دیپلماسی فوتبال در روابط ایران و آمریکا
۱- رقابت ورزشی چه نقشی در بهبود روابط دیپلماتیک دارد؟
تاریخ ایرانی: هوشنگ شهابی، استاد روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در این مقاله که در شماره مارس ۲۰۰۱ نشریه «Diplomacy and Statecraft» منتشر شده، به بررسی دیپلماسی ورزش میان ایالات متحده و ایران پرداخته و نقشی را میکاود که فوتبال در برهههایی در پیشبرد و گشایش کار آچمزماندۀ دیپلماتها داشته است. در این مقاله که ترجمهاش را در «تاریخ ایرانی» میخوانید بده بستانهای ورزشی در بهبود مناسبات سیاسی بین دولتها مورد کندوکاو قرار گرفته است.
***
کمتر رخدادی روی روابط میان دو کشور تأثیری آنقدر شگرف گذاشته که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ روی روابط میان ایالات متحده با ایران. ایران که دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی همپیمان وفادار ایالات متحده بود، در دوران جمهوری اسلامی بدل به کشوری شدیدا ضد آمریکایی شد؛ دشمنیای که با تسخیر سفارتخانه و گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکا در آبان ماه ۱۳۵۸ به اوج خودش رسید.(۱) سال ۱۳۵۹ بعد تلاشی ناموفق برای نجات گروگانها، ایالات متحده روابط دیپلماتیکش را با ایران قطع کرد.(۲) از آن زمان به بعد، ویژگی روابط میان دو کشور اتهامزنیهای متقابل بوده: ایران، آمریکا را به خودبرتربینی و معیارهای دوگانه متهم میکند و آمریکا، ایران را به حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی.
به نظر میآمد انتخاب سید محمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران در خردادماه ۱۳۷۶ لحظه میمون سر گرفتن گشایشی دیپلماتیک باشد و خود خاتمی هم در گفتوگوی روز ۱۷ دیماه ۱۳۷۶ با کریستین امانپور، خبرنگار سیانان، پیشقدم شکستن رسم متداول بدگویی از آمریکا شد و حتی ایالات متحده را بابت رواداری دینیاش ستود و مثال پیوریتینهای نیوانگند را هم زد. در عرصهٔ داخلی، خاتمی دستور قطع مراسم روال شدهٔ آتش زدن پرچم آمریکا و سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا» را داد. اما خاتمی شرایط مطلوب و به سامانی نداشت و دستش خیلی هم باز نبود. در رأس حکومت نبود و در برابرش نه فقط قوهٔ قضاییه محافظهکار کشور بلکه چهرههای سیاسی مذهبی پُر نفوذی داشت که مواضع ضد غربی داشتند. به علاوه، آیتالله خمینی هم در وصیتنامهٔ سیاسیاش به رهبران آیندهٔ ایران در مورد آشتی با ایالات متحده هشدار داده بود،(۳) و در نتیجه تا آن زمان هیچ کدام از چهرههای بلندپایهٔ ایران جرات نکرده بود برای بهبود روابط پا پیش بگذارد. خاتمی برای برونرفت از این وضعیت غامض پیشنهاد رابطهٔ بین ملتها، ایرانیان و آمریکاییها را داد، به این امید که چنین روابطی آنقدر نیرو بگیرد که ـ احتمالا تابع قانون تبدیل کمیت به کیفیت ـ به شکلگیری و تثبیت روابط عادی و طبیعی میان دو کشور بینجامد. رئیس دفتر رئیسجمهور میگفت: «هدف ما این است که با تکیه بر افکار عمومی، رقبایمان را مجبور کنیم تغییر را بپذیرند.»(۴)
اگرچه دولت ایالات متحده اصرار داشت گفتوگوی میان دولتها تنها راه برای پیمودن مسیری است که به بهبود روابط میانجامد، در آمریکا شماری سازمان غیردولتی مشتاقانه دعوت خاتمی را اجابت کردند. چندتایی هیات ایرانی به آمریکا رفتند و تعداد کمتری هیات آمریکایی به ایران و نتایج سفرها هم معمولا مثبت بود. مشهودترین و بحثبرانگیزترین این روابط در عرصهٔ ورزش رخ نمود؛ کشتیگیران هر طرف به کشور دیگری رفتند و روز ۳۱ خردادماه ۱۳۷۷ هم در مرحلهٔ نخست جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، تیمهای فوتبال دو کشور در مسابقهای مشهور در شهر لیون رویاروی هم بازی کردند.
در نگاه اول، فکر بهبود روابط میان کشورها از گذر رقابتی ورزشی تا حدی دور از انتظار به نظر میرسد، چون رخدادهای بینالمللی ورزشی معمولا شور و احساسات ملیگرایانه را در وجود آدمها متبلور میکنند.(۵) فکر آدم میرود به مسابقات بیاندازه خشن واترپلو و هاکی روی یخ میان اتحاد جماهیر شوروی و چکاسلواکی متعاقب حملهٔ سال ۱۹۶۸ اولی به دومی، جنگ فوتبال سال ۱۹۶۹ میان السالوادور و هندوراس،(۶) شرارتهای اوباش فوتبالی انگلستان، هلند و آلمان و خشونتی که در سرتاسر آفریقا حین مسابقات تیمهای ملی فوتبال موج میزند. متقابلا، وقتی هم مسابقات ورزشی با پیام حسن نیت دوسویه و تماشاچیهایی برگزار میشوند که دوستانه تیم خودشان را تشویق میکنند، ممکن است حاصل رفتارهایی متفاوت باشد. همچنان که نویسندگان کتابی با موضوع دیپلماسی ورزشی شوروی نوشتهاند: «نشانهشناسی دیپلماسی ورزش مجموعهای کامل از نمادهای مرتبط با یکدیگر را در بر میگیرد که ممکن است یک رقابت ورزشی پیش روی مخاطبانش بگذارد. پیش از هر چیز، برگزاری رقابتی ورزشی میان دو کشوری که دورهای با همدیگر اختلاف داشتهاند، ممکن است نشانهای محسوس از این باشد که رهبرانشان قصد دارند روند تجدیدنظر در روابط را آغاز کنند.»(۷)
اما ورزش عرصهٔ رقابت است، به این معنا که برخلاف مثلا سفر گروهی فیلمساز یا استاد دانشگاه، در مسابقهای ورزشی هر طرفی میخواهد برتری خودش را بر دیگری ثابت کند و نشان بدهد. این «کثرت معانی و نمادها» دیپلماسی ورزش را بدل به «یکی از پرابهامترین ابزارهای کار دیپلماتیک» میکند، ابهامی که مفید هم هست، چون «میتواند نشان دهد کشوری قدرتمند است و نمیشود نادیدهاش گرفت، اما ضمنا برای مذاکره منعطف و متمایل هم هست.»(۸) به این ترتیب یک رخداد واحد همزمان دلالت بر هم رقابت و هم همکاری میکند. در سطحی عملیتر، برای آنکه بده بستانی ورزشی رخ بدهد، مدیران دولتی، مربیها و دیپلماتها باید در کنار همدیگر تلاش کنند، تلاشی که میتواند به آب شدن یخها میان مقامها و مردم عادی کشورهایی بیگانه و متخاصم بینجامد.(۹)
پیشفرض اصلی راهبر طرفداران روابط میان ملتها این بود که مانع عمدهٔ پیشاروی برقراری مجدد روابط عادی میان دو کشور، خصومت مردم دو طرف با همدیگر بوده، بنابراین باید از گذر تعاملاتی دوستانه دو ملت را با همدیگر آشتی داد تا بعد دولتها هم بتوانند آشتی کنند. مقالهٔ حاضر نخست این مدعا را بر میرسد، بعد در پرتو دلالتهای ضمنی دو رشتهٔ کشتی و فوتبال در فرهنگ ایران معاصر، نمادهای نهفته در تبادلات ورزشی را تحلیل میکند، و سر آخر با دقت در نمونهٔ مشهور دیپلماسی پینگپنگ میان ایالات متحده و چین که بسیار هم بهش اشاره شده، قابلیت اینگونه بده بستانها و تبادلات را برای بهبود روابط میان دولتها میسنجد.
پینوشتها:
۱ـ برای روایتی مفصل و پر جزئیات از تاریخ روابط میان ایالات متحده و ایران، نگاه کنید به:
James A. Bill, The Eagle and the Lion: The Tragedy of American-Iranian Relations (New Haven: Yale University Press, 1988).
۲ـ از آن زمان تاکنون، سوئیس حافظ منافع ایالات متحده در ایران است، اما نمایندهٔ ایران در ایالات متحده ابتدا الجزایر بود و بعد شد پاکستان. اما در چارچوب حضور دیپلماتها، تعادلی در کار نبوده: شماری دیپلمات ایرانی در واحد حفاظت منافع ایران سفارت پاکستان در واشنگتن کار میکنند، عمدتا هم برای پیگیری و انجام امور مربوط به صدها هزار ایرانی ساکن ایالات متحده، و تازه علاوه بر اینها ایران هیات نمایندگی و کارمندانی در مقر سازمان ملل در نیویورک هم دارد، اما هیچ دیپلمات آمریکاییای در ایران حاضر نیست.
3- Imam Khomeini’s Last Will and testament (Washington, DC: Embassy of the Democratic and Popular Republic of Algeria, Interest Section of the Islamic Republic of Iran, 1989), 14-15.
4- L’Express, no. 2482 (28 Jan. – 3 Feb. 1999), 58.
۵ـ در مورد این مساله، نگاه کنید به:
K. Heinila, “Sport and International Understanding – A Contradiction in Terms?,” Sociology of Sport Journal, 2 (1985), 40-248.
۶ـ نگاه کنید به:
Ryszard kapuscinski, The Soccer War, trans. William Brand (New York: Alfred A. Knopf, n. d.).
7- Victor Peppard and James Riordan, Playing Politics: Soviet Sport Diplomacy to 1992 (Greenwich, CT: JAI Press, 1993), 8.
8- Ibid., 9.
9- Ibid., 2.
نظر شما :