگری همسطح ایشان نبود؟ خود شما هم بودید؟
من که قابل نبودم اما آقای کروبی هم نماینده امام در بنیاد شهید بود و هم در مجلس و خارج از آن فعالیتهای خوبی داشت و مورد احترام اکثریت مجلس بود و سابقه نمایندگی هم داشت.
اقلیت راست وارد رقابت نشد؟
یادم نیست. اما برای اینکه مجلس با یک انتخاب جدی مواجه شود که خیلی هم انتصابی نباشد، شاید دوستانی نامزد میشدند تا شکل رقابت به خود بگیرد اما جدی نبود و کسی هم که نامزد میشد شاید به خودش رأی نمیداد. مجلس چهارم هم از مجلس سوم متفاوت بود چون حزب جمهوری اسلامی در محاق و تعطیلی بود و گروه موتلفه و وابسته به روحانیت مبارز و مورد تأیید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دست بالا را داشتند.
در مجلس چهارم تعداد زیادی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و نیروهای چپ رد صلاحیت شدند.
هم رد صلاحیت بود و هم جهتگیری جامعه و یک نوع سرخوردگی از برخی تندرویها باعث شد که مجلس چهارم سمتوسوی دیگری داشته باشد. آقای ناطق نوری هم از سوی فراکسیون اکثریت انتخاب شد و مجلس را خیلی خوب اداره کرد. از یک انصاف و جوانمردی خاصی برخوردار بود. برای ریاست هم رقیبی به آن معنا نداشت. در دوره پنجم مجلس هم نه صد درصد اما یک رقابت جدی بین دو جناح شکل گرفت و طیف مقابل توانست به یک اکثریت شکننده برسد.
فکر میکنم حدود ۱۰۰ نفر از نمایندگان مجلس پنجم از جناح چپ بودند.
بله برای همین همجناحیهای من اصرار میکردند که نامزد نائب رئیسی شوم. اگر میشدم ۱۰۴ رأی میآوردم. از یک سو ناچار بودم به خاطر حرمت و درخواست دوستانی که با هم بودیم بپذیرم اما در برابر استادم که رقیبم بود و ایشان همیشه رأی میآوردند شرمنده میشدم چون احترام او را همیشه داشتم. آقای موحدی کرمانی در کرمان استاد من بودند. من نزد ایشان تلمذ کرده بودم و حرمت میگذاشتم. بعد از نتیجه رأیگیری هم میرفتم دست ایشان را میبوسیدم و عذرخواهی میکردم. ایشان هم میگفتند من حضور تو را در فضای اینچنینی درک میکنم. علیرغم رقابتهای اینچنینی اما یک تفاهم و ادبی بین همه وجود داشت.
در دوره پنجم هم آقای عبدالله نوری نامزد ریاست بودند که با اختلاف ۱۱ رأی آنطور که گفته شده است از رقابت با آقای ناطق بازماندند.
البته من آقای عبدالله نوری را هوشیارتر از آن میدانستم که بیاید و خودش را در صحنه رقابت اینچنینی قرار دهد اگرچه آقای نوری در همان دوران در مقطعی وزیر کشور بود.
اما تعامل خوبی در مجلس پنجم حاکم بود تا جایی که به همه وزیران کابینه خاتمی رای مثبت دادند.
چون فضای مجلس بر اساس حرمتگذاری بود، کابینه آقای خاتمی هم به اتفاق رأی آورد و هیچ وزیری نیفتاد. علیرغم آمادگیای که مخالفان ایشان داشتند که برخی وزرا را بیندازند اما در نهایت هم اداره خوب ناطق نوری و هم فضای توام با نزاکت و ادبی که بر روابط نمایندگان علیرغم اختلاف سیاسی حاکم بود، باعث شد که آقای خاتمی از آن مجلس صدمه نبیند و در تعامل با آن مجلس آقای خاتمی ابراز رضایتمندی داشت. مجلس ششم هم که کلاً با همه ادوار گذشته متفاوت بود. مجلس تقریباً یکدستی بود که شاید ۱۰ نفر متفاوت بودند و همه یک جهت داشتند و به همین خاطر یکسری اختلافات درون جریان اصلاحات و تفاوتهای برداشتی به وجود آمد.
همان زمان این بحث شد که چرا علیرغم اینکه حزب مشارکت دست بالا را در مجلس داشت اما آقای کروبی به ریاست مجلس انتخاب شد؟ خیلیها معتقد بودند که آقای کروبی در مقایسه با کلیت مجلس ششم سنتی و کندتر حرکت میکند. همزمان با ایشان آقای مجید انصاری و ابوالقاسم سرحدیزاده هم نامزد ریاست شدند که آقای انصاری هم تقریباً رأی خوبی آورد و تنها ۴۰ رأی کم داشت.
تنها رئیس مجلس نبود که تعیینکننده بود. هیات رئیسه بود که جهت مجلس را تعیین میکرد. آقایان بهزاد نبوی و محمدرضا خاتمی و محسن آرمین تاثیرگذار بودند و البته حرمت آقای کروبی را هم داشتند و ایشان هم شرایط مجلس را درک میکرد و با توجه به ارتباطات وقت ایشان با رهبری و ارتباطاتی که با روحانیت داشت، شاید در برخی موارد مانع تندرویهای دوستان میشد.
گفته میشود برای جلوگیری از تنش و ارتباط مناسب با سایر نهادها به صلاحدید بهزاد نبوی بود که ایشان انتخاب شد.
حزب مشارکت هنوز جوان بود درحالی که مجمع روحانیون مبارز که دبیرکل آن آقای کروبی بود عقبه قویتری داشت و هم برخلاف صحبت شما بالاخره یک تشکل رادیکال بود. آقای کروبی سوابقی داشت و با همه افرادی که عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند یا حزب مشارکت را پایهگذاری کرده بودند رابطه داشت و آنها هم به او حرمت میگذاشتند.
ولی در مقایسه با مشارکت، محافظهکارتر بود.
اما آقای کروبی میتوانست به عنوان یک رئیس متفقالیه عمل کند و خوشبختانه موفق هم بود.
با این وصف باید گفت رقابتیترین دوره ریاست مجلس تاکنون مربوط به مجلس دهم است که کل فضای سیاسی کشور را تحتالشعاع خود قرار داده است. یعنی همیشه یک اکثریتی در مجلس دست بالا را داشته و تقریباً از پیش معلوم بوده که چه کسی رئیس مجلس خواهد شد و وضعیت مانند مجلس دهم هیچ وقت تا این اندازه بینابینی نبوده است.
بله البته در دورانی بین آقای حداد عادل و لاریجانی هم ما شاهد رقابتی جدی بودیم و بین این دو هم اختلافاتی وجود داشت، البته درون جریانی بود. دو شخصیتی هم که الان برای ریاست مطرحاند، به اعتقاد من هر یک انتخاب شوند مجلس را به شایستگی اداره خواهند کرد و جای نگرانی نیست. نمیشود گفت دو رقیب هستند. در مجلس به هر حال به جز یک اقلیتی که هنوز همان شعارهای دوره قبل را علیه دولت و برجام و مذاکرات سر میدهند اکثریت یا مستقلینی هستند که شرایط موجود را درک کردند و برای همین رأی آوردند یا کسانی که به جریان اصلاحات منسوب هستند. آنها هر کسی را با توجه به صلاحدید خود انتخاب کنند، نباید نگران شد. علیرغم تفاوتهای عارف و لاریجانی اما باید گفت که همسو هستند و نباید نگران بود.
ولی گفته میشود که مثلاً آقای لاریجانی اگر در مجلس نهم عملکرد قابل قبولی داشته برای این بوده است که او در مجلسی اصولگرا در برابر جماعتی تندرو که علیه او بودهاند، مجبور به اداره مجلس بوده است در حالی که او الان در مجلسی با نیمی یا اکثریت اصلاحطلب احتمالاً اگر رئیس شود عملکردی متفاوت خواهد داشت چون به هر حال پایگاه او اصولگرایی است.
اگر آقای لاریجانی هم انتخاب شود با مجلسی روبهروست که اکثریت آن اصلاحطلبند و طور دیگری فکر میکنند. حتی مستقلینش هم به اصلاحطلبان گرایش دارند و ناچار است که متفاوت عمل کند.
نظر شما :