انتشار مستند «مصدق از نگاهی دیگر» اثر هدی صابر
مستند «مصدق از نگاهی دیگر؛ دریچهای بر منش، روش و بینش» حاصل گفتوگوی هدی صابر با شمار زیادی از نزدیکان و مصاحبان مرحوم محمد مصدق ـ نخستوزیر دولت ملی ایران ـ در دوران تبعید و حصر در احمدآباد پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا پایان حیات رهبر نهضت ملی ایران است.
به گزارش سایت در فیروزهای، در این مستند که طی سالهای ۱۳۸۹-۱۳۸۸ تهیه شده، هدی صابر با افرادی چون محمود مصدق (نوه دکتر مصدق)، سروان موسی مهران فشارکی (فرمانده گارد حفاظت از نخستوزیری)، نصراله خازنی (رئیس دفتر مصدق در دوران نخستوزیری)، حسین شاهحسینی (پیشکسوت و عضو شورای مرکزی و نایب رئیس جبهه ملی)، ابوالفتح تکروستا (آشپز قلعه احمدآباد)، کشور بیگپور (از خدمتگزاران قلعه احمدآباد)، مشهدی حسن (اهل روستای احمدآباد)، سید علیاکبر طالبی (از معمرین روستای احمدآباد و از کارکنان قلعه)، کرمعلی معافی (از خدمتگزاران قلعه احمدآباد)، آقای کشاورز (از خدمتگزاران قلعه احمدآباد) و دکتر اسماعیل یزدی (پزشک معالج دکتر مصدق) گفتوگو کرده است.
این گفتوگوها حاوی جزئیات ناگفته و قابل تاملی از منش و سلوک شخصی مرحوم مصدق است که بیانگر مردمداری، سلامت و انضباط مالی، برخورد انسانی و صمیمانه و سخاوتمندانه با زیردستان، پرهیز از سوءاستفاده از موقعیت شخصی، برخورد تعالیبخش با ضعفهای اخلاقی اطرافیان، تاکید بر قانون در امور روزمره و جزئی و ویژگیهای متعدد منحصر به فرد این شخصیت سیاسی ایران معاصر است.
یادداشت کوتاهی از صابر نیز بر دیسک نوری حاوی فیلم مستند مذکور درج شده که بدین شرح است: «در شرایطی که اقتصاد کشور از مهمترین منبع عایدات خود محروم شده بود، منطق «تعدیل» ضرورتی تاریخی تلقی شد. رئیس دولت ملی در طول دوران زمامداری خویش، ریالی حقوق دریافت نکرد. مخارج نخستوزیری و هزینه سفر خود و همراهان به سازمان ملل و دادگاه لاهه را شخصاً تقبل کرد. مصدق به عنوان یک رئیس دولت بیهزینه و دست در جیب، به دولت و اعضای کابینه نیز مهار زد و صرفهجویی را از خود و سپس نزدیکترینها شروع کرد. چنین رئیس دولتی قادر بود تا در عرصه کلان اقتصاد نیز «تعدیل» برقرار کند و در حوزه مالی بهینهسازی کند. احترام ویژه تمام قامت ما برای محمد مصدق نیز از سر پیشبرد شرافتبار پروژه آدمیت ملی ایرانی است.
هدی صابر»
اکنون ضمن انتشار این مستند در پایگاه هدی صابر «در فیروزهای»، مراسمی با حضور شماری از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی برای نمایش این مستند برگزار شد و حسین شاهحسینی و لطفالله میثمی به ایراد سخنرانی پرداختند.
در ابتدای این مراسم، سرود «ای ایران» به صورت جمعی توسط حاضران خوانده شد و سپس فیروزه صابر، خواهر هدی، به بیان توضیحاتی پیرامون محتوای این مستند و روند تهیۀ آن پرداخت. به گفتۀ وی، در این مستند، هدی صابر با چهارده نفر از کسانی که با مصدق همراه و همکار بودهاند، از جمله نوه ایشان (محمود مصدق)، رئیس دفتر (نصراله خازنی)، سرآشپز، خدمتگزاران و اهالی و معمرین روستای احمدآباد دربارۀ منش و شخصیت دکتر مصدق گفتوگو کرده است.
فیروزه صابر یادآور شد که هدی صابر برای گفتوگو با برخی از این شخصیتها، مکرراً مراجعه کرده تا موفق به انجام گفتوگو شده؛ از جمله برای راضی کردن یکی از این شخصیتها به گفتوگو، بیست و پنج مرتبه به منزل وی رجوع کرده تا در نهایت خانوادۀ وی که به سبب نگرانی حاضر به فراهم آوردن زمینه برای انجام این گفتوگو نبودند، راضی شدهاند چنین گفتوگویی صورت گیرد. فیروزه صابر افزود: با دیدن این مستند خواهیم دید که نگاه کنجکاوانه و پژوهشگرانه صابر ارزش این همه پیگیری و پشتکار را داشته است.
شاهحسینی: هدی صابر عاشق بود
شاهحسینی، پیشکسوت جبهۀ ملی که بخت حضور در دوران نهضت ملی و مصاحبت با مصدق را داشته در آغاز سخنان خود با تشکر از خانواده هدی صابر، با صدایی بغضآلود از هدی صابر یاد کرد که جایش در میان کسانی که ارادت خاصی به وی داشتند، خالی است و از خدا خواست که توفیقی دهد که ما بتوانیم با تمام نیرو جهت اعاده آزادی ـ که خدا حق آن را به ما داده ـ اقدام کنیم.
شاهحسینی در ادامه اظهار داشت: من پیش از انقلاب هدی را نمیشناختم، چون همسن او نبودم، اما بعد از انقلاب توفیق پیدا کردم در کنار مرحوم عزتالله سحابی با هدی صابر آشنایی پیدا کردم. هدی صابر عاشق بود، عاشق حقیقی. نه برای پست و مقام آمده بود و نه برای کثرت ارتباطات و اینکه خودش را در جامعه طرح کند، نیامده بود. او آمده بود برای مردم کار کند و برای مردم کار کردن برای او افتخار بود. به همه کارها در راه رسیدن به هدفش و کمک و یاری به تمام مردم مبادرت میکرد.
شاهحسینی در خصوص مستند اظهار داشت: خیلیها به دلیل اینکه من از هیات امنای قلعه احمدآباد بودم، مراجعه میکردند که فیلمی از زندگی دکتر مصدق تهیه کنند. از ایتالیا، هند، کشور کمونیستی سابق اتحاد جماهیر شوروی و… اما به هیچ وجه دولت اجازه نمیداد که فیلمی از ایشان تهیه شود و حتی خانواده ایشان را تهدید میکردند که شما حق مذاکره و گفتوگو ندارید. تا اینکه به تدریج برخی میآمدند و به صورت فردی با بعضی نزدیکان صحبت میکردند که خیلی موثر نبود و به تدریج به گونهای شد که از خانواده مصدق کسی نماند که بشود با او گفتوگو کرد.
شاهحسینی اظهار داشت: هر کسی از خارجیها مایل به فیلمبرداری از قلعه احمدآباد بود باید میرفت از وزارت خارجه مجوز میگرفت و حتی اجازه عکسبرداری از محیط احمدآباد و لوازم زندگی دکتر مصدق و کتابخانه آنجا هم داده نمیشد. با تمام این تضییقات، جوانی مثل هدی صابر تصمیم گرفته که فیلمی از اینجا بسازد و برای این فیلم باید چقدر زحمت بکشد. هدی صابر متمول نبود، رهبر یک حزب نبود، اما اندیشمند بود و طرفدار مردم و راهنمای مردم بود و برای حفظ اندیشه کوششهای بسیاری کرد. وجببهوجب قلعه احمدآباد را گشت، درب خانهها را زد، از این خانه به آن خانه رفت، شب پای این کرسی و آن کرسی رفت تا توانست مطالبی را تهیه کند. از شخصیتهایی که شاخصیت داشتند، حتی آقازاده مرحوم دکتر مصدق، اثر و سخنرانی نداریم. ببینید صابر چه زحمتی کشیده که چندین جلسه علیرغم مشکلات، حرفی از نزدیکان مصدق بپرسد. از این جهت فیلم ارزشمندی است و بخشهای زیادی دارد.
هدی شاید بیست و پنج بار در ده با خانوادههای ده گشته و هر دفعه با چه مشکلاتی مواجه بوده تا توانسته این کار را آماده کند و آنهایی که در تهیه این فیلم به او یاری میکردند، هر لحظه احساس میکردند این فیلم خدای نکرده متوقف شود. خوشبختانه همت او و بر مبنای اینکه حق پایدار است، نتیجه داد؛ حق مصدق این بود که در شرایط فعلی، چنین فیلمی از او باشد. چنین حقی توسط هدی صابر تحقق یافت. تا آستانه فوت صابر هم که ما مطلع بودیم و البته تنها دو سه نفری از آن مطلع بودند، این کار را پیگیری میکرد.
هدی صابر آرزو داشت این فیلم را در مجمعی نمایش دهد تا مردم آگاه شوند که این مردی که در این مملکت زندگی کرده و ۲۸ ماه حکومتی را با تمام تحریمهایی که برایش فراهم کرده بودند، حفظ کرد و حتی متخصصان جهان معتقد بودند بودجه چنین دولتی مشکلی نداشته است، چه کسی بوده است. تا یاد بگیرند که چگونه باید زندگی کنند و سیاستمداری کنند. کسی که از خانواده اشرافیاش دست کشید و آمد برای مردم ایستاد و ایستادگی کرد و تا آخر عمر حتی در مقابل قدرتمندانی که آرزو داشتند خواری دکتر مصدق را ببینند، مقاومت کرد و هنوز این حرکت ملی آبیاری میشود و باقی مانده است.
لطفالله میثمی: مصدق، بنیانگذار دانش راهبردی
پس از پخش مستند نیز مهندس لطفالله میثمی از نواندیشان دینی و مبارزان انقلابی و مدیرمسئول نشریۀ سیاسی ـ راهبردی چشمانداز ایران به بیان نکاتی درباره منش اقتصادی مصدق و راهبرد سیاسی او پرداخت. میثمی در آغاز از حاضران خواست به یاد مصدق بزرگ و نسلی که او پرورش داد و برای بزرگداشت یادآوران مصدق، حمد و سوره ملی ـ مذهبی جمعی با صدای بلند قرائت شود. میثمی سپس سخنان خود را آغاز کرد که گزیدهای از آن در ادامه میآید:
آدم غبطه میخورد که رهبر ملی ما در مسائل ریزمره و روزمره دقیق بود و امروز میبینیم که گفته میشود که آنچه این نظام را براندازی میکند، جنگ داخلی و براندازی سیاسی نیست، فساد سیستماتیک است. آدم متاسف میشود. در چنین شرایطی، نسلی که مصدق پروراند، با این بینش و روش، هیچ کدام در چرخه مدیریت مملکت نیستند و خانهنشیناند. میبینیم مصدق در مسائل ریز این اندازه دقیق بود، اما همزمان در مسائل راهبردی هم صاحبنظر بود و حتی معتقدم که بنیانگذار دانش راهبردی در تاریخ معاصر ایران دکتر مصدق است. من فقط یک نمونه را ذکر میکنم: راهبرد مصدق در نهضت ملی و «شعار محدود و مقاومت نامحدود».
مصدق برای قانون ملی شدن نفت یک پشتوانه بسیار بزرگ انقلابی و تاریخی فراهم میکند؛ قانونی که در مجلس شورای ملی و مجلس سنا هم تصویب شد. روز ۲۶ اسفند آقای مکگی به ایران میآید و مستقیم به شاه میگوید جلوی این قانون ملی شدن نفت را بگیر. شاه میگوید ناسیونالیسم ایرانی به قدری قوی است که اگر من مقابل آن مقاومتی کنم، سیل و طوفان من را میبرد، یعنی مصدق توانست چنان نیرویی بسیج کند که شاه را تابع خود کند. مصدق دشمن را محدود میکند: میگوید ما با یک شرکت نفت ایران و انگلیس کار داریم که در ایران به ثبت رسیده، ما نه با ملت و نه دولت انگلیس درگیریم؛ نمیخواهیم ناسیونالیسم ایران و دولت و ملت ایران را در مقابل دولت و ملت انگلیس مطرح کنیم. یعنی میآید شعار را محدود میکند و مقاومت را از سوی دیگر نامحدود.
آقای شمسالدین امیرعلایی تعریف میکرد که مصدق احمد را فرستاد که با قطار سلطنتی برای خلع ید برو. گفتم شیوه و اخلاق ما، حداکثر قطار درجه دوم را میپذیرد، چرا با قطار سلطنتی برویم؟ اما مصدق اصرار داشت با قطار سلطنتی برویم، پرسیدم چرا؟ گفت برای اینکه میخواهم انگلیس بداند سلطنت هم پشت این قانون ملی شدن نفت است، یعنی سلطنت را هم همراه خودش کرد. از طرفی میبینیم چهار مرجع تقلید بزرگ، آسیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله صدر، کوهکمرهای و فیض، برای ملی شدن نفت فتوا دادند که یک امر بینظیر است؛ آیتالله بروجردی فتوا نداد اما مرحوم مصدق را تأیید میکرد.
مهندس فصیحی نقل میکرد من به مهندس بازرگان گفتم که مصدق میخواهد شما را برای خلع ید بفرستد. مهندس بازرگان ابتدا قبول نکرد و مصدق اصرار کرد که مهندس بازرگان برود. میگوید من میخواهم تو بروی که تخصصی در نفت نداری تا رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس فکر نکند من تو را آلترناتیو او میدانم و میخواهم تو را جایگزین او کنم و حساسیت برانگیزد.
از طرف دیگر مصدق چقدر توانست مردم را بسیج کند: بازار، دانشجویان، اساتید دانشگاه، عشایر و… برای مکی بارها نامه نوشت که احساسات ناسیونالیستی را در آنجا دامن نزن. ما با یک شرکت معین نفت ایران و انگلیس کار داریم؛ نمیخواهیم کینههای انباشتهشده را دامن بزنیم و ناسیونالیسم ایران را مقابل انگلیس مطرح کنیم.
تمام این موارد حرکات راهبردی هستند که اقوال مصدق روی آن هست. در پروسه ملی شدن از اول میدانست آمریکا با ملی شدن نفت و به دست گرفتن کنترل نفت مخالف است، اما تمام تلاشش این بود که آمریکا را از انگلیس جدا کند. اگر به سفر آمریکا رفت، این نبود که سادهاندیشانه فکر کند آمریکا با ملی شدن در سراسر ایران موافق است. در همین کتاب آقای آبراهامیان تمام اسناد آمریکا هست که اساساً با ملی شدن نفت ایران مخالفند، چون منافعشان را در سراسر دنیا در خطر میبینند. هدف مصدق جدا کردن آمریکا از انگلیس بود و تا آنجا که توانست در کادر قانون ملی شدن نفت انعطاف نشان داد. مصدق میگوید کارکنان و مهندسان انگلیسی در ایران بمانند و مناطق نفتی را اداره کنند، مقاطعهکار باشند، اما نظارت و کنترل با ایران باشد. اما انگلیس و آمریکا با این امر مخالف بودند چون میخواستند سلطه و کنترل در دست آنها باشد. مصدق تا اینجا هم انعطاف نشان داد. اینهایی که الان میگویند چرا مصدق نفت را به بخش خصوصی نداد و نفت را دولتی کرد، تاریخ را نخواندهاند. مصدق نه تنها بخش خصوصی، بلکه حاضر شد بخش خصوصی انگلیس را به کار بگیرد. اراجیفی میبافند که گویی هیچ کتابی راجع به ملی شدن نخواندهاند.
دو سال قبل از ملی شدن نفت در ایران، سازمان ملل هم تصویب کرده بود که منابع سرزمینی متعلق به کشور است؛ منابع روی زمین و زیر زمین متعلق به کشور است. آنها که مصدق را متهم میکنند استراتژی همه یا هیچ داشت، واقعاً اینطور نبود؛ یک استراتژی کاملاً پیروز بود بر مبنای شعار محدود و مقاومت نامحدود. اما زیادهخواهی آمریکا و انگلیس بود که از آغاز انگلیسها گفتند با آدم شرافتمندی مثل مصدق نمیتوانیم قرارداد ببندیم و تنها راه براندازی مصدق است. مصدق منتخب مردم بود، فراگیری ملت در حمایت از دولت در نهضت ملی از مشروطیت هم بیشتر بود. من خودم دانشآموز کلاس هفتم بودم که به روستای اسفیدواجان برای نماز به مسجد رفتم. یکی از کارگران از پالایشگاه آمده بود رفت بالای منبر. پایین منبر چه کسانی بودند؟ مالک، مباشر مالک، ژاندارم، دهقانان و روستائیان. آن کارگر آنجا روضۀ ملی شدن نفت و خلع ید را میخواند. آنجا بود که من دانشآموز آرزو کردم بتوانم ستارههای درخشان خلع ید را ببینم و به همین دلیل رشته نفت را انتخاب کردم و الحمدلله بسیاری از بزرگان خلع ید مثل مهندس بازرگان و مهندس حسیبی را دیدم. این شعار مصدق بود که چنین توان بسیجی داشت.
مصدق از وقتی از آمریکا برگشت و دید آمریکاییها با اصل ملی شدن مخالفند، آمد در مصر و شعار بسیج مردم مصر را مطرح کرد. وقتی به ایران برگشت، جمال امامی گفت شما که شعارت محدود بود، چرا بسیج مردمی را برای ملت مصر مطرح کردی؟ هدف مصدق از اینجا به بعد عوض شد. اینجا فهمید که باید لایههای عمیق اجتماعی را بسیج کند. متوجه شد که هدف خیلی بزرگ است و با تحریکاتی که مکی و دیگران کرده بودند، از شعار محدود خارج شده بود و ما با ناسیونالیسم و دولت انگلیس درگیر شده بودیم. کار خیلی سخت بود و اینجا بود که بسیج لایههای عمیق برای مصدق مطرح شد. قانون بیست درصد به نفع روستا، بیمههای اجتماعی و … را مطرح کرد و بسیار عمیق وارد منافع مردم شد. تا جایی که تاریخ نشان میدهد، مساله نفت حل شده بود، الگوی مکزیک کاملاً پذیرفته شده بود، اما چون از اول خط براندازی بود و بعد انشقاق داخل پیش آمد و آمریکا به انگلیس نزدیک شد و جنگ سرد را علم کردند که ایران دارد کمونیستی میشود، به سمت کودتا علیه مصدق رفتند.
جالب اینجاست که آن موقع که مساله نفت در حال حل شدن بود، آقای موحد در «خواب آشفته نفت» به خوبی نشان داده که مخالفان مصدق مثل بقایی و مکی، به یک باره شروع به دادن شعارهای بزرگ کردند! گفتند این توافق مصدق فایده ندارد، ما طبق قرارداد دارسی ۱۶ درصد کل منافع را میبریم! شعارهای بزرگ دادند که عملی نشود. این شعارها برای این است که اصلاً مساله حل نشود. اینها که راست بودند به یکباره آمدند شعارهای بزرگ دادند.
بنیانگذار استراتژی شعار محدود و مقاومت نامحدود، مصدق بود و امروز هم این شعار بهترین شعار راهبردی است. من بر مصدق درود میفرستم و افتخار میکنم که شهروند مملکتی هستم که مصدق را داشتیم و نسل بزرگی مثل بازرگان و حسیبی و کسانی مثل هدی صابر را داشتیم. وقت شما را نمیگیرم. در شب ۲۸ مرداد ۵۳، من مخالف عملیات بودم. اما این عملیات را به یاد مصدق انجام داد و بمب هم در دستم منفجر شد و بعد هم که خونریزی داشتم، حتی سیانور هم استفاده کردم، و هنگامی که مرا به بیمارستان میبردند، گفتم خدایا ما را شهید راه مصدق قرار بده! والسلام.
مستند «مصدق از نگاهی دیگر» را بصورت آنلاین از این لینک ببینید
نظر شما :