گفتوگوی تاریخ ایرانی با محمد مهاجری: کیهان گهگاه به اطلاعات محرمانه دسترسی داشت
سید حمید متقی
***
برای آغاز بحث میخواستم این پرسش را طرح کنم که شما به چه صورت وارد کیهان شدید؟
من با آقای شریعتمداری سابقه رفاقت داشتم وهم چنین گهگاه نوشتههای من در مطبوعات به چاپ میرسید. اما به طور رسمی از اردیبهشت سال ۱۳۷۵ به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمدم. این رفاقت به همراه علاقه خودم به روزنامهنگاری و برخی از آثار منتشره از من در کیهان و سایر مطبوعات سبب حضور من در کیهان شد.
پیش از کیهان نیز سابقه فعالیت مطبوعاتی داشتید؟
در بسیاری از مطبوعات با اسم یا بدون اسم از من مطالبی منتشر شده بود. فعالیت من در روزنامهها پیش از حضور در کیهان تنها در حد نوشتن یادداشت و مقاله بود.
هنگامی که شما وارد کیهان شدید این روزنامه بیش از نیم قرن عمر داشت. به عبارتی پیش از تولد شما این نشریه روی دکه بود و احتمالا در طول دوران زندگی هر گاه به دکه روزنامهفروشی سر زده باشید، این روزنامه هم به چشمتان خورده است. آن روزی که قرار شد به کیهان بروید چه نگاه و برداشتی نسبت به این روزنامه داشتید؟
اکثر همسن و سالهای من و افرادی که دوره پیش از انقلاب را به خاطر داشتهاند، کم و بیش کیهان را به عنوان روزنامه اول کشور میشناختند. حتی به یاد دارم که پیش از انقلاب در افواه عمومی این گونه مطرح بود که اخبار در کیهان زودتر از سایر مطبوعات از جمله اطلاعات منتشر میشود. پیش از ورود به کیهان تصور میکردم این باور، شایعهای عامیانه است. اما وقتی به این روزنامه وارد شدم و از همکاران باسابقه در این باره سوال کردم، آنان تاکید میکردند که این باور عمومی صحت داشت. آقای سعدی از روزنامهنگاران باسابقه کیهان نیز تعریف میکرد خبرنگاران کیهان در دورهای که استفاده از اتومبیل عمومیت نداشت با پای پیاده و یا با دوچرخه برای تهیه خبر به مناطق مختلف شهر میرفتند. با توجه به اینکه کیهان روزنامه عصر بود، خبرنگاران به انحای مختلف تلاش میکردند اخبار رویدادهای صبح به چاپ عصر روزنامه برسد. این روند در روزنامههای دیگر از جمله روزنامه رقیب کیهان یعنی اطلاعات دیده نمیشد. در کنار این ویژگی باید تاکید کرد که اخبار کیهان بسیار خواندنیتر از روزنامههای دیگر بود. هرچند که مالکیت دو روزنامه کیهان و اطلاعات در اختیار دو سناتور رژیم سابق بود، اما کیهانیها معتقد بودند که در پوشش رویدادهای کشور مستقلتر از رقیب عمل میکنند. من این ادعا را نه رد میکنم و نه تایید و تنها روایتهایی را که شنیدهام نقل میکنم. دستاندرکاران کیهان در تایید این گزاره به ماجرای مقاله موهن احمد رشیدی مطلق در اطلاعات اشاره میکنند. آنان تاکید میکنند برای دربار منطقیتر بود که برای بیشتر دیده شدن مقاله در کیهان منتشر شود، اما رژیم میدانست که کیهان آن یادداشت را به آسانی روزنامه اطلاعات منتشر نخواهد کرد، در نتیجه این وظیفه به عهده روزنامه اطلاعات گذاشته شد. یکی دیگر از ویژگیهای این روزنامه در پیش از انقلاب و سالهای ابتدایی انقلاب حضور موثر نیروهای چپ مارکسیست بود، این امر هم سبب اپوزیسیون نمایی بیشتر در این نشریه میشد.
از این موارد که بگذریم باید به ویژگی منحصر به فرد کیهان اشاره کنم. به نظر من اکثریت قریب به اتفاق روزنامههای کشور توان ایجاد موجهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... را ندارند و تنها روزنامهای که توانسته دستکم پس از انقلاب هر گاه اراده کند، موجی در کشور راه بیاندازد، کیهان بوده است. در طول این سالها روزنامههایی بودهاند که تیراژی به مراتب بالاتر از کیهان داشتهاند و شاید تک موجهایی را نیز خلق کرده باشند، اما هیچ کدام نتوانستهاند موجی مستمر را در کشور به راه بیاندازند. من معتقدم کیهان در دوره اصلاحات در برابر هفده، هجده روزنامه اصلاحطلب ایستاد و هر وقت که اراده میکرد به راحتی میتوانست به تنهایی به اصطلاح همه آنان را «لوله» کند.
در صورت پذیرش این ادعا فکر نمیکنید بیش از فعالیت حرفهای کیهان، حمایت صدا و سیما در کنار برخورداری از رانتهای امنیتی و حاشیه قضایی امن سبب این تاثیرگذاری شده باشد؟
این ویژگی در دوره آقای خاتمی، آقای نصیری و آقای ابراهیم یزدی نیز وجود داشت.
خب همه افرادی که اشاره کردید زمانی بر کیهان مدیریت میکردند که جریان همفکر آنها سایر مراکز قدرت را نیز در اختیار داشتند و به صورتی کیهان ارگان بخشهای صاحب قدرت در کشور به شمار میرفت؟
آقای دعایی نیز وابسته به نظام به شمار میرود. اگر رانت اطلاعاتی وجود داشته باشد به طور قطع رانتهای اطلاعاتی ایشان هم بسیار قوی است و اصلا کمتر از آقای شریعتمداری نیست.
از نظر بسیاری از تحلیلگران سیاسی کشور، کیهان به ویژه در دورههای اخیر ارگان مکتوب یک جریان امنیتی و یا یکی از لایههای بسیار قدرتمند و موثر در ساختار حاکمیت نظام است.
در اینکه روزنامه کیهان میتوانست در هر زمان به صورت موثر یک جریان سیاسی را ساپورت کرده و یا به آن حمله کند هیچ شکی نیست. اما من فکر میکنم این تاثیرگذاری به دلیل شاکله حرفهای این روزنامه است. شما همه روزنامههای اصلاحطلب پس از انتخابات دوم خرداد را مرور کنید، هر کدام که موفق شدند دست کم یک کیهانی در آن حضور داشته است. میتوانید در این باره تحقیق کنید، حتما گفته من را تصدیق خواهید کرد و درخواهید یافت که در این نشریات چه در ردههای اول و دوم و یا پشت صحنه کیهانیها حضور داشتهاند. به نظر من کیهان دانشکده بزرگ روزنامهنگاری در کشور بوده است و میزان رشد فعالان در این روزنامه نسبت به سایر روزنامهها رشد بالایی بوده است. درباره اینکه گفته میشود روزنامه کیهان دارای رانت امنیتی و اطلاعاتی است نیز باید تاکید کنم که این ادعا نه میتواند با واقعیت منطبق باشد و نه از آن دور باشد. در اینکه کیهان و به ویژه مدیران این روزنامه گهگاه به اطلاعات محرمانه و طبقهبندی شده دسترسی داشتهاند، شکی نیست. اما اگر مطالب منتشر شده در کیهان را مرور کنید دست کم در دوره حضور من در سالهای ۷۵ تا ۸۳ حتی به اندازه انگشتان یک دست، از این گونه اخبار منتشر نشده است. اخبار منتشره در کیهان اخبار آشکاری بود که بخش عمدهای از رسانهها به آن دسترسی دارند.
با توجه به انتصاب مدیر مسوول کیهان توسط مقام معظم رهبری، نوع تعامل بین این رسانه و رهبری عالی نظام به چه صورت است؟
روند انتصاب مدیر مسوول کیهان این فرضیه را در برخی محافل پررنگ کرده که از یک سو به سبب نقش رهبری، کیهان از یک رانت اطلاعاتی ویژه بهرهمند است و از سوی دیگر برخی فکر میکنند که یک نفر در دفتر رهبری نشسته و تلفنی اخبار لازم را جهت انتشار به مسوولان کیهان گوشزد میکند. اما در عرصه واقع اصلا روند به این صورت نیست. مدیران مسوول کیهان و اطلاعات هر دو از سوی مقام معظم رهبری انتخاب میشوند، اما در عمل شاهدیم که این دو روزنامه چه از نظر سیاسی و چه از نظر حال و هوا در دو فضای کاملا متفاوت سیر میکنند. حتی به یاد داریم که در موارد متعدد چه در دوره اصلاحات و چه در دوره اخیر از جمله پس از انتشار یادداشت سردار علایی جریان مخالف اصلاحطلبان بارها از تغییرات قریبالوقوع در اطلاعات خبر میدادند، اما با همه جوسازیها آقای دعایی هنوز در راس روزنامه اطلاعات قرار دارد. نفس تفاوت کیهان و اطلاعات نشان از آن دارد که نه رهبری و نه دفتر ایشان هیچ کدام تمایل و ارادهای برای دخالت در ژورنالیسم کشور ندارند و در این زمینه وارد میدان نیز نشدهاند. درباره ادعای وجود رانت خبری نیز در دوره اصلاحات، آقای دعایی به سبب نزدیکی فراوان به رییسجمهور مطمئنا از رانت اطلاعاتی بیشتری برخوردار بودند.
ببینید در اختیار داشتن اطلاعات با امکان انتشار آنها فرق میکند. شاید من هزاران برگ اطلاعات طبقهبندی شده در اختیار داشته باشم، اما مطمئنم که با انتشار نخستین برگ خودم، روزنامه و دستاندرکاران آن را با هم میبرند. اما در صورت انتشار اسناد و اخبار محرمانه در کیهان آقای شریعتمداری، کسی وجود نمیکند با آقای شریعتمداری برخورد کند.
البینه علیالمدعی... شما چند خبر محرمانه را که کیهان منتشر شده بیاورید تا من به آنها پاسخ دهم.
مثلا درباره عدم اجرای برخی مصوبات شورای عالی امنیت ملی توسط کیهان میتوان سخن گفت. از انتشار استعفانامه آیتالله طاهری گرفته تا انتقادات صریح به مذاکرات استانبول و بغداد. به یاد دارید که روزنامه نوروز به دلیل ماجرای استعفا سفید چاپ شد و بعد هم توقیف شد.
روند روزنامه کیهان با نشریات اصلاحطلب متفاوت است. هر چند که در حال حاضر حضور ذهن ندارم اما قطعا بخشی از استعفانامه آیتالله طاهری منتشر شد که شورای عالی امنیت ملی با آن مشکلی نداشت. درباره مذاکرات اخیر هم هیچ نوع مصوبهای تاکنون به نشریات ابلاغ نشده است. یک مسالهای که باید در اینجا بر آن تاکید کنم این است که شخصا تاکنون خبری را که از یک نهاد امنیتی و اطلاعاتی به دست آمده است، در روزنامه کیهان ندیدهام. اما این مسائل را در روزنامههای اصلاحطلب به کرات مشاهده کردهایم. به طور نمونه در روزنامه «صبح امروز» اخباری منتشر میشد که کاملا امنیتی و محرمانه بود، در حالی که کیهان دسترسی به این اطلاعات برای انتشار نداشت. من تاکید میکنم که دستکم شخصا در دوران فعالیتم خبری طبقهبندی شده در کیهان را نه تهیه کردهام و نه پای آن را امضا کردهام.
بسیاری بر این باورند که با ورود آقای شریعتمداری و تیم وی به کیهان نوع ادبیات این روزنامه به ویژه در بخش اخبار ویژه و گفت و شنود از استانداردهای رایج ژورنالیستی عدول کرد و لحن روزنامه به صورتی به سمت بولتننویسی پیش رفت.
ادبیات کیهان همیشه تند بود. در دوره آقای خاتمی به سبب صبغه فرهنگی وی بخش فرهنگی روزنامه تند بود. در دوره آقای نصیری نیز روزنامه کیهان به شدت تند بود. در دوره آقای ابراهیم یزدی هم فضای کیهان به شدت تند بود. روزنامه جمهوری اسلامی نیز در ابتدای فعالیت به ویژه در دوره آقای میرحسین موسوی رادیکال بود و به عنوان یک روزنامه معتدل مطرح نبود. شاید بتوان گفت ورود آقای شریعتمداری در کیهان به سبب پررنگتر بودن وجه سیاسی وی نسبت به آقایان خاتمی و نصیری، سبب شد که بخش سیاسی در اولویت روزنامه قرار گیرد. این امر موجب شد که برخی استانداردها در این روزنامه جابهجا شود. شاید این جمله غلط نباشد که بگوییم کیهان در دوره آقای شریعتمداری، همه پدیدهها را از چشم سیاست مورد توجه قرار میدهد. از این جهت حرف شما درست است. اما اینکه بگوییم کیهان به بولتننویسی روی آورده است، در این باره باید به چند نکته اشاره کنم. اصولا بولتننویسها چه کسانی بودند. در دوره اصلاحات در نهاد ریاستجمهوری بولتن تهیه میشد و بسیاری از اساتید این فن در روزنامه صبح امروز فعالیت میکردند. آقای سعید حجاریان از اساتید بولتننویسی در جمهوری اسلامی است. آنچه در کیهان منتشر میشد فرسنگها با بولتننویسی فاصله داشت. اصولا بولتننویسی در تعریف کلی به این معناست که شما از چندین صفحه متن به اندازهای که خود لازم دانسته استفاده کرده و با تهیه خبری مخاطب را تحت تاثیر قرار دهید.
کیهان در این بخش نیز که ید طولایی دارد. ماجرای کنفرانس برلین یکی از بهترین نمونههای تیپیک اقدامات کیهان بود.
گزیدهگویی با بولتننویسی متفاوت است.
نه! با انتشار یک جمله نامناسب از فرد در مجموعه یک سخنرانی قابل دفاع میتوان علیه وی جوسازی کرد.
این آفت به فرض وجود یک آفت عمومی بوده است. در صورتی که این اتفاق افتاده باشد نهتنها حرفهای نیست، حتی ناجوانمردانه نیز هست. من نمیگویم که این اتفاق اصلا در کیهان نیافتاده است، اما کسانی که دستی بر آتش رسانه دارند میدانند که همه مطالب روزنامه که توسط مدیر مسوول و یا سردبیر خوانده نمیشود و در صورت مطالعه همه منابع خبر که چک نمیشوند. ارتباطات در روزنامه بر پایه اعتماد بین خبرنگار و مسوولان رسانه بنا نهاده شده و شاید در برخی موارد اخبار منتشره تحت تاثیر سلایق شخصی و حالات روحی تهیهکنندگان مطلب باشد. با این همه تاکید میکنم که این ادعا که کیهان روند بولتننویسی در مطبوعات را نهادینه کرده رد میکنم و آن را تهمت میدانم. این تهمت را نیز رقبا در مواجهه با موفقیت کیهان در سالهای ۷۴ و ۷۵ به این روزنامه زدند. در این عرصه برای تخریب رقیب چه چیزی میتواند بهتر از آن باشد که بگوییم روزنامهنویسی به بولتننویسی بدل شده است.
کنار بولتننویسی مساله دیگری که مطرح میشود نوع ادبیات این روزنامه در دوره اخیر است. استفاده از صفات ناپسند برای مخالفین در اخبار ویژه، گفت و شنود و یادداشتها در رسانههای مکتوب فعلی نیز تا حدود زیادی بیسابقه است.
در برخی شیوههای خبرنویسی برای القای یک مطلب و یا تاثیر بیشتر خبر در مقدمه نسبتهای منفی یا مثبتی را به فرد گوینده میدهند. اما به صورت کلی شیوه خبررسانی مدنظر شما امروز در بسیاری از رسانههای دیجیتال وجود دارد.
اما در بخش رسانههای مکتوب، کیهان جز معدود رسانههایی است که از این شیوه استفاده میکند.
بله من هم تا حدودی این انتقاد به کیهان را وارد میدانم. اصولا اگر در ارائه اخبار احساسات و حب و بغض نسبت به موضوع از میزان معینی خارج شود، خبر یا متن از ماهیت خود خارج میشود. در متون دینی ما به خصوص قرآن شاهدیم که خبر درباره انسانهای ستمکار نیز با توهین همراه نیست. من این ایراد شما به خبرنویسی کیهان را وارد میدانم و معتقدم کم و بیش بسیاری از رسانهها به این آفت دچار هستند. با همه این احوال این نکته را نیز باید در نظر داشت که در دوره اصلاحات فضای ژورنالیسم اخلاقی در کشور حاکم نبود و هر چند اصولا استفاده از ادبیات نامناسب قابل دفاع نیست، ولی به هر حال در بسیاری از موارد مجبور بودید که مقابله به مثل کنید. در دعوا که نان و حلوا تقسیم نمیکنند.
ستون نیمه پنهان یکی از جنجالبرانگیزترین بخشهای کیهان بوده است. به نظر بسیاری برنامه تلویزیونی «هویت» نیز به صورتی نسخه صوتی و تصویری این ستون بوده است. اصولا روند تولید این ستون به چه صورت است و آیا بین تولیدکنندگان این ستون و سازندگان برنامه هویت ارتباطی وجود داشت؟
من بر اساس دانستههای خودم در این باره سخن میگویم. کیهان بخشی به نام مرکز پژوهشها دارد که مطالب نیمه پنهان در آنجا تهیه میشود. این مرکز در حوزه روزنامه نیست و درباره عملکرد آن نیز آقای شایانفر به عنوان مسوول آن مرکز پاسخگو هستند. درباره تولیدات آن مرکز نیز باید گفت که برخلاف نام ستون نیمه پنهان، مطالبی که در آن منتشر میشود، محرمانه و پنهان نیست. به طور نمونه من مرحوم آقای اللهیاری از اعضای سابق کانون نویسندگان که در این مرکز همکاری میکرد را در کیهان دیده بودم. ایشان در مدت فعالیت خود در مرکز پژوهشهای کیهان توانست برخی دیگر از نویسندگان دوره رژیم سابق را برای همکاری با این مرکز جذب کند. بسیاری از اطلاعات ستون نیمه پنهان، اطلاعات آشکاری است که این قبیل نویسندگان آن را به کیهان منتقل کرده بودند. این اظهارات به این معنی نیست که من هر چه در نیمه پنهان منتشر شده است را قبول دارم. من به بسیاری از مطالب انتقادات اساسی داشته و دارم که اتفاقا برخی از این انتقادات به مرور زمان موجب اصلاح برخی از روندهای حاکم بر این ستون شده است. درباره ارتباط با برنامه هویت هم اگرچه نگاه سازندگان این برنامه و نویسندگان ستون نیمه پنهان تا حدود زیادی با هم منطبق بود، اما تا آنجا که من اطلاع دارم ارتباط ارگانیکی در این باره وجود نداشته است.
با این توضیحاتی که دادید، ارتباط سعید امامی با کیهان به چه صورت بود، اصولا او به ساختمان کیهان هم رفت و آمد داشت؟
یادم نیست که دقیقا برای اولین بار چه رسانهای این ادعا را مطرح کرد. در اینجا هم به نقل از آقای شریعتمداری و هم سایر دوستان آگاه در این زمینه میگویم که آقای شریعتمداری و آقای سعید امامی به شدت با هم مشکل داشتند و طبیعی است که ارتباطات چندانی نیز با هم نداشتند. در اینجا به طور قطع تاکید میکنم که سعید امامی به کیهان نیامده است و هیچ آدم کیهانی وی را در کیهان ندیده است. من خودم بارها و در بسیاری از جلساتی که در دانشگاهها و مجامع دیگر داشتهام گفتهام که اولین بار تصویر سعید امامی را در روزنامهها دیدم.
شما در دورهای در کیهان حضور داشتید که چند نقطه عطف بزرگ ژورنالیستی در آن وجود داشت. یکی از این نقاط دوم خرداد ۷۶ بود که کیهان تمام قد پشت سر رقیب آقای خاتمی قرار گرفته بود. از آن شب خاطرهای دارید؟
روزنامه کیهان در آن مقطع تنها روزنامهای بود که شورای سردبیری آن در کنار جلسات معمول تیتر، هر روز جلسهای را به تحلیل حوادث انتخابات اختصاص داده بود. جالب است که بدانید یکی از برکات دوم خرداد برای کیهان این امر بود که از روز سوم خرداد تا امروز این روزنامه به صورت منظم دارای سرمقاله شد. تا پیش از آن روز سرمقاله جز ثابت روزنامه نبود و روزهایی از درج آن صرفنظر میشد. در روز سوم یا چهارم خرداد نیز اتفاق بسیار بدی برای آقای شایانفر افتاد و فرزند ایشان در تصادف رانندگی کشته شد. ما از دو سه روز مانده به دوم خرداد دریافته بودیم که آقای خاتمی برنده انتخابات است. روز بعد از انتخابات نیز در جلسه در حال خنده و شوخی بودیم. یکی از دوستان به شوخی درباره نتیجه انتخابات گفت: «من ملت تعیین میکنم... من تو دهن این ملت میزنم...» کلا فضای شادی بود. آن روز به یاد دارم مرحوم بهرام عبدی که نامهرسان بود و همچنین تلفنهای سردبیری را نیز جواب میداد، به اتاق سردبیری آمد و آرام توی گوش من گفت: «کسی از بستگان آقای شریعتمداری فوت شده»، گفتم: «نه!» چند دقیقه بعد دوباره برگشت و گفت: «فکر کنم یکی از بستگان آقای شریعتمداری فوت شده و خودش نیز خبر ندارد. اگر داشت که اینگونه نمیخندید.» گفتم: «نه اتفاقی نیافتاده است.» دفعه سوم دوباره آمد و به من گفت: «از صبح هی زنگ میزنند و به آقای شریعتمداری تسلیت میگویند.» با شنیدن این جمله نتوانستم خودم را کنترل کنم و به شدت خندیدم و دوستان نیز پس از شنیدن ماجرا تا مدتها به عنوان یکی از لطیفههای جلسات به آن اشاره میکردند.
من در اینجا لازم میدانم به برخی از ویژگیهای آقای شریعتمداری اشاره کنم. من چه امروز و چه زمانی که با وی همکار بودم انتقاداتی به نوع ادبیات و عملکرد ایشان داشتم، اما نباید از ویژگیهای مثبت ایشان چشمپوشی کنم. در برخی از جلسات سردبیری، نظرات آقای شریعتمداری با سایر اعضا متفاوت بود و ایشان با وجود مخالفت با نظرات جمع، این تصمیمات را بر نظر خود ارجحیت میدادند. موارد بسیار نادری نیز وجود داشت که با وجود اجماع وی نظر خود را اعمال میکرد. آقای شریعتمداری بسیار پایبند به اصول اخلاق شخصی است. رفتار وی سبب میشود که بسیاری از مخالفان نیز به وی علاقمند شوند. بسیار انسان خوشمشربی است. ایشان فرد بذلهگویی است و تنها نویسنده ستون گفت و شنود در این مدت بوده است. این نشان میدهد که آقای شریعتمداری اگرچه یک دفترچه کوچک یادداشت لطیفه هم دارد، اما خود وی نیز یک دایرةالمعارف جوک و لطیفه است. خاطرهگوییهای وی در جلسات یا یادداشتها و مقالات نیز بهجا و دقیق است. در بحث نیز بر عقاید خود تعصب ندارد، اگر با وی مخالفت کنید حتی اگر نظر خود را درست بداند با شما جر و بحث نمیکند. در کنار این مسائل ایشان بسیار انسان سادهزیستی است. همسر ایشان هم پزشک است. یک مدتی رییس یک بیمارستان در منطقه مولوی بود که اصلاحطلبان به محض پیروزی ایشان را از آن شغل کنار زدند. به نظر من یکی از موفقیتهای دوم خردادیها و منتقدین آقای شریعتمداری آن بود که توانستند تصویری بسیار منفی از چهره وی تولید کرده و به جامعه ارائه دهند. شاید جالب باشد که بدانید آقای سعید حجاریان و شریعتمداری دوستان بسیار صمیمی بودند و فعالیتهای مشترکی داشتند. حتی زمانی که هر دوی این افراد کار مطبوعاتی نداشتند، نقطه نظرات این دو در امور مختلف بسیار به هم نزدیک بود. روز ترور آقای حجاریان نیز کیهان با تاخیر منتشر شد زیرا آقای شریعتمداری تصمیم گرفت که خود برای حجاریان یادداشت بنویسد. اگر متن آن یادداشت را نگاه کنید درخواهید یافت که نگاه آقای شریعتمداری به آقای حجاریان کاملا رفاقتی است. یا به یاد دارم که آقای روحالله حسینیان در یادداشتی با حمله به سعید حجاریان اعلام کرد که همسر و برادر همسر وی جز منافقین بودند. آقای شریعتمداری همان روز یادداشتی نوشت و خطاب به حسینیان تاکید کرد آن زمان که همسر و برادر همسر آقای حجاریان مبارزه میکردند، شما ایام صباوت خود را میگذراندید و این افراد در آن ایام ارتباطی با منافقین نداشتند. اگر آقای شریعتمداری در این مورد سکوت میکرد حرجی بر وی نبود، اما با جوانمردی در این قبیل مسائل رفتار میکردند. این موارد را عرض کردم که بگویم در جنگ رسانهای شدید دوره اصلاحات، شاید کیهان در برخی موارد بیانصافی کرده باشد، اما بیانصافیهایی که از طرف مقابل میشد خیلی بیشتر بود. آن زمان متاسفانه در درگیریهای رسانهای، اخلاق در بسیاری از موارد قربانی شد. با این حال معتقدم که کیهان شروع کننده این روند نبود.
اما به یاد داریم که پیش از انتخابات خرداد ۷۶ کیهان به شدت علیه آقای خاتمی فعالیت کرده و نسبتهای ناروای زیادی به وی میداد.
آن روند که مرتبط با روزهای انتخابات بود. کیهان در آن زمان با نقد عملکرد آقای خاتمی در وزارت ارشاد این اقدامات را لیبرالی معرفی میکرد. این مطالب هم که توهین و افترا به شمار نمیرود. به نظر من باید فضای انتخابات را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داد. در این دوره نیز حملات از سوی دو طرف بود و نمیتوان مسوولیت آن فضا را تنها به گردن کیهان انداخت.
بگذریم... آیا در کیهان با امضای شما خبر دروغی به چاپ رسیده است؟
تاکید میکنم در لحظهای که خبر را امضا میکردم یقین داشتم که خبر درست و عاری از دروغ است، چرا که من نه برای آقای شریعتمداری، نه کیهان و نه برای هیچ کس دیگری حاضر به رفتن به جهنم نیستم. این نکته را نیز باید تاکید کنم در برخی موارد پیش میآمد که پس از چاپ در مییافتیم که خبر درست نبوده است و تلاش میکردیم آن را اصلاح کنیم.
آیا حضور در کیهان باعث وقوع ناملایماتی برای شما شده است؟
من در حال نوشتن خاطرات دوره فعالیت مطبوعاتی خود در کیهان هستم و در آن به صورت مبسوط به بسیاری از این موارد خواهم پرداخت. در اینجا به صورت گذرا به یکی دو مورد از خاطرات خود در این باره اشاره میکنم. همسر من در سال ۷۷ باردار بود و خانم وحید دستجردی پزشک وی بود. با توجه به مسافرتی که برای خانم وحید پیش آمد ایشان همسر من را به خانم مرصوصی - همسر آقای حجاریان- معرفی کردند. خانم مرصوصی روزی که همسرم را برای وضع حمل به بیمارستان آوردم تاکید کردند که سعی کنید که کادر بیمارستان، از هویت شما به عنوان محمد مهاجریِ کیهان مطلع نشوند. خودشان نیز لطف کردند و امور پذیرش همسر من را انجام دادند. این اقدام خانم مرصوصی برای من این سوال را ایجاد کرد که مگر دعواهای سیاسی در امور درمان نیز تاثیرگذار شده است و وی پاسخ داد متاسفانه بله.
در دوره شما نگاه به روزنامهنگاران قدیمی به چه صورت بود؟ این حرف درست است که عذر آنها خواسته شد؟
من در این باره به ماجرای آقای شکرخواه اشاره میکنم. ایشان حدود یک سال درخواست استعفا داشت و در این مدت آقای شریعتمداری با استعفای وی مخالفت میکرد. به یاد دارم یک بار که آقای شکرخواه و شریعتمداری در تحریریه با هم صحبت میکردند، آقای شریعتمداری تاکید میکرد که من مخالف رفتن شما از کیهان هستم و آقای شکرخواه پاسخ داد من تنها برای ادامه تحصیل خواهان رفتن از کیهان هستم. رفاقت قدیمیهای کیهان از جمله آقایان شکرخواه، صدیقی و سعدی با آقای شریعتمداری رفاقت دیرینهای بود.
برای پرسش پایانی میخواستم بدانم تیراژ کیهان هنگام ورود و موقع خروج شما چه اندازه بود؟
نمیدانم چرا روزنامهها تیراژ خود را به صورت شفاف بیان نمیکنند. کیهان در بهمن ۱۳۵۷ به تیراژ یک میلیون نسخه نیز رسید. در دوره اصلاحات نیز برخی روزنامهها از تیراژهای عجیبی سخن میگفتند که مجموع تیراژ آنها دو و نیم برابر ظرفیت چاپ کشور بود. با این وجود به یاد دارم که در دوره ما تیراژ کیهان بین ۱۷۰ هزار تا ۲۴۰ هزار نسخه در نوسان بود.
نظر شما :